eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
911 دنبال‌کننده
187 عکس
149 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸برترین توشه(۱) امام سجّاد سلام‌اللّه‌علیه در دعا می‌فرماید «وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زَادِ
🔸برترین توشه (۲) مؤمن حالش یک جوری است که همیشه در یک حالت خوف و وجل است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَلسِّبَاعَ هِمَّتُهَا اَلتَّعَدِّي وَ إِنَّ اَلْبَهَائِمَ هِمَّتُهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ اَلنِّسَاءَ هِمَّتُهُنَّ اَلرِّجَالُ وَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنْهُمْ».(الکافي، ج۵، ص۸۱) حضرتْ مؤمنین را جدا می‌کنند، و با سه خصلت معرفی می‌کنند، «مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ» یعنی مؤمن همیشه حالتِ وجل دارد. وجل را قرآن تعریف کرده، «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»(مؤمنون-۶۰) آنها وظیفه‌شان را کامل انجام می‌دهند، ولی همیشه ترس دارند مبادا این قرآنی که من معتقدم، آن قرآنی نباشد که مورد نظر خداست؛ مبادا آن رحمتی که مورد نظر من است، رحمتی نباشد که مورد نظر خداست. اگر این حالت وجل باشد، حالت خوف باشد، اشفاق باشد، این در مراتب ایمان قرار می‌گیرد؛ یعنی مؤمن می‌شود و ایمانش مستقر می‌گردد. پس در فرمایش امام سجّاد علیه‌السّلام که فرمودند «أَفْضَلَ زَادِ الرَّاحِلِ‏ إِلَيْكَ‏ عَزْمُ‏ إِرَادَةٍ يَخْتَارُكَ‏ بِهَا» اول باید کوچ به طرف خدا باشد؛ به طرف خدا یعنی به طرف امام. چون خدای تبارک و تعالی یک حقیقت مجرد است؛ به طرف امام، یعنی آشکار کردن مراتب امامتِ وجود. به امام نزدیک شدن، یعنی گام به گام برویم، تا متر به متر به امام نزدیک شویم، و درک امامت را داشته باشیم. بارها عرض کردیم که اکسیر عبادات، حالِ انکسار عبد است! اگر حالِ انکسار و شکستگیِ درونی داشته باشد، به مقصد می‌رسد. انکسار عملی این است که در اعمال انسان، حالتِ خضوع و خشوع و افتادگی باشد. در هر مسئله‌ای که پیش می‌آید، احساسِ تقصیر داشته باشد؛ مبادا این که من می‌گویم مرضیّ خدای متعال نباشد. این حالتِ خوف باعث می‌شود در مقام نفی دیگران نباشد، در مقام تخریب دیگران نباشد. مؤمن چون حالتِ انکسار دارد، در ابتدا هم سعی‌اش بر این است که تا می‌تواند از اجتماع فاصله بگیرد تا خودش را پیدا کند. مرحوم آقای سعادت‌پرور در ابتدای کتاب «جمالِ آفتاب» این روایت امیرالمؤمنین سلام‌اللّه‌علیه را آوردند، و خیلی مورد عنایتشان بود: «مَنْ لَمْ يَشْغَلْهُ اَلْوُلُوعُ بِذِكْرِكَ وَ لَمْ يَزْوِهِ اَلسَّفَرُ بِقُرْبِكَ كَانَتْ حَيَاتُهُ عَلَيْهِ مِيتَةً وَ مِيتَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً...»(بحارالأنوار، ج۹۱، ص۹۴) اگر حرص و ولع به یاد خدای متعال نباشد، و « لَمْ يَزْوِهِ» (یَزْوِه از –زاویه- است، و گوشه‌گیری منظور است.) و در سفر به سوی تو این حالت انزوا را نداشته باشد، یک مرده متحرک است! تا خلوت نداشته باشد، تا فاصله نداشته باشد، تا مراقبه نداشته باشد، و محاسبه‌ای که زمینه‌ی مراقبه در طول روز است را فراهم نکند؛ به مقصد نمی‌رسد. 