eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
27.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔵مقام والای حضرت معصومه⁉️ ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ " ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
👌🏼توصیه های شیخ رجبعلی خیاط برای رسدن به درجه ی سلوک مهدوی 1⃣-می گوید قلبتان را به خدا اختصاص بدهید درقلب غیر خدا نباشد ، برای صفای باطن و صفای قلب شیخ رجبعلی پیشنهادی داشت خواندن سوره ی صافات در صبح ها، خواندن سوره ی حشر در شب ها. شیخ رجب علی خیاط می گفت من به خدا گفتم خدایا هر عاشقی دوست دارد با معشوق خودش حرف بزند خدایا من می خواهم ببینم تو چه دوست داری آن رابخوانم ؟ که درعالم رویا به من گفتند برای ارتباط قلبی با خدا وعشق بیشترت با خدا دعای یستشیر را بخوان. این در مفاتیح است دعایی که آقا رسول الله(ص) به حضرت علی (ع) توصیه کرده هر صبح وهر شب بخوان که گنجی از گنج های مخفی ست. 2⃣ این دعاها را هیچ وقت به نیت ثوابش نخوانید برای نزدیک شدن به خدا بخوانید، خدایا این دعاها را می خوانم که تو از من راضی بشوی ، به این نیت خوانده شود. 👌🏼 شیخ رجب علی خیاط می گفت خدایا این دعا را فقط برای خشنودی و رضای تو می خوانم(ما وقتی می خواهیم چند کار خیر انجام بدهیم نگاه می کنیم که کدام ثوابش بیشتر است، البته اشکالی ندارد مهم رضای خداست) گفت به نیت رضا و خشنودی خدا آن دعا راخواندم در عالم خواب پیغمبر (ص)را دیدم (البته خواب که می گوییم ، شیخ رجب علی عارف و عالم بود می فهمید که پیغمبر است ما که آدم عادی هستیم، پیغمبر را ندیده ایم نمی توانیم تشخیص بدهیم که پیغمبر (ص) است یا شیطان یا القای شیطان!! به همین خاطر به هر خوابی نمی شود اعتمادکرد .) به من گفت شیخ رجب علی در این 30 سال کجا بودی که تازه امشب آمدی؟! یعنی شیخ از همان اول باید تمام دعاها و اعمالت به نیت رضای خدا و به نیت خوشحالی خدا بود نه به نیت ثواب ، تا حالا کجا بودی؟!! ⚠️نکند یک وقتی فردای قیامت بشود بعد نامه اعمال مارا نشان بدهند خالی باشد بگویند خدایا ثواب های ما کو ؟خدا بگوید تمام این ثواب ها را فقط برای بهشت رفتن انجام دادی، برای من خدا انجام ندادی ،خدا ثواب را می دهد مهربان تر از این حرف هاست ولی کسی که اعمالش را برای ثواب و بهشت رفتن انجام می دهد نباید انتظار نداشته باشد فردای قیامت بالاهای بهشت راه بدهند ، دیگر انتظار نداشته باشد همنشین رسول الله (ص)بشود ،خدا بهشت می برد چون ثواب کرده ولی انتظار مقامات بالا راهم نباید داشته باشد، اعمال باید برای رضای خدا برای خوشحالی خدا باشد. 🔆 شیخ نخودکی اصفهانی آن عارف بزرگ چی گفته بود ؟گفت من پشیمانم که ای کاش تمامی این اعمال و ذکر ها را به نیت خوشحالی و قرب به امام زمان (عج)انجام می دادم این معرفت به امام زمان (عج)که می گویم اینجاست)یعنی اگر یک فردی پیدا بشود برای قرب به امام زمان (عج) انجام بدهد آن معرفتش بالاتر است. ❓ثواب مارابه چه چیزی می نویسند؟؟ ثواب های مارا به اندازه ی معرفت ما به امام زمان (عج)می نویسند هر چه قدر معرفت یک انسان بیشتر باشد ، ثواب هایش هم بیشتر است. در بعضی روایت ها می گویند زیارت امام حسین (ع)30 حج و بعضی می گویندثواب 60 حج و بعضی میگویند70روایت متفاوت است پس تناقض دارد؟؟روایت تناقض ندارد بلکه اختلاف درجه ی معرفتی آن فرد زائر است. هر چه درجه ی معرفت بالاتر ،ثواب هم بالاتراست. 