چرا علي تنها ماند 06.mp3
17.87M
🔈 #چرا_علی_تنها_ماند؟
🔊 جلسه ششم
📢 مصلحت اندیشی های علی ع
📅97/06/07
#مشهد
#هیات_انصارالشهداء
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و پنجم
🔶 بخش اول
🔶 در ادامه ی عبارات حضرت امام(ره) درباره ی فطرت ، ایشان می فرمایند:
«و اگر این فطرت، تا آخر کار محفوظ ماند، و دست تصرف ابلیس به آن نرسد، هیچ امری را بر خلاف حق نپذیرد، و از هیچ حقی روگردان نشود.»
منظور این است که انسانی که بر فطرت خودت پایدار باشد به عصمت می رسد. عصمت چیز خاصی نیست ، عصمت یعنی فطرت دست نخورده مانده است و حقیقتی را که از ازل به او داده اند را آلوده نکرده است. همان که قرآن می فرماید:
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی(حجر:۲۹)
«و در آن از روح خود دمیدم»
آدمی که بر فطرت خودش باقی ماند ، همیشه تابع حق است این که می فرمایند:
عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ
«علي با حقّ است و حق با علي هر کجا علي باشد، حق هم آن جاست»
اینجا چند سوال مطرح است؛
معنای این روایت چیست؟
این ویژگی فقط برای امیرالمومنین است یا برای بقیه ائمه هم صدق می کرد؟
جواب←برای همه ی ائمه هم هست.
این ویژگی مخصوص اهل بیت است یا ربط به یک عنوانی دارد؟
جواب←ربط به یک عنوان دارد.
اما این عنوان چیست؟!
حضرت امام(ره)می فرماید آن عنوان ، فطرت است.
در واقع باید بگوییم «الفطرة مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ الفطرة»
هرجایی که فطرت باشد [فطرت دست نخورده و آلوده نشده و فریب نخورده] همان جا حق است و حق جایی است که فطرت سالم آنجاست.
امام (ره) در ادامه می فرماید:
«و از هیچ حقی روگردان نشود، و تعلیمات قرآن شریف و انبیاء عظام و اولیاء کرام ـ علیهم السّلام ـ به همان طور که از معدن وحی الهی و معادن علوم حقه نازل شده، در آن جلوه کند بی شایبۀ تصرفات نفس و دعابه های متخیّله، که از آنها به حجابهای ظلمانی بین عبد و حق می توان تعبیر نمود.»
فطرت نباید آلوده شود.
در مدرسه باید بچه ها را برگرداند به فطرتشان آن هم به اصل فطرت نه لایه های رویین آن.
اتفاقی که می افتد این است که ما را در لایه های رویی نگه می دارند و اجازه نمی دهند به عمق ماجرا پی ببریم.
مثال بزنم ؛
الان یکی از مفاهیم کلیدی تمدن غرب و یکی از جذابیت های زندگی در غرب کلید واژه speed (سرعت) است.
اینجا خیلی جای بحث دارد؛
آیا ما به سرعت نیاز داریم یا نه؟
آیا فطرت سرعت را دوست دارد یا نه؟
علاقه به سرعت ، جزء کدام لایه از فطرت ماست؟
خیلی عمیق دوستش داریم یا سطحی است؟
سرعت برای ما اصالت دارد یا نه!... سرعت را می خواهیم برای رسیدن به چیزهای دیگر؟
سرعت اصالت دارد یا ابزار است؟
اگر بخواهیم صادقانه جواب بدهیم ، خود سرعت را نمی خواهیم. ما سرعت را می خواهیم برای چیز دیگر ،
پس سرعت اصالت ندارد و ابزار است!
اما در فرهنگ و تمدن غرب و یا حتی سایر تمدن ها به سرعت به عنوان یک امر اصیل پرداخته میشود نه یک امر ابزاری!
سرعت یک امریست که خودش برای آنها موضوعیت دارد.
مثلا در ژاپن اگر مترو سی ثانیه تاخیر کند رئیس مترو خودکشی می کند ، این یعنی در آنجا سرعت اصالت دارد.
کاری که صورت می گیرد این است. فطرت به خاطر این تعهدی که در بعضی از جوامع به سرعت وجود دارد فریب می خورد.
سوالی که پیش می آید این است که این تعهد ،تعهد به چیست؟
این همان بازی است که شیطان بر سر فطرت در می آورد و ما باید حواسمان به آن باشد.
او یک سری از نقاط را هدف گذاری می کند و آن را از اصالت در می آورد و تبدیلش می کند به ابزار.
از طرف دیگر بعضی چیزها که ابزار هستند را از ابزار در می آورد و آن را اصالت جلوه می دهد.
بعد یک نظام و چارچوب دورشان درست می کند و میگوید نسبت به اینها متعهد باشید.
حالا ببینید دین را چطور جلوه می دهد ، می گوید
دین ابزار است. اگر احساس می کنید با آن آرامش پیدا می کنید آن را داشته باشید و اگر اینچنین حسی ندارید رهایش کنید!
گاهی بین ما اینها را فرهنگ می کنند ، که سرعت و یا نظم اصالت دارد و دین ابزار است ، حتی متاسفانه این تصور را ایجاد کرده اند که حکومت هم اصالت ندارد و ابزار است.
بعد یه آدم ساده لوح می آید و در تلویزیون ، روایت می خواند و میگوید حکومت که اصالت ندارد و هدف وسیله را توجیه نمی کند. ما حکومت را برای چه می خواهیم؟
نه آقا حکومت اصالت دارد. چرا یک عده نمی فهمند این حرفها را؟!؟
اصالت مراتب دارد. یک اصالت ، اصالت اولی است یکی وسطی و یکی غایی!
هدف هم همین مراتب را دارد.
به عنوان مثال عدالت هدف است اما اصالت ندارد چرا که ما عدالت را برای خود عدالت نمی خواهیم. ما عدالت را برای یک چیز دیگر می خواهیم.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و پنجم
🔶 بخش دوم
🔶 گفتیم شیطان طوری نظام را می چیند که فطرت فریب بخورد و چیزی که اصالت دارد را ابزار بداند و به چیزی که ابزار است اصالت بدهد!
یکی از سوالاتی که پیش می آید این است که ، آیا راستگویی اصالت دارد؟
راستگویی هم مانند نظم حتی اصالت اولیه هم ندارد.
انقدر همه چیز را جا به جا کرده اند که بعضی از روحانیون احساس می کنند وظیفه دارند روی منبر یا در رسانه بیایند ، روایت بخوانند که راستگویی خیلی مهم است.
اما واقعیت این است که «راستگویی» مهم نیست ، «مصلحت» مهم است.
اگر جایی ، مصلحت اقتضا نکرد وظیفه داریم دروغ بگوییم.
این حرف من نیست ، پیغمبر می فرمایید بعضی جاها واجب است دروغ بگویید و اگر نگویید جایگاه شما جهنم است.
بعضی ها به خاطر راست گویی به جهنم می روند.
قرآن می فرماید:
لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ ۚ(احزاب:۸)
«تا راستگويان را از صداقتشان بازخواست كند»
میگوید روز قیامت از کسانی که راست می گویند سوال می کنند چرا راستش را گفتی؟
خداوند می پرسد صدق پیش من اصالت ندارد برای چه صادق بوده ای؟
پس خداوند از ما صدق نمی خواهد ، مصلحت می خواهد.
فطرت گول میخورد. فکر می کند صداقت را دوست دارد.
ما صداقت را دوست نداریم ، مصلحت را دوست داریم.
صداقت را هم به خاطر مصلحت دوست داریم.
چون عمدتاً مصلحت با صداقت تأمین می شود.
ببینید ما قصد نداریم زیر آب راستگویی را بزنیم ، اما واقعیت این است حرف قرآن با صادقین است نه راستگویان.
صادق بودن با راستگو بودن فرق دارد؛
یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ(توبه:۱۱۹)
«ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید و همراه صادق باشید»
صدق چندین مرتبه دارد ؛
صدق گفتاری ، صدق رفتاری ، صدق وجودی و صدق شاکله ای.