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ کسی طلب‌کار خدا نیست! آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله علیه «یاَ مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاَقِها» گر به هر مویی زبانی باشدت شکر یک نعمت نگویی از هزار 👁‍🗨 برای مشاهده مشروح این جلسه، و جلسات دیگر مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی رحمت‌الله‌علیه صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ طبابت قرآنی امیرالمؤمنین علیه‌السلام آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله علیه مرحوم طبرسی ره نقل می‌کند مردی آمد خدمت امیر مؤمنان علیه‌السّلام عرض کرد ناراحتی معده دارم. فرمود آیا همسر داری؟ گفت آری؛ فرمودند از همسرت طلب هبه کن، امّا از روی طیب نفس باشد! از آن پولی که همسرت هبه کرده عسل بخر ... 👁‍🗨 برای مشاهده مشروح این جلسه، و جلسات دیگر مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی رحمت‌الله‌علیه صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
🔸اگر می‌دانستید... از شوق می‌مردید! در حدیث قدسی آمده است: «لَو يَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي كَيفَ انتِظاري لَهُم و رِفقي بِهِم و شَوقي إلى تَركِ مَعاصيهِم لَماتوا شَوقا إلَيَّ...» اگر آنهایی که به من پشت کردند، و به من بی‌اعتنا هستند، می‌دانستند من چطور انتظارشان را می‌کشم، از شوق می‌مردند! این کلام حق است. آنهایی که دارند با گناه و معصیت و غفلت از من دور می‌شوند، اگر حال انتظار مرا درک می‌کردند، از شوق می‌مردند. ما باور نداریم کسی ما را این‌جور دوست داشته باشد؛ فکرش را هم نمی‌کنیم امام علیه‌السلام اینقدر عاشق ما باشد! «یَا أَرْحَمَ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ» ای کسی که از پدر و مادر به ما مهربان‌تری! { ادامه روایت: «...هذهِ إرادَتي فِي المُدبِرينَ عَنّي ، فَكَيفَ إرادَتي فِي المُقبِلينَ عَلَيَّ ؟! يا داودُ ، أحوَجُ ما يَكونُ العَبدُ إلَيَّ إذَا استَغنى عَنّي ، وأرحَمُ ما أكونُ بِعَبدي إذا أدبَرَ عَنّي ، وأجَلُّ مايَكونُ عَبدي إذا رَجَعَ إلَيَّ» اين اراده‌ي من است درباره كسانى كه از من رويگردان شده‌اند؛ پس اراده‌ام درباره روى‌ آورندگان به من چگونه است؟ اى داوود! بيشترين نياز بنده به من، هنگامى است كه از من احساس بى‌نيازى كند. بيشترين مهربانى من به بنده، هنگامى است كه از من رويگردان شود؛ و بيشترين ارجمندى بنده‌ام نزد من، هنگامى است كه به سوى من بازگردد.} این بلاهایی هم که بر سر ما میاد، مثل لطف و دلسوزی پدر و مادر، و تدبیر طبیب است. حضرت می‌فرماید شما وقتی مریض می‌شوید، طبیب را دعوت می‌کنید، دست طبیب را هم می‌بوسید. وقتی یک بزرگی را میخواهید ببینید، حاضرید رشوه هم بدهید تا بتوانید با آن شخصیت ملاقات داشته باشید. درحالی که اگر بخواهید با خدا ملاقات‌ بکنید، بدون هیچ هزینه‌ای، (کافی است) وضو بگیرید، صدقه بدهید، دو رکعت نماز بخوانید، و با خدا صحبت کنید. «وَ اِنْ مَرِضُوا فَأَنا طَبيبُهُمْ» وقتی مریض می‌شوید، من طبیب‌تان هستم؛ {«اُداويهِمْ بِالْمِحَنِ وَ المَصائِبِ لاُطَهِّرَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعائِبِ»} با مرض و مصیبت مداوای‌تان می‌کنم، چون نمی‌خواهم گناه‌آلود و چرک‌آلود از این عالم بروید؛ چون نمی‌خواهم گرفتار از این عالم بروید؛ مأمور می‌فرستم لجن‌های‌تان را از بین ببرد. بر یک کشور تحریم و کرونا را مسلط می‌کنم، چون دوست‌شان دارم؛ نمی‌خواهم با لجن و آلودگی از این دنیا بروند؛ و تا به خود من مراجعه نکنند، مشکل‌شان را