3⃣- دعا برای تعجیل فرج امام زمان (ع) هیچ وقت امکان نداشت شیخ علی خیاط صلوات بفرست آخرش و عجل فرجهم نگوید (من واقعا در تعجبم چه طور در بعضی مجالس مذهبی و دینی ما صلوات می فرستند ذکر می گویند، دعا می کنند بعد و عجل فرجهم را نمی گویند ) 📜از امام صادق (ع)روایت داریم صلوات می فرستید صلوات راکامل بفرستید ناقص نفرستید!! گفت آقاصلوات ناقص چیست ..؟؟ گفت صلوات ناقص آن صلواتی است که فرستاده بشود و آخرش و عجل فرجهم گفته نشود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر قشنگ صحبت میکنه درباره یوسف و زلیخا😍 یوسف چه قدر زیبا برخورد میکنه با زلیخا👌
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 74 🔶🔶🔶🔶🔶 استاد پناهیان: خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی، 👈در تواضع
. 75 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: 💠 میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ، که یک ذره تکبر در دلش باشد . ❌⛔ تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید . ✅🌺 دستت و بده من ببرم یه جایی.😭 آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ، ✅🌺🌺 بگم ؟ ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ، چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟ بگم ؟ 💢مایه روزی متکبر بودیم ، 🔶 یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل 🔶 تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ، افتاده حال میشیم ، 🔹قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ، 💢وتکبر رو از دل ما برداشت ، هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ، و خاک به سر خودش ریخت مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟ 🔴تا تکبرت از بین بره ؟ 😭 👈با نمازات کمک کن حسین رو . ✅🌺🌺 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی۷۴ استاد پناهیان : 🔷🔸🔹🔸 🔴ممکنه پدر و مادر یه حرف هایی بزنن که خوشت نیاد خدا در ج
۷۵ استاد پناهیان : 🔹🔸🔸🔻 🔹من برات انتخاب کردم ؛ متناسب با تو همین پدر و مادرن✅ میگه پدر و مادر من همه جوره خوبن ولی، مادرم گاهی نیش میزنه... 🔻بناست،تو مقاومت رو در مقابل مادری که نیش میزنه ببری بالا اگه قرار بود مقاومتت رو مقابل مادری که کتک میزنه ببری بالا👇 یه مادر کتک بزن بهت میدادم ✅ 👌حواسم هست چه کسی رو بالا سرت گذاشتم.... برو به مادرت احترام بذار ✔️ 👌انتخاب خدا کارشناسانه و دقیقه ❌ پس نشین بگو ؛ خوشبحالت بابا و مامانت خوبن و مامان و بابای من... 🔹هر کی والدینش متناسب با خودشه الان باز یه عده میگن ؛ شما خیلی بابا و مامان ها رو آزاد گذاشتین...هر بد اخلاقی خواستن بکنن❓❗️ ⚠️بابا و مامانا هم خدا دارن,... روز قیامت دارن,... پرسش و پاسخ دارن... 🔴آی پدرها و مادرهای محترم ؛ یه کم سخت بگیری بچت بِبُرِه میره جهنم و...🔥 ⚠️به بچت رحم کن.... مستقیم میره دوزخ پس سخت نگیر اذیتش نکن ✅ 😊 اینم توصیه به بابا مامانا👆👆 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1806637.mp3
5.51M
52 مشکلات؛ سهم ما رو از بستری شدن در بیمارستانِ برزخ (جهنم)، کم می کنند. نذار دلـ💔ـت بگیره ها👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ...۷۴ هر دوتامون با چشمای گشادمون بدرقه‌ش کردیم، بعد اینکه درو بست تا چند دقیقه همونجوری ب
