با عرض سلام و شادباش بمناسبت ایام ولادت جواد الائمه و امیرالمومنین علی علیهماالسلام.
دوستانی که فرصت و امکان تایپ اشعار را دارند لطفاً در خصوصی به آقای ایزدی اطلاع بدهند، چون هزاران بیت، از اشعار ایشان تایپ نشدهاند و لذا قابلیت اشتراک گذاری در فضای مجازی را ندارند و ما و ایشان بیش از این فرصت طبقه بندی و تایپ اشعار نامبرده را نداریم.
ان شاءالله ماجور باشید
التماس دعای فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #جواد_الائمه علیهالسلام
🔸 #امام_محمد_تقی علیهالسلام
🔹 #حدیث
🔸 #کلامکم_نور
🔹 #سخنی_با_مادحین
حدیث امام جواد علیه السّلام
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
با نام و یاد آنکه ربّ العالمین است
هم مالک و هم حکمران یوم دین است
پروردگاری که به ما گوش و زبان داد
بر گفتن و بشنفتن انسان را توان داد
باید که سود از دو گُلِ بشکفته گیریم
درس ادب از گفته و بشنفته گیریم
باید کنیم اعراض از هر لغو گفتن
از افتـرا و غیبت و تهمت شنفتن
از راستیّ حرف خود آگاه باشیم
ز امر خدا با صادقین همراه باشیم
امشب دل من زائر مولا جواد است
کز او حدیثی نغز و شیرینم بیاد است
بشنو ز من تا با تو گویم آشکارا
فرمایش مولایمان ابن الرّضا را (1)
هرکس به یک گوینده، گوش جان فرا داد
از وقت خود بگذشت و بر حرفش بها داد
تنهــا نپنـداری شنیـد آن گفتگو را
بی پرده می گویم: پرستیده است او را
زاین رو گر آن گوینده حرف از کبریا زد
دم از خـدایش، دور از کبـر و ریـا زد
شنونـده در حال شنیدن، از سعــادت
کرده خـداونــد تعــالی را عبادت
امّا اگر گوینــده از شیــطان بگوید
هر حـرف را شیطان بخواهد آن بگوید
شنونـده ای که پـای آن صحبت نشسته
دل را بـرآن گـوینـدۀ گمــراه بسته
انـگار کاندر حالتـی از جهـل و مستی
کردهاست درآن لحظهها شیطانپرستی
پس گوش بر حرف خدا بسپار، ای دوست
بیـزار باش از حرف ناهنجار، ای دوست
این آیه کاندر سوره ی "المؤمنون" است
در رگ رگ ِشیعه، روان مانند خون است
مؤمن برائت جُستـه از هر لغو باشد
هر چند آن گفتارِ لغو از سهو باشد
ای «ایزدی» زاین پس فقط حرف از خدا زن
دم از محمّـد، حـرف از اهـل کسا زن
مدّاح اگر هستی سخن از کبریا گوی
حرف درست و دور از کبر و ریا گوی
باید که تو همرنگ اهل البیت باشی
روزی مبادا ننگ اهل البیت باشی
باید مطیع چارده معصوم باشی
دشمن به ظالم، یاور مظلوم باشی
موسی صفت، دنبال نور طور باشی
از کفر و استکبار، باید دور باشی
شعری بخوانی بیت بیتش عِلم و حکمت
کز آن شکوفا می شود افکار اُمّت
شعـری بخوانی ضـد استبداد باشد
شعری که متنش شرح عدل و داد باشد
شعری بخوان تا مردمان آگاه گردند
با مصطفـی و عترتش همراه گردند
شعری بخوان رسوا شونداهل سقیفه
بیزار گردان خلق را زآن سه خلیفه
شعری بخوان همرنگ و بوی شقشقیّه
دیگر بس است ای دوست کتمان و تقیّه
شعری بخوان شوری چنان آتشفشان کن
کفر «ابـوموسـی» صفت ها را بیان کن
شعری بخوان قرآن ز نیزه، باز گردد
تا زودتـر قـرآن نـاطق باز گردد
شعری بخوان هر بیت آن تبیین اسلام
دست معـاویه فتاده دین اسلام
شعری بخوان بُرّان چو تیغ مالک اشتر
زن بر رگِ کُفّار و استکبار نِشتَر
دست ولیّ عصر، یار این نهاد است
امروز مدّاحی به معنای جهاد است
شمشیر بردار ای برادر! وقت جنگ است
عرصه برای شیعۀ یکرنگ، تنگ است
باید به ظلمت بر ظهور آماده گردیم
از بهر استقبال نور آماده گردیم
شاید خدا از قلبمان عقده گشاید
بانگ ( اَنَاالمَهدی ) ز سوی کعبه آید
🔹همدان ـ دوشنبه 2/بهمن/1402
10/رجب/1445
🔸 سالروز ولادت امام جواد علیهالسلام
پی نوشت:
(1): تحف العقول ص 456
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
💐 با تشکر از مداح اهل البیت آقای علی وطنی (از ورامین)
هدایت شده از Zaeran Alghame Hamedan
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ضمن عرض تسلیت به آقایان حاج اکبر و کربلایی علی و کربلایی مهدی والامقام.
این مرحوم اخوی حاج اکبر و عموی آقایان علی و مهدی والام هستند.
روحش شاد
الفاتحه مع الصلوات
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14 کانال حاج امیر ایزدی همدانی
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد ایام...
