طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد و در 7 سالگی خواندن قرآن را آغاز کرد.
این بانوی شهید انقلابی با کمک همسرش ابراهیم جعفریان به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار گرفت و به عضویت گروه مهدیون در آمد.
طیبه واعظی به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30فرودین 56 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد .
وقتی ساواک طیبه واعظی را دستگیر کرد و به دست هایش دستبند زد، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه واعظی، ابراهیم جعفریان و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل کردند و پس از یک ماه شکنجه ابراهیم و طیبه در سوم خرداد 56 به شهادت رسیدند.
کدام شاخصه وجودی مادرتان، ایشان را شهیده شاخص سال کرد؟
مهدی جعفریان: ایشان به مساله حجاب بسیار مقید بودند به طوری که زیرشکنجه ساواک هم حجاب خود را حفظ میکردند و به آن اهمیت ویژهای میدادند. حتی خطاب به ماموران گفته بودند «مرا بکشید اما حجاب را از سرم برندارید»! با این انتخاب، خدا میخواست که مادرم از گمنامی در بیاید...
این کتابی است که برای رده سنی نوجوان جوان و بزرگسال نوشته شده و حالا که جوانان ما تحت تاثیر غرب زدگی هستند خوب است که با این الگوها آشنا شوند شهید طیبه واعظی شهیدی هستند که در دوران رژیم ستم شاهی در غالب گروه مذهبیون مبارزه میکردند و توسط ماموران شاه دستگیر و به زندان ساواک برده شدند وبعد از یک ماه شکنجه به همراه همسرشان تیر باران شدند و به شهادت رسیدند.
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را
به #نیابت از
همه شهدای صدر اسلام تاکنون
به ویژه
بانوی شهید
❣طیبه ی واعظی❣️
هدیه می کنیم محضر نورانی
☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشان ؛
اقتدار
دانایی
تقدس
هیبت
عظمت
نجابت
شرافت
و ...
#حجاب_فاطمی
#مادرانه
نابرده رنج گنج به ما داده فاطمه س
💠فرمانده امام زمان عجل الله فرجه 🇮🇷
🔰نامش #خانمیرزا_استواری بود، هرگز ندیدمش ⚡️اما بعد از عملیات #کربلای_پنج وصیت نامه اش📜 را بطوراتفاقی خواندم چندجمله مراتکان💓 داد!!!
🔰سلام بر مولایم #صاحب_الزمان عجل الله فرجه که #زیارتش را نصیب من کرد!!! و بر من منت گذاشت. وسلام برآن مولایی که عزیزترین چیز من یعنی قرآنی📖 که هدیه بود و همیشه باخود داشتم را آنحضرت به رسم هدیه🎁 از من #قبول_کرد!!!!
🔰عزیزان، برادران، امام زمان علیه السلام در #جبهه ها حضوردارد✅ و ماهمه زیر #پرچم آن بزرگوار هستیم. #خدایا توشاهدی، من درطول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاده🚫 زیرا باتو عهد بستم که دردنیا ازدواج نکنم❌ وفقط با حورالعین ازدواج کنم💍!!! خدایا سپاست که توفیق دادی نمازم📿 را همیشه در #اول_وقت بخوانم...
🔮سرتا پا اشتیاق شدم تا #قبرش را زیارت کنم..فقط شنیدم اهل مرودشت #شیراز هست رفتم و درگلزار شهدای🌷 مرودشت قبرش راپیدا و زیارت کردم😃 نشانه خانه شان🏡 پرسیدم و پیدا کردم خانه ای بسیار #ابتدایی وزندگی تقریبا روستایی عشایری از نام #شهید هم معلوم بود ترک بودند. در را بازکردند🚪 گفتم: منزل #شهیداستواری⁉️
🔮گفتند:بله. گفتم:آمده ام #خانه_شهید دقایقی بنشینم باروی باز پذیرفتند. #برادرش بود وهیچکس جز او در منزل نبود❌ گفتم #وصیتنامه اش من رابه اینجا کشانده. برادرش متوجه حال وهوای من شد.
