eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.4هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید برنده است،برنده است،ماندگار است،ابدی است.مقام دارد،مقام می دهد. روشن است،راه را روشن می کند.اثر می گیرد،اثر می دهد. #حاج_قاسم_سلیمانی #مقام_شهید
سلام علیکم💐 چهارمین روز از چله ی پانزدهم🌟 اعمال مستحبی ، ومراقبتهای این چله را از طرف ، ❣شهید ابوالفتح دانا❣ هدیه می کنیم به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
شهید ابوالفتح دانا متولد ۱۳۴۵ شهادت دوازدهم اسفند سال ۱۳۶۵ عملیات کربلای هفت میزان تحصیلات دوره ابتدایی شهید ابوالفتح دانا در سال ۱۳۴۵ و در یکی از روستاهای بخش خوبستان شهرستان میانه استان آذربایجانشرقی به عنوان فرزند دوم چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در روستاهای همجوار گذراند و در سن ده سالگی به همراه خانواده به حاشیه شهر تهران (منطقه ۱۵) مهاجرت نمودند به دلیل فقر اقتصادی و عدم آشنایی والدین با محیط شهری، از تحصیل بازماند و برای به کمک خرج خانواده با پدر مشغول بکار شد و در سنین نوجوانی به مشاغل مکانیکی خیاطی روی اورد ودر همین حین در رشته ورزشی بوکس و تکواندو در باشگاههای ورزشی، سطح آمادگی جسمانی خود را افزایش داد بطوریکه بعد از دوره آموزش خدمت سربازی در ارتش جمهوری اسلامی ایران در مناطق عملیاتی غرب (سلماس و پیرانشهر از توابع آذربایجان غربی) به دلیل همین آمادگی جسمانی بالا در تیمهای شناسایی لشکر ارومیه به عنوان تکاور انجام وظیفه نمود
مهمترین ویژگی بارز اخلاقی در کنار ارادت عمیقی که به اهلبیت پیامبر اسلام داشتند غمخواری و همراهی بسیار شایسته ایشان با مادرشان در حل مسائل و رسیدگی به امورات منزل و خانواده بود و این دوران با توجه به اینکه در دوران کودکی من (خواهر کوچکتر شهید که در ان هنگام ۸ ساله و دانش اموز سال دوم دبستان ) رخ داده بسیار ماندگار و تاثیرگذار بوده بطوریکه توجه ایشان به والدین و علی الخصوص مادر را از ایشان الگو گرفته ام.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید ابوالفتح دانا متولد ۱۳۴۵ شهادت دوازدهم اسفند سال ۱۳۶۵ عملیات کربلای هفت میزان تحصیلات دوره ابتد
عنایات شهید به خواهر کوچک خود👌 وصیت نامه ای از شهید به دلیل سواد ابتدایی در دست نیست اما خوابی که اینجانب در کودکی و پس از شهادت ایشان دیدم همیشه به عنوان چراغ روشن زندگیم راهنما و هدایتگرم بوده است که به دو نمونه از خوابهایی که در رابطه با شهید دیده ام اشاره میشود ✅ خواب اول یک هفته پس از خاکسپاری و در ایام نوروز سال ۱۳۶۶ وقتی خبر شهادت برادر را اوردند به عنوان یک کودک ۸ ساله هیچ چیز از شهادت نمیدونستم و هروقت که بهم میگفتند برادرم شهید شده به سمت گوینده حمله برده و می گفتم دروغ میگید دادشم بهم گفته برمیگرده نه اون نمرده و حتما برمیگرده اما خوابی که دیدم من با واقعیت و با حقیقت عجیبی اشنا کرد که اسرارش رو در سالهای دورتری تجربه کردم و حالا ماوقع انچه به خواب دیده بودم 👇👇👇👇 برادرم را در حالی می دیدم که به شدت زخمی شده و بر بالای سرش نشستم و در حال وصیت کردن به من میگوید که معصومه اومدم باهات خداحافظی کنم اما قبلش لازم به این چند نکته توجه کنی ۱_ زندگی خیلی زیباست ۲_در زندگی همیشه صبر داشته باش ۳_ درسهاتو خوب بخون و به