حل نمی‌کنم! یک شخصی نزد امام علیه‌السلام صلوات فرستاد به این شکل: «اللهمّ صلّ علی محمّد و أهل بیته» امام فرمودند: «ضَیَّقْتَ» خیلی محدوده‌ی جذب رحمت را کم کردی؛ اهل‌بیت پیامبر فقط معصومین هستند، بگو «و آل محمد» و اینجا می‌فرمایند «و أمته المؤمنین» یعنی خدایا، آن حقایقی که در ذات أحدیِ خودت تجلی می‌کند، را در ظرف وجود پیغمبر بریز؛ و پیغمبر از طریق اهل‌بیت علیهم‌السلام –که حقیقتا مبدأ رحمت هستند- به مؤمنین بدهند؛ مؤمنینی که حقیقتاً امت پیامبر هستند. 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سرود بندگی 👤 استاد بیست‌وهفتم آذر نود و چهار 🌸🌷🌸 عید سعید فطر، عید بندگی مبارک باد. 🌸🌷🌸 👁‍🗨 برای مشاهده جلسات درس استاد مجاهدی حفظه‌الله در سال‌های گذشته، صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ این مقام اختصاصی نیست! آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله علیه مرحوم علاّمه رضوان‌الـلّه تعالی علیه مکرر می‌فرمودند که منصب نبوّت و امامت منصب الهی است، امّا مقامات دیگر هیچکدام اختصاصی نیست؛ مقام محمود، ولایت مطلقه الهیّه، تمکّن در توحید اعظم. بلکه خداوند بشر را به مقام ولایت مطلقه الهیّه، مقام محمود دعوت کرده است؛ برای همین خلقش کرده، تا به مرحله شهود برسد. 👁‍🗨 برای مشاهده مشروح این جلسه، و جلسات دیگر مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی رحمت‌الله‌علیه صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
🔸مبدأ و معاد هر کسی که توجّه به دیگران دارد و از توجّه به خودش غافل است، عملاً معاد خودش را فراموش کرده است. راهکار توجّه به مبدأ و معاد چیست؟ انسان چگونه می‌تواند آن حقیقت را که برای او نسیه است، نقد کند؟ پدر و مادر، مبدأ ظاهری انسان هستند؛ هر کسی که رابطه‌اش با پدر و مادرش صمیمی‌تر باشد، انسش با مبدأ هستی بیشتر می‌شود. این نتیجتاً به آنجا کشیده می‌شود که رابطه‌اش با مبدأ وجودی‌ و حقیقی‌اش که امام علیه‌السّلام است، هم بیشتر می‌شود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة» من و علی به منزله پدر این امت هستیم. معاد هم در مبدأ نهفته است؛ شما یک دایره را در نظر بگیرید، از مبدأ که حرکت بکنید، وقتی به مبدأ نزدیک می‌شوید، در واقع دارید به معاد نزدیک می‌شوید؛ مبدأ و معاد به هم گره خورده‌‌اند. هر کسی آشنایی‌اش با مبدأ خودش بیشتر باشد، به معاد خودش هم نزدیک‌تر می‌شود. این توجّهْ انسان را به جایگاهی می‌رساند که این آیه قرآن را می‌فهمد: «يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا»(لقمان-۳۳) هیچ‌کس آنجا متوجّه کسی نیست؛ آنجا هر کسی از نور خودش بهره می‌برد. حالا یکی بگوید خدا مگر أرحم‌الراحمین نیست؟ چرا دین را ترسناک جلوه می‌دهید؟ بابا سربِ گداخته تولید خودش است! خداوند «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَأَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ» است؛ آن عالم انعکاس اعمال خودِ انسان است. مثل تُف سربالاست که روی صورت خود انسان می‌افتد. آن دنیا «يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ»(غافر-۱۶) روز بروز اعمال است. هر چقدر که اینجا توجّه و اشتغالت به دیگران زیاد باشد، از خودت و از مبدأ وجودی خودت غفلت می‌کنی؛ و وقتی که خودت را تأمین نکردی، آنجا دست خالی هستی! نیازهای خودت را تأمین نکردی، به فکر نیازهای دیگران بودی، به