آن چیزی که برای قرآن مهم است صدق شاکله ای است.
یعنی ؛ شما منطبق باشید با حقایق عالم.
در دعای ابوحمزه می فرماید؛
کَذَبَ العَادِلُونَ بِللَّهِ
«دروغ گفتند آنان که برای خداوند عدل و همانند گرفتند»
می گویند اصل دروغگویی بر این است که برای خدا شریک قائل باشیم. شما اگر مشرک بودی هر چقدر هم راست بگویی من تو را کاذب می دانم.
چرا که تو در افکارت دروغگویی و افکارت مطابق با واقعیت نیست.
فرهنگ قرآن این است.
اما متأسفانه دین را به ما اینطور یاد نمیدهند. دینی که به ما یاد میدهند در آخر تمدن غرب از آن برمی آید.
این جاست که کسی با نگاه سطحی می گوید ؛رفتم به غرب ، اسلام را ديدم ، ولي مسلمان نديدم ، برگشتم به شرق مسلمان ديدم اما اسلام نديدم.
علامه در کتاب المیزان این جمله را نقد می کند و می گوید.
کسی که این جمله را گفته است اصلا اسلام را نفهمیده
است.
یکی از دوگانگی هایی که درست میکنند ، تضاد میان دین و دنیاست.
آیا واقعا بین این دو تضاد هست ؟
میشود با دین فقط آخرت را آباد کرد و دنیا را نه ؟!
در نگاه قرآن آباد کردن آخرت بدون آباد کردن دنیا اصلا معنا ندارد.
قران رسماً حرفش این است یا هر دو را داری یا هیچکدام را
رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً (بقره:۲۰۱)
«پروردگارا، به ما در دنيا نيكى و در آخرت نيكى عطا كن»
در آیه قبل می گوید کسی که فقط یکی را بخواهد از دیگری محروم می شود نصیبی نمی برد؛
مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ(بقره:۲۰۰)
«گویند: پروردگارا، ما را از نعمتهای دنیا بهرهمند ساز؛ و آنان را از نعمت آخرت نصیبی نیست.»
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و پنجم
🔶 بخش سوم
🔶 انتخاب میان داشتن دنیا یا آخرت بی معناست چرا که قانون الهی بر این است انسان یا جفتش را دارد یا هیچ کدام را.
روایتی جالبی را در درس حضرت استاد جوادی آملی شنیدم که بیانش خالی از لطف نیست ، البته این روایت را بعداً در کتاب مفاتیح الحیات ایشان هم دیدم.
دقت کنید این روایت خیلی عجیب است ، از پیامبر اکرم نقل شده است که ایشان فرمود:
اگر قیامت شد ، ماه و خورشید به هم ریخت ، کوه ها متلاشی شد و زمین در حال جمع شدن بود ، اگر یک نهال در دست دارید ، آن را بکارید و بعد به سمت محشر بروید.
باور نکردنیست. ببینید اهمیت درختکاری چقدر زیاد است!
خاصیت این روایت چیست؟!
فقط می خواهد اهمیت درختکاری را بیان کند؟!
می خواهد بگوید تفکر کنید. آدمی که دنیا گراست آیا وقتی که قیامت شده این درخت را می کارد؟ یا نمی کارد؟
مسلما اینچنین شخصی نه تنها درخت را نمی کارد ، بلکه از هرچه هم که قبلا کاشته بود پشیمان می شود و می گوید تا الان هرچه کاشتم بی فایده بود!
چه نگاهی است که می گوید آن لحظه ی آخر آن درخت را بکار ؟
نگاهی که بداند ؛ قیامت یک گذرگاهی است برای رفتن از یک لایه از زندگی به لایه دیگری ، آن هم لایه ای بالاتر از زندگی.
اینچنین کسی می داند شرط بهرهمند شدن از لایه ای بالاتر از زندگی ، ساختن زندگی در لایه قبل است.
میگوید درخت را بکار آن طرف به تو دهها بوستان میدهند. اصلا کار به این نداشته باش که این درخت بخاطر زلزله نابود میشود.
نگاه آخرت گراست که دنیا را آباد میکند.
آدم های به درد بخور آدمهایی هستند که عاشق آخرت اند.
مثال ساده اش این است ، ببینید امنیت ما محصول چه کسانی است؟
مدیون آدم هایی هستیم که پشت میز می نشینند و حقوق های نجومی میگیرند؟!
امنیت حاصل کار آدم هایی است که دوست ندارند پشت میز بنشینند و به دنبال موقعیت و ریاست خودشان هم نیستند.
امثال حاج قاسم سلیمانی باورشان بر این است ، که یک بار قرار است بمیرند ، و این که کجا و چه زمانی قرار است این اتفاق بیافتد همه دست خداست ، پس اگر جایی به حضورشان نیاز باشد می روند ، فرق نمی کند آنجا بحرین باشد ، سوریه یا یمن و یا...
آنها از کشته شدن نمی ترسند چون باور دارند که از یک سطح پایین تر می روند به یک سطح بالاتر.
دنیا را اینجور آدمها آباد میکنند.
امنیت را آنها درست می کنند. مشکل ما مدیرانی است که آخرت را اصلاً باور ندارند. مدیری که به آخرت ایمان دارد هم خودش درست کار می کند و هم مجموعه ی زیر دستش را وا می دارد که درست و پاک کار کنند.
روایت جالب دیگری را بیان می کنم ، تا لذتش را ببرید. نقل شده است ، پیغمبر یکی از اصحاب را دفن کردند ، می دانید که بعد از گذاشتن میت ، یک لایه در زیر لحد است که آن را می گذارند و بعد روی آن خاک میریزند و قبر را درست میکنند.
دیدند پیغمبر در داخل قبر ایستاده و با انگشت بند می اندازد و بین سنگ ها را پر میکند.
عرض کردند یا رسول الله!.. مردم منتظرند و با خاک این قسمت ها پر می شود نیازی نیست که این کار را با دست انجام بدهید .
پیغمبر فرمود:
رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه
«کار را محکم و زیبا و خوب انجام بدهند، کیفیّت کار بالا برود»
یعنی خداوند دوست دارد انسان کاری را که انجام می دهد درست انجام بدهد.
حرف او این است که من به مردم چه کار دارم. چون خدا مرا می بیند و این جور دوست دارد من هم مطابق رضایت او عمل می کنم.
الان دنیا آباد نیست اما در دوران امام زمان(ع) دنیا آباد خواهد شد.
چرا که در آن دوران ما مدیران مفت خور نخواهیم داشت. در دوران امام زمان این جور نیست که همه کارها را کارگر انجام بدهد و مدیر فقط نگاه کند!
به امام صادق(ع) عرض کردند آقا چرا ظهور جلو نمی افتد؟!
حضرت فرمود:
ظهور جلو بیافتد برای عموم مردم خیر است برای امثال شما شر است. امام زمان به همه ی مردم راحت می گیرد اما به مسئولان سخت میگیرد.
دیگر این طور نیست که عملگی مال توده ها باشد و مدیریت مال رئیس و روسا ، در آن دوران هر چه رتبه بالاتر باشد بیشتر باید کار کنید و بیشتر زحمت بکشید.
رمز آباد شدن دنیا پس از ظهور ، این است.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 146.mp3
12.98M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و چهل و ششم
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 39
📅97/06/10
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 147.mp3
14.9M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و چهل و هفتم
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 40
📅97/06/11
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 148.mp3
14.62M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و چهل و هشتم
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 41
📅97/06/12
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
انفاق و نفاق.mp3
24.45M
🔈 #انفاق_و_نفاق
📢 تحلیلی بر دوران پسابرجام ، از منظر قرآن
🔊 تاریخ سخنرانی ، مهر 94 و پس از تصویب برجام می باشد.
