eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شال سبز سیدی هیچ وقت شال سبزش را از گردن در نمی‌آورد. می‌گفت:"در گردان هر کس که سید است باید علامتی همراه داشته باشد. از این که به حضرت زهرا(س) منتسب هستید افتخار کنيد. بدانید تا وقتی به این خانواده وابسته‌اید خداوند همه چیز به شما می‌دهد. دقت کنید هر چه عملیات با رمز یا زهرا (س) داشته‌ایم با پیروزی کامل همراه بوده است. دامن این مادر را بگیرید." بعد برایمان تعریف کرد: "وقتی آدم و حوا در بهشت می‌گشتند، نور عجیبی دیدند. وقتی از خداوند سوال کردند پرده غیب کنار زده شد پنج نور دیدند که همان پنج تن آل عبا بودند." خواندنی👇 کتاب شال سبز (زندگی نامه و خاطرات سردار شهید سید ابراهیم شجیعی) به تحقیق و تالیف غلامرضا فسنقری از پژوهشگران و نویسندگان پیشکسوت شهرستان اسفراین توسط انتشارات جهانی به چاپ رسید.
با شنيدن صوت قرآن انرژي مي گرفت در سایت پنج مستقر بودیم. فردای آن روز قرار بود آقای شجیعی به خط مقدم برود. در چادر کنارم نشست و گفت: «کیوانلو می‌توانی طوری قرآن بخوانی که نیرویم چند برابر شود؟» گفتم: "نه متاسفانه." گفت: "از بسیجیهای دور و برمان کسی را با این خصوصیت می‌شناسی؟" گفتم :"بله" و یکی از بچه‌های بیرجند را به حضورش آوردم. آقای شجیعی بعد از سلام و احوالپرسی گرم گفت:" برادر دوست دارم قرآن را با صدای زیبا برایم قرائت کنی." محمدی فر گفت:" اجازه می‌دهید از حفظ بخوانم؟" آقای شجیعی با تعجب پرسید: "مگر حفظ هم هستی؟" محمدی فرگفت:" بله بیشتر از نصف قرآن را." آقای شجیعی به محض شنیدن این جمله گریه اش گرفت. او را در آغوش گرفت و بوسید. خم شد تا پای محمدی فر را ببوسد.  می‌گفت:"اجازه بده زبانت را ببوسم. همین که صدای قرآن بسیجی را شنید چنان به شدت گریست که مرا هم به گریه انداخت و وقتی تلاوت آیات تمام شد آقای شجیعی گفت:" برای عملیات نیرو گرفتم، قوی شدم، انگار انرژی ام چند برابر شد." صبح فردا که عازم خط می‌شد از من خواست تا باز هم با آن بسیجی ملاقات کند بار دیگر او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسه باران کرد. راوي: غلامرضا کیوانلو-همرزم
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.(امام خمینی-ره-) شادی روح همه‌ شهدا خصوصا شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️سید ابراهیم شجیعی❣️صلوات محمدی 💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت حضرت رسول.apk
9.43M
👆دریافت رایگان نرم افزار «زیارت حضرت رسول» با صوت زیبا و دلنشین 💐با ارسال این برنامه به دیگران، در ثواب انتشار آن سهیم شوید!
#مقام_معظم_رهبری من بہ تأسی از حضرت موسی(ع) بہ شما عرض بکنم «إِنَّ مَعِىَ رَبِّى»، بدانید خدا با ما است.
هدایت شده از بصیـــــــــرت
#فوری #فورررری #انا_لله_وانا_اليه_راجعون #بابام_شهید_شد سید نور خدا موسوی برای همیشه آسمانی شد نور خدا در روز #بیست_و_هشت_صفر مهمان جدش شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا حسن بن علی السلام علیک یا علی بن موسی السلام علیکم جمیعا و رحمة الله و برکاته
﷽ سلام علیکم پنجمین روز از🌷چله نهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️سید علی‌رضا جوزی❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛ ✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را گردانند و ✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم ان شاء الله
کوچکترین شهید گلزار شهدای چیذر شهید سید علی‌رضا جوزی دومین شهید خانواده جوزی است از یازده سالگی به رزمندگان دفاع مقدس پیوست و در سن چهارده سالگی در سه راه کوشک همراه 4 رزمنده که آنها هم از سلاله پاک رسول‌ خدا بودند، در روز عید قربان سال 67 به فیض شهادت نائل شد ویکی از شهدای بزرگوار خمسه کوثر (یادمان شهدای سادات) است . نکته قابل توجه در خصوص خانواده جوزی این است که از میان فرزندان این خانواده ، ۲ برادر شهید و ۲ برادر جانباز هستند و در برخی مواقع پدر و مادر نیز در جبهه های جنگ دوران دفاع مقدس حضور داشتند، سید محمد یکی از برادران جوزی و مسئول گنجینه آثار شهدای امامزاده علی اکبر (ع) در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حیات اذعان داشت که در دوران دفاع مقدس به صورت مستمر ۶ نفر از اعضای خانواده در جبهه ها حضور داشتند. پدرم می گفت اگر همه در راه امام (ره) شهید شوید کم است وی در ابتدای سخنان خود، یکی از دلایل اصلی علاقه خانواده اش را به جهاد و حضور در جبهه های جنگ ، مجاورت و هم نشینی با شهید بزرگوار مهدی شاه آبادی پیش نماز محله چیذر دانست و گفت : قرابت کل اعضای خانواده با این شهید و پیش نماز مسجد محل باعث شد که از اول انقلاب با مفهوم مبارزه با استکبار و جهاد آشنا شویم البته پدرم ابوالقاسم جوزی نیز به دنبال فعالیت های سیاسی بود و همیشه می گفت که اگه همه شما در راه امام خمینی (ره) شهید شوید کم است ، مادرم هم پابه پای پدرم در برخی مواقع در جبهه ها به منظور کمک حضور داشت.