فکر خوشحال کردن دیگران بودی، به فکر به دست آوردن دل دیگران بودی؛ «جَزاءً بِما کانُوا يَعْمَلُونَ»(واقعه-۲۴) این نتیجه عمل خودش است، و با آن هم تغذیه می‌شود. اگر آب گوارا به او بدهی، بیشتر او را می‌سوزاند، تا سرب گداخته به او بدهی! سرب گداخته گرچه تمام امعاء و احشائش را می‌سوزاند و متلاشی می‌کند، ولی آب زلال بیشتر او را می‌سوزاند، چون با وجود او سازگار است، گرچه که خیلی اذیتش می‌کند. کسی هم که در بهشت است، و لذت‌های بهشت را می‌چشد؛ می‌بیند لذت‌های مافوقی هم هست که او قابلیت استفاده از آنها را ندارد. پس اینکه کسی ترس داشته باشد از این که اگر بمیرم چه می‌شود؛ مرگ چیزی است که داری با آن زندگی می‌کنی! کسی که خواب است میمیرد، صریح آیه قرآن است: «وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى»(زمر-۴۲) کسی که اجلش رسیده را نگه می‌دارد، آن یکی که اجلش نرسیده را برمی‌گرداند. پس ما با مرگ زندگی می‌کنیم، و با آن مأنوس هستیم؛ بنابراین از اصل مرگ هیچ واهمه‌ای نیست، گرچه نفس انتقال خودش عوارضی دارد؛ ولی بعد از انتقال است که انسان می‌فهمد کوتاهی‌های اختیاری که داشته، مکروهاتی که زمینه‌ی محرمات، زمینه‌ی دل شکستگی‌ها شده؛ تمثّل اعمالش را می‌بیند، و وحشت او را فرا می‌گیرد. مثلاً وقتی یک مار را می‌بیند، خب وحشت می‌کند، ولی می‌گویند این همان زخم زبانی است که زدی، تمثّل همان است! یک بنده خدایی خواب دیده بود که به او گفته بودند بیماری کرونا، تمثّل موسیقی مبتذلی است که در جهان فراگیر شده است؛ باطن آن به شکل بیماری تجلی کرده است! مؤیدش هم کلام معصوم سلام‌اللّه‌ علیه است که فرمود اگر گناهی بشود که قبلا نبوده، بلایی می‌آید که آن بلا هم قبلا نبوده است؛ چون گناهِ جدید تمثّل و قالب جدیدی را می‌طلبد. انسان اگر می‌خواهد به مبدأ خودش، و شهودِ معاد خودش و اصل معاد، زودتر نائل شود؛ مبدأ و معاد ظاهری‌اش را که پدر و مادر هستند مواظب باشد. رنجش اینها خیلی از درها را به روی انسان می‌بندد؛ اشک اینها خیلی از آتش‌ها را تولید می‌کند. در مرحله بعد، مبدأ واقعی که امام معصوم سلام‌اللّه علیه است؛ ولی برای اینکه این انجام بشود، احترام به والدین یکی از راه‌هاست. علت نارسایی‌هایی که در کلّ خلقت هست، علت گرفتاری‌های بشر این است که از توجّه به خودش غافل است؛ و اهل بیت عصمت و طهارت سلام‌اللّه علیهم أجمعین خواسته‌اند که به خودمان و حقیقت و مبدأ خودمان توجه داشته باشیم، تا معاد خودمان برای‌مان آشکار شود؛ «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»(حشر-۱۹) 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات
4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ باید انسان بود! آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله علیه «وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» (بقره-۲۲۳) خدا حیوان نمی‌خواهد، درنده و گزنده زیاد دارد؛ انسان می‌خواهد، موحّد باشد، به کمالات عالی برسد. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ» نه «عَلیَ أَنْفُسِكُمْ»... «وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ» یک روزی در محکمه الهی همه حاضر می‌شویم و پرده‌ها از روی حجاب فطرت‌ها برداشته می‌شود، جز حق نمی‌بینیم! 👁‍🗨 برای مشاهده مشروح این جلسه، و جلسات دیگر مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی رحمت‌الله‌علیه صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
