نظام تقديم 38.mp3
5.44M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه سی و هشتم
#ملکوت_اعمال / 38
📅97/09/18
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش پنجم
🔶مرحوم صفایی می فرماید:
«آنها که از روی وظیفه حرکت می کنند و آنها که برخورد هایشان و تجمعاتشان حرکت است ، دیگر در انتظار رسیدن به مقصد نیستند.
و هوس وصل ندارند که این هم هوس است و این هم اسارت است و در یک مرحله همین هم شرک است.
چقدر فرق است میان اینگونه حرکت که نتیجه اش به مقصد وابستگی ندارد بلکه با کیفیت و چگونگی خودش مربوط میشود و حرکت های دیگر که پس از رسیدن به مقصد هم نتیجه ای به دست نمی دهند و جز غرور و ظلمت چیزی نمی آفرینند.
حرکت از روی وظیفه و تجمع به خاطر وظیفه نتیجه اش پیش خور شده است و پاداشش گذشته است.»
یک سوال بالاخره نتیجه بخواهیم یا نه؟ بالاخره هر کدام از ما به پول ، همسر ، رفاه ، آسایش و ... احتیاج داریم آیا این ها را درخواست کنیم یا بگوییم فقط خدا ما را بس است؟
قرآن کریم در مورد اهل بیت(ع) می فرماید:
《 رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺯﻛﺎﺕ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ ، [ ﻭ ] ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻨﺪ .( النور\ 37) 》
=> یعنی این بزرگواران تجارت و کاسبی می کنند تا درآمد کسب کنند و پول دربیاورند و از مهارت هایی هم استفاده می کنند.
می دانستید که ما روایت های متعددی داریم که به بازاری ها تکنیک و مهارت می دهد تا چگونه حرف بزنند و مشتری جذب کنند.
مهارت هایی که بتوان مشتری را جذب کرد و جنس و کالای خود را فروخت.
=> یعنی اهل بیت (ع) زمانی که تجارت می کردند همزمان هم سود می کردند و هم خدا را یاد می کردند و او را داشتند.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش ششم
🔶 یک روایتی هست که ابن شهر آشوب در مناقب نقل می کند. این کتاب خیلی اهمیت دارد.
«قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ أُهْدِيَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص نَاقَتَانِ عَظِيمَتَانِ سَمِينَتَان
برای پیامبر اکرم دو شتر بزرگ و چاق آوردند
ِ فَقَالَ لِلصَّحَابَةِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ بِقِيَامِهِمَا وَ رُكُوعِهِمَا وَ سُجُودِهِمَا وَ وُضُوئِهِمَا وَ خُشُوعِهِمَا لَا يَهْتَمُّ فِيهِمَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا بِشَيْءٍ وَ لَا يُحَدِّثُ قَلْبَهُ بِفِكْرِ الدُّنْيَا أُهْدِي إِلَيْهِ إِحْدَى هَاتَيْنِ النَّاقَتَيْن
پیامبر اکرم (ص) به اصحابشان فرمودند:
آیا کسی است که دو رکعت نماز بخواند و یک لحظه در قیامش ، رکوعش ، سجودش ، وضویش و در خشوعش به هیچ چیز دنیایی فکر نکند؟ تا این دو دوشتر را به او هدیه بدهم.
ببینید مسابقه پیامبر اینگونه است.
فَقَالَهَا مَرَّةً وَ مَرَّتَيْنِ وَ ثَلَاثَةً لَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِه
حضرت یکبار ، دوبار و سه بار این جمله را فرمود اما کسی جواب نداد.
فَقَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ أُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ أُكَبِّرُ تَكْبِيرَةَ الْأُولَى وَ إِلَى أَنْ أُسَلِّمَ مِنْهُمَا لَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا
امیرامومنین برخاستند و فرمودند:
یا رسول الله! من دو رکعت نماز می خوانم ، تکبیر می گویم و یک لحظه هم به چیزی از دنیا فکر نمی کنم.
فَقَالَ يَا عَلِيُّ صَلِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْك
پیامبر (ص) فرمودند: ای علی نماز بخوان ، درود خدا بر تو باد.
فَكَبَّرَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ دَخَلَ فِي الصَّلَاة
پس حضرت تکبیر گفت و داخل نماز شدند.
فَلَمَّا سَلَّمَ مِنَ الرَّكْعَتَيْنِ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ أَعْطِهِ إِحْدَى النَّاقَتَيْن
امیرالمومنین دو رکعت نماز را خواند ، جبرائیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
ای محمد ، خداوند بر تو سلام رساند و به تو می فرماید که یکی از شتر ها را به علی (ع) عطا کن.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنِّي شَارَطْتُهُ أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ لَا يُحَدِّثُ فِيهِمَا بِشَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا
پیامبر فرمودند که من شرط کرده بودم که دو رکعت نماز بخواند و به هیچ چیز از دنیا فکر نکند.
أُعْطِيهِ إِحْدَى النَّاقَتَيْنِ إِنْ صَلَّاهُمَا وَ إِنَّهُ جَلَسَ فِي التَّشَهُّدِ فَتَفَكَّرَ فِي نَفْسِهِ أَيَّهُمَا يَأْخُذُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ تَفَكَّرَ أَيَّهُمَا يَأْخُذُهَا أَسْمَنَهُمَا وَ أَعْظَمَهُمَا فَيَنْحَرَهَا وَ يَتَصَدَّقَ بِهَا لِوَجْهِ اللَّه
امیرالمومنین ع در تشهد نشسته بودند و در خودشان به این فکر می کردند که کدام یک از شترها را بگیرم؟
پس جبرئیل گفت: ای محمد ، همانا خدا به تو سلام می رساند و به تو میفرماید که علی ع تفکر می کرد در این که کدام یک از شتر ها
را که چاق تر و بزرگتر است بگیرد تا آن را قربانی کند و برای خدا صدقه بدهد.
فَكَانَ تَفَكُّرُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِنَفْسِهِ وَ لَا لِلدُّنْيَا فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ وَ أَعْطَاهُ كِلَيْهِمَا
پس امیرالمومنین داشت برای خدا فکر می کرد و برای خودش فکر نمی کرد.
سپس پیامبر اکرم گریستند و هر دو شتر را به حضرت دادند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 39.mp3
5.14M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه سی و نهم
#ملکوت_اعمال / 39
📅97/09/19
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلي 11.mp3
22.17M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه یازدهم
📅97/09/19
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش هفتم
🔶البته همینطور است که امیرالمومنین ع وقتی در نماز به دنیا فکر می کردند هم برای خدا بود.
یعنی حضرت نماز خواندند برای خدا ، در نماز به دنیا و پول فکر می کردند برای خدا و به این فکر می کردند که شتر را قربانی کنند و صدقه بدهند برای خدا.
خب یک سوال ، چه چیزی به امیرالمومنین ع می رسد؟
خدا.
نتیجه چه میشود؟
نتیجه هم خداست.
=>حضرت عاشق خدا بودند.
حالا می بینید بخاطر وظیفه ، نتیجه دو برابر می شود؟
سپس بعد از این ماجرا آیه هم نازل شد:
《 إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ
ﺑﻰ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﻣﺎﻳﻪ ﭘﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺮﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺮﻭﻯ ﺗﻌﻘﻞ ﺩﺍﺭﺩ ، ﻳﺎ ﺑﺎ ﺗﺎﻣﻞ ﻭ ﺩﻗﺖ [ ﺑﻪ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﻫﺎ ] ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﻯ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ .(ق\37)
مگر نه اینکه آدم تکلیف گرا بشود نباید به نتیجه فکر کند؟ یا باید فکر کند؟
اتفاقا خیلی باید به نتیجه فکر کند ولی نباید به خاطر نتیجه سطح پایین ، نتیجه سطح بالا را از دست بدهد و از آن غافل بشود.
اگر ما در انتخابات شرکت کردیم ، بگوییم آقا ما فقط به وظیفه عمل کردیم؟ و نمی خواهیم که رای بیاوریم؟
وظیفه تو است که برای خدا تلاش کنی تا رای جمع کنی.
بعد مجبور می شوی کارهایی انجام بدهی تا بیشتر مورد توهین قرار بگیری!
