فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
اول سلام
بعداً کلام
از آنجایی که #امام علیه السلام در تمام خیرات سبقت دارند ، در سلام کردن نیز سبقت دارند .
بنابراین #سلام_زائر در واقع جواب سلام امام است .
ابتدا امام به فرد سلام می کند و دل او را به طرف خود می کشاند ، اگر فرد سلام را بگیرد و به حضرت سلام نماید ، امام برای تکریم زائرش دوباره جواب سلام او را می دهد .
پس هر سلام زائر بین دو سلام امام علیه السلام قرار دارد و اینگونه است که زائر را محیط سِلم و سلام احاطه خواهد کرد.
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
﷽
سلام علیکم
یازدهمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید غلامعلی رجبی ❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شهيد غلامعلي جندقي معروف به رجبي در سال 1333 در محله خيابان آذربايجان تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد .پدر وي حاج حسن كه از اساتيد برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ويژه اي در تربيت فرزندان خود ورزيد .
غلامعلي بنابر راهنمايي ها و تربيت پدر بزرگوارش مداحي اهل بيت (ع) را از همان سنين نوجواني آغاز و به دليل آشنايي با معارف قرآني و اسلامي استعداد در حفظ شعر و سوز صداي وي توانست در اين عرصه سريع رشد نمايد تا بدانجا كه از سبك ها و اشعار وي مداحان برجسته بسياري استفاده مي نمودند. شعر معروف:
قربون كبوتراي حرمت
قربون اين همه لطف وكرمت
از نمونه اين اشعار است .
وي با انتخاب شغل معلمي راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر كوتاه خود توانست تاثيرات به سزايي بر اطرافيان خود به ويژه جوانان بگذارد .
تربيت نسل جوان در محيط مسجد و مدرسه، شهيد غلامعلي رجبي را از حضور در جبهه هاي حق عليه باطل باز نداشت و سرانجام در 5 مرداد سال 1367در سن سي و چهار سالگي در عمليات مرصاد توسط گروهك منافقين به شهادت رسيد .
مادرش حاج خانم رحماني به ما مي گفت هميشه آرزو داشتم غلامعلي را در لباس دامادي ببينم. او به جبهه مي رفت و من هراس داشتم که شهيد بشود و به اين آرزويم نرسم. غلامعلي هم فهميده بود، به همين خاطر داماد شد و دختري سه ساله از او به يادگار ماند. او همچنين گفت: بعد از سه بار جبهه رفتن و داشتن خانواده و دختري سه ساله به من گفت اين سفر چهارم را دعاکن آقا امضاء کند. يادم مي آيد امام(ره) هم قطعنامه را پذيرفتند که به يک باره آن حمله منافقين و عمليات مرصاد شکل گرفت. غلامعلي هم لباس رزمندگي به تن کرد و هنگام وداع رسيد. يکي از معلم هاي مدرسه علوي در هنگام خداحافظي به غلامعلي گفته بود که الان به ته ديگ جبهه رسيدي و او هم جواب داد که ته ديگ خوشمزه تر است. غلامعلي با همان اخلاص رفتار و کردار رفت و به شهادت رسيد.
* آمار شهداي مدرسه در زماني كه مدير بودافزايش داشت
احاطه كاملي روي دانش آموزان داشتند . به بعضي از ما كه شناخت بيشتري داشتند ماموريت مي دادند تا روي ديگر دانش آموزان كه از لحاظ درسي و اعتقادي ضعيف تر بودند با نظارت و راهنمايي خودشان كار كنيم و واقعا هم نتيجه مي گرفتيم. مثلا آمار شهداي مدرسه در زماني كه ايشان مدير بودند افزايش محسوسي داشت .
خاطره از سيد فرهاد حسيني
*غذاي هيئت بايد توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود
راضي نبود غذاي هيئت حاضري تهيه شود . مي گفت :غذايي كه در ديگ امام حسين توسط نوكر امام حسين و با روضه امام حسين (ع) پخته شود كجا، غذاي حاضري كه معلوم نيست چگونه پخته مي شود كجا ! توجه ايشان به ريزترين مسائل نشان معرفت ايشان بود .
خاطره از خطيب ارجمند ، حاج مهدي توكلي
*هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است
صفات برجسته و ويژه اي داشتند كه نتيجه ي اخلاص ايشان بود . با وجودي كه اهل ذوق واهل فن در ذكر مصيبت اهل بيت (ع) بود ولي در مجالس غالبا مستمع بود. يادم مي آيد يكبار در منزل يكي از دوستان با اصرار صاحب خانه شروع به خواندن كرد اما چون مداح ديگري در آن مجلس جلوه كرده بود سعي كرد خودش جلوه نكند . به خاطر همين به چند بيت اكتفا و دعا كرد.