🔶 مقدمات‌ِ عمل (۱) انسان موظف است بعد از شناخت و کامل کردن درک خود نسبت به خویشتن، جهان و اهدافی که به آن علاقه دارد، برای خود «مسیر و برنامه عملی تدوین» نموده و پیوسته با «مراقبه و محاسبه» زندگی و استعدادهای خود را بارور نماید. برنامه انسان باید با نگاه کلان به خویشتن و تمامی مشخصات خاص انسان باشد. برنامه‌هایی که این نگاه کلان در آن لحاظ نشده باشد، تبدیل به عمل‌های مقطعی و پر شوری می‌شوند که قبل از رسیدن به نتیجه، ترک شده یا رها می‌گردند. انسان باید قادر باشد نگاه‌های موردی و مقطعی به خود را تبدیل به نگاه کلان و درازمدت کرده و آن را به نتیجه برساند. بسیاری از تشتت‌ها و اضطرابات افرادی که به دنبال اهداف انسانی و تغییر خویشتن هستند، به دلیل همین مشکل است که بخاطر آن نه تنها به نتیجه دلخواه خود نمی‌رسند، بلکه اکثر نیرو و توان آنان به هدر می‌رود. «مقایسه‌ها و الگو گرفتن‌های کور، رقابت‌های بدون شناخت و تبعیت‌های احساسی» بدترین رهزن شناخت انسان از خویشتن است. فضای جامعه ما آکنده از این نوع رهزنان است. مشاورینی که به وضعیت فرد توجه نمی‌کنند؛ نظریه‌هایی که شناختی از اوضاع بومی ما ندارند؛ الگوگیری‌هایی که نوع خاصی از زندگی را تحمیل می‌کنند؛ تبلیغات رسمی با جهت‌گیری‌های خاص؛ رواج الگوهای عرفانی و اُسوه‌های مشهور بدون امکان تفکر و تأمل؛ همه و همه باعث چنان اغتشاشاتی در «نسل جوان و مستعد و افروخته» ما شده که شاید در تاریخ بی‌سابقه باشد. تنوع و تفاوت‌های مقتضیات و لوازم زندگی صحیح برای انسان‌ها آنقدر زیاد است که هیچ نوع اشتراکی نمی‌توان در این مورد ذکر نمود و هر ادعایی در این مورد -که بسیار هم ادعا شده- ناشی از عدم درک «خاصیت بی‌انتهایی انسان» است. آرامشی که برای گروهی بهترین لازمه زندگی است، برای گروهی دیگر همچون سم، کشنده و خطرناک است. روشن بودن و شفافیتی که برای بسیاری ضروری است، برای برخی همچون زندانی ناامیدکننده است. یکی برای آزادی عمل تمام امتیازات را می‌دهد و دیگری با تمام وجود به دنبال دستوراتی است که اختیار خود را به آن بسپارد. عده‌ای عقل و اندیشه را بهترین میدان زندگی می‌شمارند و عده‌ای دیگر به آن نزدیک نمی‌شوند و آن را مُخل زندگی خود می‌دانند. بسیاری از انسان‌ها برای داشتن یک زندگی موفق، تمام تلاش خود را بسوی راهی عاری از سقوط‌های خطرناک و شکست‌های سخت معطوف می‌کنند و برای اندکی از مردمان، زندگی به غیر از پرتاب‌های بلند و سقوط آزاد مفهومی ندارد. برای عده‌ای زندگی باید با تضمین‌های کافی و بیمه‌های بنیادین و اطمینان همراه باشد اما عده‌ای دیگر، زندگی را چون قماری می‌دانند که اساس آن بر لذت و وحشت و ناکامی ناشی از قمارهای پی‌درپی است! اینها واقعیت و هویت انسان‌هاست. فراموشی آن و تبعیت و تسلیم بر هویت ارائه شده توسط یک نظریه و اندیشه سنتی یا مدرن، نه تنها راهگشا و مفید نیست، بلکه باید آن را «جنایت بر علیه خویشتن» دانست. جنایتی که بسیاری از انسان‌ها در حال ارتکاب آن هستند. اولین مقدمه برای برنامه عملی انسان، «شناخت هویت خویشتن» و «بنیاد اصلی» است که هویت انسان را سامان داده و بر آن استوار است. در واقع هویت انسان جواب این سؤال‌هاست: «من کیستم و چه می‌خواهم؟»؛ «جایگاه من در این جهان چیست؟»؛ «به کجا می‌روم؟