eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
436 دنبال‌کننده
72 عکس
325 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
أَلسَّلامُ عَلیکم یا أهل بَیتِ النّبوّه 🏴«مجلس توسل ماهانه»🏴 🎤 سخنرانی 🎤مرثیه خوانی حاج حسن شعبانی حاج امیر ایزدی ▪️زمان: ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ از ساعت ۱۹:۴۵ ▪️مکان: میدان امام خمینی(ره)- خیابان تختی - روبروی شهرداری منطقه۲ - بن‌ بست شهید مسگریان - پلاک ۱۰۵
بسم رب الحسن 🔹 🔹 علیه السلام شیخِ حلّی ) در کتابِ ( اَلعَدَد ) نقل کرده ماجرایی مُستند شخصی آمد در حضورِ مجتبی گفت : کای فرزند پاک مرتضی می دهم سوگندت اکنون بر کسی کاو جلال و شوکتت داده بسی آنکه بر شخصِ تو داده بی شفیع رتبه ای همچون امامت ، بس رفیع دستگیر از من ، ز پا افتاده ام صبر و تاب و طاقت از کف داده ام دشمنی دارم ، مرا آزرده است آبرویم ، نزد مردم بُرده است بر ضعیفان می کند ظلم و ستم حیله ها بندد به کارش دم به دم نَه به طفلان رحم دارد در مرام نَه به پیران می گذارد احترام چون شنید این گفته ، میرِحق پرست لحظه ای برخاست از جای و نشست گفت : نام دشمنِ خود را بگو تا بگیرم انتقامت را از او گفت : ای بیچارگان را چاره ساز دشمنِ جانم بُوَد فقر و نیاز سبطِ پیغمبر چو خصمِ وی شناخت چاره ای بر کارِ او از لطف ساخت غنچه ی لبهایِ آن حضرت شکفت رو به سوی خادمش بنمود و گفت هر چه کز نقدینه در کاشانه هست آنچه دینار و درم ، در خانه هست جمله را تقدیم بر این مرد کن راحتش از داغ و رنج و درد کن خادم از امرِ ولیّ کردگار داد دِرهَم بهرِ وی پانصد هزار شخصِ مسکین خاطرش خشنودشد شُکر گویِ آن عطا و جود شد پس عزیز فاطمه دادش قسم بر خداوند رحیم و ذوالکرم گفت : اگر این دشمنِ بیدادگر کرد بر تو حمله یک بارِ دگر باز بر این آستان ، بنمای رو در برِ من داد خواهی کن از او در مصافِ او ، پناه تو منم آنکه باشد داد خواه تو منم2 ( ایزدی ) این شیوه ی اهل کساست که خـدا بر پاکیِ ایشـان گواست هر که گوید رازِ دل را با حسن رفع سازد مشکلاتش را حسن این حسن ، آرامِ جان فاطمه است راحت و روح و روان فاطمه است دردها را او مداوا می کند جزء را کُل ، قطره دریا می کند آن زمان که چشم ها گریان بُوَد هر که گرید بر حسن ، خندان بُوَد این که باشد حیّ سبحان را حبیب بود در کاشانه ی خود هم غریب همسرِ نامهربان شد قاتلش سوخت از زهرِ هلاهل ، حاصلش لحظه ی تشییعِ جسمِ اطهرش تیر باران کرد دشمن ، پیکرش پي نوشت ها : 1 ـ جناب شیخ علی بن یوسف حلّی (رحمه الله) ، برادر علامه ی حلی (رحمه الله) و متوفّای نزدیک سنه 705 هـ . ق می باشد . کتاب العدد القویه از آثار اوست ، این کتاب شریف از مصادر بحار الانوار علامه مجلسی (رحمه الله) می باشد.   2 ـ شیخ علی بن یوسف حلی ؛ العدد القویه ؛ ص359 ؛ ح23 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج43 ؛ ص350 ؛ ح22 ؛ به نقل از العدد و ج74 ؛ ص235 و همچنین جلاء العیون (ترجمه) ؛ ص546 ـ الشیخ المحمودی ؛ نهج السعاده ؛ ج8 ؛ ص281 به نقل از العدد ـ حجازی خسرو شاهی ؛ دُرر الاخبار ؛ ص306 و... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الزینب 🔹 🔹 تن خسته ، دل شكسته ، غمش بي شماره بود بسته ز هر طرف به رخش راه چاره بود شد باز راه آب ، ولي دختِ بوتراب بي تاب ، چون رباب ، بر آن شير خواره بود او بي خيالِ بردنِ خلخال و گوشوار اُمّيدوارِ جستنِ يك گاهواره بود چون لاله ، داغ بر روي قلب شكسته اش از لاله گوشِ پاره ي بي گوشواره بود او ديده بود غارت معجر به چشمِ خويش شورِ نشور ، در برِ او آشكاره بود دامان دختران بلا ديده ي حسين از شعله هاي خيمه گهش پرشراره بود بس گشته بود در پيِ اطفال گمشده در تن ، توان نداشت ، نَفَس در شماره بود آن يادگار فاطمه ، نزديك علقمه ديده ، ز ديدنِ قمرش ، پر ستاره بود از سوز سينه ، روضه ي هجده عزيز خوانْد چشمش پر آب در غم ايشان ، هماره بود بر دوش داشت بارِ پرستاري از كسي كاو را به ظرفِ دل ، ز پيمبر ، عصاره بود زينب گهي به حالت او ، گه به كودكان در قتلگه گهي به حسينش نظاره بود مي ديد گِرد كعبه ي حُرمت شكسته اش نيزه شكسته ، سنگ ، فزون از شماره بود بر سينه ي مطهّرش از تازه نعل ها صد ها نشان ز كينه ي ده تن سواره بود انگشتري ، امام سليمان نداشتي ! انگشت را به خنجرِ ( بجدل ) اشاره بود خواهر زپا نشست و برادر به روي دست بگرفت ، گر چه پيكرِ او پاره پاره بود بوسيد حنجري كه ز خنجر ، نشانه داشت وز داغِ آن شرر به جگر ، سنگ خاره بود گفت : اي خدا ! ز آل محمد قبول كن قربانيِ ره تو ، به شامم ستاره بود بين دو آب ، با دو لبِ تشنه شد شهيد مردي كه بحر رحمتِ او بي كناره بود ذبح عظيم و فديه ي پورِ خليل ، اوست ز اين كشته ، زندگانيِ قرآن ، دوباره بود اي ( ايزدي ) عنايت روح القدس ، تو را همراه در سرودن اين سوگواره بود به ... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الحیدر 🔸 🔹 # فاتح_خیبر 🔸 🔹 💐 💐 علیه السلام شاعر: ای برقِ ذوالفقارِ تو را مظهر ، آفتاب در آسمان تو راست ثناگستر ، آفتاب تا در سما مدیحِ تو خوانَد بر اختران هر دم کند قصیدة نُو از بر ، آفتاب یک لحظه بی ولایِ تو از پشت کوهها بیرون نکرده بهر تجلّی ، سر ، آفتاب چون در مدارِ مهرِ تو شد مهر ، پایدار در تیرگی است مشعلِ روشنگر ، آفتاب بی حبّ تو اگر به فلک ، جلوه گر شود بیند ز نارِ خشمِ خدا ، کیفر ، آفتاب از کعبه رخ نمودی و نورت جهان گرفت آنسان که سرزند سحر از خاور ، آفتاب دیوار کعبه باز شد از بهرِ مادرت تابید از تو در حرمِ داور ، آفتاب خورشیدِ آسمان امامت تویی که هست از ذرّه نیز پیشِ رُخَت کمتر ، آفتاب قَدْرِ تو آن قَدَر که سزد در کمالِ فخر بر سر نهد ز خاکِ رهت افسر ، آفتاب هستی ابوتراب و تراب از تو مفتخر کآمد به چاکرانِ درت نوکر ، آفتاب از ردّ شمس ، بر همه گردید آشکار امرِ تو راست بندة فرمانبر ، آفتاب گر نورِ اوست در همه آفاق ، جلوه گر بر سر گرفته سایه ای از قنبر ، آفتاب میرِ حُنین و بدری و وقتِ مصافِ خصم سر باز تو است مهر و مه و اختر ، آفتاب از حمله های حیدریِ تو ، دری ندید تابید بعدِ جنگ چو بر خیبر ، آفتاب در رزمگاه ، تافت به اعجازِ ذوالفقار گاهی به نعشِ مرحب و گه عنتر ، آفتاب سر لشگرِ سپاهِ رسول خدا ، تویی سربازِ کوچکی است در این لشگر ، آفتاب بر خیلِ روبهان زدی ، ای شیر ، یک تنه این زَهْرِه