هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《پنج شنبه》
#تلنـــــــگࢪ
چقدࢪ امام زمانت ࢪو می شناسے؟؟؟ 🔩⚙️🔧
چقدࢪ از زندگی آقا خبـــࢪ داࢪ؎؟ 🌐
چقدࢪ از غࢪبت مولا؎ غایبت مے دونے؟؟؟ 🌿🖤
چقدࢪ باید امام زمان ࢪو دوسـت داشتہ باشیم؟؟؟ 😵📊
اصلا امام زمان کیہ؟؟؟ 😵
چࢪا امام زمان ظہوࢪ نمے کنہ؟؟؟ ☄️☄️
امام زمان که بیاد چه اتفاقے میفتہ؟؟ 🤯🤯
دوســـــت دار؎ جواب این ہمہ سوالات رو بدونے؟؟
م؎ خوام بہت یک کانالے معرفے کنــم که به ہمہ وہمہ ؎ این سوالات پاسخ میدہ از زندگے امام زمان گرفته تا غربت و دلیل غیبت مولامون):🌿☘️
؎مُنْتظࢪالْمَـ℘ـد
@Majidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادتنوعمرگراعوضمیڪند،
وقتمرگراعوضنمیڪند..!'
ازمرگنترسید،جورۍدرزندگۍ
حرڪتڪنیدڪھخداوند"شهادت"
رانصیبتانڪندوازدنیاببرد..💔🚶🏻♂
#شھیدجوادمحمدۍ🔐!
🔻مداحان در ورزشگاه آزادی
🔹حاج مهدی سلحشور، عبدالرضا هلالی، سیدرضا نریمانی و حسین طاهری، برای شرکت در اجتماع خانوادگی «سلام فرمانده» امروز در ورزشگاه آزادی حاضر خواهند شد.
🔹درهای ورزشگاه آزادی برای شرکت در این اجتماع بزرگ از ساعت ۱۵ به روی ثبتنامکنندگان باز خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱. چشم فردا حتما میزارم یا صبح یا عصر 🙈🍓
۲. عالی هستید که عالی میدونید🦋💕
۳. سلام به روی چشم 🙈 حمایت شن رفقا😇😉
(دوست عزیز لینک رو پیوی بفرست نمیتونم اینجا تایپ کنم🙂) 👇🏻
@Labaykmahdi
🍃 #شب_سوگ
شبهای جمعه
دلهای ما راهی کربلاست...
امشب اما
یا حسین جان
هم سلام میدیم به شما:
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله (ع) ✋❤
هم سلام به فرزندتون:
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرکات 🥀
👑دࢪحــــــــوالیعشــــــــق👑
شهادت ششمین امام معصوم
امام جعفر صادق(ع)
تسلیت باد🥀
گر نبودی، اثر از روضه ارباب نبود
خلق با حنجر تو ذكر حسین جان كردند
#امام_صادق
فقط ڪافی است یڪبار از ته دل خدا را صدا ڪنید.
دیگر مال خودتان نیستید، مال او می شوید.
#شهیدامیرحاجامینی
#شهیدانہ♥
🔵 چهار دعای بسیار مهم توصیه شده #امام_صادق(ع) برای منتظران آخر الزمان
1⃣ دعای عهد
🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔺 هر که چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه آن هزار حسنه، او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند.
2⃣ دعای غریق
🔹امام صادق علیه السلام فرمودند: زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند:
🔴 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ
📚 کمال الدین جلد ۲ ص ۳۵۱
3⃣ دعای معرفت
🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند: بامداومت بر اين دعا معرفت امام عصر را از خداوند طلب نماييد:
🔴 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
📚 اصول کافی جلد ۱ ص ۳۳۷
4⃣ صلوات همراه با عجل فرجهم
🔹 امام صادق عليه السلام فرمودند: هر کس بعد از نماز صبح و ظهر ، در روز جمعه و ديگر روزها بگويد :
🔴 أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
نميميرد تا اين که حضرت قائم مهدي(صلوات اللَّه عليه) را درک کند.
📚 مصباح المتهجّد ص ۳۶۸
#شهادت
شاید شهـــادت آرزوۍ همه باشد اما یقیناًجز مخلصین
کسی بدان نخواهد رسید . .
کاش بجای زبان، با عملمان طلب شهادت کنیم.
عزیزم این کتاب فروشیه اگه به صورت پی دی اف و پارت بود مثل رمان یادگار مادرم زهرا می زاشتمش شرمنده قصد خرید دارید لطفا بیاید پیوی
@Labaykmahdi
رمان: #یادگار_مادرم_زهرا
#پارت_سی_و_یکم
رکسانا:
عمو بود...