#مباهله
#قم
🔔 @Aminikhaah_Media
Mohebe Hosein Mahboobe Khoda.mp3
8.48M
🔈 #محب_حسین_محبوب_خدا
🔊 استقبال از محرم
📅97/06/13
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 149.mp3
14.42M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و چهل و نهم
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 42
📅97/06/13
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
سلوک با حسين.mp3
14.29M
🔈 #سلوک_با_حسین
🔊 استقبال از محرم
📅97/06/15
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 150.mp3
13.16M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و پنجاهم
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 43
📅97/06/18
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و ششم
🔶 بخش اول
🔶 عبارات حضرت امام (رضوان الله علیه) را با توجه به کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در رابطه با فطرت مورد بررسی قرار داده ایم؛
بحثی که ایشان در ادامه مطرح می فرمایند این است که علت تیرگی فطرت بشر چیست؛
«گاهی فطرت کدورت و تیرگی پیدا می کند ولی همین فطرت، اگر از روحانیّت خود محجوب شد، و به واسطۀ اشتغال به عالم طبیعت، ظلمانی گردید و سلطان شهوت و جهل و غضب و شیطنت بر آن غلبه کرد، و با مَلاذّ دنیوی و کثرات عالم ملک مأنوس شد؛ وجهۀ باطنش از عالم روحانیّت و ملکوت منصرف و تناسبش با آن عوالم نورانی منقطع گردد، و با عالم جنّ و شیطان متناسب شود...»
خیلی عجیب است می گوید؛ فطرت اگر توجهش از عالم ملکوت منصرف شود و به سمت عالم ماده بیاید
این انسان به جای اینکه به سمت ملائکه برود و همنشین با ملائکه شود ، می رود به سمت شیاطین و همنشینش شیاطین می شود.
یک مثال ساده؛ ببینید انسان به "زیبایی" علاقه دارد به "زیبا" هم علاقه دارد.
منظور از "زیبا" این است که یک چیز تناسب و هارمونی داشته باشد.
اما انسان اصل زیبایی که دوست دارد کدام زیباست ؟
اول کدام زیبا را دوست دارد ؟
می فرماید:
لِأَنَّ الله جَمِيلٌ يُحِبُ الْجَمَالَ
«خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد»
اصل زیبایی ، خدای متعال است ، خدا که چهره و ماده ندارد تناسب صفات هستند که زیبایی خدا را نمایش میدهد.
صفات خدای متعال کاملاً با همدیگر ملایم و هماهنگ است.
ما در واقع اول خدا را دوست داریم ، اما فطرت فریب می خورد. اگر یک چهره زیبایی را در دنیا دیدیم و فطرت به آن روی کرد باید بدانیم دلیلش این است که فطرت خدا را دوست دارد اما حجابِ عالمِ ماده ، فطرت را فریب می دهد.
اشکالی ندارد که فطرت این چهره زیبا را دوست داشته باشد اما باید متوجه باشد این اصلِ زیبایی که او میخواهد نیست.
اما اگر فریب خورده آنجا ماند این انسان از سطح ملائکه خارج میشود و به سطح شیاطین سقوط میکند.
به عنوان مثال یک شخص در پروفایل ، والپیپر و یا در اکثر پیج ها در فضای مجازی عکسهای افراد زیبایی را که میگذارند می بیند و غریزه اش با دیدن این عکس ها اشباع میشود.
البته این کار(زیبایی را به نمایش گذاشتن) فطریست زیرا فطرت زیبایی را دوست دارد آرایش و پیرایش و ...همه به دلیل زیبا پسند بودن فطرت است.
البته که ما با زیبایی مخالف نیستیم.
مسئله این است که فطرت دو چیز را دوست دارد یکی زیبایی را و دیگری دوام را.
تعریف فطرت از زیبایی یک زیبایی همهجانبه است.
یک جمله را در رابطه با حجاب بگویم؛
گفتیم که ما حجاب را جزو اولویت ها و مسائل اول نمی دانیم.
ما ایمان را جزء مسائل اولیه مان میدانیم. حجاب جزء فروع است.
در مورد حجاب و بی حجابی یا بد پوششی یک عده میگویند من دوست دارم زیبا باشم ، به من چه که آن مرد ، هرزه نگاه کند نمی توانم خودم را محدود کنم چون یک آدمی نمی تواند جلوی خودش را بگیرد.
چرا باید با حس زیبایی گرایانه خود مقابله کنم ؟
اینجا ما می گوییم بحث بحث دیگران نیست ، بحث زیبایی در تمام ابعادش است.
در کنار این بحث ، به قضیه از بُعد دیگری نگاه کنیم.
کاری به این نداریم که بگوییم مگس روی شکلات می نشیند ما از این حرفها نمی زنیم ،بحث استلالی و منطقی است ، دقت کنید؛
در نظر بگیرید یک خانم دیگری که در حد زیبایی شما نیست شما به عنوان یک خانم زیبا دوست دارید که این زیبایی را بیاورید و همه آن را ببینند یک خانمی هم آنقدر زیبا نیست که بخواهد این کار را انجام بدهد.
آن خانمی که زیبا نیست احیاناً یا شوهر دارد یا میخواهد شوهر داشته باشد.
حالا آن شوهری که او دارد هم خانمش را می بیند هم شما را میبیند.
شما که از خانم او زیباترید آن آقا هم به عنوان یک انسان حس زیبایی گرایی دارد.
یک سوال؛
شما را ترجیح میدهد یا خانم خودش را ؟!
شاید بعضی ها بگویند خوب از اول با این خانم که درجه زیبایی اش کم است چرا ازدواج کرد ؟!
اینگونه نیست.
هر زیبایی یک زیباتر از آنی هم هست.
بحث این است.
یک اینکه حس زیبا گرایی را هم این مرد دارد و مقایسه می کند و به سمت خانمی که از همسر خود زیباتر است تحریک می شود.
دیگر اینکه آن خانم که زیبایی کمتری دارد در رقابت با سایر خانمها قرار میگیرد.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تسخيري 151.mp3
14.26M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔊 جلسه صد و پنجاه و یکم / پایانی
#مهندسی_طبقات_اجتماعی / 44
📅97/06/19
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
🔷 #پارت_دوم - #نظام_تسخیر
🔷 جلسه شصت و ششم
🔶 بخش دوم
🔶 کتاب فمینیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳ کتاب فوق العاده زیبایی است. یکی از مطالب نابی که چند روانشناس و جامعه شناس آمریکایی در این کتاب مطرح کرده اند این است؛
«سن افسردگی و خودکشی شدید در آمریکا سن یائسگی است.»
یعنی خانم هایی که توان رقابت جنسی را از دست میدهند یا افسرده می شوند یا اقدام به خودکشی می کنند و یا روی می آورند به زیورآلات چون این خانم دیگر کارکرد ندارد و در رقابت عقب افتاده است یا باید با عمل جراحی خود را جوان تر کنند و جوان تر به نظر بیایند یا با طلا و جواهرات خود را زینت بدهند ، اگر باز هم از رقابت جا افتادند یا دچار افسردگی می شود یا خودکشی می کنند.
به نظر شما این ساختار برای جامعه زیباست؟
سوال ؛خانمی که از رقابت جا می ماند چه حالی دارد؟
به قول آن شعر معروف ؛
" دل شکستن هنر نمی باشد "
شما میدانید که در بی حجابی [منظورمان از بیحجابی همان رقابتی است که افراد برای نشان دادن زیبایی خود نشان می دهند] این رقابت ایجاد کردن دل شکستگی می آورد؟!
دل شکستگی هم زیبا نیست .
این حرفها کاملا فطری است. ما نمی توانیم با حرف های دیگر با حجاب که یک این مسئله فطری است کنار بیاییم.
این درست نیست که با حس زیبایی گرایی که یک مسئله ی فطری است بجنگیم ،مسخره است که بگوییم
که تو زیبایی اما یک مشت انسان حرام لقمه و بیمار منتظرند تا از زیبایی تو بهره ببرند و شکلات اگر سرش باز باشد مگس ها روی آن مینشینند و یا یک عده دیوار نویسی کنند که "خواهرم حجابت را ...!" آن هم بگوید "برادرم نگاهت را...!"
ببینید همه ی مسائل مربوط به فطرت یک هندسه ای دارد که مجموع هندسی آن زیباست و اگر کسی آن را بداند مخالفتی با رعایت دستوراتش ندارد.