را ندیده ز شیرِ نر ، آفتاب عین الله است چشمِ تو ، دستت یَدُاللَّه است فرشِ قدومِ تو است به هر معبر ، آفتاب « دندان تابناکت و رخسار چون مهت این بر ستاره خنده زند آن بر ، آفتاب » « هر جا که روی ماهِ تو طالع شود ، بُوَد با آن همه ضیاء ز سُهی کمتر ، آفتاب» [1] « خاکی که سایة تو اَش از خاک برگرفت در نقره گیردش قمر و در زر ، آفتاب » « در بارگاهِ جاهِ تو قندیل ، آسمان در روضة معطّرِ تو مجمر ، آفتاب » [2] صاحب لوای احمد و ساقیّ کوثری از کوثرِ ولای تو زد ساغر ، آفتاب توبا حقیّ و با تو بُود حق ، عَلَی الدّوام نَبْوَدْ از این حقیقت ، روشنتر ، آفتاب با دست خویش ، وصله به کفش و ردا زدی آن وصله را به فرق ، کند افسر ، آفتاب آن دلبری که با نظری ، دل بری ز خلق کس پیشِ حُسنِ تو ندهد دل بر ، آفتاب « آن سروری که بهرِ نمازش ز باختر آوَرْد باز ، معجزِ پیغمبر ، آفتاب » « رایت اگر سکونِ فلک اقتضا کند بر زورقِ سپهر شود لنگر ، آفتاب » [3] روز غدیر کرد به تبریک ، در رهت هر پَرْتُوَش نثار ، دو صد گوهر ، آفتاب بودند مهر و ماه ، قرین در غدیر خم با ماهتاب بود چو بر منبر ، آفتاب دیدند خَلْق ، دستِ تو در دستِ عقل کل آنسان که دید از فلک این منظر ، آفتاب ز امرِ حقت ، رسول ، ولی خوانْدْ ، یا علی بشنید این کلام ، چو بحر و بر ، آفتاب تا کور ، چشمِ خصمِ تو گردد در آن میان ز انجم ، سپند ریخته در مجمر ، آفتاب دارم یقین چو زُمرة حجاج ، با شعف بیعت نموده یکدله با حیدر ، آفتاب با حُکمِ انتسابِ تو ، تکمیل گشته دین قرآن یکی گواهِ من ، آن دیگر ، آفتاب نعمت ، تمام گشت به یُمنِ ولایتت بگرفته از ولایتِ تو زیور ، آفتاب آن روز ، حق به مکتبِ اسلام شد رضا چون مومنین بُود به همین باور ، آفتاب ای کشتیِ نجاتِ بشر ، ناخدای صبر انداخته به ساحلِ تو لنگر ، آفتاب تا بنده است بهرِ تو تابنده در فلک بی مُهرِ مهرِ تو است یقین ابتر ، آفتاب از پاک سیرتان همه وصفِ تو می شنید وقتی که می گذشت ز هر کشور ، آفتاب ای قاری کتابِ خدا ، قبل از نزول از دوستیِّ تو شده روشنگر ، آفتاب گرمِ صلات بودی و دادی زکات را در دستِ تو است حلقة انگشتر ، آفتاب شمع هدایتیّ و به گِرد تو می زند پروانه وار ، بهر طوافت پَر ، آفتاب « دستِ تو چون محیط و در آن آسمان ، صدف در این صدف ز ریزش تو گوهر ، آفتاب » « در قلزمِ جلال تو ، فُلکی است نُه فلک کاورا بُود به وقتِ سکون لنگر ، آفتاب » [4] تو کیستی ؟ که گر ندهی رخصتِ ظهور ظاهر به چشم کس نشود دیگر ، آفتاب بشنید در کشاکشِ صفین بارها مدح تو از صحابة پیغمبر ، آفتاب تکبیر گفت در فلک آن روز پُر ز سوز با دیدنِ مبارزة اشتر ، آفتاب قرآن تویی ، نه آنچه به نی کرد عمر و عاص بر یاریِ معاویة دون در ، آفتاب هرگز ز رجس ، پاک نگردد عدویِ تو تابد هزار قرن به خاکش گر ، آفتاب 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 بالمس لینک زیربه ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الحسن علیه السلام علیهاالسلام 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
