بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #حضرت_فاطمه_الزهرا علیهاالسلام
🔸 #ایام_فاطمیه
🔹 #پاره_کردن_سند_فدک
با نام آن کاو بی پناهان را پناه است
در دادگاه حشر، قاضیّ و گواه است
آن کس که از ظالم ستاند حقّ مظلوم
از لطف بی پایان او، کس نیست محروم
آن کس که قرآن بر محمد کرد نازل
فرمود: دین، جز با ولایت نیست کامل
شکر خدا من هستم از اهل ولایت
وز دشمنان فاطمه جویم برائت
بغض ابوبکر و عمر در سینه دارم
وز آلِ بوسفیان، دلی پُر کینه داردم
بشنو، اگر هستی تو جویای حقایق
از جعفر صادق، همان قرآن ناطق
بعد از پیمبر، حُرمت عترت شکستند
جای علی، بر منبرِ احمد نشستند
بوبکرِ دون را جای حیدر، نصب کردند
از زهره ی زهرا فدک را غصب کردند
هر چند می دانست آن ناپاک زاده
یاءسین، فدک را بهر کوثر، هدیه داده
وقتی که شد ابلاغ از فرمان سرمد
حکمِ صریحِ ( آتِ ذُی القربی ) به احمد
بر دخترش ملک فدک را با سند داد
با دستخطّ و مُهر، متنی مستند داد
زهرا مُصمّم شد، فدک را پس بگیرد
پس، ملک حاصلخیزش از ناکس بگیرد
بُرد آن سند را فاطمه با سوزِ سینه
در پیشِ چشم مردم شهر مدینه
چون بر ابوبکر و عمر، دادی نشانش
کردند هتکِ حرمت از او دشمنانش
آن کس که نسبت داده بودندش به خطّاب
از مادری، بَدنام و شُهره بین اعراب
کرد آشکارا، کینه و بغض نهانش
افکند بر آن دستخط، آب دهانش
بی حرمتیّ دیگری کرد از دوباره
کردی سند را پیشِ مردم، پاره پاره
آن پاره ها از عداوت بر زمین ریخت
با بودنِ اصحابِ ختم المرسلین ریخت
آری، ابوبکر و عمر، از حق جدایند
کبر و ریا دارند، خصم کبریایند
این باطلان، با حق، همی در جنگ هستند
بر دامنِ دین، لکه های ننگ هستند
عهد پیمبر، عهد حیدر را شکستند
بی پرده گویم: قاتلِ صدّیقه هستند
در دادگاهی که خداوند است قاضی
از این دو تن، زهرای اطهر نیست راضی
ای ( ایزدی ) مولا علی، دین قویم است
راه علی، اصل صراط المستقیم است
بیزار باید بود از اهل سقیفه
بیش از همه، از آن سه غاصب، سه خلیفه
سیلی زدند این ناکسان، بر روی زهرا
نیلی شد از شلّاقشان، بازوی زهرا
اینان امیر المومنین را دست بستند
در پیشِ چشمش پهلوی زهرا شکستند
بر سینه ی زهرا که از نیکوسرشتی
بخشیده عطری خوش به گلهای بهشتی
زخمی عمیق از میخِ داغِ در نهادند
داغش به قلبِ قلبِ پیغمبر نهادند
دیدند صابر، بر بلا شیر خدا را
واندر غلاف، آسوده شمشیر خدا را
دانست دشمن، دوست مأمورِ سکوت است
( عجّل وفاتی ) ذکر زهرا در قنوت است
تا کر دو گوشِ مردم و دو دیده، کور است
هر چند قلبِ زخمی اش لبریز شور است
باید علی گوید سلام و بر رخِ او
کس ننگرد، یا کس نگوید پاسخ او
خورشیدِ دین، از غربتش با ماه گوید
درد دلش را شب به گوشِ چاه گوید
در آن میان، هان! روبهان چون شیر گشتند
آری، فراری؟ نه! پیِ شمشیر گشتند
قنفذ به فرمان عمر، بیداد می کرد
از کشتگانِ کفر پیشه، یاد می کرد
آنقدر زد بر فاطمه، تیغ و غلافش
کز مالیات، عمری، عمر کردی مُعافش
بر تن، تمامی، جامه ی تلبیس کردند
خوش خدمتی، در محضرِ ابلیس کردند
حمله به قدر و کوثرِ قرآن نمودند
الطافِ ( طه ) را عجب جبران نمودند!
با یک لگد، شش ماهه محسن را عمر کُشت
یک سوّم سادات را در پشتِ در کُشت
صدّیقه زد فریاد: یا فضّه خُذینی
شش ماهه شد کشته، بیا فضّه خُذینی
چیدند از کین، غنچه های پرپرش را
آن روز، محسن، روز دیگر، اصغرش را
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.