🔹 ... ۷۵ لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ زیرچشمی نگاهش کردم -فکرکنم بدجوری به سرتون ضربه خورده!☺️ -جدی میگم🙂 نمیبینید؟؟ -نه من فقط بدبختی میبینم! خدا نمیبینم! و خدایی رو هم که نمیبینم نمیپرستم! -خب...کار درستی میکنید! ابرومو دادم بالا و سرمو تکون دادم -یعنی چی؟ منو مسخره کردی؟؟ -نه،شما گفتید نمیبینمش پس نمی‌پرستمش! منم گفتم کار درستی میکنید. خدایی رو که نمیبینی که نباید بپرستی!! نمیفهمیدم چی داره میگه! رفت سمت ظرفشویی و آستیناشو داد بالا، جوراباشو درآورد و شروع کرد به وضو گرفتن. با پوزخند نگاهش کردم و با حالت مسخره کردن گفتم -یعنی تو ،شما،میبینیدش که این کارا رو میکنید؟ بعد وضو، از تو کمد شونه برداشت و رفت سمت آینه ، همینجور که موهاشو شونه میکرد گفت -بله،گفتم که! میبینمش... شونه رو گذاشت تو کمد و یکی از شیشه های عطرشو برداشت. احساس کردم اونم داره منو مسخره میکنه! منم با همون حالت ادامه دادم -عه؟ میشه به منم نشونش بدی؟😏 بوی خیلی خوبی تو خونه پیچید... بوی گرم و ملایمی که از اسپری و ادکلن های منم خوشبوتر بود! -من نمیتونم نشونش بدم، باید خودتون ببینیدش! -این چه مزخرفاتیه که میگی اخه! اه... بس کن! خدایی وجود نداره! آستیناشو مرتب کرد و یه جوراب تمیز از کمد برداشت، اومد سمتم و قاب عکسو ازم گرفت و با لبخند نگاهش کرد. اینکه نگاهم نمیکرد از یه طرف... و آرامشش از طرف دیگه داشت حرصمو درمیاورد! -اگر خدایی وجود نداره پس کی اون مشکلات رو براتون بوجود آورده؟ با چشمای گرد نگاهش کردم واقعا نمیفهمیدم چی میگه! سعی کردم پوزخندمو حفظ کنم! -حتما خدا؟!!😏 لبخند زد -بله! -وای... چرا شما اینجوریی!؟ اینهمه تناقض تو حرفاتون... من دارم گیج میشم! شماها که همش دم از مهربونی خدا میزنید... اونوقت الان میگی.... یعنی چی؟؟ کلافه سرمو تکون دادم و رفتم کیفمو برداشتم و برگشتم سمتش -شما خودتونم نمیفهمید چی میگید! یه عمره مردمو گذاشتید سرکار. یه مشت بیکارم افتادن دنبالتون ،فکر کردین خبریه! ولی در اصل هیچی حالیتون نیست! هیچی...!😠 صدام از حد معمول بالاتر رفته بود و از شدت عصبانیت میلرزید. دلم میخواست خفه‌ش کنم! بدون حرفی درو باز کردم و اومدم بیرون. کوچه خلوت بود، سوار ماشین شدم و راه افتادم. خبری ازش نشد، فکرکنم هنوز با اون لبخند مسخرش داشت زمینو نگاه میکرد!! 😒 خیابونا شلوغ بود، پشت چراغ قرمز وایساده بودم که نگاهم افتاد به آینه ی جلوی ماشین! از دیدن خودم وحشت کردم!!😳 ریملم ریخته بود زیر چشمم و شبیه هیولاها شده بودم!! وای... حواسم نبود که تو کوچه از ترس گریه‌م گرفته بود! یعنی تمام مدت جلوی اون با این قیافه بودم...!؟😣 حتما اون لبخند مسخرش بخاطر قیافه ی من بود شایدم واسه همین نگام نمیکرد و سرش همش پایین بود!! واییییی...ترنم! واقعا گند زدی! مشتمو کوبیدم به فرمون و خودمو فحش میدادم! بیشتر از دو ساعت طول کشید تا برسم خونه. باورم نمیشد اینهمه اتفاق مزخرف فقط تو یه روز برام افتاده بود! اولین کاری که کردم صورتمو شستم، بعد یه بسته بیسکوئیت برداشتم و رفتم اتاقم. "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کامل درخواستی دوستان🛑 خدا توکجایی دلنشین استاد دانشمند ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
سلام دوستان وقتتون بخیر یکی از دوستان به نام ایدی چند وقت پیش میخواستن تو کار کانال کمک کنن به ایدی ادمین کانال مراجعه کنن اجرکم عندالله....