46.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب المهدی لطفاً با حوصله تمام و دقت کامل نگاه کنید. خلاصه تمام مباحث کتاب اثر گرانسنگ در یک شعر روایی مهدوی... 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔸 سلام من به خديجه كه پاك طينت بود سپهرِ مهر و خروشان يم كرامت بود عزيز دخت حجازي كه سرفراز از او قريش؟ قوم عرب؟ نه! كه كلّ خلقت بود زني، نكو پدرانش، شجاع و كفر ستيز به خيرخواهيِ شان، بين خلق، شهرت بود همه ز نسل خليل و ذبيح مي بودند كه بر شريعت اجدادشان، عقيدت بود خجسته دخت " خويلد" كه دخت و مادر او بنام "فاطمه" هر يك، ستوده خصلت بود عفيف بوده و از پيروان دين حنيف نمونه مادرِ او كه صدف به عصمت بود "اسد" كه بود كه بر او جد، بُد از جوانمردان ورا به زمره ی "حلف الفضول" بيعت بود از آن پدر، پسري چون خويلد آمده است كه در ديار عرب شهره در شهامت بود نوشته اند كه "تُبَّع" بزرگ شاه يمن كنار لشكريانش كه بي نهايت بود به مكه آمده تا كعبه را كند ويران همان حريم كه همواره اش قداست بود خويلد آمد و دادش خبر زخشم خدا كه او خود از "حُنَفا" پيرو حقيقت بود پي مذاکره، تنها به نزد تُبَّع رفت از آن سپاه نترسيد و با صلابت بود وليك شاه يمن، حكم حمله صادر كرد مريض بود دلش، فكر هتك حرمت بود خيال داشت حجر را برد به كشور خویش به خادمين حرم، قصد او، جسارت بود چو ديد پور اسد، روبهان دلير شدند بدون فايده آن پند و آن نصيحت بود چو شير آمد و شمشير كج گرفت به كف به پاي كرد قيامت، كه راست قامت بود چنان خليل خدا، پشت بتگران بشكست خويلدي كه جلودار و با درايت بود اگرچه چند قريشي حمايتش كردند وليك يك تنه، غالب بر آن جماعت بود ز جانفشاني او، كعبه حفظ شد آنروز وگرنه منهدم آن خانه ی هدايت بود خديجه، شاخه اي از آن درخت پربار است كه ميوه اش همه نور و بري، ز ظلمت بود گسسته بود ز زشتي و ناپسندي ها سزاش نام خديجه به واقعيت بود زني مجلّله و بانويي محجّبه بود مرام نامه ی او پاكي و صيانت بود در آن زمان كه زنان را نبود جايگهي ميان جامعه اي كه غريق شهوت بود در آن ديار كه بس زن، به كوچه پس كوچه به روي سردرشان، پرچم و علامت بود ميان جامعه بودش حضور پر شوري به كوچه كوچه مكه از او حكايت بود از اينكه پاك وجود است و معدن جود است نه دوست! بل به لب دشمنش، روايت بود از او به خانه هر بي نوا، نوايي بود از او به سفره ی ايتام، نور و نعمت بود شدي ز حجب و عفافش به طاهره مشهور به موسمي كه عرب مست جاهليت بود به پاك دامني اش كبريا گواهي داد قسم به كوثر قرآن، يم طهارت بود خدا ز لطف به او ثروت فراوان داد به هركه هرچه دهد حق، يقين زحمكت بود زني كه كارگزاران بي شمارش بود زني كه سود فراوانش از تجارت بود به شهرهاي زيادي، زبانزد اقوام سخن ز داد و ستدهاش با عدالت بود زني كه جز شرف خانوادگي و جمال كمال داشت و از صاحبان ثروت بود ز صاحبان زر و زور خواستگاران داشت چرا كه نادره ی عصر و با اصالت بود بجز سران قبائل، چه تاجران بزرگ به خواستگاري وي رفته، فكر وصلت بود جواب رد به همه داد و دم زد از عشقي كه از مجاز نبود و همه حقيقت بود نمود خواستگاري ز مرد والايي كه بر تمامي خلقت، ورا شرافت بود اگرچه كارگزار خديجه بود آن مرد دل خزان زده اش را بهار رحمت بود سپرد دست خودش را به قلب آقايي كه شهرتش