با وجوديكه با آمادگي كامل به آن مجلس آمده بود . بعد از جلسه صاحب خانه از آقا غلامعلي گلايه كرد كه چرا بيشتر و بهتر از فلاني نخواندي ؟! ايشان گفتند: هيئت جاي كشتي گرفتن مداحان نيست بلكه محل ادب است .
خاطره از مداح اهل بيت ؛ حاج محسن طاهري
*كس ديگري قسط ها را مي دهد
نمي دانم پول ها را از كجا آورده بود. خودش مي گفت :از چند جا وام گرفته ام . به من داد تا بدهم به بچه هايي كه مشكل مالي داشتند . وقتي به ايشان گفتم : اگر وام است پس دفترچه اقساط را هم بده؛ در جوابم خنديد و گفت : ولش كن، كس ديگري قسط ها را مي دهد . ايشان با وجودي كه حقوق معلمي مي گرفت ولي به همه كمك مي كرد .
خاطره از حاج مصطفي خداياري
* از امام رضا (ع) اذن شهادت را گرفتم
نمي دانستم به مشهد آمده . در صحن گوهرشاد او را ديدم . بعد از سلام و احوالپرسي گفت :از امام رضا (ع) انشاء الله اذن شهادت را گرفتم . به او گفتم: فعلا باهات كار داريم ، دعاي عرفه امسال را بايد تو بخواني ...
دو روز مانده به عرفه پيش من آمد و گفت :عملياتي در پيش است .گفتم برنامه عرفه و محرم را چكار مي كني ؟ جواب داد : نمي خواهم از جهاد باز بمانم . احتمالا آخرين عمليات (مرصاد) است . انشاءالله تا محرم مرغ از قفس پريده .
خاطره از خطيب ارجمند ،حاج شيخ حسين انصاريان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداح جبهه ها - شهید غلامعلی رجبی جندقی
*قسمتي ازوصيت نامه شهيد
به خون خويش نويسم به روي سنگ مزارم
كه من به جرم محبت قتيل خنجريارم
اينجانب غلامعلي جندقي وصيت ميكنم كه همه آشنايان، دوستان، پدر، مادر، برادرانم وخواهرانم همگي راشفاعت خواهم كرد.مرادرهيئت ها فراموش نكنيد.درمجلس ختم وغيره فقط وفقط روضه اباعبدالله عليه السلام........خوانده شود........وشما را هم سفارش ميكنم به عزاداري ها كه بلا رادفع ميكند واشك برحسين عليه السلام كليد پيروزي است.اگرگاهي درهيئت ها يك قطره ازاشك براي ارباب رابه من هديه كنيدازهمه چيز برايم بالاتر است آنقدر كه اين يك قطره اشك را به تمام بهشت نمي فروشم.
به اميدديداردرقيامت
غلامعلي جندقي(رجبي)-انديمشك 4/5/67
ازسروده هاي شهيدغلامعلي رجبي (زبان حال حضرت سكينه بنت الحسين عليه السلام)
هر كي گوشش به سخن هاي منه
ديگه از تشنگي فرياد نزنه
هر چي يار داشته بابا فدا شده
بچه ها ديگه بابا تنها شده
باباي ما ديگه سقا نداره
رفته و براي ما آب بياره
من از اون گوشه ي خيمه مي ديدم
حرفاشو با قوم كافر شنيدم
مي خواد از ماها خجالت نكشه
داره از دشمن و منت مي كشه
نمي گم منت ذلت مي كشه
بلكه منت هدايت مي كشه
بچه ها دست بابا خوني شده
گمونم شش ماهه قربوني شده
عباشو طوري رواصغر كشيده
گمونم خيلي خجالت كشيده
شهید غلامعلی رجبی
شاعر و مداحی، الگو و نمونه بود
هنوز هم شعرها و سبک مداحی اش استفاده می شود
او معتقد به گمنامی و دوری از حواشی بود
اگر شعری را می سرود، می داد برای اولین بار دیگران بخوانند
اصلا برایش مهم نبود، سبک و شعرش به نام فرد دیگری مشهور شود
همانطوری که خودش تاکید کرده بود
مداح واقعی باید برای رضای خدا بخواند
نه برای تعریف مردم:
.
