سلام علیکم💐
بیست و دومین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷نمر باقر النمر 🌷 هستیم.
شیخ "نمر باقر النمر" روحانی شیعی برجسته عربستانی، در سال 1379 هجری قمری مصادف با 1968 میلادی، در شهر "العوامیه" در استان القطیف در شرق عربستان در خانواده ای اهل علم و دین به دنیا آمد.
👈تحصیلات مقدماتی و هجرت برای تحصیل علوم دینی
تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر العوامیه به پایان رساند و در سال 1400 هجری قمری مصادف با 1989 میلادی، برای آشنایی نزدیک تر با انقلاب اسلامی ایران و تحصیلات حوزوی ابتدا به ایران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علمیه حضرت قائم(عج) حضور پیدا کند که در همان سال توسط آیت الله سید محمدتقی مدرسی در تهران تأسیس شده بود.
شیخ نمر پس از 10 سال تحصیل در حوزه علمیه حضرت قائم(عج)، عازم سوریه شد و در حوزه علمیه حضرت زینب(ع) برای ادامه تحصیلات حوزوی و علوم دینی نام نوشت و در حضور اساتید این حوزه به تحصیل پرداخت.
وی از جمله معروف ترین و شایسته ترین مدرسان علوم مذهبی و دینی در حوزه های علمیه به شمار می آید که حتی در حوزه های علمیه ایران و سوریه به تدریس کتاب هایی همچون کتاب "اللمعة الدمشقیة" و کتاب "جامع المدارک" و "مستمسک عروة الوثقى" و "الحلقات" شهید سید محمدباقر صدر پرداخته است.
شیخ نمر سال ها اداره حوزه علمیه حضرت قائم(عج) در تهران و سوریه را برعهده داشت و تلاش بسیاری برای توسعه و پیشرفت این مراکز انجام داد.
پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبی "الإمام القائم(عج)" را نیز در العوامیه تأسیس کرد که در واقع سنگ بنای "مرکز اسلامی" در سال 1422 هجری قمری مصادف با 2011 میلادی بود.
👈خصوصیات اخلاقی آیت الله
از جمله خصوصیات اخلاقی وی را باید بلندمنشی و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادی و ارزش های دینی ملاحظه کرد که بازتاب آن به خوبی در خط مشی فکری و جهادی اش آشکار است.
همچنین شیخ، از دیدی باز و آگاه نسبت به حوادث جاری پیرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همین موجب شده تا دارای دید تحلیلی دقیقی از جریان امور در عرصه های اجتماعی و سیاسی باشد که یکی از دلایل آن بنا به گفته وی ارتباط عمیق وی با قرآن و اهل بیت علیهم السلام است که همواره روشنگر راه وی در زندگی بوده اند.
👈فعالیت های سیاسی و بازداشت ها توسط رژیم سعودی
رژیم عربستان سعودی در حالی شیخ نمر باقر النمر را بازداشت کرد که پیش از این نیز دو بار و طی سال های 2006 و 2008 میلادی، شیخ را بازداشت کرده بود.
نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمی گردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاه مدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایشی بین المللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد.
اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضه ای، از رژیم سعودی خواسته بود به "قبرستان بقیع" رسیدگی کرده، مذهب "تشییع" را به رسمیت شناخته و شیوه های آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند؛ همین.
اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمی گردد که در شهر "القطیف" به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آماده شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا می کرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود.
رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.
این روحانی برجسته عربستانی یک بار دیگر در مارس 2009 میلادی در معرض بازداشت قرار گرفت.
👈دیدگاه های نمر در قبال آل سعود
شیخ نمر همواره در خطابه هایش رژیم سعودی را به اعمال "سیاست های تبعیض آمیز طایفه ای سازمان یافته و منظم به ویژه در مناطق شرقی عربستان و به خصوص در دو منطقه "الاحساء" و "القطیف" متهم می کرد که حدود یک قرن است، بر این مناطق حاکمیت دارد.
وی همواره و بارها تأکید داشته که از گفتن کلام حق، بیم و واهمه ای ندارد حتی اگر در این راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شدیدترین شکنجه ها و آزارها و اذیت ها تا سرحد شهادت قرار گیرد.
شیخ نمر توهین به کرامت شهروندان عربستانی به ویژه شهروندان شیعی عربستان که از دید رژیم سعودی شهروندان درجه دو این کشور به شمار می آیند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندی هستند، رد و تأکید می کند که از کرامت و حقوق شهروندان شیعی عربستانی حمایت خواهد کرد.
