eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
*نحوه شهادت او علی‌رغم اینکه تنی مجروح داشت و از ناحیه سر و چشم به‌شدت آسیب دیده بود، عازم منطقه شد و در منطقه بدر «هورالهویزه» درحالی‌که از نیروهای شناسایی بود، در ۳۱ مردادماه ۱۳۶۴ به آسمان شهیدان پر گشود. وقتی خبر شهادت پسرم را به من دادند، از خدا طلب صبر کردم و جمله «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون» را زمزمه کردم.
شهيد عليرضا نيله چي به كليه خواهران ايراني و مسلمان توصيه مي‌كنم كه حجاب را رعايت كنند، چون حفظ حجاب شده است يا اقوام نزديك است فرق نمي‌كند، نامحرم است و بر شما زنان مسلمان واجب است كه حفظ حجاب براي دشمن سنگين‌تر از خون شهدا است. زيرا حجاب است كه بهترين زينت براي زن است. آن كه نامحرم است. اين حرف‌ها بيهوده است كه دبير است يا از كوچكي با ما بزرگ شده، حجاب خود را رعايت كنيد و خود را از ديد نا محرم بپوشانيد. فدایی امام زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ #دعای_مکارم_الاخلاق فراز هفدهم  بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،  و آبرویم را به توانگرى حفظ کن،  و قدر و منزلتم را به تنگدستى پست مفرما،  که از روزى خوارانت روزى طلبم،  و از اشرار خلقت عطایى خواهم،  تا به تعریف مایل شوم،  و به سرزنش آن که از من منع نماید مبتلا گردم،  درحالى که بخشش و منع عطا وقف حریم مقدس توست (و دیگران کاره اى نسیتند).       #ان_احسن_الحسن_الخلق_الحسن     
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر مراسم باشکوه #تشییع پیکر روحانی همدانی 🔹مراسم تشییع پیکر روحانی مقتول در همدان، از میدان امام این شهر برگزار شد
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبت‌های مظلومانه فرزند شهید طلبه همدانی از روز حادثه
﷽ سلام علیکم در هجدهمین روز از ☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️ مهمان شیر سامراء ❣️ شهید مهدی نوروزی❣️ هستیم . 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف ☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند. در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر ✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود) ✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شیر سامراء ؛ شهید مهدی نوروزی شهرت آقا مهدی به قبل از شهادتش برمی گردد. به زمانی که حضور پررنگی در فرونشاندن فتنه سال 88 داشت و ضد انقلاب عکس او را در فضای مجازی با نام «حسین منیف اشمر» منتشر کرده بودند تا این شهید بزرگوار را از اتباع لبنانی دخیل در فرونشاندن فتنه معرفی کنند.
شهید مهدی نوروزی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد. چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامی‌که فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کم‌ نظیر او را دیدند، به‌عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچ‌کدام با شکست مواجه نشد و در آخر به‌عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد. به گفته دوستان و آشنایانی که او را می‌شناختند، فردی خوش‌خلق بود و البته عاشق اهل بیت علیهم السلام بود که در راه عشق به اهل بیت زبانزد بود. آن گونه که فرماندهان نظامی شهید مدافع حرم مهدی نوروزی می‌گویند، مهدی در طی چند مرحله‌ای که به میدان مبارزه با تکفیری‌ها اعزام شد، شجاعتی عجیب و قابل تأمل از خود نشان داد و از نبوغ نظامی ویژه‌ای برخوردار بود. شهید نوروزی در آخرین مراحل حضورش در عراق به عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد که در آنجا به سبب شجاعت و دلیری‌های مثال‌زدنی‌اش «شیرِ سامرا» لقب گرفت. وی در روز شهادت امام صادق (ع) برای سومین بار راهی میدان جهاد شد و در ۲۰ دی‌ماه ۱۳۹۳ مصادف با روز میلاد رسول گرامی اسلام و رئیس مکتب شیعه جام شهادت را نوشید. و پس از انتقال پیکر پاکش به کشور در گلزار شهدای شهر کرمانشاه به خاک سپرده شد.
