eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.6هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
227 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم...! چمران نماد از بریدن و در سیر کردن است او معلم و و است زندگی مصطفی سراسر درس است و درس دارد و برای تفسیر "من المؤمنین رجال صدقوا" حیات و ممات چمرانِ پیرِ خمین بهترین مفسر است شهیدِ عاشقی را معنا می‌کند، اصلا عاشقی در برابرش رنگ می‌بازد چمران فرق دارد با همه... است اما بازیگر فیلم نامه ای که برایش نوشته مکلف به انجام است، تکلیفی که خدایش بر او محول ساخته نه اینکه به بهانه احساس تکلیف کند تا چند صباحی بفروشد و آمال دنیوی را محقق کند او ملکوتی نگریست، ملکوتی اندیشید و ملکوتی زیست؛ نهایت هم ملکوتی شد او پله پله رفت سمت آنکه باید میرفت طلب کرد و یافت آنچه را که باید می یافت؛ "من طلبنی وجدنی" پیدا کرد مقصود را و شناخت؛ "و من وجدنی عرفنی" و عاشق شد؛ "و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی" و او که شود، عاشقش می‌شوند "و من عشقنی عشقته" وکسی که عاشقش شوند، پر می‌کشد آن هم چه پر کشیدنی "و من عشقته قتلته"
🌹خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی : هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت امروز (٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد تعجب کردم. گفتم چرا زود آمدی گفت ناراحت شدی؟ - نه فقط تعجب کردم. گفت تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟ ندیده بودم.. + به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم. رفت دراز کشید. داخل اتاق شدم او را بوسیدم، آرام و به سقف می‌نگریست. گفت: بشین، من فردا شهید می شوم. دو وصیت به شما دارم. بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد. دوم ازدواج کن. گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند. از این مقایسه ناراحت شد. شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟ صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین می‌شد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم. رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم. دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت. گفتم چه شده؟ گفت چمران زخمی شده. گفتم خیر او شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر! اون روز چمران از اهواز تا دهلاویه (٧٢کیلومتر) فقط می‌نویسد. با اعضاي بدنش خداحافظی می کند و... همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم. یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد. جاودانه باد ✍️ عبدلله گنجی