وی بارها در این ارتباط تأکید کرده است که در خط اول رویارویی با ظلم و جور رژیم سعودی قرار می گیرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمی توان به حقوق مورد نظر خود دست یافت و عدالتی در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمی توانند آزاد زندگی کنند.
شیخ نمر در این باره در سخنان خود با استناد به خطبه "جهاد" امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید دارد که به عدالت جز از طریق جهاد دست نخواهیم یافت و حق جز با از خود گذشتگی و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد.
وی در خطبه های نماز جمعه خود نیز بارها گفته است که شیعیان عربستان، دیگر در برابر توهین ها و تعدی ها و تجاوزات آل سعود سکوت نخواهند کرد و در این باره خطاب به آل سعود گفت که "ما ساکت نمی مانیم که هر آنچه بخواهید بر سر ما بیاورید؛ هر آنچه بخواهید انجام دهید و کرامت و شخصیت ما را که با ارزش ترین چیز در زندگی ماست، زیر پا بگذارید".
شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانه های سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیل شدن آنها به بوق تبلیغاتی آل سعود به شدت انتقاد می کند.
وی تصریح می کند که مفتی های وهابی، ساخته و پرداخته آل سعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتی های وهابی پول می دهند تا با دامن زدن به اختلافات طایفه ای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفه ای و قبیله ای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت های آن ادامه دهند.
شیخ نمر النمر در یکی از خطبه هایش به خاطر مواضع و دیدگاه های تندش در قبال رژیم سعودی گفت که "می دانم فردا برای بازداشت من به سراغ خواهید آمد. خوش می آیید! این منطق و راه و روش شماست: "بازداشت" و "شکنجه" و "کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمی هراسیم. ما از هیچ چیز نمی ترسیم."
وی در قبال سرکوبگری های رژیم سعودی و مخالفت این رژیم با برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز و تجمع های اعتراض آمیز تأکید می کرد که "همواره به دنبال راه های دیگری برای ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق مان خواهیم بود و تظاهرات، یکی از این راهکارهاست".
این روحانی عربستانی را باید از جمله دشمنان سرسخت "نایف بن عبدالعزیز" ولی عهد سابق رژیم سعودی برشمرد. شیخ نمر، همواره انتقادات شدیدی را به وی وارد می کرد.
وی در یکی از خطابه هایش شاهزاده نایف بن عبدالعزیز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش علیه مردم عربستان به طور اعم و شیعیان به طور اخص، طاغوت و ستمگری خواند که در قبرش شکنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرم ها او را خواهند خورد. او در همین خطبه تأکید کرد که از مرگ نایف خوشحال خواهد شد.
وی همواره در خطبه های نمازجمعه و خطابه هایش نه تنها از آل سعود انتقاد می کند بلکه از منتقدان سرسخت برخی از رژیم های عربی حوزه خلیج فارس از جمله آل خلیفه است.
او در سالهای 2006، 2008 و 2009 بازداشت شده بود و آخرین بار در حالی که مجروح بود و گلوله نیروهای امنیتی در بدنش وجود داشت در سال 2012 بازداشت شد.
با وجود اعتراضات گسترده مردمی در 15 اکتبر 2014 دادگاه کیفری عربستان در دادگاهی که به صورت غیرعلنی و بدون نظارت سازمانهای حقوق بشری برگزار شده بود شیخ نمر را به اعدام محکوم کرد.
در 25 اکتبر 2015 و بعد از روی کار آمدن محمد بن نایف حکم اعدام شیخ نمر تأیید و مجوز اجرای آن صادر و با دستور پادشاه این کشور قابل اجرا بود.
سرانجام در صبح روز دوم ژانویه 2016 عربستان شیخ نمر و چهار جوان شیعه معترض را اعدام کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که خونش دامن سعودی را خواهدگرفت
پیش بینی رهبری :
👈دست انتقام الهی گریبان ظالمانی را که به جان او تعدّی کردند خواهد گرفت
🖼 #طرح | نسیمی جان فزا می آید بوی کرب و بلا می آید...