مادر شهید می گوید : قبل از به دنيا آمدن مهدي، خواب امام خميني را ديدم، برايم تحفه‌اي آورد و گفت كه من كنار شما هستم. 15 خرداد، نيمه شعبان 1361، ‌مصادف با قيام خونين، مهدي به دنيا آمد. فرزند سوم خانواده نوروزي بود اما پدرش علاقه عجيبي به مهدي داشت و مي‌گفت او با بچه‌هاي ديگرم فرق دارد. مهدي خيلي زودتر از آنچه بايد بزرگ شد. از همان دوران هم وارد بسيج شد و فعاليت‌هاي خودش را آغاز كرد. سن او براي عضويت در بسيج كم بود و مي‌خواست كه شناسنامه‌اش را دستكاري كند كه با وساطت پدرش بالاخره عضو بسيج شد. همه كارهايش را طوري برنامه‌ريزي مي‌كرد كه به مسجد و مكبر بودنش برسد. مهدي 6سالش بود كه مخفيانه به جبهه هم رفت. يك‌بار كه برادرم براي خداحافظي آمده بود خانه ما، مهدي رفت و پشت وانت برادرم ميان وسايل و پتوها پنهان شد. با برادرم رفته بود خط. ما هم خيلي دنبالش گشتيم، نگرانش شده بودم. تا اينكه ديديم برادرم مهدي را آورد به من گفت: «اين بچه را كنترل كن.» مهدي اما چندباري با همين شگرد، خودش را به عمليات‌ها رسانده بود. آخرين عملياتي هم كه رفت، عمليات مرصاد بود. مهدي نترس بود و شجاع. از همان بچگي هم روحيه مبارزه داشت. وقتي هواپيماها بمباران هوايي مي‌كردند، همه پنهان مي‌شدند و مهدي با اسلحه چوبي كه براي خودش درست كرده بود به حياط خانه مي‌دويد و هواپيماهاي دشمن را نشانه مي‌گرفت و مي‌گفت «من بروم اين هواپيما را بندازم.» من هم به دنبالش تا نكند آسيبي ببيند. هر چه بزرگ‌تر مي‌شد، فعاليت‌هايش بيشتر مي‌شد. نگران حضرت آقا بود و بارها براي آقا گريه مي‌كرد و مي‌گفت امام‌مان تنهاست. در فتنه 88 جگر مهدي خون شد. وقتي بعد‌ها از مجاهدت‌هايش در دفع فتنه شنيدم به او تبريك گفتم. به مهدي گفتم: «روله الهي خدا آنقدر به تو عمر بده كه خدمت به رهبر و نظامت كني.» مهدي هم مي‌گفت: «مادر براي شهادتم و براي اينكه من هرگز امامم را تنها نگذارم، دعا كن.» مي‌گفت دعا كن از خط ولايت فقيه خارج نشوم.
سه روز قبل از شهادت مهدي از عراق به من زنگ زد و گفت كه شما ناراحت من هستيد و مي‌خواهيد من بر‌گردم؟! من هم گفتم هر چه كه تكليف است همان را انجام بده. اگر حضور تو آنجا نياز است بايد بماني! مهدي گفت مادر‌جان خيلي نياز است كه بمانم. گفتم پس حق برگشت نداري. تا زماني كه خدا مي‌خواهد آنجا بمان. من راضي‌ام و حلالت مي‌كنم. هميشه به مهدي مي‌گفتم كه: «روله ان‌شاءالله بزني بكشي بعد در خون خودت غرق شوي و به شهادت برسي.» مهدي دهانش را مي‌گذاشت كف پاي من و كف پاي من را مي‌بوسيد. محبت مهدي به من محبتي بود كه انگار شما به يك بچه يتيم كنيد، خيلي نوازشم مي‌كرد و دوستم داشت. شب شهادت مهدي خيلي بي‌قرار بودم. خيلي ناراحت بودم. خودم به خودم دلداري مي‌دادم. خواب ديدم و صبح كه بيدار شدم تماس‌هايي با خانه گرفته شد كه من را نگران كرد. من از لحن حرف زدن دوستانش فهميدم كه مهدي شهيد شده. اصلاً احتمال مجروحيت هم ندادم چون مي‌دانستم مهدي را كسي نمي‌تواند مجروح كند. آنها كوچك‌تر از اين بودند كه شير سامرا را زخمي كرده يا اسير كنند. از دوستانش پرسيدم مهدي شهيد شده؟ گريه كردند و من همان‌جا سجده شكر كردم. خدا را شكر كردم كه پسرم به آرزويش رسيد. مهدي براي من عزيز بود. من خيلي به مهدي احتياج داشتم اما در راه رضاي خدا شهيد شد و من راضي‌ام به رضاي خدا. خدا را شكر روسفيد شدم نزد امام حسين‌(ع). مهدي در خونش غلطيد و اين دعايي بود كه من هميشه برايش داشتم.