هدایت شده از Zaeran Alghame Hamedan
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ضمن عرض تسلیت به آقایان حاج اکبر و کربلایی علی و کربلایی مهدی والامقام.
این مرحوم اخوی حاج اکبر و عموی آقایان علی و مهدی والام هستند.
روحش شاد
الفاتحه مع الصلوات
May 11
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد ایام...
حاج امیر ایزدی همدانی
اول هفته با نام امیرالمومنین علی علیه السلام
قم مقدسه زمستان ۸۳
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #اولاد_مسلم علیه السلام
چونکه مسلم شد ز تیغ کین شهید
نوبتِ غربت به طفلانش رسید
بیش از یکسال ، آن دو ارجمند
در دیارِ کوفه بودندی به بند
طبقِ حکمِ بِن زیادِ کین مآب
قوتشان بودی دو نان یک کوزه آب
وَهْ ! که بودند آن دو طفلِ خوش مرام
روزها را روزه ، شبها در قیام
تا شبی گفتند با قلبِ پریش
بهر زندانبان ، نشان و نامِ خویش
داد زندانبان ، فراری آن دو را
گر چه خود شد بر بلایا ، مبتلا
راه پیمودند طفلان ، با شتاب
خستگی بگرفت ز آنها صبر و تاب
میهمان گشتند بر پیرِ زنی
که وِرا می بود ، دامادی دَنی
بیمشان از فتنة داماد داد
پس طعامی در برِ ایشان نهاد
کودکانِ خسته از بیداد و غم
هر دو خوابیدند در آغوشِ هم
داشت زن در دل بسی بیم و اُمید
پاسی از شب رفت و دامادش رسید
گفت : بودم در پیِ دو طفلِ خُرد
که سزد بر تیغ ، ایشان را سپرد
بر امیرِ کوفه باشد ناگوار
کودکان کردند از زندان ، فرار
هر کسی سر از تنِ آنان بُرَد
وز برای ابنِ مرجانه بَرَد
جایزه بخشند او را بی شمار
سکّة زر می دهندش دو هزار
گرچه کردم جستجو ، بشتافتم
ردّشان را عاقبت نایافتم
صبحدم ، پویم همه صحرا و دشت
راستی زاین جایزه نتوان گذشت
زن بگفتش : فکر سیم و زر مباش
غافل از حق ، خصم پیغمبر مباش
دین مده از کف که دینارت دهند
کز همین دینار ، بر نارت دهند
لیک پند پیرزن سودی نداشت
آن دلِ بیمار ، بهبودی نداشت
آنکه جز دنیا نبودی خواهشش
خُورْد نان ، بنهاد سر بر بالشش
پلکهایش کم کمک می گشت جفت
ناگهان از حجره ، آوایی شنفت
آن نموده پشت بر راهِ دُرُست
جَست از جا وآنچه را می خواست جُست
داد ایشان را امان ، گفتند نام
قلبشان بشکست جای احترام
حرمتِ یاسین و عهدِ خود شکست
آن پناه آورده گان را دست بست
صبح ، آقا زاده ها را بر غلام
داد و گفتا : کار ایشان کن تمام
چون غلام پاک ، طفلان را شناخت
تیغ افکند و دلش از غم گداخت
خونِ مظلومانِ بی کس را نریخت
دل به دریا زد ز مولایش گریخت
حارثِ بی دین که او را لعن باد
حُکمِ قتل آن دو بر فرزند داد
زادة او ، پیروی کرد از غلام
جای کشتن، کردشان بس احترام
بهر طفلان ، اشک از چشمش چکید
بر قدمهاشان فتاد و بوسه چید
از پدر بگریخت وز بهر نجات