🔮گفت ایکاش #مادرم الان می بود تا به جای من اوتعریف می کرد. گفتم: اشکال ندارد🚫 حرف شما #سند هست.ابتدا پرسیدم موضوع قرآن هدیه ای🎁 چیست؟؟؟گفت برادرم #دانشجو بود ونیز ورزشکارهم🏓 بود سابقه جبهه و مجروحیت💔 زیاد داشت زمانی مجروحان جنگی را به زیارت #امام_خمینی می برند.
🔮برادرم تعریف کرد در حسنیه #جماران همه دریک صف بودند وامام هم روی صندلی🛋 نشسته بودند. رزمندگان هریکی به نوبت دست امام را #می_بوسیدند و میرفتند. وقتی نوبت به من رسید👤 دیدم باکمال تعجب😧 #امام ازجابرخواستند دوقدم جلو امدند وخواستند دست من ببوسند.
🔮من #شرمنده شدم ونگذاشتم من خم شدم و #پای_امام رابوسیدم. امام انجا به من قرآن کوچکی📕 هدیه دادند خیلی برایم تعجب بود که چطور امام این برخوردبامن داشتند⁉️میدانستیم که این قران راخیلی دوست دارد (شهید) و همیشه #باخودش همراه دارد و بعد ما هم در وصیتش خواندیم که درجبهه به امام عصر (ع) هدیه داده است💞
#شهید_خانمیرزا_استواری🌷
شادی روحش #صلوات
زندگی نامه ی شهید سیده طاهره هاشمی
شهید سیده طاهره هاشمی در اول خرداد سال 1346در روستای شهید آباد شهرستان آمل ،در خانواده ای متدین و انقلابی به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادر بزرگوارش که هردو از سادات بودند،رشد و پرورش یافت.
وی از کودکی با قرآن، نهج ابلاغه و سایر کتب اسلامی انس و الفت خاصی پیدا کرده بود و به دلیل جو فرهنگی و مذهبی خانواده، روح تشنه اش با عمیق ترین مفاهیم دینی و معنوی سیراب شد.
سیده طاهره از وقتی که نخستین گام ها رابرای آموزش در مدرسه برداشت، لحظه ای از مطالعه غافل نبود.عشق به مطالعه در کتب اسلامی و اندیشه های متفکران بزرگ انقلاب، از او دختری با شعور و بادر کی بالاتر از سنش ساخته بود.
او بینش و بصیرت سیاسی بسیار قوی داشت،به طوری که در محیط مدرسه علاوه برکسب علم،به انجام فعالیت های سیاسی و تربیتی نیز می پرداخت.
حضورش در صف مقدم راهپیمایی ها و تجمعات ضد رژیم پهلوی،او را با مواضع انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی آشنا کرده بود.او همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای موثر انجمن اسلامی مدرسه و عضوفعال پایگاه بسیج محله بود.
او دختر مهربان ،دلسوز و دانش آموزی نمونه و موفق و درس خوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمی کرد و مستحبات را تا جایی که می توانست به جا می آورد.
به حجابش خیلی مقید بود.قبل از انقلاب هم با چادر به مدرسه می رفت. حتی سرکلاس هم چادر را سرش برنمی داشت.مسئولان مدرسه به او گفته بودنداینجا روسری هم حق نداری سرکنی ،چه برسد به چادر!اما زیر بار نرفته بود. سیده طاهره لحظه ی شهادت هم چادرش را برروسری اش سنجاق کرده بود.
سیده طاهره در کار های هنری چون خطاطی، طراحی ، گلدوزی ،نگارش مقاله، تهیه ی روزنامه دیواری و نیز اداره ی برنامه های فرهنگی بسیار موفق و بسیاری از برنامه های فرهنگی ،اجتماعی و حرکت های سیاسی مدرسه برعهده ی او بود.