مثلا تو را متهم می کنند ، مگر حضرت زهرا (س) را متهم نکردند؟
امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه می فرمایند:
به دنبال فدک بودیم و چقدر به ما توهین کردند.
«بَلى! كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكمِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ، وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ، وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ. وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكوَغَيْرِ فَدَكٍ، وَالنَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا، وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا، وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ في فُسْحَتِهَا، وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا، لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَالْمَدَرُ، وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَراكِمُ»
«آرى از ميان آنچه آسمان بر آن سايه افكنده تنها فدك در اختيار ما بود كه آن هم گروهى بر آن بخل و حسادت ورزيدند و گروه ديگرى آن را سخاوتمندانه رها كردند (و از دست ما خارج گرديد) و بهترين حاكم خدا است.
مرا با «فدك» و غير فدك چه كار؟ در حالى كه جايگاه فرداى هر كس قبر او است كه در تاريكى آن آثارش محو، و اخبارش ناپديد مى شود. قبر حفره اى است كه هرچه بر وسعت آن افزوده شود و دست حفر كننده بازتر باشد، سرانجام سنگ و كلوخ آنرا پر مى كند، و جاهاى خالى آنرا خاكهاى انباشته مسدود مى نمايد.» (نهج البلاغه ، نامه 45)
امیرالمومنین فدک را برای چه می خواستند؟
حضرت فدک را برای پول می خواستند.
خب حالا پول را برای چه می خواستند؟
پول می خواستند تا سفره پهن کنند و مردم بر سر سفره ایشان بنشینند.
برای چه مردم بر سر سفره بنشینند؟
تا مردم نمک گیر شوند ، چرا؟
اصلا می دانستید قرآن در سوره مبارکه قریش میفرماید:
فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ
ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻨﺪ ؛(قریش / 3)
الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻤﻰ [ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ] ﺍﻳﻤﻨﻰ ﺷﺎﻥ ﺑﺨﺸﻴﺪ .(قریش / 4)
یعنی ببین من تو را از گرسنگی نجات می دهم ، حالا مرا بپرست.
اگر مجلس شام نبود ، مردم گرایش پیدا می کردند؟
یا زمانی که دیدار پیامبر ص با شرط پرداخت صدقه شده بود ، مردم به سمت حضرت آمدند؟
باید پول داشته باشی و خرج کنی تا مردم را جمع کنی.
حالا یعنی همین که آمدند بس است بعدش چی؟
امیرالمومنین هر چه اطرافشان شلوغ تر می شد ، ضجه و ناله حضرت شدید تر می شد.
مسئله این است که نتیجه را بخواهی ولی کم نخواهی.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 40.mp3
4.95M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهلم
#ملکوت_اعمال / 40
📅97/09/20
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
زندگي به سبک بندگي 05.mp3
13.86M
🔈 #زندگی_به_سبک_بندگی
🔈 مروری بر حدیث عنوان بصری
🔊 جلسه پنجم
📅97/09/21
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش هشتم
🔶امیرالمومنین فرمودند:
من خیلی کارها را انجام ندادم به خاطر اینکه اگر این کارها را انجام می دادم خیلی از پامنبری هایم پراکنده می شدند!
امیرالمومنین ع فرمودند:
« وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ»
(الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 59)
«اگر مردم را به كنار گذاردن سنّتشان وا دارم و سنّت ها را به جايگاه نخستين و آن گونه كه در زمان پيامبر خدا بود، تغيير دهم، سپاهم پراكنده شود و تنها مانم يا با گروهى اندك از پيروانم.»
اینها نگاه توامان به وظیفه و نتیجه است.
امام باقر ع فرمودند:
« إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ نَزَلَ عَلَى رَجُلٍ بِالطَّائِفِ قَبْلَ الْإِسْلَامِ فَأَكْرَمَه»
پیامبر اکرم قبل از پیامبری شان و قبل از اسلام ، به طائف رفتند و مهمان یک پیرمردی شدند.
آن پیرمرد هم از پیامبر ص پذیرایی کرد.