؛ و «بنیان شخصیت و جهان‌بینی من چه منتظمی را تشکیل می‌دهد؟» این هویت کلان تبدیل به یک موقعیت کلی می‌شود، و همچون «نقشه» و راهنمائی است که انسان در آن «خط سیر زندگی» خود را می‌شناسد و می‌داند که «از چه نقطه‌ای باید آغاز کند؟ منزل‌های بین راه چیستند؟ به کجا می‌رود؛ و خط سیر او چیست؟» از همه مهمتر این که: «اکنون در کجای این مسیر قرار دارد؟» ادامه دارد ... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 مقدمات‌ِ عمل (۱) انسان موظف است بعد از شناخت و کامل کردن درک خود نسبت به خویشتن، جهان و اهدافی که
🔶 مقدمات‌ِ عمل (۲) بعد از درک و ترسیم نقشه و خط سیر زندگی، و شناخت نوع تعادل و استقرار آن، بلافاصله ما می‌توانیم متوجه یک عامل بنیادین شویم که «آسیب‌زا ترین عاملِ» بر هم زدن این تعادل است. طبیعی است که ماهیت این «عامل» نیز با نوع زیست و هویت انسانی و تعادل آن تغییر می‌کند. چنین عاملی غیر از موانع و مشکلات عادی و حتی با عمق متوسط است. عموماً در انسان عاملی وجود دارد که «طولانی‌ترین و رسوبی‌ترین عامل انقباض روحی و عدم تعادل در سیر» است؛ چه بسا «زخمی مزمن» و آسیبی که در سخت‌ترین لایه‌های وجود انسان رسوب کرده است. در عین حال نیز قابل درمان و تغییر، و نه تنها مفید و ضروری است، بلکه هزینه اصلاح به تناسب منافع آن آنقدر اندک است که هیچ انسان عاقلی در ضرورت درمان تردید نمی‌کند. درک و شناخت این عامل بنیادین، یکی از ضروری‌ترین برنامه‌هایی است که بر اساس مهندسی انسانی و درمان وجودی استوار است و شاید بدون شناخت و درمان آن، چنین برنامه‌ای بی‌ارزش باشد. قابل ذکر است که این عامل بنیادین در مراحل مختلف زندگی انسان می‌تواند نمودهای گوناگونی داشته باشد و بصورت عوامل مختلف و گاه متضاد خود را نشان بدهد. همانطور که گاه این عامل عمیق‌تر از آن است که انسان بتواند به راحتی از آن اطلاع پیدا کند و بدون یک برنامه زمان‌دار نمی‌توان به آن دسترسی پیدا کرد. در این موارد -که نمونه‌های آن اندک نیست- همان بخش و نمودی که در این مقطع قابل اطلاع و دسترسی است، باید ملاک عمل و برنامه عملی انسان قرار گیرد. پس از این مقدمات، سه گروه از وظایف انسان قابل تشخیص است و سه بستر اصلی زندگی را تشکیل می‌دهد: اول- وظایفی که انسان برای ادامه حیات و تأمین لوازم آن نیاز دارد؛ دوم- وظایف او به عنوان یک انسان در مقابل دیگران، جامعه، خانواده و تمامی کائنات؛ سوم- وظایف او در مقابل خویشتن و ضرورت‌های وجودی و نیازهای بنیادین و ذاتی او. این سه بخش که از مقدمات قبلی نتیجه‌گیری و منظم می‌شوند، بسترهای اصلی و اساسی زندگی زمانی و روزمره انسان را تعین می‌کنند. بر این بسترهاست که «مراقبه و محاسبه» می‌تواند به بهترین شکلی صورت بگیرد و در همین راستاست که انسان موفقیت و شکست خود را ارزیابی کرده، سیر زیستی خود را بازبینی و برای آینده برنامه بهتری می‌ریزد. برای کسانی که قصد تغییرات بنیادین زیستی -مادی یا معنوی- دارند و با مهندسی انسانی و برنامه‌های وجودی به این سمت حرکت می‌کنند، وظایف نوع سوم محور و مرجع این تغییرات خواهد بود. برخلاف دو گروه دیگر از وظایف، این گروه با مقدار زمان خود شناخته نمی‌شود و کمیت آن مهم نیست. مهم در اینجا کیفیت آن است که با «نظم، تمرکز و استمرار» شناخته می‌شود، همچنین «حُسن انتخاب همراهان» و گزینش‌های حساب شده و درست. هرچه که انسان اهداف بلندتری در این راستا داشته باشد، ضرورت این بخش بیشتر است اما هیچ انسانی در زمان حاضر از بخشی