هر قطعه از این هندسه ی فطرت زیباست. شما فقط قطعه خود را نگاه میکنید و میگویید من می خواهم قطعه خودم زیبا باشد. پس قطعات دیگر چه؟ اگر دل بخواهی شود ترکیب به هم می ریزد.
دین کاری که میکند این است که هم جز به جز را زیبا میکند هم ترکیب را زیبا میکند.
دین و فطرت مکمل همدیگرند... حالا متوجه می شوید چرا دین سفارش به حجاب می کند؟!
کار شیطان این است که؛
لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ(حجر:۳۹)
«حتماً و قطعاً برایشان در زمین [اشیاء و امور را] زیبا جلوه میدهم و حتماً و قطعاً همگیشان را اغوا میکنم.»
یک قطعه را زیبا جلوه می دهد به خاطر همین هندسه را به هم می زند.
فطرت توجه به زیبایی دارد ، توجه به خدا دارد. از طرف دیگر در اشتیاقی که به زیبایی دارد می خواهد این زیبایی مداوم هم باشد ،زیبایی فانی مورد پسند او نیست!
بعضی از آتئیست ها حرفهای جالبی می زنند ، رفته اند قرآن را خوانده اند حتی یک دور بحارالأنوار را هم خوانده اند و روایات آن را دسته بندی کرده و میگویند با توجه به چیزهایی که ما فهمیده ایم اسلام دین شهوت است!
آیات قرآن را میآورند و میگویند خدای شما برای این که انسان ها را به سمت خود بکشد مدام وعده شراب و حوری و بهشت و... می دهد.
اینها نمیدانند اسلام دین فطرت است و خداوند وقتی میخواهد با فطرت صحبت کند به مراتبِ فطرتِ در حجاب هرکس توجه دارد.
بعضی از فطرت ها در حجاب است. بعضی فطرت ها در حجاب نیست. خداوند به آنها می فرماید
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي (فجر:۲۷/۳۰)
«اى روح آرام یافته و متین ،به سوى پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خرسند است.
پس در جرگه بندگان من درآى و به بهشت من داخل شو!»
این همان توجه به مراتب فطرتِ در حجاب است ،کسی که در حجاب نیست و به نفس مطمئنه رسیده است ، خداوند ابتدا خودش را به او وعده می دهد ، و در مرحله ی بعد از بهشت صحبت می کند.
🔔 @Aminikhaah_Media
🔵 #خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه دوم
🔶اولین نکته ای که می توان در ویژگی های مثبت مردم کوفه به آن اشاره کرد، محبت آن ها به اهل بیت است؛ این شهر پایگاه سیاسی اهل بیت علیهم السلام نیز به شمار می رفت و بسیاری از خواص و یاران امیرالمومنین در کوفه زندگی می کردند و با همه فعالیت هایی که معاویه برای شیعه زدایی از کوفه انجام داد باز هم این شهر پایگاه اهل بیت بوده و اکثریت قاطع جمعیت شیعه بودند.
📍نکته ای که در جریان دعوت کوفیان از امام حسین باید مد نظر قرار داد آن است که آن ها از بعد از شهادت امام حسن در سال 50 هجری تا سال 60 ، سه مرتبه از امام حسین دعوت کردند تا به کوفه آمده و تشکیل حکومت دهد.
1⃣اولین مرتبه در سال 50 هجری و بعد از شهادت امام حسن مجتبی ع است که خواص کوفه، از جمله جعده بن هبیره پسر عمه امام، نامه ای با این مضامین به ایشان می فرستند:( أمَّا بَعدُ؛ فإن مَن قِبَلَنا مِن شيعَتِكَ مُتَطَلِّعَةٌ أَنفُسُهُم إلَيكَ، لا يَعْدِلونَ بِكَ أحَداً، وَ قَد كانوا عَرَفوا رأيَ الحَسَنِ أَخيكَ في دَفعِ الحَربِ، وَ عَرَفوكَ باللِّينِ لأَولِيائِكَ، وَ الغِلْظَةِ عَلى أَعدائِكَ، و الشِّدَّةِ في أمرِ اللَّهِ، فَإنْ كُنتَ تُحِبُّ أنْ تَطلُبَ هذا الأمرَ فَأقدِم علَينا، فَقَد وطَّنا أَنفُسَنا عَلى المَوتِ مَعَكَ) و از آمادگی اهل کوفه برای جنگ و شهادت در پای رکاب امام می گوید و ایشان را به کوفه دعوت میکنند اما حضرت خواسته آن ها را نمی پذیرند و آن ها را تا زمانی که معاویه زنده است به تقیه و کادر سازی و تربیت نیرو برای آینده دعوت می کنند:( وَأمَّا أنَا، فَلَيسَ رأيي اليومَ ذلِكَ، فالصَقوا رَحِمَكُم اللَّهُ بالأَرضِ، واكمَنوا فِي البُيوتِ، وَاحتَرِسوا مِنَ الظِّنَّةِ ما دامَ مُعاوِيَةُ حَيَّاً، فَإن يُحدِثِ اللَّهُ بهِ حَدَثاً وأنَا حَيٌّ، كَتَبتُ إِلَيكُم برأيي، وَالسَّلام) (مکاتب الائمه علیهم السلام، ج3،ص102 و احقاق الحق و ازهاق الباطل،ج27،ص154)
2⃣دومین نامه ای که کوفیان برای دعوت از امام حسین نوشتند زمانی بود که معاویه، یزید را به ولیعهدی خودش منصوب کرد که باعث نقض مفاد قطعنامه امام حسن ع نیز بود، اما امام حسین ع بار دیگر درخواست آن ها را رد کردند.
3⃣دفعه سوم، بعد از مرگ معاویه بود، 150 طومار که هر کدام حاوی امضای سران اهل کوفه بود برای امام ارسال شد و ایشان دعوت آن ها را که باعث اتمام حجت بر امام بود لبیک گفته و به سوی کوفه حرکت کردند.
🚩جمعیت کوفه دارای یک اکثریت جمعیتی بودکه بیشتر از برده ها (خصوصا ایرانیان) تشکیل میشد، و بمنظور عوض کردن فرهنگ و شاکله شهر کوفه به آنجا آورده شده بودند، که در این میان آگاهی چندانی نداشته و بیشتر بعد از واقعه عاشورا و همراه با قیام مختار برای انتقام از قاتلان امام اقدام کردند.
💡اکثریت مطلق مردم کوفه از شیعیان امیر المومنین بودند اما یک اقلیت اعتقادی نیز وجود داشت که شامل عثمانی ها(که مخالف ورود امام به کوفه بودند) و خوارج بودند؛ هدف خوارج، جنگ با معاویه بود و برایشان اهمیت نداشت زیر پرچم جه کسی باشند و فقط جنگ با معاویه برای آن ها اهمیت داشت.
🔴افرادی مثل شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث که از فرماندهان عمربن سعد بودند نیز نامه ای بسیار حماسی به امام حسین نوشتند:(أمّا بعدُ فَقَدِ اخْضَرَّ الْجَنَابُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ فَإِذَا شِئْتَ فَاقْدَمْ عَلَى جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٍ وَ السَّلَامُ )(الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد،ج2،ص38) و از آمادگی شهر و مردم کوفه برای پذیرش امام و تشکیل حکومت به وسیله ایشان خبر دادند، که بعدا در روز عاشورا امام حسین ع خطاب به این گروه می فرمایند آیا شما نبودید که به من نامه ای با آن مضامین نوشتید: (یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی، وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ، أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ: أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟! )(واقعه الطف،ص208)
✅ @Aminikhaah_Media
🔵#رهایی_از_غم
🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔷 جلسه دوم
🔶 ماجرای کربلا برخلاف ظاهرش، باطن بسیار آرامش بخش و سرور آمیزی دارد؛ امام حسین ع خود با آن همه مصائبی که بر ایشان وارد شده بود ضمن غم و ناراحتی، ذره ای ناراضی نبودند، حتی در باب صبر ایشان در زیارت ناحیه مقدسه می خوانیم: (قدعجبت من صبرک ملائکه السماوات) (المزارالکبیر،ص504)
🚩در مورد قمر بنی هاشم ع نیز همین موضوع صادق است، ایشان که در ضمن جنگاوری، رخصت جنگیدن نیافتند، بمنظور آوردن آب برای خیمه ها روانه شدند که آن هم میسر نشد اما ایشان در آن لحظات اشعاری به زبان آوردند که نشانه ی صلابت و عدم شکست روحی در ایشان است: (وَالله إن قَطَعتموا یمینی .... إنی اُحامی أبداً عن دینی)
📛در جنگ تحمیلی هم به همین صورت بود، بلوک شرق و غرب همه یک طرف با ما در جنگ بودند و شرایط سیاسی و اقتصادی کشور هم بسیار بد بود، اما روحیه ی رزمندگان ما نشان دهنده ی ایستادگی و صلابت در آن ها بود.