«فَلَمَّا أَنْ بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص إِلَى النَّاسِ قِيلَ لِلرَّجُلِ أَ تَدْرِي مَنِ الَّذِي أَرْسَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى النَّاسِ قَالَ لَا قَالُوا لَهُ هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ يَتِيمُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ الَّذِي كَانَ نَزَلَ بِكَ بِالطَّائِفِ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا فَأَكْرَمْتَهُ قَالَ فَقَدِمَ الرَّجُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ أَسْلَم»
بعد از رسالت پیامبر ، به آن پیرمرد گفته شد که می دانستی آن مردی که از او در طائف پذیرایی کردی ، پیامبر و رسول خدا شده است؟
پیرمرد گفت: نه.
پیرمرد از طائف به مدینه نزد پیامبر رفت و سلام کرد.
« ثُمَّ قَالَ لَهُ أَ تَعْرِفُنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا رَبُّ الْمَنْزِلِ الَّذِي نَزَلْتَ بِهِ بِالطَّائِفِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا فَأَكْرَمْتُكَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مَرْحَباً بِكَ سَلْ حَاجَتَك»
گفت: ای رسول خدا مرا می شناسی؟
حضرت فرمودند: تو کیستی؟
گفت: شما آمده بودی به طائف و من شما را اکرام کردم و از شما پذیرایی کردم.
پیامبر فرمودند: خوش آمدی!
حاجتت چیست؟
«َ فَقَالَ أَسْأَلُكَ مِائَتَيْ شَاةٍ بِرُعَاتِهَا فَأَمَرَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِمَا سَأَلَ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ مَا كَانَ عَلَى هَذَا الرَّجُلِ أَنْ يَسْأَلَنِي سُؤَالَ عَجُوزِ بَنِي إِسْرَائِيلَ لِمُوسَى ع»
گفت: دویست عدد گوسفند با چوپان.
پیامبر دستور دادند که آنچه را خواست به او بدهند.
پیامبر به اصحاب خود فرمود که درخواست این پیرمرد از آن پیرزن بنی اسرائیل هم کمتر بود.
ادامه دارد ....
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش نهم
🔶 « فَقَالُوا وَ مَا سَأَلَتْ عَجُوزُ بَنِي إِسْرَائِيلَ لِمُوسَى فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ أَوْحَى إِلَى مُوسَى أَنِ احْمِلْ عِظَامَ يُوسُفَ مِنْ مِصْرَ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا إِلَى الْأَرْضِ الْمُقَدَّسَةِ بِالشَّامِ فَسَأَلَ مُوسَى عَنْ قَبْرِ يُوسُفَ ع فَجَاءَهُ شَيْخٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ أَحَدٌ يَعْرِفُ قَبْرَهُ فَفُلَانَةُ فَأَرْسَلَ مُوسَى ع إِلَيْهَا فَلَمَّا جَاءَتْهُ قَالَ تَعْلَمِينَ مَوْضِعَ قَبْرِ يُوسُفَ ع قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَدُلِّينِي عَلَيْهِ وَ لَكِ مَا سَأَلْتِ قَالَ لَا أَدُلُّكَ عَلَيْهِ إِلَّا بِحُكْمِي»
خداوند متعال به موسی ع وحی کرد که وقتی داری از مصر می روی ، جسد یوسف را پیدا کن و با خودت به شام ببر.
موسی ع به دنبال قبر یوسف ع می گشت.
یک پیرمردی آمد و به حضرت موسی گفت دنبال چه می گردی؟
فرمودند که دنبال قبر یوسف می گردم.
پیرمرد گفت: فقط یک پیرزن با فلان نشانی ، محل قبر یوسف را میداند ، از او بپرس.
حضرت موسی آمد و گفت:
می دانی قبر یوسف کجاست؟
جواب داد:
بله.
حضرت موسی فرمود:
به من بگو و هرچه هم بخواهی به تو می دهم.
پیرزن گفت:
خواسته ام را به ازای نشانی که به تو می دهم ، خودم باید مشخص کنم.