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 75 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: 💠 میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند
76 استاد پناهیان؛ 🔶مابزرگترین استاد اخلاق و بزرگترین مربی معنوی رو همیشه همراه خودمون داریم ، 🔴 اما قدر نمیدونیم . با همین مقدمه اجازه بدین اشاره ای به مطالب شب قبل بکنم ، یقینا به هر کدوم از ما بگن شما نیاز دارید یک استاد و مربی اخلاق داشته باشید ؟ ✅خواهیم گفت بله ، نیاز داریم ، چقدر خوبه 🔹اجازه بدین یکی دو تا مثال بزنیم . یه آقای بازاری خدمت یکی از خوبان رسیدند ، اقای رجبعلی خیاط ، بعضی علما خاطرات ایشون رو نوشتند . 🔶بنده منزل ایشون رو در چهار راه مولوی تهران دیدم و چرخ خیاطی ایشون هنوز کنار اتاق بود . 🌺🌺 چرخی که از فرزندان ایشون میگفتند که پای این چرخ ایشون بارها به خدمت حضرت مولا ولی عصر (عج) رسیدند. ❌پیش ایشون میان میگن گره افتاده به کارم چه کنم ؟ اوضاعم به هم ریخته ایشون نگاه ،میکنند ، خب اولیای خدا وقتی پرده جلوی چشماشون نباشه ✅طبیعتا میتونن هر چیزی رو اراده کنند👈 ببینند. به این آقای بازاری تاجر میگن که شما چند سال قبل ارثیه باباتون و که تقسیم میکردین ، 🔴حق خواهرتون و کامل ندادین به این دلیل گره افتاده به کارتون بریدخواهرتون و راضی کنید میان پیش خواهر میگن خواهر تو چرا چیزی به ما نگفتی وقتی ازما راضی نیستی؟ موقع تقسیم ارث میگفتی ، 🔶خواهر هم محبت به برادر داره با اینکه ته دلش راضی نیست اعلام میکنه نه عزیزم شما بالاخره برادر ماهستی ، پول پیش شما باشه انگار پیش ماست گفتن نه خواهرمن ، شما باید راضی بشی حق شما در اموال ماست والا من گرفتاری سنگین پیدا میکنم ، به پول امروزمان صد هزار تومان به خواهر میدن ، 🌸خواهر خوشحال میشه و تشکر میکنه ، میان پیش آقای رجبعلی خیاط ایشون عرضه میدارند نخیر ته دل خواهرتوهنوز راضی نیست وخواهر تو هنوز احساس حق میکنه در اموال تو. باید بری راضیش کنی ، دومرتبه مجبور میشه بیاد پیش خواهر سیصد هزار تومان پول اون زمان میده ، ✅خواهر راضی که میشه آقای رجبعلی خیاط نگاه میکنه با چشم بصیرتی که داره به آقای بازاری تاجر میفرماید که خب مشکلت حل شد از فردا گره هات باز میشه ، ✅🌸🌸 یکی از عواملی که رجبعلی خیاط رو به این درجه رسوند ، نماز مودبانه ی بدون تکبر اون بود . ♻️💠♻️💠♻️ ادامه داره .... ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۷۵ استاد پناهیان : 🔹🔸🔸🔻 🔹من برات انتخاب کردم ؛ متناسب با تو همین پدر و مادرن✅ م
۷۶ استاد پناهیان: "داستان اویس قرنی" 🔻🔸🔹🔻 هر چی بابا و مامان گفتن گوش کنیم❓ نه دیگه همه چی،مثلا گفت : نماز نخون ما هم نخونیم⁉️ 🔹اولا که : باباها از خداشونه بچشون نماز بخونه✅ حالا اگه بود یه موردایی...