✍دلنوشته زیبای شهید ۵ روز قبل از شهادت...
💠 من آن نوری هستم که از خورشیدِ درخشان ساطع و از لابه لای ابرها عبور کرده و به زمین رسیده است.
من آن قطره بارانی ام که از آسمان باریده و بدون اینکه بین راه بخار شود به زمین رسیده است.
من آن ترکش انفجارم که زمین و زمان را پشت سر گذاشته و به جمعی رسیده و آنها را متحول کرده است.
من آن زنبور عسلم که در به در دنبال این است که روزنه ای را پر کند.
من آن دانه ی شن طبسم به همراه خیل یاران تا بار دیگر اگر لازم شد حادثه ی طبس را بسازیم.
من آن گل از گل های بهارم که می در خشد و باید بدرخشد و کسی او را نمی شناسد و نباید بشناسد .
من آنم که می خوانم ،که می مانم ، می سازم ، می جنگم ،
من آنم که #یارمهدی می مانم ، من آنم که گوش به صدایم
من آن که به دنبال صدای جمیل و رسای آن مهدی (فتبعوه) هستم.
من آنم که باید بگیریم ، من آنم که باید بخندم ، من آنم که باید انتقام #سیلی زهراهای کوچک را بگیرم
به فرمان مولایم، سیدم ، آقایم ... مهدیم
#شهیدمدافع_حرم عسگر زمانی
🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸در ملاقات با خداوند، باید بتوان سر را بالا گرفت🔸
انسان زمانی که با خداوند ملاقات می کند باید بتواند سرش را بالا کند. خیلی از بزرگان آرزو داشتند در راه اسلام یک #سیلی بخورند اما این توفیق نصیبشان نشد. پدر بنده همیشه ناراحت بود که چرا ما یک سیلی، یا فحش در راه اسلام نخورده ایم.
(بیانات آیت الله حائری شیرازی در عیادت از طلبه ی ناهی از منکر، شهید علی خلیلی | ۱۳۹۲/۱۲/۷)
#سالروز_شهادت
#شهید_خلیلی
🔹آیتــــــ الله حــائرے شــیرازے🔹
🔸در ملاقاتــــــ بــا خــداوند، بایــد بتــوان سر را بــالا گرفتــــــــ🔸
انــسان زمــانے ڪــه بــا خــداوند ملاقاتــــــــ مے ڪــند بایــد بتــواند ســرش را بــالا ڪــند. خیلے از بــــزرگان آرزو داشــتند در راه اســلام یڪــ #سیلے بخــورند امــا این توفــیق نصیبــشان نــشد. پدر بنــده همیشــــه ناراحتــــــ بود ڪــه چــرا ما یڪــــ سیلے، یا فحــش در راه اســلام نــخورده ایم.
(بیاناتــــــ آیتــــــ الله حائرے شیرازے در عیادتــــــ از طلبه ے ناهے از منڪر، شــهید علے خلیلے | ۱۳۹۲/۱۲/۷)