« قَالَ فَلَكِ الْجَنَّةُ قَالَتْ لَا إِلَّا بِحُكْمِي عَلَيْكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى لَا يَكْبُرُ عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ لَهَا حُكْمَهَا فَقَالَ لَهَا مُوسَى فَلَكِ حُكْمُكِ قَالَتْ فَإِنَّ حُكْمِي أَنْ أَكُونَ مَعَكَ فِي دَرَجَتِكَ الَّتِي تَكُونُ فِيهَا- يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كَانَ عَلَى هَذَا لَوْ سَأَلَنِي مَا سَأَلَتْ عَجُوزُ بَنِي إِسْرَائِيلَ.»
حضرت موسی فرمود بهشت بر تو باد.
پیرزن گفت نه ، خودم باید بگویم.
خداوند به موسی وحی کرد ، بگذار خودش حکم گذاری و معین کند.
حضرت موسی فرمود حکمت چیست؟
پیرزن گفت:
اگر آدرس بدهی که در بهشت کجا هستی تا من هم در بهشت نزد تو باشم ، آنوقت آدرس قبر یوسف ع را به تو می دهم.
پیامبر اکرم ص فرمودند چرا این پیرمرد از آن پیرزن کمتر بود؟
به دویست عدد گوسفند و تعدادی چوپان قناعت کرد؟ در صورتی که فضا فراهم بود تا از پیامبر بخواهد که دستم را بگیر و مرا به بهشت ببر.
(الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 155)
خواستن نتیجه مشکلش این است که کم می خواهی!
همه ی نتایج را باید بخواهی و تا آن آخرین حدی که دارد باید بخواهی.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 41.mp3
3.89M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهل و یکم
#ملکوت_اعمال / 41
📅97/09/24
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
مغالطه ۱ (online-audio-converter.com).mp3
22.51M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 10
📅97/09/21
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش دهم
🔶اباعبدالله ع در کربلا هر چه از نتیجه بود ، خواستند.
اصلا این که حضرت می گویند خدا را میخواهم ، یعنی چه؟
یعنی من همه چیز و همه عالم را میخواهم.
واقعا هم ، حضرت همه عالم را گرفتند ، درست است؟
امام حسین ع به کم قانع نبودند.
اصحاب حضرت هم همینطور بودند.
شب عاشورا حضرت از بین دو انگشتشان به اصحاب نشان دادند. که حالا که تا همین جا هم آمدید ببینید این بهشت قطعا نتیجه همین قدمی است که برداشتید و عمل به وظیفه کردید. بهشت برای شما قطعی است.
اصحاب گفتند:
یا اباعبدالله خودتان در کجا هستید؟ آنجا را به ما نشان بدهید ، بهشت را می خواهیم چه کار؟
می بینید چقدر عجیب است و چقدر روح عظمت پیدا می کند؟
امیرالمومنین ع فرمود:
« الْجَلْسَةُ فِي الْجَامِعِ خَيْرٌ لِي مِنَ الْجَلْسَةِ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ الجلسة [الْجَنَّةَ] فِيهَا رِضَى نَفْسِي وَ الْجَامِعَ فِيهَا رِضَى رَبِّي.» (عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 208)
من در مسجد بنشینم ، بیشتر دوست دارم تا اینکه در بهشت بنشینم.
مگر مسجد نمی روند تا بروند بهشت؟
حضرت در ادامه می فرماید:
در بهشت می نشینم خودم خوشم می آید و راضی هستم ولی در مسجد که می نشینم خدا خوشش می آید و راضی می شود.
چقدر نباید این انانیت برطرف شده باشد؟
خب بنابراین اگر در بین دو راهی نتایج قرار گرفتی که از کدام نتیجه می توانی بهتر لذت ببری ، آن نتیجه ای را انتخاب کن که خودت در آن نیستی یا کمتر هستی.