🏳در مورد زیارت اباعبدالله در روایات آمده است که خدای متعال اندوه هر آنکه به زیارت امام حسین برود را برطرف کرده و او را مسرور بازمی گرداند: إِنَّ الْحُسَيْنَ ع قُتِلَ مَكْرُوباً وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَأْتِيَهُ مَكْرُوبٌ إِلَّا رَدَّهُ اللَّهُ مَسْرُوراً(کامل الزیارات،ص167) درواقع خدای متعال زیارت امام حسین ع و نام و یاد ایشان را بهجت آور و مسرور کننده قرار داده است؛ اشک ریختن بر مصائب ایشان به هیچ وجه نشانه افسردگی نیست، می شود انسان اشک بریزد و مسرور باشد در صورتی که اشک او از سر شوق و انس باشد مانند پدر و مادری که در عروسی فرزند خود گریه می کنند.
📚روایات زیادی در باب شادی امام حسین در ظهر عاشورا هست، امام سجاد ع می فرمایند:هنگامى كه روز عاشورا كار بر امام حسين تنگ و سخت شد ياران آن حضرت به وى نظر كردند ديدند روحيه آن بزرگوار بر خلاف آنان قوى است. زيرا هر چه كار مشكلتر ميشد رنگ آنان ديگر گون و اعضاء ايشان لرزان و قلبهاى آنان بيشتر ترسان ميگرديد! ولى رنگ حضرت امام حسين و ياران خصوصى آن بزرگمرد بر خلاف ديگران درخشندهتر ميشد، اعضاء آنان آرامتر ميگرديد و قلبهاشان تسكين بيشترى مىيافت!! بعضى از آنان به يك ديگر ميگفتند: امام حسين را بنگريد كه اصلا باكى از مرگ ندارد!؟ آن جوانمرد بىنظير در جوابشان ميفرمود: اى بزرگواران! صبور باشيد! زيرا مرگ نظير يك پلى است.)(بحارالانوار،ج44، ص297)
💡شیعیان حقیقی اباعبدالله ع نیز اینچنین اند و افسردگی و خمودگی در آن ها راهی ندارد، که می توان نمونه های بارز آن ها را در عصر معاصر در شهدای انقلاب اسلامی و امام شهدا (رحمه الله علیه) دید.
✅ @Aminikhaah_Media
🔵 #رهایی_از_غم
🔴(کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔷 جلسه سوم
🔶تمام احساسات و افعال و اعمال انسان دو بعد دارد، بعد الهی و شیطانی.
📍حس غم و اندوه نیز از این قاعده مستثنی نیست، اگر غم به گونه ای باشد که انسان را ناامید و ساکن کرده و به یک موجود افسرده و بی خاصیت تبدیل کند، غم مذموم و شیطانی است، اما اگر انسان را به حرکت و تلاش و امید بیشتر وادارد، الهی ست.
👈نقل شده كه امير المؤمنين (ع) جابر بن عبد الله رحمة اللَّه عليه را ديد كه آهى سرد كشيد فرمود جابر، اين آه را براى چه كشيدى. از كمبود و ناراحتيهاى دنيا بود جابر گفت: آرى. فرمود: جابر آنچه موجب لذت مىشود در دنيا هفت نوع است. خوردنيها آشاميدنيها پوشيدنيها. همبسترى و وسائل سوارى. لذيذترين خوردنيها عسل است كه آب دهان زنبور است. و گواراترين مشروبات آب است. كه فراوان و آزاد در روى زمين جارى است. عالىترين لباسها ابريشم است كه لعاب دهان كرمى است. ... عالىترين وسائل سوارى اسب است كه كشنده است.. پس چيزى كه داراى چنين مشخصاتى باشد براى او نبايد عاقل آه بكشد. جابر گفت بخدا بعد از آن ديگر دنيا برايم ارزشى نداشت.(بحارالانوار،ج75 ،ص11)
💢در این روایت جابر آهی بر اثر کمبودهای دنیوی می کشد که امیرالمومنین او را از آه کشیدن و حسرت و افسوس خوردن برای دنیایی که اول و آخر آن پست و پایین است، نهی می کنند؛ از طرف دیگر در روایت است که آه کشیدن بر مصائب سیدالشهدا تسبیح است،(کافی،ج2،ص226) این یک آهی است که باعث رشد انسان و تقرب او به خدا می شود.
📛در جامعه ی امروزی ما یکی از دلایل افسردگی استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی است.
💡طبق تحقیقات به عمل آمده، یکی از امراض شایع کاربران اینستاگرام، افسردگی است، چون معمولا افراد در این فضا بهترین شکل از زندگی خویش را به نمایش می گذارند و دیدن این تصاویر برای دیگران باعث ایجاد حس کمبود و عقب ماندگی و حسادت و افسردگی می شود.
✅امام حسین ع با محرم و مجالسش ما را از این غصه ها و افسردگی ها ی منفی و شیطانی نجات می دهد و باعث رشد انسان می شود؛ در واقع اشک و ناراحتی برای امام حسین ع انسان را تربیت میکند.
🏳در زمانه ی ما، امام عصر عج کسی است که بیشترین عزاداری را بر جدشان می کنند و امیدوار تر از همه نیز هستند و با همین شعار هم (یا لثارات الحسین) دنیا را آباد می کنند.
🔔 @Aminikhaah_Media
🔵 #خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه سوم
💡برای داشتن تحلیلی جامع درباره مردم کوفه می بایست اطلاعات جامعی درمورد این شهر و مردم آن داشته باشیم؛ شهر کوفه به دستور خلیفه دوم در سال 17 هجری به منظورانجام عملیات مقابل دشمنان خارجی و انتقال اسیران جنگی به آنجا و همچنین اسکان نظامیان تاسیس شد، پس مردم این شهر افرادی مطلع از نظر سیاسی و همچنین جنگاور و سلحشور بودند و جزو نخبگان جامعه محسوب می شدند؛ بنابراین مشکل این جماعت مربوط به مسائل جنگاوری و نظامی نمی شود بلکه مشکل آن ها از جای دیگری نشأت می گرفت.
🚩این شهر از نظر جغرافیایی نیز به دلیل نزدیکی با ایران و شام حائز اهمیت بوده و دارای آب و هوای مناسبی نیز بوده است؛ همچنین به دلیل انتقال غنائم جنگی و خراج و مالیات به این شهر، از نظر مالی نیز شهری ثروتمند بوده، که همین یکی از عوامل ضربه به اهل کوفه بود، درواقع این سطح از رفاه آن ها را تبدیل به جماعتی (عافیت طلب) کرد، که نه در زمان امام حسن ع اهل جنگ و شهادت پای رکاب ایشان بودند و نه در زمان امام حسین ع !
🔶عوامل نام برده باعث شد تا این شهر یک شهر مهاجر پذیر باشد، مخصوصا از سال 36 به بعد و بعد از هجرت امیرالمومنین از مدینه به کوفه که جمعیت نظامیان این شهر در بین سال های 32تا37 از 40هزار نفر به 90 هزار نفر یعنی به بیش از 2 برابر رسید.