او بسیار خوش فکربود وطرح های زیبا و آموزنده ای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا می کرد.برگزاری انتخابات نمادین برای بچه ها،راه اندازی کتابخانه ی مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه ازاقدامات به یاد ماندنی اوست. او همچنین مفاهیم سیاسی وانقلابی را در طرح های هنری و گرافیکی اش به تصویر می کشید. "طاها"تخلصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد .تخلصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود.طا هره حتی در برخورد با دانش آموزانی که تحت تاثیر تبلیغات گروهک های منحرف قرار گرفته بودند،بسیار مهربان،با حوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی ،آن ها را به خود جذب می کرد.
کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت.همیشه خودش کارهایش را انجام می داد، دقیق و سر وقت.
عبادت و نمازهایش هم همین طور بو د، نماز سروقتش ترک نمی شد.
همیشه چهره ی خندان و شادابی داشت و پر جنب و جوش بود.همراه آراستگی ظاهر و رفتار های معقول و مودبانه،بسیار وقت شناس بود.وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سروقت می رفت و او را معطل نمی کرد.اگر قول می داد کاری را انجام دهد،امکان نداشت زیر قولش بزند.
وقتی کاری را به او می سپردند، با اینکه فرصت کافی داشت،بلافاصله مشغول آن می شد.میگفت:کار را نباید معطل گذاشت ؛ممکن است بعدا فرصت پیش نیاید.تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظم می نوشت.برای همین سر درس ریاضی،مدام معلم از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند.
روز ششم بهمن سال 1360گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیرو های بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. ان روز درست مصادف با مراسم عقذ خواهرش بود.شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتحادیه ی کمونیست های ایران و نیرو های مسلح شهر به خصوص سپاه پاسداران اتفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر و...در کمک به بسیجیان و پاسداران تلاش می کرد.سرانجام اودر غروب روز ششم بهمن سال 1360در سن چهارده سالگی،در حال کمک به نیرو های مدافع شهردر اثر اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد...
متن نامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«به نام خدا
نامهای مینویسم برای تو ای دوست در جنگم، ای دوست جان بر کفم، ای دوست شریفم. نامهای که شاید از آن کوه مشکلات که بر سرت فرود آمده است بکاهد.
هرچند که این نامه برایت سودی ندارد. برای تویی که در سنگر به مداوای مجروحان جنگ اعم از ایرانی و یا غیر ایرانی میپردازی.
من این نامه را در حقیقت برای دوستانم میبایست مینوشتم، اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیافکنی، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند.
ای کاش میتوانستم با تو به جبهه آیم و مسلسلها را در آغوش گیرم، اما میدانم چه خواهی گفت، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد، همچون تو که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبههای.
شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمیپردازم. میدانم، اما آگاهی دادن به کدامین مردم؟ به مردم جان بر کف شهرم! نه میدانم که نمیگویی! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشمها را بسته و گوشها را پنبه نموده به شعار دادن در سر چهار راهها مشغولند.
👇👇👇
شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست! میگویند که باید در این جنگ حق با باطل سازش کند. باید میانجیگری را پذیرفت و ملتی را که بیست سال زیر ستم بعثیان بود تنها گذاشت. آنها با شایعه سازی میخواهند مردم را گول بزنند، اما قرآن دستور داد برای شایعه سازان قتل و اسیری و لعنت است.
میدانم که تو تنها برای ملت ایران نمیجنگی بلکه برای ملت عراق هم میجنگی و ملت جان برکف و شهید داده ما و عراق پشتیبان تو هستند. اگر تو شهید بشوی صدها نفر بعد از تو میآیند و سنگرت را حفظ خواهند کرد.
ملتی که برای هر قطعه از این میهن خونها فدا کرد، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمیداند.
میدانم که تو تا آخرین قطره خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه برضد ستم میشوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد، زیرا اماممان، این بت شکن عصر گفت: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و در جای دیگری گفت: ما مرد جنگیم آقای کارتر نباید ما را از جنگ بترساند. البته به یاری خداوند بود که آمریکا در حمله نظامی به ایران در طبس نابود کرد.