حاج امیر ایزدی همدانی
اول هفته با نام امیرالمومنین علی علیه السلام
قم مقدسه زمستان ۸۳
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #اولاد_مسلم علیه السلام
چونکه مسلم شد ز تیغ کین شهید
نوبتِ غربت به طفلانش رسید
بیش از یکسال ، آن دو ارجمند
در دیارِ کوفه بودندی به بند
طبقِ حکمِ بِن زیادِ کین مآب
قوتشان بودی دو نان یک کوزه آب
وَهْ ! که بودند آن دو طفلِ خوش مرام
روزها را روزه ، شبها در قیام
تا شبی گفتند با قلبِ پریش
بهر زندانبان ، نشان و نامِ خویش
داد زندانبان ، فراری آن دو را
گر چه خود شد بر بلایا ، مبتلا
راه پیمودند طفلان ، با شتاب
خستگی بگرفت ز آنها صبر و تاب
میهمان گشتند بر پیرِ زنی
که وِرا می بود ، دامادی دَنی
بیمشان از فتنة داماد داد
پس طعامی در برِ ایشان نهاد
کودکانِ خسته از بیداد و غم
هر دو خوابیدند در آغوشِ هم
داشت زن در دل بسی بیم و اُمید
پاسی از شب رفت و دامادش رسید
گفت : بودم در پیِ دو طفلِ خُرد
که سزد بر تیغ ، ایشان را سپرد
بر امیرِ کوفه باشد ناگوار
کودکان کردند از زندان ، فرار
هر کسی سر از تنِ آنان بُرَد
وز برای ابنِ مرجانه بَرَد
جایزه بخشند او را بی شمار
سکّة زر می دهندش دو هزار
گرچه کردم جستجو ، بشتافتم
ردّشان را عاقبت نایافتم
صبحدم ، پویم همه صحرا و دشت
راستی زاین جایزه نتوان گذشت
زن بگفتش : فکر سیم و زر مباش
غافل از حق ، خصم پیغمبر مباش
دین مده از کف که دینارت دهند
کز همین دینار ، بر نارت دهند
لیک پند پیرزن سودی نداشت
آن دلِ بیمار ، بهبودی نداشت
آنکه جز دنیا نبودی خواهشش
خُورْد نان ، بنهاد سر بر بالشش
پلکهایش کم کمک می گشت جفت
ناگهان از حجره ، آوایی شنفت
آن نموده پشت بر راهِ دُرُست
جَست از جا وآنچه را می خواست جُست
داد ایشان را امان ، گفتند نام
قلبشان بشکست جای احترام
حرمتِ یاسین و عهدِ خود شکست
آن پناه آورده گان را دست بست
صبح ، آقا زاده ها را بر غلام
داد و گفتا : کار ایشان کن تمام
چون غلام پاک ، طفلان را شناخت
تیغ افکند و دلش از غم گداخت
خونِ مظلومانِ بی کس را نریخت
دل به دریا زد ز مولایش گریخت
حارثِ بی دین که او را لعن باد
حُکمِ قتل آن دو بر فرزند داد
زادة او ، پیروی کرد از غلام
جای کشتن، کردشان بس احترام
بهر طفلان ، اشک از چشمش چکید
بر قدمهاشان فتاد و بوسه چید
از پدر بگریخت وز بهر نجات
خویش را افکند در موجِ فرات
صد دریغ و صد دریغ و صد دریغ
حارثِ بیدادگر ، برداشت تیغ
گوییا کرد اینچنین تقدیر ، حکم
گفت : بینِ ما کند شمشیر ، حکم
کودکان گفتند با آن بد مرام
ما دو را بفروش مانند غلام
گفت : نه ، گفتند آن طفلان راد
زنده بر ما را برِ ابنِ زیاد
شاید او از قتلِ ما پوشید چشم
حکمِ نیکی کرد جایِ قهر و خشم
گفت : نه ، گفتند : ما از عترتیم
گفت : ما هم منکر این نسبتیم
باز فرمودند : ما دو کودکیم
کن بزرگی ، رحم آور ، کوچکیم
داد پاسخ : در دل من رحم نیست
گر بُوَد هم مر شما را سهم نیست
پس بفرمودند با صد سوز و ساز
فرصتی کوتاه دِه ، بهر نماز
اذن بگرفتند از خصمِ دَغَل
روی آوردند بر خیر العمل
بعد از آن گفتند : یا حیّ یا حکیم
دادِ ما بستان از این پستِ لئیم
کودکان بودند در راز و نیاز
با خداوند کریم و چاره ساز
ضربتی زد حارثِ دور از خدا
شد محمد را سر از پیکر جدا
دید ابراهیم او را غرقِ خون
صیحه زد : «اِنّا اِلَیْهِ راجعون»
یادگارِ طایرِ باغِ بهشت
بر گلویِ پاره ، رخساره بهشت
خویش را بر رویِ وی انداختی
رخ ، خضاب از خون پاکش ساختی
تا بدان رخسارة از خون ، خضاب
شکوه آرَدْ در برِ ختمی مآب
واندر آن حالت ، عدو زد گردنش
غوطه زد در بینِ خاک و خون ، تنش
بود جاری ، خون از آن رگها هنوز
داد حارث خُبثِ باطن را بُروز
جای دفنِ جسمشان آن بد صفات
هر دو را انداخت در آبِ فرات
«ایزدی» زاین غم ، دلش پُر خون بُوَد
اشکِ او ، جاری تر از جیحون بُوَد
🏴🏴🏴
امالی صدوق – مجلس 19 ، حدیث 2
به نقل از امالی 1. بحار ؛ مجلسی ؛ ج 45 ؛ ص 10 2. عوالم ؛ بحرانی ؛ ج 17 ؛ ص 353
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.