بسیجی، رزمنده، جوانمرد، مرد باایمان، صبور .هرچه برایش از دایره المعارفِ دل، مایه بگذاری، باز هم کم است
گاهی در تقویمِ روزگار، انسان هایی می آیند که می شوند کیمیای زمان، شهامت ها، رشادت ها و اخلاق خوبشان، همتایی ندارد و داغش بر دل تاریخ می ماند
بعضی ها را خدا، با ناز می خرد، آرام، آرام مثلا اول می شود #بسیجی و بعد می شود #فرمانده. در فرماندهی، با یک انگشتِ به امانت سپرده در میدان جنگ، مقامِ اول را کسب می کند
چندی بعد با ستاره های #مجروحیت بر دوش، برمی گردد. چشم را صدقه ی راهی می کند که چشمِ دل می خواهد تا به مقصدِ #قربه_الی_الله برسد.
گوش را می بخشد، تا ناسپاسیِ اندک انسان هایی را نشنود که از درکِ رفتن و جنگیدنش عاجزند
وقتی در پرونده جسمش، جانباز ۷۰ درصد را ثبت می کنند. می شود راوی داستان هایی که خودش، بازیگرِ نقشِ اولش بوده و گاهی میان داستان، سرفه هایش جان می بخشد به قسمت هایی که با #شیمیایی شدن رزمنده ها به پایان می رسد
معلم می شود. برای آن هایی که به تازگی در راهِ #عشق پا گذاشته اند. اندکی بعد با دستی آسیب دیده و چشمی مجروح، استاد دانشگاهِ #کُلُّنا_عباسک_یازینب(س) می شود
از جا ماندن دلگیر است ...
کبوتر دلش، چند وقتی است، بدجور هوای پریدن دارد. با شهادت #روح_الله_قربانی، دلش می شکند، بغضش می ترکد و مروارید اشک هایش، آب پشت سرش می شود برای دوباره راهی شدن و مدتی بعد، خدا خریدارش می شود و چه خوش سرانجامی است، سرانجام #عاشقان.
شهید #سعیدسیاح_طاهری