از این وظایف بی‌نیاز نیست و این نیاز هیچ ربطی به عقیده و آرمان فرد و یا کفر و ایمان ندارد. موانع خاص و روشنی که ما را از انجام وظایف باز می‌دارد، باید به صورت اختصاصی و روشن مورد توجه قرار بگیرد؛ به صورتی که بتوان مراقبه خاص و ویژه‌ای در مورد آن داشت. این موانع می‌تواند درونی و یا بیرونی باشد و گاه آنقدر مهم و حیاتی است که کناره‌گیری و مبارزه با آن ممکن است نیاز به فداکاری یا اراده خاص و قوی داشته باشد. به طور طبیعی و در وضعیت انسان‌های متوسط، افراد برای شروع در عمل و برنامه عملی نیازمند یک برنامه زمانی حساب شده هستند که زمان آن بین چهل روز تا دو سال طول می‌کشد؛ چنان که حافظ در این ابیات می‌گوید: سحرگه رهروی در سرزمینی/ همی گفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آنگه شود صاف/ که در شیشه بماند اربعینی این برنامه زمانی آنان را از رکود و خستگی و ماندگی دوران‌های گذشته خارج کرده و آماده می‌کند تا پس از آن زندگی جدیدی را آغاز کنند که با گذشته متفاوت است. اندک افرادی یافت می‌شوند که نیازمند برنامه‌های کوتاه‌تری هستند که مدت آن چند روز و حتی چند ساعت بیشتر نمی‌تواند باشد. اندک انسان‌هایی یافت می‌شوند که پروژه‌های آغازین آنها بسیار بیش از اینهاست و سال‌های مدیدی ادامه دارد؛ و گاه نادر مردمانی هم هستند که تمامی عمر در سوز و گدازند و پروژه آغازین آنان مرزی با آخرین ندارد: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید… 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات
5.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ شهود آخرت در دنیا آیت‌الحق مرحوم رضوان‌الله علیه اکثر مطالبی که در مورد آخرت ذکر شده: «يوْمَ هُمْ بَارِزُونَ»؛ «لَا يخْفَى عَلَى‌الـلَّهِ مِنْهُمْ شَيءٌ»؛ «لِمَنِ‌الْمُلْكُ الْيوْمَ لـِلَّهِ الْوَاحِدِالْقَهَّارِ»؛ «وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يوْمَ‌الْقِيامَةِ»؛ «وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِياتٌ بِيمِينِهِ» ... به فرمایش مرحوم علاّمه(ره)، الان هم هست. «والأرض جمیعاً» و آنچه در آن است، مقبوض حضرت حقّ است؛ تمام اختیارات عالم به دست اوست. امّا تا انسان اسیر این عالم مادّه و مُلک است «درک نمی‌کند»! 👁‍🗨 برای مشاهده مشروح این جلسه، و جلسات دیگر مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله جعفری تهرانی رحمت‌الله‌علیه صفحه ‌آپارات «مدرسه معارف علامه‌ طباطبایی» را دنبال کنید.
🔶 آفت‌های چله‌نشینی (۱) در مسیر «حرکت روحی و شخصی» و «اصلاح خود» نمی‌توان از برنامه‌های زمان‌دار بی‌نیاز بود. برنامه‌های زمان‌دار برنامه‌هایی هستند که محتوای معین و قابل سنجشی دارند. به راحتی می‌توان از آن مراقبت نمود و ارزیابی و محاسبه آن سهل و ممکن است. این برنامه‌ها زمان‌های کوتاه و زودگذری دارند که همچون یک تمرین سریع و در دسترس برای انسان ارزشمند و قابل اجرا هستند. انسان در این برنامه‌ها گرفتار آرمان‌ها و آرزوهای بلند و رفتارهای خسته کننده نمی‌شود و می‌تواند از آن بهره معین و کوتاه مدتی را بدست آورد. اگرچه این بهره مختصر است اما می‌تواند چنان مفید باشد که همچون یک شروع خوب، آغاز کننده خط سیری باشد که زندگی انسان را تغییر می‌دهد. در مورد مصادیق زمانی این برنامه‌ها -از جمله اربعین کلیمی- نقد و اعتراضاتی شده است؛ مانند اینکه دلیل روایی کافی برای آن