به نگهداري از امانت بود پسرعموي خديجه، بهين مشاورِ وي كه كاهني "وَرَقِه" نام و با ديانت بود هميشه ديده ی تكريم بر محمد (ص) داشت نفس نفس همه در انتظار بعثت بود ز خواندن كتب انبياء ، علي التحقيق دم از نبوت او مي زد و حقيقت بود مدام نزد خديجه ز مصطفي مي گفت خديجه نيز دلش شاد از اين روايت بود خلاصه پيش قدم شد به عشق ورزيدن به خسروي كه به خلقت خجسته علت بود به مجلسي كه بياراست بهر گفتن راز خديجه، محو محمد(ص) بدان جلالت بود ز صدق گفت كه : "مملوكه ی تو هستم من" به خواجه ی دو جهانش خيال خدمت بود تو را به كعبه قسم مي دهم مرا بپذير الا؛ كه كون و مكانت، رهين منّت بود این قصیده تقریباً دویست بیت دارد و تماماً منطبق با تاریخ و روایات است. فرازهای دیگری از آن نیز تقدیم خواهد شد و نسخه کاملش در بارگذاری شده‌است. 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
سلام علیکم ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و با امید سلامتی و سربلندی برای همه دوستان خوبم به ویژه شما وخانواده محترمتان. فرارسیدن نوروز و سال جدید را تبریک عرض می‌کنم. ان شاءالله امسال، سال ظهور امام زمان عجل الله فرجه باشد. التماس دعا امیرایزدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله در کاسه‌ی ما شیر و عسل ریخته‌ شد انگیزه‌‌ی بندگی برانگیخته شد یک‌سو رمضان و یک‌طرف فروردین یعنی دو بهار با هم آمیخته شد و مبارک یاعلی ارادتمند امیر ایزدی
☝️اعلام مراسم خاکسپاری و ترحیم خادم الحسین(ع) کربلایی حسین ملکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات همیشه زنده اند نثار مرحوم کربلایی حسین ملکی فاتحه ای قرائت کنید
بسم رب الحسن 🔹 🔸 🔹 🔸 باز امشب ، غرق در نور است دل در هوای جلوه ی طور است دل مرغِ جان ، سوی مدینه پر زند پر به شوق شهر پیغمبر زند دل شده پُر از هیاهوی حسن مثنوی ، گل کرده از بوی حسن اوست از حق ، وارث خُلقِ عظیم شُهره در بینِ کریمان ، بر کریم بی گمان ، او اُسوه ی اخلاق بود حُسنِ خُلقش ، شُهره ی آفاق بود کهکشان درکهکشان ، فضل است و علم سینه ی بی کینه اش ، دریای حلم در خبـر باشد یکی از اهلِ شام در مدینه شد مُواجه ، با امام او ز بَد گوییّ ( بوسفیانیان ) داشت بغضِ عترت و قرآنیان بی سبب از آلِ حیدر ، کینه داشت سنگ بر کف ، جنگ با آیینه داشت الغرض چون با حسن شد رو به رو لعن و نفرین کرد بر آن نیکخو گر چه لعن و ناسزاهایش شنفت زاده ی زهرا به او پاسخ نگفت آنقَدَر بر گفته هایش داد گوش تا وی از یاوه سرایی شد خموش پس حسن آن اُسوه ی صبر و شکیب گفت او را : گوییا هستی غریب کرده ای در موردِ ما اشتباه هر چه می خواهی ، کنون از ما بخواه چیزی ار خواهی ، عنایت می کنیم راه اگر پُرسی ، هدایت می کنیم گر نـداری یار ، یارت می شویم بینِ غمها ، غمگسارت می شویم گر بخواهی مطلبی ، مطلب دهیم گر پیاده مانده ای ، مرکب دهیم گر به دامِ جوع ، گردیدی اسیر ما تـو را از لطف ، گردانیم سیر گر نداری جامه ، تن پوشت دهیم بر سرت ، دستارِ شایسته نهیم گر که محتاجیّ و سر تا پا نیاز بی نیازت می کنیم و سرفراز گر تو را راندند ، راهت می دهیم در حریمِ خود ، پناهت می دهیم حاجت