❗️ یه لبخند بزن بگو: بابایی فدات بشم حالا بذار این دفعه ام بخونم سخت نگیر قربونت برم👌😊 ولی بابا و مامان محل رشد آدم هستن بهشون احترام بذارید ✔️ احترام به پدر و مادر باید : فرهنگ بشه در جامعه ما ✅ یه سوال❓ امروزه در جامعة ما سطح احترام به پدر و مادر خوبه یا خوب نیست❓ ⭕️ متاسفانه خیلی خوب نیست ✍داستان اویس قرنی رو همه بلدن دیگه؛ 🔹کسی که عاشق پیامبر بود مادرش ملحد بود, اویس میخواست بره مدینه پیامبر رو ببینه مادرش گفت کجا ❓ 🔹گفت دارم : میرم مدینه پیامبر رو ببینم 🔹مادرش گفت: باشه فقط یه روز میری و برمیگردی رفت اتفاقا همون روز پیامبر مدینه نبودن😔 داشت برمیگشت گفتن بهش👇 اویس کجا میری تو داری از عشق پیامبر از بین میری و آب میشی❗️ گفت،همین پیامبری که عاشقشم گفته: حرف مادر ملحدتو گوش کن👌✔️ ( اویس برگشت... ) 🔹فردا که رسول خدا برگشتن گفتن : بوی اویسم میاد,بوی عطر اویسم به مشامم میرسه.... ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1806882.mp3
4.69M
53 دنبالِ ریشه ی گره هایِ زندگیت 👈بیرون از وجود خودت، نَگـرد! اگه می بینی؛ کارهای خیرت، به روحت قدرت نمیدن؛ یعنی یه جای کار لنگه❗️ بی خیالش نشو؛ بگرد و پیداش کن👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۷۵ لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ ز
🔹 ... ۷۶ گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون" داشتم. همون موقعی که تو خونش مشغول فضولی بودم زنگ زده بود و نگران شده بود! با یادآوری خرابکاری هام و اتفاقات و در آخرهم دادی که سرش زدم، احساس شرمندگی کردم. لب پایینمو گاز گرفتم! تازه فهمیدم چیکار کرده بودم! اون همه دردسر براش درست کردم، آخرم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم! خجالت زده به اسمش نگاه کردم! "اون"!! چهرش جلوی چشمم نقش بست! نمیدونم چرا با اینکه ازش بدم میومد، ولی ازش بدم نمیومد!!! خودمم نمیفهمیدم یعنی چی! بیشتر برام شبیه معما بود! انگشتمو رو اسمش نگه داشتم و ویرایش رو زدم "اون" رو پاک کردم و نوشتم "سجاد" اما نتونستم تایید رو بزنم! سجاد،یه جوری بود! انگار خجالت میکشیدم اینجوری صداش کنم! دوباره پاک کردم و نوشتم "آقا سجاد" اینجوری بهتر بود!! بابام اگر میفهمید شماره ی آخوند تو گوشیمه،این بار دیگه حتما از ارث محرومم میکرد!! رفتم تو صفحه ی اس‌ام‌اس، با فکر اینکه بخوام از یه پسر معذرت خواهی کنم، اخم کردم و گوشیو گذاشتم کنار. اما... عذاب وجدان داشتم! باهاش بد حرف زده بودم! با خودم گفتم اصلا اگر اشتباه میکنه،تقصیر خودش نیست که! اینجوری بهش یاد دادن. اگر باور من درست باشه،بهش ثابت میکنم و از اشتباه درش میارم...😊 دوباره گوشی رو برداشتم! نمیدونم چرا این آدم اینجوری بود! یه جوری بود! دلم میخواست همش یه جوری نزدیکش بشم!😅 چی باید مینوشتم؟؟ یاد حرفاش افتادم... نمیفهمیدم! یعنی چی که مشکلاتم رو خدا به وجود آورده؟ یعنی چی که اون خدا رو میبینه؟ اون جمله های تو دفترچه... همه چی برام نامفهوم بود! کلا این موجود عجیب بود! ساعت داشت ده میشد!🕙 هرچی فکر کردم،چیزی به ذهنم نرسید! فقط یچیز نوشتم " ببخشید! " چشمامو بستم و ارسال رو زدم، هضمش برام سخت بود که ببینم از یه پسر عذرخواهی میکنم!! ده دقیقه ای گذشت. لجم گرفته بود که غرورمو گذاشتم زیر پا اونوقت اون حتی جوابمم نمیده!! دلم میخواست دوباره گوشیو بردارم و از اول فحشش بدم که پیام داد! نفسمو حبس کردم،نیم خیز رو تخت نشستم و پیامشو باز کردم "خواهش میکنم. ایرادی نداره." خورد تو ذوقم! همش همین؟؟