شنهای بیابان این ماموریت الهی، چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان برهم ریخت، چون خداوند در قرآن فرموده: (ان کید الشیطان کان الضعیفا) بلی حیله شیطان ضعیف است، زیرا در این زمان هم به یاری خدا و هوشیاری ملت و بیداری ارتش و جان بر کفان سپاه و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید.
من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید، پیام میدهم که خواهم آمد؛ خواهم آمد و انتقام خونهای نا به حق ریخته را خواهم گرفت.
نگرانی من و تو ای خواهرم این است که مبادا سازشی صورت گیرد و خونهای شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم، که ندای امام همان ندای اسلام است. اما میدانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت، زیرا تمام ارگانهای مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است میرویم و از آنجا به ساداتها و شاه حسنها و حسینیها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صفهای طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت.»
.پس ازپيروزي انقلاب با پيوستن به انجمن اسلامي مدرسه وانجمن اسلامي شهيد محله درتداوم انقلاب اسلامي ميكوشيد شهيد سعي داشت كه دوستان وآشنايان خود را با اسلام عزيز آشنا سازد وخود نيز آنچه ميگفت عمل مينمود دروقت نماز اول خود وضو ميساخت ومنتظرميماند تا دوستانش وضو بگيرند آنگاه باهم نماز اقامه ميخواند به پيامهاي امام اهميت زيادي ميداد وروزهاي دوشنبه وپنج شنبه هرهفته روزه ميگرفت شهيد يك شب قبل از شهادتش شهيد مظلوم بهشتي ويارانش را با دوتن ازاعضاي انجمن اسلامي محل( شهيد امانا...قديروشهيدفضلي )درخواب ميبيند ومژدة شهادتش را اززبان آنها براي خانوادهاش تعريف ميكند آري خوابش به وقوع پيوست ودرروز 6بهمن ماه 1360 درحالي كه براي رزمندگان اسلام كه براي مقابله با جنگهاي محارب درشهر مستقر بودند مشغول جمعآوري داروـ غذا بود مورد رگبارملحدين سربدار قرارگرفت وبسوي معبودش شتافت شهيد كاملاً آگاه بود كه به شهادت خواهد رسيدزيرا وقتي از او سوال ميشود چه تصميمي درآينده داريد مينويسد:«… اگر تحصيل ميكنم براي اين نيست كه تو شهاي از علم بردارم بلكه براي عبرت گرفتن وپي بردن به راز جهان واين راه كه راه شتاخت پرودگار است … ديگر نميتوانم چيزي بنويسم بخاطراينكه به من الهام شد كه من آيندهاي ندارم كه درمورد آن برايتان انشايي بنويسم بخاطر اين همة اين موضوعي را كه نوشتم پس ميگيرم زيرا به من الهام شده كه من ميميرم .
دختري به نام طاها» عنوان كتابي است كه به بهانه ي كنگره بزرگداشت ده هزار شهيد استان مازندران، در آذر ماه سال جاري به چاپ رسيده است.
«علي اكبر خاوري نژاد» زندگي نامه ي شهيده ي نوجوان، سيد طاهره هاشمي را در قالب داستان به رشته ي تحرير در آورده است.
داستان به روايت اول شخص (من راوي) نوشته شده و در روند نگارش با خيال پردازي نويسنده همراه شده و از قالب نگارش به سبك مستند خارج شده و در مجموع سعي بر شناسايي ابعاد مختلف شخصيت اين شهيده ي 14 ساله شده است.
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را
به #نیابت از
همه شهدای صدر اسلام تاکنون
به ویژه
بانوی شهید
❣سیده طاهره هاشمی❣️
هدیه می کنیم محضر نورانی
☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط ۵ دقیقه
#حجاب_فاطمی
#مادرانه
نابرده رنج گنج به ما داده فاطمه س