اَرْ داری ، روا خواهیم کرد درد اگر داری ، دوا خواهیم کرد ای سفر کرده ز شهرِ خویشتن تا زمانی که کُنی عزمِ وطن بهتر است ، اینکه شَوی مهمان ما در کنار سفره ی احسان ما چونکه باشد جایگاهِ ما رفیع خانه و مهمانسرای ما وسیع مردِ شامی چون شنید این پاسخش اشکِ خجلت گشت جاری بر رُخَش شرمگین گردید ز آن حلم و شکیب گشت با حق آشنا ، مرد غریب پس گواهی داد : کز حیّ مبین مجتبی باشد خلیفه در زمین شد مُریدِ مجتبی آن شخص وگفت این حقیقت را کز او باید شنفت حق بُوَد آگه ، کدامین خاندان هست لایق بر رسالت ، در جهان اللَّه ! اللَّه ! این خلافت بر شما می سزد ، ای اهل بیت مصطفی گفت : در دل بود پیش از این مرا دشمنی ، با مرتضی و مجتبی آنچه را گفتم ، همه از جهل بود گفته های عدّه ای ، نا اهل بود حالیا گردید ، قلبم منجلی از تولای حسن ، حبّ علی نَک چو دانستم ره و بیراهه چیست کس چو ایشان نزدِ من محبوب نیست آمد و گردید مهمان حسن در کنار خوانِ احسان حسن چون دلش شد آشنای اهل بیت معتقد شد بر ولای اهل بیت1 ( ایزدی ) را حبّ ایشان در دل است بی تولّاشان عبادت ، باطل است من کی ام ؟! دلداده ی پیغمبرم دوستدارِ دوستانِ حیدرم آستان بوسِ حریم اهل بیت سائلِ کوی کریم اهل بیت پي نوشت : 1 ـ ابن شهرآشوب ؛ مناقب آل ابی طالب ؛ ج3 ؛ ص184 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج43 ؛ ص344 و همچنین جلاء العیون (ترجمه) ؛ ص544 ـ شیخ عبّاس قمی ؛ الانوار البهیه ؛ ص89 ـ علامه مستنبط ؛ القطره (ترجمه) ؛ ج2 ؛ ص458 ـ آیت الله وحید خراسانی ؛ منهاج الصالحین ؛ ج1 ؛ ص317 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم رب الحسن 🔹 🔸 🔹 🔸 ( شیخِ حلّی ) در کتابِ ( اَلعَدَد ) نقل کرده ماجرایی مُستند شخصی آمد در حضورِ مجتبی گفت : کای فرزند پاک مرتضی می دهم سوگندت اکنون بر کسی کاو جلال و شوکتت داده بسی آنکه بر شخصِ تو داده بی شفیع رتبه ای همچون امامت ، بس رفیع دستگیر از من ، ز پا افتاده ام صبر و تاب و طاقت از کف داده ام دشمنی دارم ، مرا آزرده است آبرویم ، نزد مردم بُرده است بر ضعیفان می کند ظلم و ستم حیله ها بندد به کارش دم به دم نَه به طفلان رحم دارد در مرام نَه به پیران می گذارد احترام چون شنید این گفته ، میرِحق پرست لحظه ای برخاست از جای و نشست گفت : نام دشمنِ خود را بگو تا بگیرم انتقامت را از او گفت : ای بیچارگان را چاره ساز دشمنِ جانم بُوَد فقر و نیاز سبطِ پیغمبر چو خصمِ وی شناخت چاره ای بر کارِ او از لطف ساخت غنچه ی لبهایِ آن حضرت شکفت رو به سوی خادمش بنمود و گفت هر چه کز نقدینه در کاشانه هست آنچه دینار و درم ، در خانه هست جمله را تقدیم بر این مرد کن راحتش از داغ و رنج و درد کن خادم از امرِ ولیّ کردگار داد دِرهَم بهرِ وی پانصد هزار شخصِ مسکین خاطرش خشنودشد شُکر گویِ آن عطا و جود شد پس عزیز فاطمه دادش قسم بر خداوند رحیم و ذوالکرم گفت : اگر این دشمنِ بیدادگر کرد بر تو حمله یک بارِ دگر باز بر این آستان ، بنمای رو در برِ من داد خواهی کن از او در مصافِ او ، پناه تو منم آنکه باشد داد خواه تو منم2 ( ایزدی ) این شیوه ی اهل کساست که خـدا بر پاکیِ ایشـان گواست هر که گوید رازِ دل را با حسن رفع سازد مشکلاتش را حسن این حسن ، آرامِ جان فاطمه است راحت و روح و روان فاطمه است دردها را او مداوا می کند جزء را کُل ، قطره دریا می کند آن زمان که چشم ها گریان بُوَد هر که گرید بر حسن ، خندان بُوَد این که باشد حیّ سبحان را حبیب بود در کاشانه ی خود هم غریب همسرِ نامهربان شد قاتلش سوخت از زهرِ هلاهل ، حاصلش لحظه ی تشییعِ جسمِ اطهرش تیر باران کرد دشمن ، پیکرش پي نوشت ها : 1 ـ جناب شیخ علی بن یوسف حلّی (رحمه الله) ، برادر علامه ی حلی (رحمه الله) و متوفّای نزدیک سنه 705 هـ . ق می باشد . کتاب العدد القویه از آثار اوست ، این کتاب شریف از مصادر بحار الانوار علامه مجلسی (رحمه الله) می باشد. 2 ـ شیخ علی بن یوسف حلی ؛ العدد القویه ؛ ص359 ؛ ح23 ـ علامه مجلسی ؛ بحار الانوار ؛ ج43 ؛ ص350 ؛ ح22 ؛ به نقل از العدد و ج74 ؛ ص235 و همچنین جلاء العیون (ترجمه) ؛ ص546 ـ الشیخ المحمودی ؛ نهج السعاده ؛ ج8 ؛ ص281 به نقل از العدد ـ حجازی خسرو شاهی ؛ دُرر الاخبار ؛ ص306 و... 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
امیر ایزدی: بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال به هیچ وجه بنا بر اهانت به مقدسات اهل سنت یا پیروان مذاهب اربعه نداریم، آنچه در این مثنوی، تقدیم حضورتان می‌شود، اعترافات برگرفته شده از مهم‌ترین منابع حدیثی و کتابهای صحیح (به اعتقاد اهل سنت) و نوشته‌جات مشهور اهل سنت است و مقصود ما مباحث تاریخی و علمی و اعتقادی است و اگر توهینی باشد از سوی علمای اهل سنت صورت گرفته است و ما فقط آن را در قالب نظم، نقل قول کرده‌ایم. امیر ایزدی همدانی 🆔 eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 خانه عایشه مرکز فتنه... بنام خدایی که همتا ندارد شریک و نظیری به دنیا ندارد شنو قصه‌ای از ( صحیح بخاری ) ز ( عبدُاللَّه، اِبنِ عمر ) یادگاری روایت نموده که روزی پیمبر یکی خطبه می‌خواند، هر واژه گوهر چو پروانه‌هایی همه گردِ یک شمع در آن لحظه بودند اصحاب او جمع نمودند اصحاب بر او نظاره در آن خطبه بودش هماره اشاره سوی مسکن عایشه، همسر خویش که از جور آن زن، نبی بود دلریش کسی کاو بُوَد طبق آیات قرآن همه منطقش وحی و فرمان سبحان سه نوبت بفرمود: فتنه از اینجاست زن فتنه‌گر را همین حجره، ماواست سپس گفت آن اسوه‌ی اهل ایمان از این خانه بیرون شود شاخ شیطان چو این حجره، ابلیس را نیست جایی از این خانه ظاهر شود فتنه‌هایی از آن با مسلمان، مسلمان ستیزد! برادر، برادر کُشد، خون بریزد! الا! ( ایزدی ) هر چه احمد بگوید ز لعل دُر افشان، محمد بگوید بپیوندد این گفته‌اش بر حقیقت شود ظاهر، آثار آن در حقیقت از آنچه که درباره‌ی عایشه گفت و ( عبداللَّه، اِبنِ عمر ) نیز بشنفت بر این حرف، پوشانده رختِ عمل شد بپا فتنه‌ای همچو جنگ جمل شد ز حکم خدا، عایشه سرکشی کرد! به حُکمش مسلمان، مسلمان کُشی کرد! بسی فتنه انگیخت با پیروانش جفا کرد او بر امام زمانش اگر گویی: او، مادر مومنین بود! و یا همسر سید المرسلین بود تو را گویم: ای آگه از ماجرایش بدین شیوه او کُشت فرزندهایش فرستاد آن زن به قطع و مُسلّم هزاران مسلمان به قعر جهنّم همدان؛ سه شنبه ۱۴۰۲/۸/۲۳ منبع: شیخ عبدالرضا درایتی؛ چراسکوت؟! ؛ ص۱۵۶ ؛ سوال۱۶ به نقل از : صحیح بخاری ؛ ج۴ ؛ ص۵۰۸ ؛ حدیث۱۲۷۶ ؛ کتاب الخمس ؛ باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه و آله و سلم. 