😳 بعد با خودم فکر کردم خب آره دیگه،تو هم یه کلمه گفتی! باز این لطف کرده چهار کلمه جواب داده!! دوست داشتم باز باهاش صحبت کنم! بنظرم رسید شاید بهتر باشه بحث نصفه نیممون رو ادامه بدم! "دوست نداشتم اینجوری بشه! متاسفم... ولی من واقعا نمیفهمم چی میگید!" "خدای ندیده رو هیچکس نگفته بهش ایمان بیار! ولی خب نیاز هم نیست یک جسمی رو ببینید. همین اتفاقاتی که طول شبانه روز برای ما میفته نشونه ی وجود خداست!" "اصلا باشه... به فرض هم که خدا وجود داره! مگه نمیگید خدا مهربونه؟؟ پس چرا اینهمه درد کشیدن منو نمیبینه؟ اگه میبینه چرا کاری نمیکنه؟ متاسفم اما... من نمیتونم وجود این خدا رو باور کنم!" "یعنی فقط بخاطر مشکلاتتون؟؟!" "خب آره ،مگه چیز کمیه؟؟" "فکر میکنم لازم باشه فردا همدیگه رو ببینیم! وقت دارید؟" وای...میخواست منو ببینه! سعی کردم معلوم نباشه که ذوق کردم! "بله،چه ساعتی و کجا؟" "ساعت چهار،میدون آزادی. شبتون بخیر." تعجب کردم و با خودم شروع کردم به حرف زدن! -وا! به همین زودی خداحافظی کرد؟؟😕 این ساعت تازه اس‌ام‌اس بازی مزه میده! تازه میخواستم بگم بیا تلگرام!! خیلی وقت بود با پسری چت نکرده بودم! اصلا از ضدحالی که بهم زد خوشم نیومد! این بار با بی حالی نوشتم "شب بخیر!" "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
Hamed_Zamani_Shahre_Baran_1396-10-29-13-30.mp3
3.85M
❤️ ترانه بسیار زیبا درمورد (عج) 🌺نبودی و هزار دفعه زمین خوردم 🌺نبودی و کم آوردم 🎤🎤 حامد زمانی ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 76 استاد پناهیان؛ 🔶مابزرگترین استاد اخلاق و بزرگترین مربی معنوی رو همیش
77 استاد پناهیان؛ 💢چقدر خوبه آدم اوستا بالا سر خودش داشته باشه . خوبه آقا ؟ خیلی دلتون بخوادها... که اوستا داشته باشیم ، خدایا یک راهنما ، یک استاد ، یک مربی برای رسیدن خودت به ما برسان . الهی آمین✅🌺 حالا من یک استاد به شما معرفی بکنم ، شما قبول میفرمایید؟ بله ... ✅استادمیخوای ؟ نماز ... نماز اوستای رسوندن انسان بسوی خداست ✅🌺 نماز زنده س ، باشعوره ، متحرکه ، فعاله ، بصیره ، آگاهه نماز هر کسی متناسب با او کاری میکند . نماز یه فعالیت مرده بی روح عمومی نیست ، که همه باهم آنرا انجام بدهند مثل یک مراسم یا یک عادت شخصی ، نماز من اگر حب مقام دارم ، حب مقام مرا برطرف میکند . اگر حب مال دارم ، حب مال مرا برطرف میکند . اگر حب شهوت دارم ، 🔶 حب شهوت مرا برطرف میکند . ✅🔶🔶 اگر تکبر دارم ، تکبرم را زائل میکند ، اگر محبت به خدا ندارم ، محبت به خدا می آورد . نماز هرکسی میدونه باهر کسی چیکار کنه . 🔶🔶🔶 نماز اوستای ماست برای رسیدن به خدا ✅🌺 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۷۶ استاد پناهیان: "داستان اویس قرنی" 🔻🔸🔹🔻 هر چی بابا و مامان گفتن گوش کنیم❓ نه د
۷۷ استاد پناهیان: 🔸➖➖🔸 { سطح احترام رو ببرید بالا } 🔻از امام صادق ˝ع˝ پرسیدن : منظور از احسان در آیه« و بالوالدین احسانا » چیه؟ 🔹فرمودن : یعنی خوب باهاشون نشست و برخواست کنی 👌 مثلا: بابات خواست یه حرف تکراری بزنه یه جوری رفتار کنی انگار اولین باره میشنوی ✅ ⚠️اگه یادش اومد برات گفته تو بگو نه بابا یه جاهاییش خیلی باحال بود و انگار جدید میشنوم 👌 اینو بگی راه دوری نمیره✔️ ⭕️ اینو نگی بهشت تو و فرصت بهشت رفتن تو از دست میره... 🔹با هیچ کار دیگه ای نمیتونی اینقدر کرور کرور رشد کنی✔️ بگو بذار مادرت صفا کنه 👌 🔻کاری بکن مامان و بابات راحت ازت چیزی بخوان و سختشون نباشه ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1808120.mp3
5.3M
54 💢تو ثروتمندی؛ اگر... و مال باخته ای؛ اگر ... اعمال خیرت چطور سند میخورند ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۷۶ گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون
🔹 ... ۷۷ صبح با آلارم گوشی از جا پریدم! اینقدر سریع بیدار شدم که تا پنج دقیقه فقط رو تخت نشسته بودم تا ببینم چی به چیه!! یکم به مغزم فشار آوردم برنامه امروزم... تا ساعت دو دانشگاه ، و ساعت چهار یه قرار مهم! نمیدونم چرا دلم یه جوری میشد...! از فکر اینکه باهام قرار گذاشته ... انگار تو این زندگی مسخره تازه یه موضوع جالب پیدا کرده بودم! سریع یه دوش گرفتم بهترین اسپریم رو زدم و انداختمش تو کیفم! دلم میخواست امروز بهترین تیپمو بزنم تا قیافه ی ترسناک دیروزم از یادش بره! بیخیال به حراست دانشگاه، مشغول به آرایش شدم. جلوی موهامو اتو کردم و مرتب فرقمو باز کردم، بقیه موهامو به سختی بافتم و انداختم پشتم! خط چشمم رو برداشتم و حالت خماری به چشمام دادم و با ریمل و رژ لب جدیدم، واقعا شبیه آهو شدم! آهو! با این کلمه یاد سعید میفتادم...💔 آهی کشیدم و رفتم سراغ لباسام. بهترین مانتویی رو که داشتم برداشتم و خلاصه محشر شدم!👌 تو آینه نگاه کردم همه چی عالی بود، بجز... زخم یادگاری عرشیا! دستمو گذاشتم روش... هنوز نتونسته بودم باهاش کنار بیام! هرچند با وجود این زخم هم خوشگل بودم اما.... کیفم رو برداشتم و رفتم بیرون. طبق معمول ،خوردم به ترافیک! تهران حتی صبح زودشم خلوت نبود!😒 صدای آهنگ رو دادم بالا و زیرلب باهاش همراهی کردم... آهنگی که پخش میشد،شاید واسه شش سال پیش بود اما هنوزم برام جذاب و قشنگ بود! ریتمشو دوست داشتم... ساعت هشت رو گذشته بود اما هنوز تو ترافیک خیابون ولیعصر بودم! جلوی دانشگاه،شالمو با مقنعه عوض کردم و یکم رژ لبمو کمرنگ کردم. سر هیچ کدوم از کلاس ها تمرکز نداشتم! هرچی ساعت به چهار نزدیکتر میشد، تپش قلب منم بالاتر میرفت! حتی زنگ و پیام مرجان رو جواب ندادم. به هرچی فکر میکردم جز درس! خصوصا ساعت آخر که دیگه خیلی نزدیک چهار شده بود!! سرم پایین بود و با خودکار،یکی از برگه های کلاسورم رو خط خطی میکردم، با دستی که روی برگه گذاشته شد،یکه ای خوردم و سرم رو بالا گرفتم! استاد با اخم بالای سرم ایستاده بود!!😥 -به به! میبینم که دارید یادداشت برداری میکنید از درسا!! ولی اونقدر غرق درس بودید که اصلا صدای منو نمی‌شنیدید!! آب دهنمو قورت دادم و با حالت مظلومانه ای زل زدم به استاد! کلاسور رو از دستم گرفت و با پوزخند نگاهش کرد! -به به! چه نکته برداری دقیقی!! مفید و مختصر! " اون !!! " با رنگ پریده کلاسور رو گرفتم و سریع به برگه نگاه کردم! خودمم نفهمیدم کِی نوشته بودم "اون"!! صدای خنده ی بچه ها به شدت رفت روی اعصابم. از استاد اجازه گرفتم و با وسایلم رفتم بیرون! دوست داشتم همون لحظه خودم و استاد و همه ی کلاس رو بفرستم هوا! خون خونمو میخورد! با کلافگی و عصبانیت از دانشگاه زدم بیرون و سوار ماشین شدم و با سرعت از اونجا دور شدم.... بلند بلند خودمو دعوا میکردم! "خاک تو سرت! همینت کم بود که جلوی بچه های کلاس،سنگ رو یخ شی! دیگه هیچ آبرویی برات نموند! چت شده تو؟؟ احمقققق! . نکنه عاشق شدی؟ چی؟کی؟من؟ اونم عاشق یه آخوند؟ نه امکان نداره! پس چته؟؟ من... من فقط... نمیدونم! نمیدونم چمه! ولی اون یه جوریه! یه جوری... اه لعنتی... یه ریشوی ابله منو... نه گناه داره! . پسر خوبیه! نمیدونم... نمیفهمم چرا همش تو فکرشم! از بس احمقی... تو آدم نمیشی! هنوز زخم یار قبلیت رو صورتته! اصلا به تو چه! ول کن بسه..." شاید تا نیم ساعت با خودم دعوا میکردم... نزدیک میدون آزادی شده بودم اما هنوز ساعت سه بود!! یک ساعت مونده بود! یک ساعت تا اومدنش... "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ ✅ ادامه مباحث 👇 ✅ادامه رمان مذهبی👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 77 استاد پناهیان؛ 💢چقدر خوبه آدم اوستا بالا سر خودش داشته باشه . خوبه
. 78 🌹 استاد پناهیان؛ هر موقع اذان گفتند ، شما بلند شید ، هر بار سر اذان در یک وضعیت خاصی هستید ، 🔶 که خدا دقیقا نشونه گیری کرده در اون وضعیت صدات میزنه . خدا میگه ملائکه ی من اذان بگید این الان اگه بلند بشه آدم میشه ها... ✅🌺 ما استاد داریم ، اونم نمازه ... مگه بزرگان به جایی رسیدن با چی به جایی رسیدن ؟ الان برید پیش ایت الله العظمی بهجت بفرمایید ، 🔶 من چیکار کنم ؟ ایشون میفرماید : نماز اول وقت بخون✅🌺 به بزرگان این رو فرمودند به کوچیکتراهم این و میفرمایند ، من خودم شنیدم ازایشون ، کاری نباید کرد . 🔴طوری نیست ....جایی نباید رفت..... رفتن پیش خدا فقط به علما اختصاص نداره ، رجبعلی خیاط بود که اینجوری محضر حضرت میرسید . شما رجبعلی قصاب بشو ، رجبعلی کاسب بشو ، رجبعلی دانشجو بشو . رجبعلی طلبه بشم بنده ، فرقی نداره . 👏👏✅ رفتن به سوی خدا که تخصصی نیست . ممکنه حرف زدن از خدا تخصص بعضیها باشه ، ممکنه بسیاری از آگاهیهای دینی تخصص بعضیها بشه ، ❌رفتن به سوی خدا که تخصص خاصی نمیخواد . ❌❌❌ با نماز به خدا نزدیک بشو ✅🌺 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۷۷ استاد پناهیان: 🔸➖➖🔸 { سطح احترام رو ببرید بالا } 🔻از امام صادق ˝ع˝ پرسیدن : من
۷۸ استاد پناهیان : -🔹🔹🔻 ˝ احترام ˝ در ادامه میفرماید : اگر چه خودشون بی نیاز باشن یعنی چی❓ 🔸یعنی: اگه تو نداری و بابات داره ولی باز ازت چیزی خواسته تو میری قرض میکنی میخری میدی به بابات تا حرف بابات رو زمین نمونه ✅ بعد بگو ؛ [ یابن الحسن بچه هام اینطوری میشن ]❓ 📜 چون تو روایت داریم ؛ هر طوری با پدر و مادرت رفتار کنی بچه هات با تو رفتار میکنن 👌 🔹بچه هات ولایتمدار میشن بعد بچه هاتو آقا میخره و میبره✔️ بعد میفرماید ؛ اگر پدر و مادرت زجرت دادن و حتی اگه کتکت هم زدن بهشون حرف بد نزنی ❌📛 بعد از زجر دادن، تنها حرفی که میزنی این باشه👇 ⬅️ { ان شاءالله خدا همه ی ما رو ببخشه } 🔰بعد فرمود : آیة ( بالِ خود رو زیر پاهاشون پهن کن ) یعنی چی❓ یعنی : خیره خیره نگاه نکن به پدر و مادرت✔️ 👌 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
1_1807244.mp3
4.73M
55 گنــاه راه رزق را می بندد❗️ بَلــه.... و چه گناهی بالاتر از ندید گرفتنِ دردمندان، و عدم توجه به سلامت روح جامعه؟ ما نسبت به آرامشِ هم مسئولیم👇 ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