تحصیلاتت ادامه بده اما من گوشم به این حرفها بدهکار نبود من ایشان را در اغوش گرفته بودم وفقط می خواستم ترکم نکنه بهش میگفتم تو قول داده بودی برگردی و او می گفت من یک هفته پیش باید می رفتم اما تو نمیگذاری من باید برم و اومدم با تو خداحافظی کنم و من همچنان به ایشان چسبیده بودم که ناگهان من رو با دستانش به کناری زد و وقتی که برگشتم تا دوباره در اغوش بگیرم دیدم کبوتری از قفسه سینه اش به پرواز درامد و هنگامی که دوباره در اغوشش گرفتم جسد بیجانی بود که روحش به پرواز درامده بود و من سالها بعد با پرسش از اینکه کجای این زندگی زیباست🤔 به حقیقت زیبای زندگی پی بردم و سالهای بعد هرگاه که در سختیها و مشکلات گرفتار میشدم به خوابم میومد و مجددا به صبر دعوت می نمود😍 ✅ خواب دوم مربوط میشه به سری که شهید با حضرت زهرا داشتند 👌 و شرح خواب بدین صورت هستش که 👇👇👇 در یکی از جمعه های بهمن ۷۷ که به همراه کاروان دانشجویی از اهواز به سمت شلمچه در حرکت بودیم و در حالیکه دعای ندبه در اتوبوس خوانده میشد به خواب رفتم و در خواب دیدم که در دروازه باغی بسیار زیبا قرار دارم و برادرم را دیدم که با لباس سبز به استقبالم میاید و قتی که رسید بعد از دیده بوسی و در اغوش گرفتن یکدیگر پرسیدم مگه تو سیدی که لباس سبز پوشیدی و او با لبخند در جواب گفت مگه نمی دونستی ما شهدا جزئ فرزندان حضرت زهرا هستیم❣😭 و منو با خودش به محلی برد که تمام شهدا با لباسهای سبز در محضر چهارده معصوم دعای ندبه می خواندند🙏 اللهم عجل لولیک الفرج🌹
ادرس مزار : بهشت زهرا قطعه ۲۹ ردیف ۱ شماره ۶۶ 📢📢📢📢 شهید امروز را یکی از اعضای کانال فرستادند نسبت خواهر شهید ( زمان شهادت 8ساله بودند)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📺فیلم فقط نمایش از فعالیت نخبه پنج قرارگاه امنیتی در سطح کشور است. 🔸سپاه با تشکیل پنج قرارگاه که شامل قرارگاه صرفاً امنیتی در ، صرفاً امنیتی ابوالفضل العباس (ع) در خوزستان ، امنیتی رزمی حمزه سیدالشهداء در آذربایجان ، امنیتی اجتماعی رضوی در خراسان رضوی و امنیتی رزمی قدس در سیستان بلوچستان ؛ کمکهای بسیار زیادی در حوزه ی امنیت و درون و برون مرزی انجام داده است که روزی نه ما اطلاعی از آن فعالیت ها پیدا میکنیم و نه روزی به واسطه این فعالیت های گمنامانه ، ما احساس خطر میکنیم. 🔹سریال گاندو نمایش بسیار زیبایی از کسانی است که صادقانه و بدون هیچ ترسی از نهاد و مسئول ارشدی و بازی با جان خود که درک عمیق اراده و باور دینی از فعالیت خود دارند به نمایش گذاشته است ، تا به خوبی بدانیم ثانیه ثانیه های امنیت و .... خود را مدیون چه آدم های گمنامی هستیم و بدانیم عامل آشوب های اقتصادی و بحران های کشور چه خیانت کارانی هستند........ 🔸امید است انقلاب با وجود جوانان متدین و و نخبه منجر به حذف شود که فکر میکنن صاحبان انقلابن و فرزندان آنان خود را برتر میدانن، شود. ان شاء الله 🔻 و امید است مردم در پیش رو چه نماینده و چه ریاست جمهوری دو سال آینده آگاهانه انتخاب کنند. 🔴 به کانال بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/3778019345C336de6fc43
🍃🌸 پیامکی_از_بهشت سلام رفقا ✋ "کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌کند احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است". شهید_احمد_کاظمی شهدا نگاهی.