وصیتنامه خواندنی 👇 بدانید، هیچ قطره‌ای از خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست “هنگامی که شیپور جنگ به صدا درمی‌آید مردها از نامردها تشخیص داده می‌شوند. پس ای شیپورچی بنواز! (شهید چمران)” / “ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء ولکن لاتشعرون”؛ سلام بر مهدی یگانه منجی عالم بشریت و سلام بر رهبر کبیر انقلاب و سلام به تمام رزمندگان اسلام. ای عزیزان بدانید که هیچ قطره‌ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. و من می‌خواهم با نثار این قطره خون به معشوقم برسم. به معشوقی که سال‌هاست در انتظار دیدن اویم. به معشوقی که به انسان هستی داد و آنان را خلق کرد. مرگ دست خداست، پس از جبهه رفتن فرزندانتان ممانعت نکنید برادرانم، بدانید که شهادت در راه خدا بالاترین درجه است و همین‌طور بالاترین و بزرگ‌ترین آرزوی من. برادران و خواهران بدانید که مرگ انسان دست خداست و تا خداوند متعال اراده نکند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. پس از جبهه رفتن و جهاد رفتن فرزندان‌تان جلوگیری نکنید. آیا سکوت ما مقابل دشمن بوی انسانیت می‌دهد؟ انسان روزی به دنیای فانی می‌آید و روزی به دنیای آخرت می‌رود و مرگ هم برای همه است، پس چه بهتر که مرگ در راه خداوند در سنگر عشق باشد. در سنگری که هزاران نفر از عزیزان همانند پروانه به دور شمع سوختند و با سوختن آنها هزاران نفر دیگر روشن شدند. ای برادران آیا می‌توانید ببینید که دشمن به وطن ما و به خانه ما تجاوز کند و جان هزاران نفر از زن و کودک و پیر و جوان را بگیرد و هر غلطی که می‌خواهد بکند و ما آرام بنشینیم؟ آیا واقعاً سکوت ما بوی انسانیت می‌دهد؟ نگذارید با زرق و برق دنیا انس بگیرید و طوری شود که به درجه حیوانیت برسید و شاید از حیوان هم پست‌ و پست‌تر! گول چند صباح زندگی را نخورید گول این دنیا را که چند صبایی بیشتر نیست، نخورید. آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا خداوند انسان را آفرید و چرا یکی را زیبا و یکی را بدقیافه و زشت آفرید و چرا یکی را عاقل و دیگری را نادان، یکی را فقیر و دیگری را سرمایه‌دار آفرید؟ به والله تمام اینها آزمایش از طرف خدا بیش نیست. پس سعی کنید که از این آزمایش‌های الهی سرفراز بیرون آیید. خواهرانم، فرزندانتان را چنان تربیت کنید که راه ما را، یعنی راه حق و حسین(ع) را ادامه دهند و اما شما ای خواهرانم، حجاب برترین زینت برای شماست و سعی کنید که این زینت الهی و خدادادی را حفظ کنید تا پیش حضرت فاطمه‌الزهرا(س) روسفید باشید. غیبت و بدگویی را کنار بگذارید و فرزاندان‌تان را چنان تربیت کنید که بتوانند راه ما را ادامه دهند به آنها یاد بدهید و بگویید که راه ما راه حق و راه حسین شهید (ع) است. راهی که پس از گذشت ۱۴۰۰ سال دوباره زنده و جان گرفت و حال می‌بینید که زنده شدن او چگونه بدن شرق و غرب را به لرزه درآورده و چگونه پوزه آنان را به خاک مذلت و رسوایی کشیده (است). مادرم، با یاد تو جان می‌دهم! و اما مادرم، ای که وقتی نامت را به زبان می‌آورم تمام وجودم به یاد تو می‌افتد، بدان که من در آخرین لحظات زندگی‌ام به یاد تو هستم. بدان که با یاد تو جان می‌دهم. مادرم مبادا در مقابل دشمنان‌مان گریه کنی که گریه کردن تو در مقابل آنان فشردن قلب من است. مادرم همیشه به یاد تو بودم و همیشه خواهم بود. مادرم، مرگ شروع زندگانی من است روزی که می‌خواستم برای اولین‌بار به جبهه بروم شجاعت تو را دیدم. بدان که در آخرت روسیاه نیستی. حال که این وصیت‌نامه را می‌نویسم چند روزی دیگر به شروع عمرم نرسیده (نمانده). بدان مرگ من تازه شروع زندگانی من است و این آخرین لحظات چقدر برایم شیرین است. پدرم، بر دستان پینه زده‌ات بوسه! و اما پدرم، بر دستان پینه‌زده‌ات بوسه! به تمام دوستان و آشنایان تبریک بگو و بگو که جان او هدیه‌ای بیش برای رهبر و خداوند متعال نیست و برای همین بود که سید به جهاد رفت و جان خود را نثار کرد. و اما برادرم محمد، معلم عزیزم تا زمانی که جان در بدن دارم به یاد تو هستم. به یاد تو و به یاد درسهایت اگر نبود…؟ برادرزاده‌هایم، پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است و اما برادرزاده‌های عزیزم، امید و هادی جان، هیچگاه احساس نکنید که پدرتان را از دست داده‌اید. بدانید که هرگاه این احساس را کردید شکست بزرگی خوردید. پدر شما امام امت است. پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است. آن سیدی که تمام عالم را به اسلام دعوت می‌کند. معلمان عزیزم مرا حلال کنید خب عزیزان، دیگر مزاحم اوقات شما نمی‌شوم. مرا حلال کنید. ببخشید، خصوصاً معلمان عزیزم در مدرسه و اما توصیه‌ای که می‌کنم به دوستانم، ای دوستان من، سنگر مدرسه و سنگر جهاد را رها نسازید و تا آخرین قطره خون مبارزه کنید. خب عزیزان، دیگر عرضی ندارم اما اگر احیاناً جنازه‌ای از من باقی ماند آن را در گلزار شهدای امام‌زاده علی‌اکبر دفن کنید. خدانگهدار
خانو اده این شهید بر اساس تبعیت از وصیت نامه به جای مانده از او با این مضمون که : ” حال که این وصیت نامه را می‌نویسم چند روزی دیگر به شروع عمرم نرسیده و مرگ من در راه اسلام تازه شروع زندگی من است و این لحظات چقدر برایم شیرین است ” یادواره این شهید را به دلیل تولد دوباره او جشن شهادت نامگذاری کرده اند.
داستان شهادت (از زبان همرزم شهید): قبل از شهادت علیرضا در خواب دیده بودم که به خدمت امام خمینی (ره) در جماران رسیدم و همینکه مات و مبهوت چهره نورانی امام شده بودم حس کردم عطر عجیبی همه فضا را پرکرده است. با خودم گفتم باید بپرسم این عطر از چیست. تا آمدم بپرسم امام گفت: عطر سید علیرضاجوزی است. صبح اول وقت با فرمان "حاج خادم" فرمانده تیپ الزهرا (س) سوار کامیونها شدیم و به راه افتادیم. داخل کامیون سید علیرضا دراز کشیده و زل زده بود به آسمان. من هم در کنارش دراز کشیدم و پرسیدم: سید علی کجا رو نگاه میکنی؟ چیزی نگفت و دوباره سؤال کردم: چرا حرف نمیزنی آقا سید علی؟ بابا تحویل بگیر، فقط اسمت با رئیس جمهور یکیه. با یک حالت عجیبی به آسمان اشاره کرد و بدون اینکه نگاهم کند گفت: "حمید من فردا میرم آن بالا. پیش ستاره ها"خواستم چیزی بگویم کامیون ایستاد. بچه ها ریختند پایین تا مستقر شوند. ناگهان متوجه شدیم عراقیها در فاصله کمی از ما قرار دارند. دوباره دستور رسید که بریزید تو کامیونها. باید قبل از اینکه عراقی‌ ها متوجه میشدند از تیررس تانکهایشان  دور میشدیم. اصلاً نمیدانستیم نامردها این قدر جلو آمدهاند. اوضاع خیلی خراب بود. تانکها ما را دیده بودند و کامیونهای در حال حرکت را زیر آتش گرفتند. کامیون هم به سرعت حرکت میکرد. یک دوشکا داخل کامیون بود که به کمک بچه‌ ها سرپایش کردیم وهمانطور در حال حرکت به سمت بعثی ها آتش گشودیم. به سه راهی کوشک که رسیدیم مجدداً پیاده شدیم و مقابل دشمن موضع گرفتیم. معلوم بود که محاصره شده‌ ایم و حلقه محاصره هم درهرلحظه تنگتر میشد. آنقدر به عراقیها نزدیک بودیم که خطوط چهره سربازان عراقی را به راحتی میدیدم و صدای فریادشان را به خوبی میشنیدیم. سروکله جنگنده ها و هلیکوپترهایشان هم پیدا شد. آتش بود که از زمین و آسمان به سرمان می بارید و بچه ها یک به یک به خاک میافتادند. مهماتمان هم در حال تمام شدن بود. خبری هم از نیروی کمکی نبود. بالاخره فرمانده تیپ دستور عقب نشینی داد. امکان مقاومت وجود نداشت. ۲۰ نفر آدم چطور میخواستند با دولشکر پیاده و یک تیپ زرهی مقابله کنند. سوار کامیونها شدیم. هنوز درست ننشسته بودم که صدای مهیبی شنیدم و کامیون به شدت لرزید. گلوله مستقیم تانک به باربند کامیون خورده و از طرف دیگر خارج شده بود نگاه کردم و دیدم که داخل کامیون ۵ جنازه که از کمر به پایین متلاشی شده بود افتاده است. کف کامیون غرق در خون بود. دقت که کردم متوجه شدم که شهدا کسانی نیستند جز سید علیرضا جوزی، سید صاحب محمدی، سید داوود طباطبایی، سید محمد موسوی، سید حسین حسینی. بغض راه نفسم را بسته بود. کامیون حرکت کرد و ما بالای سر پنج فرزند حضرت زهرا (س) تا رسیدن به اردوگاه فقط و فقط فریاد میزدیم: "یازهرا"