🏳در زمان امام حسن ع 100 هزار نیرو در کوفه وجود داشت اما مشکل آن جا بود که فرماندهان سپاه امام حسن با تطمیع معاویه به ایشان خیانت کردند و دیگر فرمانده امینی نداشتند و مردمان نظامی نیز در آن موقع اهل جنگ و شهادت پای رکاب امام حسن ع نبودند.
🚩در زمان امام حسین ع هم 100 هزار نفر برای کمک به ایشان آمادگی داشتن اما به فاصله یک ماه از بیعت آن ها تا رسیدن امام به کربلا، نه تنها آن ها که نامه داده بودند برای کمک به امام نیامدند بلکه 30 هزار نفر هم برای جنگ با حضرت و کشتن ایشان راهی کربلا شدند؛ امام سجاد ع ضمن روایتی می فرمایند که تمام این جمعیت با قصد قربت به خدا برای کشتن امام حسین آمده بودند.(امالی صدوق،ص462)
✅ @Aminikhaah_Media
🔵 #خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه چهارم
🔶شیخ مفید در الارشاد مردم کوفه را به پنج دسته تقسیم می کند که جامعه زمان امام حسن و امام حسین علیهما السلام را تشکیل می دادند:
📖[گروههاى گوناگونى از مردم بودند، برخى شيعيان خود و پدرش بودند، و برخى از خوارج بودند كه اينان هدفشان تنها جنگ با معاويه بود (اگر چه علاقه نيز بامام عليه السلام نداشتند ولى از هر راهى ميسر بود ميخواستند با او بجنگند) و برخى از آنان مردمانى فتنه جو و طمع كار در غنيمتهاى جنگى بودند (و ميخواستند از اين آب گل آلود بهره مادى ببرند) و برخى دو دل بودند و عقيده و ايمان محكمى در باره آن حضرت عليه السلام نداشتند، و برخى روى غيرت و عصبيت قومى و پيروى از سران قبائل خود آمده بودند و دين و ايمانى نداشتند] (الارشاد،ج2،ص10)
🔹امام حسین ع با این 5 گروه در کوفه روبه رو بودند، البته بخش اعظمی از مردم کوفه را نیز موالیان تشکیل می دادند که جزو عوام جامعه بوده و دارای تحلیل سیاسی درستی نبودند؛ برای بررسی چگونگی عملکرد این موالیان در ماجرای کربلا لازم است بررسی کوتاهی بر زندگی آن ها در کوفه داشته باشیم:
🚩این طبقه در زمان حکومت خلیفه دوم از حقوق اجتماعی محروم شدند ، ارث نمی بردند ، دارای مقرری مشخصی نبودند و تبدیل به شهروندان درجه 2و 3 شده بودند، اما در زمان حکومت امیرالمومنین، ایشان همه را برابر اعلام کرد و تبعیض و اختلاف طبقاتی را از میان برداشت؛ امیرالمومنین نصف بیت المال را بین عرب ها و نصف دیگر را بین موالیان تقسیم کرد که همین ها باعث اعتراض گسترده طبقه اشرافی کوفه شده بود.
📍بعد از امیرالمومنین و در زمان معاویه، اوضاع موالیان تغییر کرد، معاویه حقوق آن ها را از سالی 10000 درهم به 15 درهم رسانید! و دستور تبعید آن ها را به مناطقی مثل خراسان و بصره صادر کرد.
💡با وجود اینکه این موالیان تفاوت حکمرانی بنی امیه و بنی هاشم را در طول این سال ها دیده بودند اما باز هم در زمان امام حسین ع ، به دفاع از ایشان برنخواسته و اکثرا ساکت نشستند، زیرا همان طور که ذکر شد این ها از عوام محسوب می شدند و بیشتر منتظر بودند تا واکنش فرماندهان خود را ببینند، افرادی مثل عبیدالله بن حر جعفی، که این ها هم اکثرا عافیت طلب بودند و خودشان را خرج نمی کردند.
📛جمعیت زیادی همراه اباعبدالله ع از مکه به سمت کوفه به طمع به دست آوردن منصب و جایگاهی در حکومت، ایشان را همراهی می کردند، اما در منطقه "زباله" و بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم ، امام حسین طی سخنانی فرمودند که این کاروان شهادت است و هر کس که آماده بذل خونش در راه دین است با ما همراهی کند. (نزهه الناظر و تنبیه الخاطر،ص86)؛ بعد از این سخنان قسمت عمده ای از سپاه امام از ایشان جدا شدند و اباعبدالله با سپاهی حدودا 100 نفره به راه خود ادامه دادند.
👈به تعبیر دکتر علی الوردی یکی از نویسندگان معاصر عراقی، جامعه کوفه " المجتمع المزدوج" است. به این معنا که این جامعه دچار دوگانگی رفتاری با دو دسته سیاستمدار است. دسته اول آن هایی هستند که با کرامت با مردم رفتار کرده و مردم آن ها را دوست دارند و دسته دوم کسانی هستند که با شدت و زور و کشتار با مردم رفتار میکنند و مردم به آن ها احترام می گذارند؛ کوفیان در برخورد با دسته اول از سیاستمداران دست به طغیان زده و ممکن است آن ها را بکشند، اما در مقابل دسته دوم همیشه خاضع و ذلیل اند!
✅این تحلیل درواقع، بیان روشنی از جمله (قلوبهم معک و سیوفهم علیک) است که از اوضاع کوفه به امام حسین گفته شد؛ درواقع جامعه کوفی صفت، همیشه با علی ع و آل او که با کرامت انسانی با آن ها رفتار می کند چنین رفتاری داشته اما با حاکمان خون ریزی که هیچ گونه مشروعیت و حقانیتی نداشتند، تنها به دلیل زور و قدرتشان برخورد ذلیلانه ای داشتند.
✅ @Aminikhaah_Media
🔵 #رهایی_از_غم
🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔶 جلسه چهارم و پنجم
🔷 بخش اول
📍یکی از علل اصلی افسردگی، حس تنهایی و بی کسی است، اگر کسی احساس کند که صاحب دارد و خدا ولی اوست، دیگر دچار افسردگی نخواهد شد: أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون(یونس / 62)
💡رمز اینکه حضرت ابا عبدالله در کربلا دچار افسردگی و نارضایتی نبودند این بود که دست خدا را همراه خود می دیدند؛ فرق ما و اولیا الهی اینست که آن ها با خدای حاضر زندگی می کنند ولی ما با خدای غائب!
🔶اگر کسی باور و یقین کند که در این دنیا رها نیست و دارای صاحبی است که بهترین ها را برای او درنظر گرفته هرگز دچار افسردگی نخواهد شد.
🚩بهترین مثال در این مورد داستان حضرت موسی است، فرعون برای آنکه پسری به دنیا نیاید تا در آینده حکومت او را به خطر بیندازد 4000 کودک را به قتل رساند اما خدای متعال حضرت موسی را نجات داده و در کاخ خود فرعون و زیر پرو بال خود او پرورش داد تا در آینده به پیامبری رسیده و رسالت خویش را به انجام رساند.
📍یکی دیگر از عوامل افسردگی و غم های منفی، آزردن و شکستن دل دیگران است، ائمه اطهار ع در ضمن روایات خود بسیار از این امور نهی کرده اند و ما را متوجه عواقب آن ساخته اند:
📚در روایتی از رسول الله نقل شده که مَنْ آذَى مُؤْمِناً آذَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحْزَنَهُ أَحْزَنَهُ اللَّهُ هر کس مومنی را اذیت کند خدا را اذیت کرده و هر کس مومنی را اندهگین سازد همانا خدا را اندوهگین کرده است(مستدرک الوسایل، ج9، ص 100)
👈همچنین در روایتی دیگری از ایشان نقل شده: هر كه اندوهناك كند مؤمنى را سپس همه دنيا را به او بدهد جبرانش نباشد و ثوابى بدان ندارد. (بحارالانوار،ج72، ص150)
📖از دیگر روایات فوق العاده در این باره ، روایتی است از اسحاق بن عمار از شیعیان امام صادق ع، او می گوید: [من در كوفه بودم و برادران دينى بسيارى به ديدن من مى آمدند و من دوست نداشتم مشهور شوم، زيرا بيم داشتم از اينكه بفهمند من شيعه هستم. از اين رو به غلام خود گفتم: هر كس آمد و مرا خواست بگويد او اينجا نيست. در همان سال به حجّ خانه خدا رفتم و امام صادق (ع) را ملاقات نمودم. در چهره اش نسبت به خودم احساس ناراحتى و تندى كردم. گفتم: فدايت شوم، چه چيز موجب خشم شما نسبت به من شده است؟ فرمود:
رفتارى كه نسبت به برادران مؤمن خود داشته اى. گفتم: فدايت شوم، من فقط از اين بيم داشتم كه مشهور شوم، و خدا مى داند كه چقدر آنان را دوست دارم.