امام سجاد ع حج که می خواستند بروند ، می فرمودند:
«حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لَا يُسَافِرُ إِلَّا مَعَ رِفْقَةٍ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ يَشْتَرِطُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ خَدَمِ الرِّفْقَةِ فِيمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَسَافَرَ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ فَرَآهُ رَجُلٌ فَعَرَفَهُ فَقَالَ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَنْ هَذَا قَالُوا لَا قَالَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع فَوَثَبُوا فَقَبَّلُوا يَدَهُ وَ رِجْلَهُ وَ قَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَرَدْتَ أَنْ تُصْلِيَنَا نَارَ جَهَنَّمَ لَوْ بَدَرَتْ مِنَّا إِلَيْكَ يَدٌ أَوْ لِسَانٌ أَ مَا كُنَّا قَدْ هَلَكْنَا آخِرَ الدَّهْرِ فَمَا الَّذِي يَحْمِلُكَ عَلَى هَذَا فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ قَدْ سَافَرْتُ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ يَعْرِفُونَنِي فَأَعْطَوْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ ص مَا لَا أَسْتَحِقُّ بِهِ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ تُعْطُونِي مِثْلَ ذَلِكَ فَصَارَ كِتْمَانُ أَمْرِي أَحَبَّ إِلَيَّ.»
(عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 145)
بگردید برای من کاروانی پیدا کنید که هیچ کس مرا نشناسد.
بعد می فرمودند که بگویید می خواهیم برای خدمه کسی را استخدام کنیم.
حضرت در راه صورتشان را می بستند و به بقیه کمک و خدمت می کردند.
یک نفر امام سجاد ع را شناخت و گفت ، یابن رسول الله شما اینجا چه کار می کنید؟
حضرت فرمودند: چیزی نگو من آمده ام اینجا به بقیه خدمت کنم.
بعد گفت که شما خیلی جایگاه دارید این کار درست است؟
حضرت فرمود: می ترسم به خاطر پیامبر مرا خیلی احترام بگذارند.
وقتی که می رسیدند مکه برای حج ، همه لبیک می گفتند ولی حضرت نمی گفتند.
پرسیدند چرا لبیک نمی گویید؟
می فرمود: می ترسم بگویم لبیک و جواب بیاید لالبیک ، لاسعدیک.
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
بعد از این ماجرا ها وقتی آن مسافر امام سجاد ع را با آن وضعیت دید ، به هم کاروانی ها گفت:
شما خجالت نمی کشید که همه کارهایتان را امام سجاد ، پسر رسول خدا انجام می دهد؟
همه وقتی حضرت را شناختند به دست و پای ایشان افتادند و گفتند که آقا به ما خود را معرفی می کردید تا بر سر پسر رسول خدا فریاد نزنیم و جهنمی نشویم.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 42.mp3
5.01M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهل و دوم
#ملکوت_اعمال / 42
📅97/09/25
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
انسان 250 ساله 01.mp3
7.26M
🔈 #انسان_250_ساله
📢 مروری بر کتاب انسان 250 ساله رهبر معظم انقلاب
🔊 جلسه اول
چرا باید حضرت آقا و «انسان 250 ساله» را مطالعه کرد؟
📅97/09/25
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش اول
🔶 امام (ره) در مورد نسبت وظیفه و نتیجه یک سخنرانی مهمی دارند که خیلی منطبق با شرایط امروز است.
یعنی در آن بحبحه ای است که به امام می گویند ، آقا انقلاب کردید که چی؟
همان سوالی که الآن مطرح است.
امام قبل از پیروزی انقلاب ، آبان 57 ، زمانی که هنوز شاه از کشور فرار نکرده است ، دارند خواص و ویژگی های انقلاب را می گویند.
امام در اول سخنرانی خود می گویند ، ما دو گونه تشخیص وظیفه داریم:
1- یک دسته از آن اینگونه است که آدم باید نتیجه را در نظر بگیرد و بعد اقدام کند.
2- دسته ای دیگر از آن نیز اینگونه است که نتیجه را نباید در نظر گرفت و فقط باید اقدام کرد.
«در اين مسائلى كه ما و شما وارد هستيم، در آنكه اصولش سه تا مسأله است:
يكى نبودن محمد رضا خان و اين سلسله، سلسله پهلوى؛
و يكى نبودن اصل رژيم سلطنتى؛
و يكى هم استقرار حكومت عدل اسلامى، جمهورى اسلامى؛
در همه مسائلى كه انسان اقدام مى كند يك جورش اين طور است كه يك قسم از مسائل اين طور است كه، انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مى كند نتيجه حاصل مى شود، نمى شود؟ آيا مى رسد به اين مقصدى كه دارد، نمى رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى رسد اقدام مى كند، اگر مطمئن نشد اقدام نمى كند. يك قسم از مسائل اين طورى است.