سلام علیکم💐 پنجمین روز از چله ی پانزدهم🌟 اعمال مستحبی ، ومراقبتهای این چله را از طرف ، جانباز ❣شهید محمد جعفری منش❣ هدیه می کنیم به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
📩 #نامه_ای_که_فرصت_ارسال_نیافت 🌷 سال 62 در عملیات والفجر4 و در ارتفاعات 1904 بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از 22سالگی آغاز شد. 🌷 موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار می‌داد. وقت و بی‌وقت تشنج می‌کرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کم‌کم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. 👈سمت چپ بدنش لمس شد. 👈چشم چپش را تخلیه کرد، 👈 کامش را از دست داد. 👈لگنش چندین بار عمل شد، 👈کلیه‌هایش را از دست داد، 👈پای راستش از زیر زانو قطع شد و 8 سال دیالیز شد... ❤️ #شهید_محمد_جعفری_منش سا‌ل‌ها آرزوی دیدار و ملاقات با #امام_خامنه‌_ای را داشت. اما به خاطر اوضاع #وخیم_جسمانی نمی‌توانست در دیدارهای عمومی ایشان حضور پیدا کند. 🌷 همسرجانباز می‌گوید: این اواخر خودش هم می‌دانست دیگر زیاد دوام نمی‌آورد. #بی_تاب_دیدن_آقا شده بود. فروردین ماه بود که به ما گفت: "اینطور نمی‌شود. خودم باید یک #نامه برای آقا بنویسم و بگویم که دوست دارم ببینمشان. آقا دست به سر هر کسی که بکشد او آرزویش برآورده می‌شود و حاجتش را می‌گیرد." 🌷اینها را گفت اما دید آن یک #چشمش کم سو شده بود و نمی‌توانست بنویسد. به من گفت و مطالب را برایش نوشتم. از روی نوشته چند کپی تهیه کردیم و اطرافیانی که می‌گفتند ما می‌توانیم حرفتان را به آقا برسانیم نسخه‌های نامه را گرفتند. اما نامه تا زمان شهادت ایشان فرصت ارسال به آقا پیدا نکرد.
محمد جعفری منش» در سال 1340 در یک خانواده متدین و مذهبی در قم متولد شد و از 6 سالگی همراه با خانواده در ورامین سکونت گزید. وی قبل از انقلاب مبارزات فراوانی علیه رژیم شاه داشت و در توزیع اعلامیه های حضرت امام(ره) نقش فعالی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه در آمد و به عنوان مسئول اعزام نیروهای بسیج ورامین به جبهه به فعالیت پرداخت. وی همچنین در عملیاتهای متعددی همچون والفجر 4 و کربلای 5 شرکت نمود و با برداشتن زخمهای متعدد تا آستانه شهادت نیز پیش رفت. ودر گلزار شهدای سید فتح الله ورامین تشیع شد  و در کنار همرزمان شهیدش آرام گرفت.
نامه ای که فرصت ارسال نیافت 👇👇👇 سلام و درود به محضر حضرت مهدي(عج الله تعالي فرجه الشريف) و نائب برحق ايشان رهبر عزيزم حضرت امام خامنه‌اي(مدظله العالي) اينجانب محمد جعفري منش به عنوان كوچكترين سرباز ولايت به دستور ولي امرم در سن 20 سالگي پاي در عرصه جهادي گذاشتم كه خداوند متعال وعده پاداش آن را در قرآن مكرر بيان فرموده است. 22ساله بودم كه در عمليات والفجر4 بر اثر اصابت تركش از ناحيه سر مجروح شدم گمان رفته بود به شهادت رسيده‌ام و مرا به سردخانه منتقل كردند ولي مشيت الهي در اين بود كه همچنان زنده بمانم و لباس جانبازي برتن كنم. اكنون كه در سن 53 سالگي به سر مي‌برم، درست است كه پايم را از دست داده‌ام، با يك چشم مي‌بينم. كليه‌اي در بدن ندارم و... اما تمام عضوهايي كه از دست داده‌ام به فداي حضرت اباعبدالله(ع) و علمدار كربلا! من هنوزم سرباز پا در ركاب ولايتم و گوش به فرمان ولي امر. رهبرم ساليان زيادي است كه آرزوي ديدارتان را دارم و هر بار هم كه مسئولين به عيادتم آمده‌اند اين موضوع را عنوان كرده اما انگار نه انگار. حالا هم كه وضع جسماني نامناسب تري دارم. تحت مراقبت هستم و براي كوچكترين كار حتي آشاميدن نيازمند كمك خانواده و همسر صبورم مي‌باشم فكر نمي‌كنم ديگر كسي بخواهد آرزويم را حتي گوش دهد چه برسد به اينكه آن را برآورده كند. آقاجان! همرزم شهداي عمليات مرصاد، كربلاي5، والفجر4 و... تقاضاي ديدارتان را دارد در صورت صلاحديد حقير را به حضور بپذيريد. التماس دعا محمد جعفري منش سرباز كوچك ولايت