_کیه؟
_ع.م..و
_عمو؟😳
گوشی رو سمت امیرعلی گرفتم به گوشی نگاه کرد بعدش هر دو نگران و ترسان بهم خیره شدیم :
_امیر(با صدای لرزان)
_بله
_چیکار میتونه داشته باشه یعنی به نظرت؟
_نمی دونم
آب دهنش رو قورت داد تا لبای خشک اش جون بگیرن
_کی مامان جان خوب جواب بدید گوشی کشت خودشو😊
برگشتم سمت مامان و با صدای لرزان و چشمانی که اشک تو شون جمع شده باشه گفتم:
_آخه مامان 😔
_چیه عزیزم؟😥
_عمو
_عمو؟😰
_بده من
_امیر
گوشی رو از دستم گرفت و جواب داد :
_اامییر
_اه مامان جواب داد چی بگیم
_نگران نباش دخترم بزار ببینیم امیر چی میگه
_بله؟
امیرعلی:
_سلام من به رکسانا زنگ زدم حتما تو همون کسی هستی که زندگی پسرمو آتش زد
_سلام بله من شوهر رکسانا هستم
_پس عقد جاری شده
_بله فرمایش تون؟
_با خود رکسانا کار دارم گوشی رو بده بهش
_حرفی دارید به من بزنید من و رکسانا نداره
_او از الان از این قنپز ها گفتم عموش هستم بده تو رو سنه نه؟!😡
_بده من گوشی رو امیر جان
گوشی رو دادم به رکسانا
رکسانا:
_سلام بله عمو
_دیگه نمیگی عمو جان خوب مغزت رو شست و شو دادن دختر
_ببخشید عموجان بفرمایید
_گوشی رو میدم دست کسی که خیلی دوست داره صدات رو بعد از مدت ها بشنوه حقیقتا وقتی سراغت رو گرفت موندم چی بهش بگم برای همین تماس گرفتم خودت بهش بگی
_سلام عزیزم خوبی؟
پشت گوشی وقتی صداش رو شنیدم باورم نمیشد داره حرف میزنه با من خشکم زده بود و به سفره عقد خیره شده بودم مات و مبهوت
_الووو الووو رکسانا جان؟!
_چیشده رکسانا خوبی؟
به امیرعلی نگاه کردم که پشت گوشی گفت:
_اون صدای مرد صدای کیه عشقم؟
اشک ها رو صورتم جاری شدن حتما ریمل هام رو صورتم مثل آسفالت پهن شده بودن آره دیگه جز این نمیتونه باشه که! شبیه عروس مرده شده بودم بعد از این همه مدت عدل باید الان بهوش می اومدی؟!
_الو چرا جواب نمیدی؟ اتفاقی افتاده؟
_حامده رکسانا؟؟
_اون کیه دارم بهت میگم😠
سرم رو به امیر تکان دادم و تایید کردم امیرعلی با دستش زد به پیشونی اش و مامان هم افتاد رو مبل منم گریه ام شدت گرفت و کل آرایش ام ریخت بهم 😭 و صدای حامدی که اون طرف قطع نمی شد....
رمان: #یادگار_مادرم_زهرا
#پارت_سی_و_دوم
رکسانا:
مهسا آب قند رو برام هم می زد مادر امیر علی داشت با دستمال کاغذی صورتم رو پاک می کرد بعدشم مامان با دستمال مرطوب امیر هم داشت جلوم رژه می رفت تا اینکه آرایش ام پاک شد و مهسا آب قند رو داد یه قلوب خوردم دادم بهش :
_بسه دیگه نمی تونم بخورم
_بخور خوبت میکنه
آب قند رو گرفتم کم کم خوردمش:
_امیر بسه سرم رفت بیا بگیر بشین اعصابم خورده 😞
اومد با تو خود فرو رفتگی کنارم نشست
_چیکار کنیم بابا؟
_نمیدونم دخترم نمیدونم!
_خوبه سریع و سیر مهمان ها شام رو خوردند و بدون فهمیدن موضوع رفتند ولا خیلی بد میشد
_مامان فکر تو کجا ها هستا
_خب امیر جان پسرم پیش مردم این حال و اوضاع آبرو بر نبود؟
_درست می فرمایید شمسی خانم خدا رو شکر
_بفرما مادر خانمت هم تایید کردن
_فردا رو چیکار کنیم که جشنه؟
_نمیدونم مامان!
_دخترم باید برنامه داشته باشیم هزار نفر آدم دعوت کردیم از راه دور و نزدیک
_آخه الان وقت بهوش اومدن بود حامد 😭
_گریه نکن عزیزم
امیر دستم رو گرفت
_خداااا😞😞😞
_آروم باش!
_مهسا
_جانم
_میشه یه لیوان هم آب قند بیاری لطفاً
_اره عزیزم
_احمد
_جان داداش
میتونی بری سر گوشی تو بیمارستان بکشی؟
_اره داش میرم الان
-نه نه ،نمی خوام کسی چیزی بفهمه
-خب رکسانا احمد رو که نمی شناسند
-امیرعلی میترسم خیلی میترسم
سرم رو گذاشتم رو شونه امیر علی
«فردا»
-رکسانا؟ -رکسانا جان؟
-اِمـــ
-پاشو گلم کلی کار داریم امروز
-خوابم میاد امیر
-عزیزم کلی کار داریم حامد بیمارستان از همه واجب تر مهمان ها و مراسم جشن و تالار
-کاش امروز هم می گذشت حامد بهوش می اومد
_همین که بعد خطبه عقد بهوش اومده کلیه پایین برای صبحانه منتظرتم 😉
کش و قوسی به بدنم دادم صورتم رو شستم مانتو گلبهی با دامن شلواری نخی سفید با شال گل گلی و کیف سفید طرح ساده ولی شیک که توش با کلی مدارک پر شده بودرفتم سراغ میز صبحانه....
👑دࢪحــــــــوالیعشــــــــق👑
رمان: #یادگار_مادرم_زهرا #پارت_سی_و_دوم رکسانا: مهسا آب قند رو برام هم می زد مادر امیر علی داشت با
https://harfeto.timefriend.net/16535649002837
ممنون میشم نظرات تون رو برای ما هم ارسال کنید تا ما هم انرژی بگیریم 😊🍓🙏🏻🌈
خیلی بده با اینکه شرط چالش هم میزاریم باختید لف ندید بازم کم میشید 🙃