يك قسم از مسائل هم هست كه انسان تكليف دارد از طرف خدا، كه اصل مطلب يك تكليفى هست. و نتايجى هم احتمال مى رود حاصل بشود، و احتمال هم مى رود حاصل نشود. در اين مسائلى كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه نتيجه اى [از] آن مطلبى كه ما مى خواهيم، حاصل مى شود، اين لازم نيست علم پيدا كند؛ انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به او شده، به آن تكليف عمل بكند.»
(صحيفه امام، ج5، ص: 18 ؛ سخنرانى [در جمع ايرانيان مقيم خارج درباره وجوب مبارزه با حكومتهاى ظالم]
زمان: 27 آبان 1357)
بعد از این می فرمایند انقلاب ما از آن وظایفی بود که اصلا ما نباید نتیجه ای برای آن لحاظ کنیم و ما وظیفه داشتیم انقلاب کنیم حتی اگر همه ما کشته شویم!
امام در ادامه شاه را با معاویه تطبیق می دهد و می فرماید:
«حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ که قیام کردند بر ضد معاویه، البته می خواستند به اینکه معاویه را از مقام خودش کنار بزنند و یک ... آدمی که فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنندش کنار، و یک آدم صحیحی را به جای او بگذارند در شامات و سوریه و آنجاها. لکن جلوگیری از ظلم معاویه یک تکلیف شرعی بود که باید قیام کنند به این امر و به مردم بفهمانند که این ظالم است و باید این طور اشخاص دفع بشوند. و ایشان قیام کردند و منتهی به این شد که موفق نشدند به اینکه او را از مقامی که داشت [منعزلش] کنند.»
این کلام امام یعنی امیرالمومنین تا آخرین نفس در مقابل معاویه ایستادند و مقاومت کردند اما پیروز نشدند و می دانستند هم که پیروز نمی شوند.
بعد در اینجا امام معاویه را با شاه مقایسه می کنند.
«حضرت سید الشهداء قیام کردند بر ضد یزید؛ و شاید و همان طور هم بود که خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند.
این اخبارش هم این طور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب؛ در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند ـ و لو اینکه کشته بشوند ـ قیام کردند و کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند. »
یعنی امام حسین ع هم می دانستند حرکتشان نتیجه ظاهری که مدنظر حضرت است را ندارد ، با این حال قیام کردند.
« الآن وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همان طورى كه ... معاويه هم امام جماعت بوده هم امام جمعه؛ آن طور نبوده است كه معاويه اصلًا نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مى خوانده و هم روزه مى گرفته و هم امام جماعت هم بوده؛ مى رفته مسجد و عقبش نماز مى خواندند مسلمانها؛ هم روز جمعه مى رفته نماز جمعه مى خوانده و همه اين مسائل شرعيه اى كه بوده است ـ به حَسَب صورت ـ عمل مى كرده لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقى بوده و يك آدم ظالمى بوده و مال مردم را مى گرفته و اگر هر جور دستش مى رسيده ظلم و آدمكشى و همه اينها را داشته، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمى خوانده، چون كافر بود قيام كرده بود بر ضد او؛ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مى كرد و لكن بر خلاف موازين اين مَسْنَد را گرفته بود؛ يك حكومت جائر بود كه بر خلاف موازين الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مى كرد؛ از اين جهت حضرت امير قيام كرد، و لو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد؛ تكليف اين بود كه با يك همچو آدمى بايد معارضه و مبارزه بكند.»