امام (ع) فرمود: اى اسحاق، از ديدار برادرانت خسته نشو، زيرا مؤمن هر گاه برادر مؤمنش را ديدار كند و به او تحيّت گويد، خداوند تا روز قيامت براى او تحيّت و درود مى نويسد، و اگر با او مصافحه كند خداوند يك صد رحمت ميان دو انگشت ابهام آنان نازل مى كند كه نود و نه تاى آن براى كسى است كه همنشين خود را بيشتر دوست دارد، آن گاه خداوند نظر رحمت به سوى آن دو مى افكند و هر كدام بيشتر رفيق خود را دوست بدارد. بيشتر با آن رحمت رو به رو خواهد شد، و اگر با هم معانقه كنند رحمت الهى هر دو را فرا مى گيرد، و چون اندكى درنگ كنند و تنها خشنودى خدا را در نظر داشته باشند و قصدشان دنيا نباشد به آن دو گفته مى شود: عمل از سرگيريد كه خداوند گناهان شما را آمرزيد، و اگر از حال يك ديگر بپرسند، فرشتگان موكّل آنها به يك ديگر مى گويند: از اين دو دور شويد كه با هم سرّى دارند و خداوند آن را برايشان مستور داشته است.] (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص146)
✅ @Aminikhaah_Media
🔵 #رهایی_از_غم
🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔷 جلسه چهارم و پنجم
🔶 بخش دوم (روایات مربوط به شاد کردن دل مومن)
📚در روایتی دیگر شخصی از شیعیان امام صادق در اهواز نقل می کند: [در اهواز مردى از نويسندگان يحيى بن خالد فرماندار شد من يك بدهى مالياتى داشتم كه با پرداخت آن تمام ثروت و مالم از بين مي رفت به من گفتند آن مرد شيعه است. مي ترسيدم او را ببينم مبادا آنچه گفته اند صحيح نباشد در نتيجه زندگى من متلاشى شود. پناه به خدا بردم و خدمت حضرت صادق رسيده از آن جناب تقاضاى كمك كردم. نامه ى كوچكى نوشت:
🏳بسم اللَّه الرحمن الرحيم ان للَّه في ظلّ عرشه ظلا لا يسكنه الا من نفس عن اخيه كربة و اعانه بنفسه او صنع اليه معروفا و لو بشق تمرة و هذا اخوك و السلام
نامه را امضاء نموده به من سپرد دستور داد به او برسانم وقتى وارد شهر خود شدم درب منزل او رفتم و اجازه خواستم گفتم بگوئيد پيكى از طرف حضرت صادق آمده ناگاه ديدم با پاى برهنه آمد همين كه مرا ديد سلام كرد و پيشانى مرا بوسيد گفت آقا شما پيك مولايم امام صادق هستيد؟ گفتم آرى. گفت: باعث نجات من از آتش جهنم مى شوى اگر راست بگوئى. دست مرا گرفت و داخل منزل نمود مرا در جاى خود نشاند روبروى من نشست.
گفت: آقاى من حال مولايم چطور است؟ گفتم: بسيار خوب گفت: راست ميگوئى تو را به خدا؟ گفتم به خدا قسم خوب بود. بعد نامه را به او دادم خواند بوسيد و بر روى چشم هاى خود گذاشت. آنگاه گفت: برادر هر چه مايلى بگو. گفتم: در دفتر ماليات، من فلان مبلغ بدهكارم اگر پرداخت كنم از بين ميروم. دفتر را خواست و تمام ماليات مرا خط زد و نامه اى داد مبنى بر اينكه بدهى مالياتى ندارم بعد مخزن اموال خود را خواست و تمام ثروت خويش را با من نصف نمود. از چهار پايان يك مركب را خود برميداشت و يكى را به من ميداد آنگاه غلامان را خواست يك غلام را بمن داد و ديگرى را براى خود نگه داشت. لباس هاى خود را خواست يك جامه به من مي داد ديگرى را نگه ميداشت تمام ثروت خود را نصف كرد در این بين ميگفت آيا تو را شاد كردم. گفتم به خدا قسم شاد شدم.
موقع حج كه رسيد با خود گفتم پاداش اين عمل چيزى نيست جز اينكه به مكه روم و در آنجا برايش دعا كنم و خدمت مولايم حضرت صادق برسم و سپاسگزارى از او بنمايم و تقاضا كنم برايش دعا كند به مكه رفتم و خدمت حضرت صادق رسيدم.
همين كه چشمم به آقا افتاد آثار شادى در چهره اش آشكارا ديده مى شد.
فرمود: با آن مرد چه كردى؟ من جريان را برايش شرح مي دادم پيوسته شاد و خوشحال مى شد عرض كردم آقا از كارى كه نسبت به من كرد شما شاد شديد؟ فرمود بلى به خدا قسم مرا شاد كرد به خدا سوگند آباء گرامم را شاد نمود به خدا سوگند پيامبر اكرم را شاد كرد و اللَّه خدا را در عرش شاد نمود.] (بحارالانوار،ج47، ص 208)
🔶شاد کردن دل مومن تنها با جک گفتن نیست، بلکه برطرف کردن مشکل آن شخص مومن است که حقیقتا شادی را وارد دل او کرده و طبق روایت فوق به دنبال آن باعث شادی اهل بیت ع و رسول الله ص و خوشنودی خدا می گردد.
🚩در حقیقت، دنیا محل بازگشت اعمال انسان هاست، و هرکس نتیجه اعمالش را در این دنیا خواهد دید؛ از رسول خدا ص روایت است که : روزی به ناگهان گرگی ، کودکِ زنی را به دندان گرفت و برد، زن تکه نانی به دست داشت و متحیر شاهد این صحنه بود که سائلی آمد و تکه نان او را درخواست کرد، زن تکه نان را به او داد و در همان موقع گرگ نیز بچه او را زمین گذاشت و رفت، در همین هنگام زن صدایی شنید که می گفت: فَسَمِعَتْ قَائِلًا يَقُولُ وَ هِيَ لَا تَرَاهُ خُذِي اللُّقْمَةَ بِلُقْمَةٍ ، لقمه ای دادی و لقمه ای گرفتی! (مستدرک الوسائل، ج7،ص 153)
👈در این بین خوشحال کردن دل یتیمان جایگاه ویژه ای نزد خدای متعال داشته و کسانی را که یتیمی خوشحال کنند در بهترین منزل ها در بهشت جای خواهد داد؛ رسول خدا ص در روایتی دیگر می فرمایند: در بهشت خانه اى هست كه آن را خانه خوشحالى نامند و جز كسانى كه يتيمان مؤمنان را خوشحال كرده باشند، وارد آن نميشوند.(نهج الفصاحه، ص 329)
✅ @Aminikhaah_media
🔵 #خط_کوفی
🔴 (از کوفه علی ع تا کوفه حسین ع)
🔷 جلسه پنجم
📍برای ارائه تحلیل درستی از ماجرای کربلا می بایست به ساختار شهر کوفه توجه ویژه داشته باشیم.
🚩ساختار این شهر به گونه ای بود که مردم را به سمت فساد سوق داده، حاکم فاسد را پذیرفته و حاکم صالح را پس می زد؛ درواقع این شهر دارای فساد ساختاری و سیاسی بود که اصلاح آن برای امیرالمومنین اهمیت فراوان داشت، زیرا اگر نظام از طاغوت فاصله بگیرد ، مردم هم از طغیان فاصله می گیرند.