رضا جعفری‌منش تنها پسر شهید محمد جعفری‌منش است. اومتولد 1368 است. فقط پنج سالش بود که شاهد روز به روز وخامت حال پدر جانبازش شد و با این وضعیت تا 25 سالگی زندگی کرد. او تنها کسی بود که دوشادوش مادر سال‌ها پرستاری پدر را بر عهده داشت و از خیلی فرصت‌های جوانی خود برای رسیدگی به پدر جانبازش گذشت. طلبه حوزه علمیه قم بود که به خاطر پرستاری از پدر مجبور شد درس را نیمه کاره رها کند و به ورامین بیاید.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
رضا جعفری‌منش تنها پسر شهید محمد جعفری‌منش است. اومتولد 1368 است. فقط پنج سالش بود که شاهد روز به رو
رضا جعفری منش در مورد وخامت حال پدر می‌گوید: «دکترش گفته بود که باید در منزل فیزیوتراپی بشود اما چون هزینه‌هایش از طرف مسئولین پرداخت نمی‌شد برای ما مقدور نبود. غذا خوردن و حمام رفتنش نیاز به رسیدگی زیادی داشت. حتی گاهی که حالشان خیلی بد بود و من دست تنها بودم و نمی‌توانستم جابه‌جایشان کنم باید می‌رفتم و از خیابان یک کسی را برای کمک می‌آوردم.» رضا اما در عین حال خدمت به پدر جانبازش را توفیقی می‌دانست که خدا نصیبش کرده است. پدر از سال 85 تا 93 دیالیز می‌شد. هفته‌ای سه بار و هر جلسه چهار ساعت باید زیر دستگاه دیالیز می‌رفت و تمام این سال‌ها پسرش او را  یک روز در میان برای دیالیز به بیمارستان می‌برد و می‌آورد. و بیشتر از هرکس دیگری به مشکلات درمانی او آشنا بود.
آن هم در وضعیتی که بنیاد شهید با 65 درصد جانبازی او بیشتر موافقت نکرده بود و این جانباز نمی‌توانست از تسهیلات ویژه جانبازان 70 درصد که حق او بود بهره ببرد. به همین دلیل خانواده با مشکلات عدیده مالی و درمانی برای او مواجه بودند و در کنار آن مجبور بودند حرف‌های تلخ برخی از مسئولین را هم تحمل کنند و کوهی از مشکلاتی که هیچ کس مسئولیت کم کردنش را به عهده نمی‌گرفت بر دوش خانواده سنگینی می‌کرد. ده سالی طول کشید تا رفت و آمد و چانه زنی خانواده‌ به راهروهای تو درتوی بنیاد شهید جواب داد و 70 درصد جانبازی که حق چندین ساله او بود به او تعلق گرفت. اما فقط پنج ماه آخر عمرش نام او در شمار جانبازان 70 درصد بود و در نهایت بعد از تحمل 31 سال رنج جانبازی محمد جعفری منش در مرداد ماه سال 93 به شهادت رسید و خانواده را با درد فراقش تنها گذاشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امام خامنه ای : 🔹ملّتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل اللّه نوری را بالای دار بکِشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزوِ بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیّت همراهی نکرد، ضدمشروطه قلمداد کردند ... پنجاه سال بعد چوبش را خوردند! 🔹آنها یک عدّه آدم خاص نبودند؛ این یک و عمومی بود. 🗓۱۳۸۴/۸/۸ 🔹 حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبه‌ی همدانی ما؛یک طلبه‌ی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس علاقه کردند؛ 🗓۱۳۹۸/۰۲/۱۸ ✍ میثاق طلبگی : 🔸چند روز پش تجمع اعتراض‌آمیز به وضعیت شیخ زکزاکی ، در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران برگزار شد. 🔸الحمدالله از وجود این حرکت و تاسف از کمیت افراد شرکت کننده و یا اصلا باید گفت، تاسف از نبودن حمایتی در شأن جمهوری اسلامی . 🔸متاسفانه برای حمایت جدی از این عالم مجاهد، دلبسته ی به امام و انقلاب ، یا منتظریم که خبر شهادتشان ما را بیدار کند. که به فکر تشیع پرشکوه باشیم ؛ یا منتظر آنیم که سازشگران در دفاع از مجسمه مقاومت درآفریقا، قیام کنند و ما لبیک بگویم. 🔸شاید سکوت امروز ما ، دلیل افسوس فردایمان باشد. امت حزب الله به خصوص طلاب و روحانیون در حمایت از این ثمره و میوه بهشتی حوزه علمیه به پا خیزند. که بی تفاوت بودن خواص دلیل بر سکوت امت است. 🖋️ آتش به اختیاران 🖋️ http://eitaa.com/joinchat