=>ما هم اگر یقین داشته باشیم که همه کشته می شویم ، باز هم باید قیام کنیم.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 43.mp3
4.49M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهل و سوم
#ملکوت_اعمال / 43
📅97/09/26
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلي 12.mp3
23.29M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه دوازدهم
📅97/09/26
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
شان عند الله.mp3
12.43M
🔈 #شان_عند_الله
📢 تحلیلی بر مفهوم «با کلاس بودن»
🔊 یک جلسه
📅97/09/26
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 44.mp3
5.25M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهل و چهارم
#ملکوت_اعمال / 44
📅97/09/27
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
پردیس اندیشه 11.mp3
23.23M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 11
📅97/09/28
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
زندگي به سبک بندگي 06.mp3
11.16M
🔈 #زندگی_به_سبک_بندگی
🔈 مروری بر حدیث عنوان بصری
🔊 جلسه ششم
📅97/09/28
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 45.mp3
4.56M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه چهل و پنجم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 01
📅97/10/01
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه ششم
🔶 بخش دوم
🔶امام چند مورد را به عنوان پیروزی های ما در این نهضت (قبل از پیروزی انقلاب) بیان می کنند:
«و بعضيها نق مى زنند كه ... [اين همه] كشته داديد، چه؟ ما تكليفمان اين است. چه شد؟ اولًا خيلى از چيزها شد. يك ملت كه يك پاسبان اگر توى بازارش مى آمد و مى گفت كه ببنديد مى بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران ـ بزرگترين بازارهاى ايران ـ يك پاسبان، چند تا پاسبان مى رفت به آنها مى گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است، مثلًا ... بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمى كردند، اصلًا توى ذهنشان نمى آمد كه مى شود تخلف از پاسبان كرد، اگر يك صاحب منصبى با چهار تا ستاره، با سه تا ستاره مى آمد تو بازار و هر غلط كارى مى خواست بكند كسى چرا به او نمى گفت، اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابانها كه «مرگ بر اين سلطنت پهلوى»! اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الآن پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى كنند. صاحب منصبش هم نمى كنند؛ حكومت نظامى اش هم نمى كنند. آن وقتها كه حكومت نظامى مى شد، به مجرد اينكه مى گفتند حكومت نظامى است، ديگر مردم مى رفتند سراغ كارشان؛ اصلًا ديگر دنبال اينكه معارضه اى، مبارزه اى بشود توى ذهنشان نمى آمد! امروز حكومت نظامى است، قانون حكومت نظامى خودشان مى گويند كه ـ مثلًا اعلامشان اين است به اينكه ـ بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى آيند بيرون! و فرياد مى زنند و همه فريادهايشان هم بر ضد شاه است! اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است؛ اين يك چيز كمى نيست.»
بعد حضرت امام از پیروزی ها و اهداف بعدی می گویند:
«در هر صورت، اينها يك كارهايى است كه شده است تا حالا، كه پله پله است البته. ما نبايد جلوى اين [نهضت] را بگيريم بگوييم ـ مثلًا ـ ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنايى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود؛ يعنى اين مقدمات را طى بكنيم: اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد، و رژيم شاهنشاهى نباشد، و دست امريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت، و مملكت براى خودمان باشد، و حكومت اسلامى هم ان شاء اللَّه برقرار بشود [ان شاء اللَّه حضار]. ما دنبال اين مطلب هستيم و آن قدرى هم كه از قوه مان مى آيد ما دنبال اين مى دويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم؛ اگر نتوانستيم تكليفمان را ادا كرديم؛ يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوييم ما نكرديم اين كار را. عذرتراشى نكرديم. واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم، و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم. پيش خدا آبرومنديم.
بنا بر اين ما اين مراتبى كه هست كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و ـ عرض مى كنم ـ كوتاه كردن دست اينها، اينها همه شان جزء مقاصد است؛ منتها مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود. آن مقصد اعلاى ماست. و الّا اينها همه اش جزو مقاصد شده حالا ديگر؛ و لو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الآن جزء مقاصد هستند، و ما همان طورى كه حكومت اسلامى را مى خواهيم حكومت اين را هم نمى خواهيم. البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست. ما اگر مى گفتيم حكومت اسلامى مى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد؛ چون اسلام حكومتش اين جورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد؛ كفار، هيچ كس، نبايد تصرف داشته باشند.
بنا بر اين، و لو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت، لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را ... آمال و آرزويمان است.»
🔔 @Aminikhaah_Media
انسان 250 ساله 02.mp3
8.08M
🔈 #انسان_250_ساله
📢 مروری بر کتاب انسان 250 ساله رهبر معظم انقلاب
🔊 جلسه دوم
📅97/10/02
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media