🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸روضه های خانگی تشکیل بدهید🔸
🌹 شما زن و شوهرها اگر بتوانید هفتهای یکبار به زیارت یکی از امامزادهها بروید، اثرات خیلی خوبی دارد. اگر هم در فامیلتان جایی روضه هفتگی دارند، آن را بصورت سیار بگذارید و
✅🌴 یک هفته هم بگذارید در خانه خودتان که صدای روضهخوانی در خانهتان بلند بشود. یک نفر را هم دعوت بکنید تا مثلاً هفتهای یک روضهخوانی بشود. یک چای مختصری هم بدهید و همهتان شرکت کنید.
✅🌴خرج زیادی ندارد اما بچههایتان با نام حضرت اباعبدالله الحسین آشنا میشوند. آن بنده خدا هم یکی دو تا مساله شرعی ممکن است بگوید تا با مسائل دینی آشنا بشوند. این خودش یک دانشگاه دینی است برایتان. قدیمها مکتب و دانشگاه و ... نبوده یا کمتر بوده. اما از همین راه خیلی تربیتهای اصیل حاصل میشده. این اشکی که انسان برای اهل بیت هفتهای یکبار میریزد، به تدریج یک جوی باریکی، یک ارتباط نازکی با آنها پیدا میکند.
🌹 شما اگر خانهتان برق نداشتید نمیروید اداره برق بگویید ما میخواهیم مشترک برق بشویم؟ اگر آب نداشتید نمیروید اداره آب بگوید ما میخواهیم مشترک بشویم؟ اگر تلفن نداشتید نمیروید مخابرات بگویید ما میخواهیم مشترک بشویم؟
🔹❄️همانطور که برای خانه، آب میخواهید، برق میخواهید، تلفن میخواهید، گاز میخواهید؛ این روضه و ارتباط با اهل بیت هم مثل یک سیم برقی است که از اهل بیت به خانه شما کشیده شده. با همین هفتهای یک بار روضه خوانی، مثل این است که مشترک شدهاید. یک چراغی در دلهایتان از محبت اهل بیت روشن میشود.
🔹❄️اگر محبت اهل بیت را مثل ارتباط تلفنی و خط مخابراتی فرض کنید، این روضهها مثل اینست که یک رشته سیم مخابراتی به خانهتان کشیدهاید. نتیجهاش این میشود که گاهی اگر خطا بکنید زنگ میزنند به تو می گویند خطا است.
یعنی به دلت میافتد که این کار درست نیست. این به خاطر ارتباطی است که با اهل بیت پیدا کردهاید.
🔹❄️اگر به اشتراک گاز تشبیهش کنیم، چطور با گاز همه چیز را میپزی و آب را گرم میکنی؟ با محبت اهل بیت نیز انسان حرارت محبت و لطف در بین اهل خانهاش بوجود میآید.
اگر به آب تشبیهش بکنیم، چطور آب حیات بخش است؟ باغچهات را آب میدهی و درختها زنده میشوند؟ این اشکی هم که انسان میریزد و ربطی که به آنها پیدا میکند، مثل این است که دارد به وسیله آنها دلش زنده میکند.
🌹 زیارت این قبور شهدا و زیارت امام زادهها خیلی مؤثر است. یک امام زادهای برای خودتان در نظر بگیرید و یک روضه هفتگی. اینها اثرات خوبی میتواند بگذارد.
🌹 رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
🌸 هر كس به شما #نیکی كرد، جبران كنيد و اگر نتوانستيد، آن قدر براى او #دعا كنيد كه مطمئن شويد تلافى كرده ايد. ❤
📕 تحف العقول، ص 218
💠 راهی برای نزدیک شدن دعا به اجابت
🔰 عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَبِي ع إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا.
🔻امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
📎هرگاه امری پدرم را اندوهگین میساخت، زنان و کودکان را جمع میکرد و سپس دعا میکرد و آنها آمین میگفتند.
📚کافی، ج ٢ ، ص ۴٨٧
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌹 رسول اللّه صلى الله عليه و آله: 🌸 هر كس به شما #نیکی كرد، جبران كنيد و اگر نتوانستيد، آن قدر ب
سلام علیکم بیست و سومین روز از چله هجدهم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 مازیار کریمی 🌷هستیم .
معجزات شهدای مدافع حرم🌷
شهیدی که گمنام بود👇👇👇
#حتما_بخونیم
در حالی که از دور این صحنهها را میدیدم؛ سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا میشود یکی از این شهدای گمنام پسر من باشد.😔😭
دوباره روی قبر افتاد. من از این صحنه فاصله گرفتم و گفتم که بگذار کمی دل گرفته اش، باز شود. 😔
این ماجرا گذشت.
چند روز پیش حضرت آقا😍☺️ برای زیارت شهدای آتشنشان و شهدای #فاطمیون به بهشت زهرا تشریف آوردند؛
تقریباً ساعت 9 یا 10 صبح بود، گفتم در همان مسیر که آقا رفته بودند، یک زیارتی داشته باشم.☺️🌺
طبق معمول برنامه خودم که شهدا را زیارت میکنم رفتم و با #هویت مشخص از تکتک مزارها زیارت کردم.
بعد از آن تصمیم گرفتم بر سر مزار شهدای #گمنام👉 بروم و زیارتی کنم.