ساداتی که در صبح عید قربان در جاده اهواز خرمشهر قربانی شدند در ۶۰ کیلومتری جاده اهواز - خرمشهر و در فاصله ۴۰ متری از جاده اصلی بنایی ۵ضلعی با گنبدی به شعاع ۲ متر قرار دارد که به زیارتگاه "خمسه کوثر" معروف است که اهالی منطقه و زائران راهیان نور کرامات بسیاری را از این زیارتگاه نقل کرده اند.  ۵ شهید سادات که در مردادماه سال ۶۷ به ضرب گلوله مستقیم تانک دشمن به شهادت رسیدند و قطعاتی از پیکر آنان چند روز بعد در همان محل دفن شد.
به نیابت از شهدای خمسه سادات؛ ❣️سید علی‌رضا جوزی❣️ ❣️سید صاحب محمدی ❣️ ❣️سید داوود طباطبایی❣️ ❣️سید محمد موسوی❣️ ❣️سید حسین حسینی❣️ پنج صلوات محمدی هدیه می کنیم به محضر نورانی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم و کریم اهل بیت،امام حسن مجتبی علیه السلام ◾اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم◾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است بزرگتر ز غم مجتبی و داغ رضا فراق فاطمه با خاتم النبیین است ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهر احمد، کجاست احمد تو؟ (روضه).mp3
19.18M
🏴شهر احمد، کجاست احمد تو ؟ 🏴حاج میثم مطیعی •┈•••••✾•••••┈• 👇👇👇👇 @Mehrban_tar_az_madar
دانایی دانایی: 📝زیارتنامه رسول گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله 🏴آیت الله مشکینی: مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید. 🔹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَُ بْنَ عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَِمَ النَّبِيّينَ، 🔹اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَاَقَمْتَ الصَّلوةَ، وَ اتَيْتَ الزَّكوةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ، 🔹فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ، وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ، 🔹اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللهِ، وَاَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لاُِمَّتِكَ، وَجاهَدْتَ في سَبيلِ اللهِ، وَعَبَدْتَ اللهَ حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، 🔹وَاَدَّيْتَ الَّذي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَاَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنينَ، وَغَلُظْتَ عَلَي الْكافِرينَ، فَبَلَّغَ اللهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ، 🔹اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذيِ اِسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ، 🔹اَللَّـهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِكَ الْمُرْسَلينَ، وَعِبادِكَ الصّالِحينَ وَاَهْلِ السَّمواتِ وَالاَْرَضينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْ خِرينَ، عَلي مُحَمَّد عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاَمينِكَ وَنَجِيِّكَ، وَحَبيبِكَ وَصَفِيِّكَ، وَخآصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، 🔹اَللَّـهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ، وَ اتِهِ الْوَسيلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالاْ خِرُونَ، 🔹اَللَّـهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ«وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ، فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً»، وَاِنّي اَتَيْتُكَ مُسْتَغْفِرًا تآئِباً مِنْ ذُنُوبي، وَاِنّي اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَي اللهِ رَبّي وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لي ذُنُوبي. 📚