« مداح هر چه بیشتر در خواندن، مردم را نبیند
و صرفا ائمه{ع} را در مجلس حاضر و ناظر ببیند
و برای خود آنها شعر بخواند
حالتش، حالش، تاثیر نَفَسش
صد در صد در شنونده، اثر حقیقی می بخشد
و اگر برای خوش آمد مردم و غیر خدا، این رشته را ادامه دهد
ضرر می کند و تاثیر کلام و نفس را از دست می دهد
چه خوب است انسان مداح اهل بیت{ع} باشد و نه تنها زبان
بلکه روحش، دل و جان و وجود و تار و پودش
#روز_شهید_گرامی_باد
#بیست_و_دو در فرهنگ انقلاب اسلامی پر معناست و پر مفهوم . . . از آغاز این راه پرفراز و نشیبی که حوادث و رویدادی را به خود دیده، بیست و دو واژه قریبی است که #انقلابیون_اصیل با آن خاطرهها دارند!
از #پیروزی_انقلاب تا #روز_شهید همه فعالیت جهادی داشتند و دارند، همانطور که از #صدر_اسلام تا #ظهور_امام_زمان مومنین باید مشغول #جهاد باشند.
امروز #عهد_میبندیم که همچون #حاج_قاسم پشتیبان و مطیع #نائب_المهدی و ولیّمان باشیم و در راهی که شهدایمان پیمودند، بمانیم، انشاءالله!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
باب الجوادت به کل دنیا می ارزه
امام جواد علیه السلام نقل کردهاند:
زیارت امام رضا علیه السلام در همه زمانها خوب است،
❇️ولی با فضیلتترین زمان زیارت آن حضرت،
👈 ماه رجب است.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
یکی از فرزندان من در شهر طوس در سرزمین خراسان کشته خواهد شد! هر کس
او را زیارت کند
و حق او را بشناسد،
👈روز قیامت خودم دست او را خواهم گرفت و روانه بهشت خواهم کرد؛ گر چه اهل گناه کبیره باشد.
از امام صادق پرسیدند: شناخت حق آن حضرت یعنی چه؟
حضرت فرمودند:
یعنی بداند که او
🔹امام
🔹و حجت خداست
🔹و اطاعت از او واجب
🔹و او غریب
🔹و شهید است.
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
🌷 لوح| تفحص؛ تکاندن غبار فراموشی
🔻 رهبرانقلاب: اینکه شما از روی جسدِ علیالظّاهر پنهان شدهی یک شهید، غبارها و خاکها را برطرف میکنید و آن را میآورید سرِ دست میگیرید، معنایش این است که علیرغم کسانی که میخواهند مسألهی شهادت و شهید و فداکاری را زیر غبارها و خاکها پنهان کنند، شما نمیگذارید این کار انجام شود. ۷۹/۱۲/۲۰
🌷 #روز_شهید
﷽
سلام علیکم
دوازدهمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید غلامعلی پیچک❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
عاشق امام بود
به یقین میتوانم بگویم هیچ وقت نام امام را بدون وضو ادا نمیکرد. وقتی تلویزیون تصویر ایشان را نشان میداد با عشق خاصی به تلویزیون و امام خیره میشد. پس از شهادت استاد مطهری، وقتی تلویزیون امام را نشان داد که با دستمال اشک چشمهایشان را پاک میکردند، علی با ضجه دو دستی کوبید توی سر خودش و بعد با صدای بلند «یا حسین، یا حسین (ع)» گفت.
آوازه پيچک در غرب كشور پيچيده بود . هر كجا كه مي رفتي ، او را مي شناختند ، از سومار تا ارتفاعات بمو...
شهید غلامعلی پیچک کسی است که مقام معظم رهبری درباره ایشان میفرماید:
درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صميمي و فداکار اسلام، غلامعلي پيچک، شهيدي که در دشوار ترين روزها مخلصانه ترين اقدامها را براي پيروزي در نبرد تحميلي انجام داد. يادش بخير و روحش شاد.
شهيد غلامعلي پيچك به سال 1338، در خانواده اي مذهبي و پاكدامن در تهران پا به عرصه هستي گذاشت . پدرش كارمندي متوسط و آبرومند بود و در تربيت ديني فرزند ، از هيچ كوششي دريغ نكرد . غلامعلي در سن پنج سالگي پاي در راه مدرسه گذاشت .
غلامعلي با موفقيت و نمره هاي عالي ، دوره ابتدايي را به پايان مي برد و هر سال شاگرد ممتاز مي شود . او با سن كم ، ولي جثه درشت ، وارد دبيرستان مي گردد و با شور و علاقه فراوان ، به تحصيل ادامه مي دهد . او همچون گذشته با نمره هاي خوب ، تحصيلات متوسطه را به پايان مي برد و در سن شانزده سالگي ، با بهترين معدل ، مدرك ديپلم را دريافت مي كند و همان سال در كنكور قبول شده ، و در رشته انرژي اتمي وارد دانشگاه مي گردد . در دانشگاه به خاطر كسب امتياز بالا ، بورس تحصيل در خارج از كشور به وي تعلق مي گيرد ولي از پذيرفتن بورس ، سرباز مي زند و تحصيل در داخل كشور را به خارج ترجيح مي دهد .