👈 برای دریافت سایر سروده‌های حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید و ما را به دوستان خود و مشتاقان ادبیات آیینی معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال به هیچ وجه بنا بر اهانت به مقدسات اهل سنت یا پیروان مذاهب اربعه نداریم، آنچه در این مثنوی، تقدیم حضورتان می‌شود، اعترافات برگرفته شده از مهم‌ترین منابع حدیثی و کتابهای صحیح (به اعتقاد اهل سنت) و نوشته‌جات مشهور اهل سنت است و مقصود ما مباحث تاریخی و علمی و اعتقادی است و اگر توهینی باشد از سوی علمای اهل سنت صورت گرفته است و ما فقط آن را در قالب نظم، نقل قول کرده‌ایم. امیر ایزدی همدانی 🆔 eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 خانه عایشه ریشه کفر... بسم رب العالمین، حیّ غفور کآسمان‌ها و زمین را، اوست نور آن خداوندی که انسان آفرید روح خود را در تن آدم دمید آن خدایی که محمد پرور است آن ولیّی که ولیّش حیدر است ای که هستی صاحب انصاف و عدل بشنو این نقل و بسنج آن را به عقل این روایت در ( صحیح مسلم ) است خود تفکر کن در آن، ای حق پرست باز گفته است این خبر ( اِبنِ عُمر ) دیدمی روزی عیان پیغامبر دلغمین از کرده‌های عایشه گشت بیرون از سرای عایشه آنکه نطقش وحی، از یکتا بُوَد گفت: ریشه‌ی کفر، از اینجا بُوَد شاخ شیطان ظاهر از اینجا شود فتنه‌ها از این سرا، برپا شود ( ایزدی ) از عایشه، بیزار باش در مسیر احمد مختار باش کرده خون بر قلب احمد، عایشه زهر داده بر محمد، عایشه بارها در پیش چشمان همه می‌زده زخم زبان بر فاطمه ضدّ شیر حق، علیّ بی‌بدل کرد شورش، شد بپا جنگ جمل پیش چشم مردم، آن ناپاک زن تیر باران کرده تابوت حسن همدان؛ سه شنبه ۱۴۰۲/۸/۲۳ منبع: شیخ عبدالرضا درایتی؛ چراسکوت؟! ؛ ص۱۶۰ ؛ سوال۱۷ به نقل از : مسلم نیشابوری؛ صحیح مسلم؛ ج۴ ؛ ص۲۲۲۹ ؛ حدیث۴۸ ؛ کتاب الفتن و اشراط الساعه؛ باب الفتنه من المشرق. 👈 برای دریافت سایر سروده‌های حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید و ما را به دوستان خود و مشتاقان ادبیات آیینی معرفی کنید.
باسلام و عرض ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه عزیزانم. این دو مثنوی داستانی درباره عایشه به نقل از منابع اهل سنت به مناسبت سالروز تقدیم گردید. اللهم العن اعداء محمد و آل محمد
هدایت شده از مسجد مقدس جمکران
33.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 داستان جمکران | روایت تصویری بنای مسجد مقدّس جمکران به مناسبت هفدهم¹⁷ رمضان، هزار و هفتاد و دومین ۱۰۷۲ سالروز بنای مسجد مقدس جمکران به امر مبارک حضرت ولیّ عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇 🆔 @jamkaran_ir سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇 🌐 www.jamkaran.ir
سلام ( ) مراسم شبهای قدر ساعت۲۳تا۳بامداد شهرک مدنی روبروکلانتری سابق کوچه سرو۳ بیت الزهراعلیهاالسلام جلسه خانوادگی است اطلاع رسانی کنید