خویش را افکند در موجِ فرات
صد دریغ و صد دریغ و صد دریغ
حارثِ بیدادگر ، برداشت تیغ
گوییا کرد اینچنین تقدیر ، حکم
گفت : بینِ ما کند شمشیر ، حکم
کودکان گفتند با آن بد مرام
ما دو را بفروش مانند غلام
گفت : نه ، گفتند آن طفلان راد
زنده بر ما را برِ ابنِ زیاد
شاید او از قتلِ ما پوشید چشم
حکمِ نیکی کرد جایِ قهر و خشم
گفت : نه ، گفتند : ما از عترتیم
گفت : ما هم منکر این نسبتیم
باز فرمودند : ما دو کودکیم
کن بزرگی ، رحم آور ، کوچکیم
داد پاسخ : در دل من رحم نیست
گر بُوَد هم مر شما را سهم نیست
پس بفرمودند با صد سوز و ساز
فرصتی کوتاه دِه ، بهر نماز
اذن بگرفتند از خصمِ دَغَل
روی آوردند بر خیر العمل
بعد از آن گفتند : یا حیّ یا حکیم
دادِ ما بستان از این پستِ لئیم
کودکان بودند در راز و نیاز
با خداوند کریم و چاره ساز
ضربتی زد حارثِ دور از خدا
شد محمد را سر از پیکر جدا
دید ابراهیم او را غرقِ خون
صیحه زد : «اِنّا اِلَیْهِ راجعون»
یادگارِ طایرِ باغِ بهشت
بر گلویِ پاره ، رخساره بهشت
خویش را بر رویِ وی انداختی
رخ ، خضاب از خون پاکش ساختی
تا بدان رخسارة از خون ، خضاب
شکوه آرَدْ در برِ ختمی مآب
واندر آن حالت ، عدو زد گردنش
غوطه زد در بینِ خاک و خون ، تنش
بود جاری ، خون از آن رگها هنوز
داد حارث خُبثِ باطن را بُروز
جای دفنِ جسمشان آن بد صفات
هر دو را انداخت در آبِ فرات
«ایزدی» زاین غم ، دلش پُر خون بُوَد
اشکِ او ، جاری تر از جیحون بُوَد
🏴🏴🏴
امالی صدوق – مجلس 19 ، حدیث 2
به نقل از امالی 1. بحار ؛ مجلسی ؛ ج 45 ؛ ص 10 2. عوالم ؛ بحرانی ؛ ج 17 ؛ ص 353
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نور الله فی ظلمات ارضه...
🔹 #موسی_الکاظم علیه السلام
🔸 #موسی_بن_جعفر علیه السلام
🔹 #باب_الحوائج
🔸 #کظم_غیظ
🔹 #فرو_برندهی_خشم
هر آنکه بر دلِ خود مُهرِ مِهرِ عترت داشت
قرین لطفِ خدا بود و بس سعادت داشت
ولای آل محمّد، رهِ نجات بُوَد
هر آنکه داشت ولایت، اجلّ نعمت داشت
سفینه های نجاتند و رهنمای بشر
که هرکدام به کف، مشعل هدایت داشت
چگونه وصف کنم خاندان پاکی را
که با گواهی داور ، مدال عصمت داشت
خدا ستوده به قرآن و گفته مدحتشان
بیان نموده که این دودمان، طهارت داشت
بر آستانۀ ایشان ، نهاده سر، خورشید
خوشا کسی که بر این در، سرِ ارادت داشت
من و محبّت این خاندان ! خدا را شکر
که مهرشان ز ازل در دلم اقامت داشت
دلم دوباره هواییِّ کاظمین شده
که آن دیار، مرا رنگ و بوی جنّت داشت
با یاد بارگهی که ربوده دل از عرش
به یاد آن حرمی که به بر، دو حجّت داشت
دو نورِ دیده، دو دریای بی کرانِ کرم
دو گل، که برگ و بر از گلشن رسالت داشت
به کاظمینِ جوادین، شهره گردیدند
طوافِ مرقدِ ایشان چقدر لذّت داشت!