♦رونمایی مجاهدین یمنی از دستاوردهای قابل توجه و جدید نظامی ⏪ رونمایی از موشک «قدس» و پهپاد "صمصاد ۳" ارتش و کمیته‌های مردمی یمن در نمایشگاه تسلیحات نظامی شهید «صالح الصماد» این پیشرفت های عجیب نظامی یمنی ها در بزرگترین محاصره تاریخی یک ملت بدست آمده است. عربستان سعودی و آمریکا و امارات چنان یمنی ها را در ۵ سال اخیر تحت شدیدترین محاصره ها قرار داده اند که هیچگونه راهی برای کمک رسانی نظامی توسط ایران به آنها وجود ندارد. ⏪برخی بزرگان دینی درباره نقش ویژه مردم یمن در عصر ظهور سخنان قابل تامل و بشارت دهنده ای دارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند 🌹سلام بر شهدا‌؛ 🍃همان‌هایی که با پای خود رفتند و بر دوش مردم برگشتند ‌🌹سلام بر شهدا‌؛ 🍃همان‌هایی که سالم رفتند و با چند تکه استخوان برگشتند 🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که مونسی جزء نسیم صحرا و حضرت زهرا (س) ندارند ‌🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که از همه چیزشان گذشتند و رفتند تا ما بمانیم #شهـــــدا.شرمنده.ایم #رفتند_تا_بمانیـــــم روزتون متبرک به دعای شهـــــ🌷ـــــدا
سلام علیکم💐 ششمین روز از چله ی پانزدهم🌟 اعمال مستحبی ، ومراقبتهای این چله را از طرف ، ❣شهید قنبر مزروعی❣ هدیه می کنیم به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
تنها شهید که نام دارد اما نشانی ندارد! 💢نیمه های جاده هراز، مسیر انحرافی و میانبری به سمت بلده نور باز میشود. در میانه های این مسیر راه شوسه ای تو را از جاده ی اصلی به سمت روستایی می برد به نام کرسی و در گلزار شهدای آن شهید می بینی که روی سنگ مزارش نوشته است: مزروعی. او تنها شهید گمنام مازندران است که نام و شهرتش معلوم است، اما کسی از زادگاه و موطنش خبر ندارد. ✴️ماجرا از این قرار بود که در یکی از پادگانهای ارتش، دو سرباز رشید و دلیر خدمت میکردند که نام و شهرت هردوی آنها مزروعی بود و جالب تر این که این دو سرباز در یک گردان و یک گروهان هم خدمت بودند. یکی از این دو مازندرانی و اهل روستای کرسیِ نور بود. 🌀از قضا در عملیاتی هر دوی آنها به می رسند. پیکر مطهر و پاک قنبر مزروعی نوری، دیرتر پیدا میشود. از این رو دوست هم خدمت و هم نامش را به اشتباه از آنجایی که طوری جراحت برداشته بود که قابل شناسایی نبود، به جای او به روستای کرسی میبرند 💢 و پس از تشییع باشکوهی به خاک میسپارند. ‌درست در هفتمین روز مراسم و خاکسپاری این شهید بزرگوار، پیکر شهید قنبر مزروعی نوری را که اهل روستای کرسی بود، به زادگاهش می آورند و پس از شناسایی کامل و دقیق به خانواده اش تحویل میدهند، اما از آنجایی که جز نام، دیگر مشخصات و پلاک شناسایی شهید مزروعی مفقود شده بود و نمیدانستند اعزامی از کدام شهر میباشد، 💢ناگزیر او را در همان روستای کرسی مهمان دائمی مردم خونگرم و باصفایش کردند و در همانجا برای همیشه ماندگار شد. تا خدا چه بخواهد. شهید گمنام روستای کرسی نیست، چون مردم اینجا او را در میان دل خود جای دادند. برای خانواده بزرگوار شهید مزروعی نیز، او مانند پسر شهیدشان می باشد، 🌀اما ماجرای غربت او بسیار تأثر برانگیز است و دلهای سوخته را به درد می آورد. غربت او بی شباهت به ماجرای غربت مولایش ثامن الائمه، امام علی بن موسی الرضا(ع) نیست. آن گونه که این امام همام نیز نام و نشان داشت و برای همه آشنا بود، لیکن پیکر پاک و مطهرش پس از به شهر و دیار خویش بازنگشت و در غربت به خاک سپرده شد. شادی روح شهدا صلوات💐 منبع وبلاک سراسر نور رزمندگان مهدی(عج)