🔶در کوفه هفت قبیله بودند که با مدل قبیلگی و نظام اسباع (قبایل هفت گانه) اداره می شدند؛ در ابتدا این نظام هفت گانه را سعد بن ابی وقاص شکل داد؛ هر کدام از این قبایل یک فرماندهی داشتند که از استاندار حقوق مردم قبیله و کمک های نقدی و غیر نقدی و غنائم را تحویل می گرفت و در زمان جنگ نیز می بایست مردان قبیله اش را برای جنگیدن به میدان می آورد.
🚩درواقع حاکم، زمانی که می خواست مردم را در امری با خود همراه کند کافی بود تا سران این قبایل را ببیند و آن ها را راضی کند، همین کافی بود تا مردمان آن ها نیز به تبعیت از ایشان پیرو خواست حاکم شوند، در غیر این صورت حقوق و مزایای آن ها قطع می شد.
◀️ این نظام اسباع تا سال 50 هجری ادامه داشت تا اینکه با روی کار آمدن "زیاد " این نظام را به نظام (ارباع=چهارگانه) تغییر داد، او برای ایجاد اعتدال در بین قبایلی که از شیعیان امیرالمومنین بودند، آن ها را با قبایل دیگر که از طرفداران علی ع نبودند درآمیخت تا فضای منفی ایجاد شده بر علیه بنی امیه در کوفه را اعتدال بخشد.
👈او علاوه بر این، مقامی به نام "عِریف " هم برای هر یک از این قبایل تعریف کرد، که خودش مستقیما آن ها را تعیین می کرد؛ عریف به یک معنا معاون اجرایی رییس قبیله محسوب می شد و 5 وظیفه اصلی داشت:
1⃣ عطایایی (از حقوق، غنائم و کمک های نقدی و غیر نقدی و..) که رییس قبیله می گرفت، بین قبیله پخش می کرد.
2⃣ اسامی کسانی را که حقوق دریافت کرده اند ثبت و ضبط می کرد.
3⃣ امور مربوط به ثبت احوال و اسامی را انجام می داد.
4⃣ عملیات اطلاعاتی، انتظامی و به طور کلی تامین امنیت قبیله به عهده او بود.
5⃣ کار رسانه ای ( فراخوان به جنگ یا صلح و..) را نیز بر عهده داشت.
📛 قبل از ماجرای کربلا عبیدالله بن زیاد ، عریف ها را جمع کرد و از آن ها ضمانت گرفت که کسی در حوزه آن ها شورش نکند، درغیر این صورت علاوه بر اعدام فرد شورشگر حقوق قبیله نیز قطع خواهد شد.
❌درواقع مردم کوفه ، اول به خاطر سابقه تاریخی که داشتند تصور کردند اباعبدالله ع نیز مانند پدر و برادرش، زمانی که تحت فشار قرار بگیرد پای مذاکره با یزید خواهد نشست و دوم آنکه به خاطره ترس از قطع شدن حقوق و مقرری خود، سکوت و نشستن در خانه هایشان را به حضور در لشکر امام حسین ع و دفاع از ایشان ترجیح دادند.
🔴شهادت امام حسین ع ثمره سال ها کار اقتصادی، فرهنگی و عقیدتی حکومت بنی امیه بود.
✅ @Aminikhaah_Media
🔵 #رهایی_از_غم
🔴 (کربلا دروازه ای برای برون رفت از افسردگی)
🔷 جلسات ششم و هفتم
🔶 بخش اول
📍عوامل افسردگی به دو دسته بیرونی و درونی قابل تقسیم است، که معمولا قسم درونی آن ناشی از اعمال و رفتار خود ماست؛ اگر باعث گره خوردن در کار دیگری شویم و یا زمانی که میتوانیم، برای حل مشکل دیگران قدمی برنداریم و بالعکس به مشکلاتشان اضافه کنیم و.. همه باعث گره خوردن زندگی خودمان می شود.
📖در روایتی آمده است: هر كس يك گرفتارى از گرفتاري هاى دنيائى مؤمنى را برطرف كند، خداوند سبحان هفتاد و دو گرفتارى و رنج اخروى او را برطرف سازد، و هفتاد و دو ناراحتى از رنج هاى دنيائى او را كه سبكتر از همه آنها بيمارى های گوارشی است برطرف نمايد. (من لا یحضره الفقیه،ج4،ص16)
👈در روایت دیگری از امام صادق ع نقل شده که فرمودند:هر كس به داد ستمديده پريشانى برسد و اندوه از دل او بردارد، و گرفتارى او را برطرف سازد، و او را در انجام حاجتش يارى كند، وى را بدين كار در نزد پروردگار هفتاد و دو رحمت باشد كه يكى را در دنيا بر او نازل سازد تا همه امور او بدان سامان پذيرد، و هفتاد و يك رحمت براى قيامت او ذخيره نگهدارد تا از بيم و هول آن روز در امان باشد (ثواب لاعمال و عقاب الاعمال،ص149)
برطرف کردن مشکل دیگران حتی میتواند با لبخند زدن و با چهره گشاده با آن ها برخورد کردن هم باشد؛
🏳چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو*************ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست (صائب تبریزی)
🚩شاد کردن دل مومن می تواند با عیادت از او در وقت بیماری اش باشد؛ در روایتی از پیامبر اکرم ص نقل شده که روز قیامت شخصی را می آورند و از خدای متعال ندا می رسد که چرا هنگام مریضی به سراغم نیامدی؟!.. يُعَيِّرُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ: عَبْدِي، مَا مَنَعَكَ إِذْ مَرِضْتُ أَنْ تَعُودَنِي فَيَقُولُ: سُبْحَانَكَ، أَنْتَ رَبُّ الْعِبَادِ لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ! فَيَقُولُ مَرِضَ أَخُوكَ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ تَعُدْهُ، وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِي عِنْدَهُ، ثُمَّ لتكلفت بِحَوَائِجِكَ فَقَضَيْتُهَا لَكَ، وَ ذَلِكَ مِنْ كَرَامَةِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ، وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِيم ؛ روز رستاخيز خدا يك بنده خود را سرزنش كند كه چه تو را باز داشت كه من بيمار شدم و مرا عيادت نكردى؟ گويد: منزهى تو پروردگار بنده هائى نه دردگيرى و نه بيمارى، فرمايد: برادر مؤمنت بيمار شد و او را عيادت نكردى، به عزت و جلالم سوگند اگر عيادتش كرده بودى مرا در بر او می يافتى و من نيازهايت را كفايت مي كردم و همه را بر مى آوردم براى احترام بنده مؤمنم و من بخشنده و مهربانم. (امالی طوسی،ص629)
💡گاهی کارهای بسیار کوچک اثرات بزرگی داشته و باعث ایجاد گشایش و یا بالعکس باعث گره خوردن در زندگی می شوند.
🔷در حدیثی از امام صادق ع آمده است: هر مؤمنى كه گرفتارى مؤمنى را بر طرف كند خداوند هفتاد گرفتارى از گرفتاريهاى دنيا و آخرت را از وى دور سازد، و فرمود: هر كس مؤمن تنگدستى را از تنگدستى نجات دهد يا در حال تنگدستى بر او آسان گيرد خداوند حوائج او را در دنيا و آخرت برآورد، و فرمود: هر كس عيب مؤمنى را آن عيبى كه از آشكارشدنش ترسناك است بپوشاند خداوند هفتاد عيب از همان قبيل عيبها از او در دنيا و آخرت بپوشاند، فرمود: و براستى خداوند بزرگ يار و مددكار مؤمن خواهد بود مادامى كه مؤمن در مقام يارى و مددكارى مؤمن ديگر باشد، پس از اين پند و اندرز بهره گيريد و بكار نيك رغبت نمائيد. در این روایت تاکید شده خدای متعال در کمک بنده خود است تا زمانی که او مشغول کمک به دیگران باشد: وَ اللَّهُ فِي عَوْنِ الْمُؤْمِنِ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،ص135)
🏳 گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان************نگاه دار سر رشته تا نگه دارد (حافظ)
✅ @Aminikhaah_Media