🔺بمناسبت وداع و تشییع پیکر مطهر شهید "نسیم افغانی"
🔹مردم مشهد از ساعت ۱۸ تا ۲۰ دوشنبه نهم تیر در رواق امام خمینی (ره) حرم مطهر رضوی با پیکر این شهید والامقام دفاع مقدس وداع میکنند. پیکر این شهید سه شنبه ۱۰ تیرماه در صحن آزادی به خاک سپرده میشود.
🔹شهید "نسیم افغانی" فرزند میرزا محمد از شهدای معزز تابعه کشور افغانستان، در سن ۳۱ سالگی و به شماره پلاک CG ۵۱۹_۳۹۶ از لشکر ۵ نصر خراسان عازم جبهههای نبرد علیه رژیم بعث عراق شد و پیکر مطهرش در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) تفحص و شناسایی شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به اسم می شناسیم
استاد حاج حسین انصاریان؛ امام رضا (ع) می فرماید، ما همه شیعیان مان و پدران و مادران شان را به اسم می شناسیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جریان تفحص و پیدا شدن پیکر شهید #نسیم_افغانی🌷
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
📢📢📢📢
سلام علیکم💐
چله ی همنشینی باشهدا 🌷
(چله بیست و سوم )
از دوستانتان دعوت بفرمائید،
تشریف بیاورند
لینک کانال الحقنی بالصالحین«چله ی شهدا»👇👇
مخصوص خانم هاست
ایتا👈 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
سلام علیکم💐
بیست و سومین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمد رضایی 🌷 هستیم.
🌺🍃روایت پیکری که سالم به ایران برگشت.
#شهید_محمد_رضایی🌷
روایت خواندنی از شکنجه تا شهات🔻
حسین محمدی مفرد که از غواصان لشکر 5 نصر واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است. او در تاریخ 1365/10/04 در عملیات کربلای چهار در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمد، به روایت خاطراتی از نحوه شهادت شهید محمد رضائی پرداخته است.
روایت بدین شرح است:
عملیات کربلای 4: درگیری خیلی شدید بود تا آن روز جنگ را از این دریچه ندیده بودم خیلی آتش دشمن زیاد بود جنگ از پشت جعبه شیشه ای تلویزیون با این فرق می کرد.
نمی دانم با هر گلوله چند نفر زخمی و شهید می شدند ولی خودم از ناحیه گردن گلوله خوردم به علت ضربه وارده و حساس بودن محل اصابت گلوله (و شاید ضعف ایمان) بیهوش شدم نمی دانم چقدر طول کشید تا به هوش آمدم ولی وقتی به هوش آمدم سربازان عراقی را نزدیک خودم دیدم، با خودم گفتم؛ جالب است در عراقی ها هم آدمهای خوبی هستند که به بهشت می آیند فکر می کردم شهید شدم و در بهشت هستم و عراقی ها هم به بهشت آمده اند.
این فکر عجیب زیاد طول نکشید که با دیدن ماشینهای عراقی فهمیدم که هنوز در دنیا هستم چون در بهشت ماشین نیست لااقل ماشین عراقی نیست تلاش کردم تا بلند شوم و به عقب بروم ولی توان حرکت نداشتم.
در همان اتوبوسی که شهید محمد رضا شفیعی بود محسن میرزائی و... نزدیک یک پادگان نظامی دو اسیر با لباس غواصی سوار اتوبوس شدند یک نفر جلوی اتوبوس نشست و یک نفر هم عقب آمد و کنار من نشست خیلی زود با هم ارتباط برقرار کردیم هر چند که از نظر نظامی کاملا اشکال داشت چون هر کسی که به جمع ما ناشناس می آمد احتمال داشت جاسوس باشد که از طریق منافقین داشت به ما تحمیل می شد ولی چهره این عزیز آنقدر جذاب بود که نیازی به تفکر نداشت این کسی نبود جز شهید بزرگوار شهید محمد رضایی.
پرسیدم از کجا آمدی؟ گفت: من تازه اسیر شدم گفتم: تازه سه روز است که عملیات تمام شده کجا بودی تا الان؟ گفت: در نیزارها مخفی شده بودم ولی دیگر توانم تمام شد و از بی حالی روی آب آمدم و اسیر شدم.
یک گلوله به دست چپ قسمت نزدیک به مچ خورده بود و یک گلوله به بالای ابروی چپ ایشان که کمی داخل رفته بود و در بالای ابرو گیر کرده بود و داخل سر فرو نرفته بود که خود جای تعجب داشت.