نداریم و یا از جعلیات فِرَق صوفیه است و دیگر مسائل مشابه. در پاسخ -بدون اینکه نیازی به ورود و بحث در این موارد باشد و بدون اتکا بر نقل و حدیث- باید گفت که تعقل سالم و صحیح و بدون اتکا بر نقل، ضرورت برنامه‌های زمان‌دار را برای ما اثبات می‌کند. «زمان‌های مقبول جمعی» که «ریشه‌های تاریخی و کهن» دارند، بهترین موقعیت برای برگزاری و انجام روش «برنامه‌های زمان‌دار» هستند و هیچ نیازی به استناد آن به نصوص دینی نیست. «نگاه توقیفی» در این موارد قابل قبولِ عقل نیست، مخصوصا اگر با «کهن الگوهای زمینی» منطبق باشد، چرا که اصولاً کهن الگوها -در شکل عقلانی آن- جدای از الگوهای دینی مورد قبول انسان و عقلانیت است. بدون تردید بهترین اندازه برای این برنامه‌ها چهل روز است؛ و برای اکثر افراد بهترین نتیجه را می‌دهد. مدت زمان چهل روز نه آنقدر کوتاه است که به نتیجه‌ای نرسد، و نه آنقدر طولانی که فرد را دچار ملالت و خستگی و تردید کند. یکی از مهم‌ترین اموری که در یک برنامه زمان‌دار می‌تواند موجب بازسازی و تحول گردد عبارت است از «نگاه انسان به خویشتن و جهان». بر طبق آنچه پیش از این در مطلب «انتخاب‌های ابتر» توضیح داده شد؛ انتخاب‌ها، دیدگاه‌ها و یا هر مقدمه شناختی انسان می‌تواند به صورتی «ابتر و نگاه دارنده» انسان باشد که حرکت و زندگی انسان را قفل می‌کند و مجال هر نوع حرکت و اقدامی را گرفته و انگیزه انسان را نابود می‌کند. در اکثر موارد این نگاه‌های ابتر بر حقایق و عینیت‌هایی تکیه می‌کنند که واقعا وجود دارند و خیال و دروغ نیستند، اما «چینش و برآیند» آنها به نوعی گزینش شده که در نهایت، عقل انسان «به درستی» راهی برای اقدام نمی‌یابد. در هر حال، هر زمانی که انسان «نگاه به خود و جهان»، «انتخاب»، «احساس» و یا هر مقدمه فکری و عملی خود را «ابتر و غیر قابل اقدام» تشخیص دهد، مجبور به بازنگری و بازسازی آن است و این ضروری‌ترین مقدمه برای عمل صحیح و نجات زندگی است. «احیای فردیت»، «توجه به خویشتن»، «ترک غیر و دنیای آن»، «محوریت خود» و بسیاری از واژه‌های مشابه دیگر، اگرچه خود دارای مراتب، مصادیق و حوزه‌های گوناگونی است، اما همه اشاره به یک حقیقت دارد. اشاره تمام آنها به گذر کردن از وضعیتی است که در آن مشغولیت‌ها، افکار و گرفتاری‌های زائد، انسان را از توجه به احوال خود و نیرو گذاشتن بر آن باز می‌دارد. به قول خواجه حافظ: رشته‌ی عمر بسته به مویی است هوش‌ دار غم‌خوار خویش باش غم روزگار چیست! همه این امور برای این است که انسان توجهش را به زندگی و سیر و حرکت خودش معطوف کند و این امر سهل و ساده‌ای است که نباید آن را پیچیده، عجیب و غیر قابل دسترس نمود. توجه به خود و یا هر واژه مشابه دیگر یعنی همین که انسان احوال خود را در نظر بگیرد، نفع و ضرر خود را بداند و در عین اینکه در این جهان با تمام ارتباطاتش زندگی می‌کند، در حد توان خود وظایفش را انجام داده، زندگی و سیر خود را از یاد نبرد. نباید این امر را تبدیل به مسأله‌ای عجیب نمود تا جایی که خود آن مانع انسان شود و او را از زندگی درست باز دارد. «خودیتِ انسان» در دسترس اوست و نیازی به هیچ چیز سخت و عجیبی نیست، به محض آن که انسان اراده کند آن را می‌یابد. چنانچه این امر خود به هدفی سخت و خارج از دسترس تبدیل شود، نشان از اشتباه در محاسبه و مسیر دارد. ادامه دارد ... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | توییتر | آپارات