پيچك پس از ورود به دانشگاه و آشنايي با تعدادي دانشجوي مسلمان و مبارز جديتر از گذشته وارد جريانهاي سياسي مي شود . او خيلي سريع نسبت به مسائل سياسي داخلي ، اطلاعات كسب مي كند و با هوش و درايتي كه داشت ، رژيم شاه را رژيمي فاسد و ظالم مي يابد و از اين رو ، مصممتر از پيش ، وارد مبارزات سياسي
مي شود . از آن پس تحت مراقبت و تعقيب عوامل ساواك قرار مي گيرد
اوج گيري انقلاب اسلامي ، غلامعلي با دلگرمي و اميد بيشتر ، به روشنگري و هدايت مردم مي پردازد . با ارائه تحليلهاي خوب سياسي مفاسد و وابستگي رژيم شاه را افشا مي كند و بويژه قشر جوان را به مبارزه عليه نظام ستمشاهي ترغيب مي نمايد . با ارتباطي كه با برخي از روحانيون برجسته داشت ، اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) را چاپ و تكثير و در اختيار ديگران مي گذارد .
با تجاوز رژيم عراق به ايران و تحميل جنگي نابرابر به انقلاب نوپاي اسلامي ، پيچك عازم جبهه هاي نبرد مي "گردد . از آن جا كه لياقت و شجاعت او در درگيريهاي كردستان كه فرماندهان محرز بود ، به عنوان فرمانده محور غرب كشور منصوب مي شود . پيچك توان بالاي نظامي خود را در اين محور به منصه ظهور مي رساند و با ارائه طرحهاي دقيق و واقع بينانه نظامي ، حيرت نيروهاي سپاه و ارتش را برمي آنگيزد . به رغم سن كم ذهني نقاد و خلاق برخوردار بود و از اين رو ، موفق مي شود بهترين طرحهاي عملياتي را با توجه به شناسايي منطقه ارائه نموده و اجرا نمايد . او اغلب شناساييها را خودش انجام مي دهد و تا عمق بيش از سي كيلومتر ، در پشت جبهه دشمن نفوذ مي كند . با اجراي عملياتهاي موفق در محور غرب كم كم شهرت و آوازه اش در غرب مي پيچد . توانمندي نظامي و اندام و قامت رشيد پيچك از او شخصيتي دوست داشتني و در عين حال پر از ابهت مي سازد . اكبر حمزه اي مي گويد :
« آوازه پيچک در غرب كشور پيچيده بود . هر كجا كه مي رفتي ، او را مي شناختند ، از سومار تا ارتفاعات بمو . همين شهرت او باعث شد كه جذب او شوم . رفته رفته با او كه آشنا شدم . پاي صحبتها و سخنرانيهايش نشستم . بينش سياسي خوبي داشت . وقتي از سياست حرف مي زد ، گويي يك سياستمدار برجسته اي است كه سالها در عرصه سياست فعاليت داشته است . بيشتر شناساييها را خودش انجام مي داد و تا پشت سنگرهاي دشمن هم نفوذ مي كرد . در عمليات « بازي دراز » آخرين كسي بود كه از ارتفاعات عقب نشيني كرد .»
شهيد پيچك اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض ديني ، تقيد و تعبد خاصي داشت . همان گونه كه اشارت رفت، از سن ده سالگي به نماز ايستاد . پس از انقلاب ، نماز شبش ترك نشد . در نماز آن چنان حضور مي يافت كه خارج از خود را فراموش مي كرد .
او اهل مطالعه و كتاب بود . در عين اشتغال به كارهاي نظامي ، از فعاليتهاي فرهنگي غافل نمي شد . سخنرانيهايش مشهور بود . او در اخلاق و رفتار الگوي ديگران بود . شهامت و شجاعتش كم نظير بود . به حضرت امام خميني(ره) عشق مي ورزيد و تابع و مريد معظم له بود . در انجام هركاري تنها جلب رضاي خدا را در نظر مي گرفت و هرگز ريب و ريا به اخلاص او نفوذ نكرد .