دلم به سینه تپد با ولای آن سرور
که از صفای وجودش، جهان طراوت داشت
امام موسیِ جعفر، ولیّ جنّ و بشر
عزیز صادق و هر گفته اش صداقت داشت
به یک پیام ، رُباید ز بشر حافی دل
ز بسکه در سخنش نورِ معنویّت داشت
فرو برندۀ خشم است و روحِ بخشایش
به دشمنانِ قسم خورده هم عطوفت داشت
امام مفترض الطاعتی که در هر حال
به خاک بندگیِ حق، سر اطاعت داشت
کسی که سجدۀ طولانی اش به خلوت شب
به سجده های علیّ ولی ، شباهت داشت
نماز، محوِ خضوع و خشوعِ او میگشت
گهِ نماز، ز خود تا خدای، هجرت داشت
به یک اشارۀ خود، نقش پرده را جان داد
به شیر پرده نشین، حضرتش ولایت داشت
بداد حکم که حمله به ساحری آرد
که بر امامِ زمانش ، سرِ اهانت داشت
درید شیر، تنِ ساحری، نمک به حرام
که پشت کرده به خورشید و رو به ظلمت داشت
خلیفه دید چو این صحنه ، رنگِ رخ را باخت
چو بید، لرزه بر اندامِ خود ز وحشت داشت
ز عجز گفت بدان مقتدای آزاده
الا! که بخشش و عفوت به دهر شهرت داشت
بگو به شیر، پس آرَد دوباره ساحر را
اگر چه در بَرِتان قصد بر جسارت داشت
امام گفت به هارون : اگر عصای کلیم
که اژدها شد و اعجاز را دلالت داشت
هر آنچه خورد از آثار سِحر، پس میداد
بر این قضیّه ، همین شیر نیز، رخصت داشت
شکسته سحرِ دو فرعون از دو موسی شد
که هر کدام فزون از عدد، فضیلت داشت
فدای موسی کاظم، تمامِ هستیِ من
که با چنین جبروتی ، هزار محنت داشت
به جور گشت جدا از حریمِ پیغمبر
ز ظلمِ خصم، به جدّش بسی شکایت داشت
ز خانواده و یارانِ خود جدا افتاد
مکان به قعر سیه چال ، از عداوت داشت
شکنجه های فراوان کشید در زندان
به ساقِ پاش ز زنجیرِ کین، جراحت داشت
ز فرطِ ظلمت زندان و ظلم زندانبان
ز پیشگاه خدا، خواهشِ شهادت داشت
هزار حیف که مسموم شد ز زهر ستم
دلی شکسته ز بیدادها، به غربت داشت
اگرچه وقت شهادت، غریب و بیکس بود
به سمتِ شهر مدینه، نگاهِ حسرت داشت
پس از شهادتِ او ریخت گل به روی تنش
اگرچه بسته به زنجیر بود، حُرمت داشت
هزار شکر، سلیمان بر او کفن آوَرد
زمانِ دفن به همراه خود جماعت داشت
هزار شکر ، تنش زیر سمّ اسب نرفت
نه ساربانِ پلیدی، خیال غارت داشت
فدای آنکه شکستند استخوانهایش
"هزارونهصد و پنجاه و یک "جراحت داشت
به صبح روز قیامت ، گواه من باشید
که "ایزدی" ز فلان و فلان ، برائت داشت
🔹 برای مشاهده سایر سرودههای #حاج_امیر_ایزدی_همدانی میتوانید با لمس لینک زیر #وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
🔹 با لمس لینک زیر به #کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🟤 لطفاً برای #نشر_معارف_شیعی و #مناقب و #فضائل_اهل_البیت علیهم السلام و #اشعار_آیینی این کانال را به دوستان خود معرفی کنید.
🤲 التماس دعای فرج.
نخستین کنگره ملی شعر مهدوی
« در انتظار مهدی »
در دوبخش؛
_فارسی
_ترکی
هر یک از شاعران بزرگوار میتوانند ۳ اثر مهدوی خود را در قالب وورد ارسال کنند.
ارسال آثار؛
۰۹۱۴۹۵۳۵۱۸۶
مهلت ارسال؛
۲۰ بهمن
منتظر ارسال آثار ارزشمند شاعران گرانقدر با موضوعات مطرح شده در اطلاعیه هستیم.
کانال فراخوان شعر در ایتا؛
@Farakhanesher