من و محمد وارد آسایشگاهی شدیم که رئیس آسایشگاه شخصی به نام ناصر بود که آنقدر بی ایمان و نا متعادل بود که جای گفتنش نیست و از بدترین خاطرات اسارت می باشد. مترجم عرب زبان بود نمی دانم چقدر طول کشید که یک سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و گفت یک نفر بیاید من نمی دانم چه شد که با سرعت از آسایشگاه خارج شدم و رفتم
هر روز محمد را در ساعات هوا خوری میدیم هر روز حالش بهتر می شد زخم دستش بهتر شده بود ولی انگشتهای دستش حرکت نداشت روزها می گذشت و کم کم به اسارت و تنهایی های ما افزوده می شد هر روز از روز دیگر سخت تر چون هر روز دوستی را از دست می دادیم یا بر اثر بیماری یا شکنجه و این بدترین شکنجه بود.
خرداد 66 بود
عدنان و علی آمریکایی (سرباز عراقی که لباس آمریکای می پوشید و چهره شبیه به سربازان امریکایی داشت و بسیار قوی و جثه ای بزرگ داشت و عدنان هم یک ورزشکار که زبان فارسی را کاملا بلد بود و بسیار جلاد بود)، دراردوگاه تکریت 11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبال محمد می گشتند.
به آنها خبر داده بودند که محمد رضایی از نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) است. وقتی محمد را پیدا کردند علی آمریکای که قدی بلند و درشت اندام داشت اندام کوچک و ضعیف محمد را که دید خشمگین تر شد چون با توجه به چیزهای که در مورد محمد شنیده بود انتظار داشت یک فرد قوی جثه و بلند قد پیدا کند نه یک نوجوان لاغر اندام ......
هر روز می بردند و محمد را با انواع روشها شکنجه می کردند و می گفتند که چه کسانی با تو بودند؟ قرار بود چه کاری بکنید؟ برنامه های شما چه بود و....
با چوب کابل آبجوش برق و چسباندن اتوی داغ به بدنش ،کشیدن بر روی زمین با بدن لخت و زخمی بر روی خاک و خورده شیشه او را شکنجه می دادند ولی محمد آنقدر ایمانش قوی بود که بهترین راه را که صبر و تحمل بود در پیش گرفته بود تمام بدنش زخم و خون بود کسی با محمد صحبت نمی کرد تنها در آسایشگاه می نشست و محمد اجازه نمی داد کسی به او نزدیک شود محمد می ترسید که هر کس به او نزدیک شود عراقی ها فکر کنند او هم از همراهان او بوده و او را هم شکنجه کنند.
محمد دوست نداشت کسی اذیت شود و روزهای سخت را با تنهایی و درد تحمل می کرد بعد از چند روز شکنجه های سخت باعث شد که عراقی ها خسته شوند و دیگر توان ادامه نداشتند و برای جبران شکست تصمیم به شهادت محمد گرفتند. روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخم و خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله از محمد چیزی بیرون نیامد تنها حرفهای که از محمد توانستند اعتراف بگیرند نام خدا و ائمه اطهار بود و عدنان که خشمگین از این همه مقاومت با فرو کردن یک عدد صابون عراقی که نوعی خاص از صابون بود که به رنگ سبز وبسیار بد بو بود در دهان محمد باعث خفه شدن محمد شد و برای جبران سریعا در خواست کمک کردند ولی محمد دیگر نفس نمی کشید پیکر پاک این شهید عزیز را بر روی سیم خاردار انداختند و عکس گرفتند که بگویند در حال فرار بوده و مجبور شدیم با گلوله بزنیم
بعد از جنگ پیکر پاک محمد به ایران انتقال داده شد و در 15 کیلومتری شهر فاروج در بین دو مناره مسجد و حسینه حضرت سجاد علیه السلام دفن شد ، یادمان باشد که امنیت امروز مدیون ایثار این مردان بزرگ دیروز است.
در مرداد ماه سال 1381 به همراه 22 شهید دیگر پیکر محمد به ایران آمد جالب است که بگویم پیکر محمد سالم به ایران آمد و مجبور شدند در سردخانه نگهداری کنند.
روز تشیع جنازه وقتی جنازه محمد به محلی که همان مسجد امام سجاد (ع) بود رسید و بر روی دوش مردم حمل شد لکه های خون بر روی لباس مردم کاملا مشخص بود که از داخل تابوت بیرون زده بود.