غلامعلی مرخصی که می آمد، اول می رفت دیدن امام(ره)، خانه هم که می آمد من از او زیاد چیزی نمی پرسیدم،غلامعلی هم خیلی چیزی نمی گفت، البته یک وقت هایی ازغلامعلی سوال می کردم؛ موقع فلان حمله، سنگرتان کجا بود؟ می گفت سنگر ما زیر آسمان خداست.
' یک عادتی هم که داشت این بود که هر وقت مرخصی می آمد، برخی احتیاجات غذایی رزمندگان مثل نبات و کنسروو...،را از من می گرفت و در جبهه میان بچه ها تقسیم می کرد.یک بار به شوخی به غلام علی گفتم؛ تومگر مادر رزمندگان هستی؟ یکی از دوستانش بعد از شهادت غلامعلی،به من گفت که غلامعلی در جبهه، اول سفره را می انداخت، بعد شروع می کرد به تقسیم کردن غذای بچه ها خودش آخر سرغذا می خورد.حالا آیا غذا به غلامعلی می رسید، آیا نمی رسید، بعد هم مُصر بود که سفره را خودش جمع کند و ظرف ها را خودش بشوید.
همین دوستش می گفت که ما در جبهه تا غلامعلی بود، از مادر بهتر را داشتیم. این قدر به بچه ها رسیدگی می کرد با این همه کار و فعالیت هیچ وقت خنده از لبش محو نمی شد. همیشه در صورتش تبسم داشت. گشاده رو بود. به یک دستش، پنج تا تیر اصابت کرده بود، شوخی نیست ولی دوستانش می گفتند؛ آنجا هم می خندید، حالا عجیب اینکه اغلب این مجروحیت ها را ما بعد از شهادتش متوجه می شدیم. یعنی نازنازی نبود که تا تیری بخورد، فوراً برگردد تهران. یک وقت هایی می شد به شدت مجروح می شد، بعد خوب می شد و لام تاکام حرفی به ما نمی زد.
یک بار که مجروحیتش خیلی زیاد بود ما این را به واسطه یکی از همرزمانش فهمیدیم که غلامعلی بدجوری مجروح شده، ما حالا چند روزی می شد که هیچ خبری از غلامعلی نداشتیم که شهید شده، مجروح شده، تا اینکه یک شب، دیروقت، صدای زنگ خانه به صدا درآمد. رفتم در را باز کنم، دیدم غلامعلی است فوری به برادرش رضا گفتم: بیا پایین علی آمده، گفت مادر، کجای کاری، علی شهید شده، یعنی همه مان جدی جدی باور کرده بودیم غلامعلی پرکشیده، منتهی برگشته بود.'
یکی از همرزمان شهید درباره آخرین لحظات زندگی شهید در این دنیا می گوید:' آن شب غلامعلی خیلی عوض شده بود، تا به حال چنین احساسی نسبت به او پیدا نکرده بودم، احساس اینکه این آخرین باری است که می بینمش، دیوانه ام می کرد، غرق در افکار خود بودم که دستی به شانه ام خورد:اخوی ما رفتیم اگه ما را ندیدی عینک بزن، فعلا عزت زیاد، حلالمان کن
روزی که غلامعلی رفته بود ماهی ها اینگونه بی تابی می کردند. روزی که می خواست به جبهه باز گردد بالا سر اکواریوم ایستاد و به ماهی های قرمز چشم دوخت و گفت : مادر مبادا بگذاری کسی اذیتشان کند.
بعد به آرامی دستهایش را درون آکواریوم برد. ماهی ها به این طرف و آنطرف شنا کردند و پشت سنگ ها پنهان شدند و. لحظاتی گذشت . غلامعلی همچنان دستهایش را توی آکواریوم نگه داشته بود . ماهی ها از پشت سنگ ها، چرخ آسیاب صدف سفید رنگ او را نگاه می کردند . در این موقع بود که به آرامی شنا می کردند و در اطراف دست چرخ می زدند . تا اینکه کم کم خود را به دست رساندند و تند تند دهان کوچکشان را باز و بسته می کردند و در اطراف دست چرخ می زدند . تا اینکه کم کم خود را به دست رساندند و پولک های قرمز رنگشان را که برق می زد به دست غلامعلی مالیدند و این را چند بار تکرار کردند. غلامعلی لبخند می زد و آیه ای زیر لب می خواند. آیه ای که از خلقت موجودات گوناگون صحبت می کرد . غلامعلی دست هایش را بیرون آورد . قطرات آب از نوک انگشتانش توی آکواریوم می ریخت.
در قوطی خوراک ماهی ها را باز کرد و مقداری برایشان غذا ریخت . دانه های ریز خوراک ماهی بر سطح آب پاشیده می شد و ماهی ها روی آب می آمدند و غذای ریخته شده را میخوردند .