به آنجا رسیدم و دیدم سنگ مزار اولین شهید #گمنام عوض شده😳 و به اسم همان شهید #مازیارکریمی است.😳😳😳
اول متوجه نشدم که ماجرا چیست. چون یک شهید کریمی دیگر در پاکدشت داریم و فکر کردم حتماً آن شهید است که شناسایی شده است.
برای من خیلی حساسیت برانگیز نبود و به خاطر نداشتم که این شهید همانی است که مادرش چند روز پیش بر مزارش بود. 😭😭
شهید مازیار کریمی فرزند همان مادری است که آن روز روی مزارش افتاده بود😭😔
آن روز می گفت: "خدایا یعنی میشود این مزار؛مزار پسر من باشد."😔😔😔😭😭
این ماجرا مربوط به 15 بهمن سال 95 👇👇👇
حدود دو ماه پیش یکی از خانوادههای شهدا «شهید مازیار کریمی» که در آن زمان جاویدالاثر بودند به من زنگ زدند؛ گفتن که یک مشکل اداری بانکی داشتند که حل نشده بود و نیاز به پیگیری داشت. به خدمت آنها گفتم که حضوری باید پیگیری کنیم.
ما به شهر ورامین رفتیم، به بانک مربوطه و اداره مربوطه رفتیم ؛ پیگیری کردیم و الحمدالله بخشی از مشکل آنها حل شده و بخشی از آنها مجبور شدیم در شهرری پیگیری کنیم ؛ به بانک مربوطه در شهرری رفتیم که پاسخگو بودن مشکل حل شد. در راه برگشت میخواستم آنها را به محلهای برسانند که خودشان بتوانند برگردند. حاج خانم به من گفت که تازه به ایران آمدیم و تا به حال به گلزار شهدا نرفتم، اگر میشود ما را تا آنجا ببرید. گفتم: سمع و طاعتا و به سمت بهشت زهرا رفتیم.
به بهشت زهرا که رسیدیم مستقیماً به سمت شهدای فاطمیون رفتیم. شهدایی را که هویتشان مشخص بود، زیارت کردند و صحنه های قشنگی از ارتباط این مادر جاویدالاثر با شهدا اتفاق افتاد که ای کاش دوربین داشتم و این صحنهها را ضبط میکردم. این صحنهها دیدنی بود و نمیشود آن را وصف کرد.
سپس با هم به مزار شهدای گمنام و چند شهید معروفی که دفن آنها رسانهای شده بود، رفتیم. ایشان در آنجا خیلی بیتابی کرد، راز و نیاز کرد و روی اولین قبر، روی مزار یکی از شهدا افتاد و شروع به گریه کرد. برای من خیلی عجیب بود که چرا این مادر جاویدالاثر عکسالعملهایی اینچنینی دارد.
در حالی که از دور این صحنهها را میدیدم؛ سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا میشود یکی از این شهدای گمنام پسر من باشد. دوباره روی قبر افتاد. من از این صحنه فاصله گرفتم و گفتم که بگذار کمی دل گرفته اش، باز شود.
این ماجرا گذشت. چند روز پیش حضرت آقا برای زیارت شهدای آتشنشان و شهدای فاطمیون به بهشت زهرا تشریف آوردند؛ تقریباً ساعت 9 یا 10 صبح بود، گفتم در همان مسیر که آقا رفته بودند، یک زیارتی داشته باشم. طبق معمول برنامه خودم که شهدا را زیارت میکنم رفتم و با هویت مشخص از تکتک مزارها زیارت کردم.
بعد از آن تصمیم گرفتم بر سر مزار شهدای گمنام بروم و زیارتی کنم. به آنجا رسیدم و دیدم سنگ مزار اولین شهید گمنام عوض شده و به اسم همان شهید مازیار کریمی است. اول متوجه نشدم که ماجرا چیست. چون یک شهید کریمی دیگر در پاکدشت داریم و فکر کردم حتماً آن شهید است که شناسایی شده است. برای من خیلی حساسیت برانگیز نبود و به خاطر نداشتم که این شهید همانی است که مادرش چند روز پیش بر مزارش بود.
از آن مزار عکس گرفتم و به کانالی که مربوط به بچههای مدافع حرم است، ارسال کردم. پیام گذاشتم که خوشحال باشید که یکی از شهدای قطعه 50 به نام مازیار کریمی شناسایی شد. امروز یک ماجرایی پیش آمد، عزیزی یک پیغام فرستاد، من نگاه کردم و ناگهان یادم آمد شهید مازیار کریمی فرزند همان مادری است که آن روز روی مزارش افتاده بود. آن روز می گفت: "خدایا یعنی میشود این مزار؛مزار پسر من باشد."
تمام این ماجراها را که تعریف میکنم مو به تنم سیخ میشود؛ البته شاهد دارم و آن روز یکی از اقوام مادر شهید با من بود و شاهد حرفها و گفتههای من بود. برای من این معجزه این شهید بزرگوار عجیب بود. این خانواده جزء خانوادههای بسیار محترم و با شخصیت فاطمیون هستند که من واقعاً نسبت به تک تک آنها، تک تک اعضای خانواده آنها ارادت دارم. خیلی با شخصیت و محترم هستند. از چنین خانوادهای غیر از این برنمیآید که معجزهای از پسر شهیدشان ببینند و حیف است این را به عزیزانمان منعکس نکنیم.
منالله توفیق . علییار
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿
چقدر غریبونہ ...
بهونہ میگیرم تـو نم نم بارون
🌹تقدیم به روح پاک شهدای تیپ فاطمیون🌹
🌷 #التماس_دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