eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
301 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
[💛🍂] ـ میگفت امام زمان منتظرماست زمانے میتونیم بگیم منتظر🌱 مولا هستیم که خودمون رو اصـلاح کـرده بـاشیم☝🏻 شهید احمـد مشلب🕊 ◇|‌@Amir_Hossein13|◇
پِلاڪ‌راازگردنت‌درآوردی گفت:ازڪُجاتورابشناسند؟! گفتی:انڪہ‌باید‌بشناسد میشناسد! :))🕊🥀 ⌝ ⌞ ◇|‌@Amir_Hossein13|◇
💐روزی یک صفحه از قران برای و هدیه به چهارده معصوم،رفع بیماری ،گرفتاری ، به نیت شهدا ،اموات کانال، و حاجات همگی💐 همه عزیزان لطفا تلاوت کنید اجرتون با امام زمان عج ❤️ |@Amir_Hossein|❤️
🌙ڪاش‌دراین‌رمضان‌ݪـایق‌دیدارشوم، سحرۍبانظرلطف تو بیداࢪ شوم، ڪاش‌منٺ‌بگذارۍ‌بہ‌سرم‌مهدۍجان، تاڪہ‌همسفره‌تو‌لحظه دیدارشوم..(:💔 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
دعاۍروزھشتم ماه مبارڪ رمضان..(:
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹 #او_را ... (۲۳) دیگہ حتےٰ حس و حاݪ رفتن بہ دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم ! امّا مج
🔹 ... (۲۴) تو راه خونہ بودم ڪه عرشیا زنگ زد . - سݪـاااااام عزیزدلم 😍 - سݪـام گلم. خوبۍ ؟ - اگہ خانومم خوب باشہ😊😁 چقدر سعید "خانومم" صدام میڪرد ... آخرش چیشد ؟ هیچے ... اݪـانم به یڪےدیگہ میگہ خانومم 😏 دیگہ نمیتونستم هیچ حرف عاشقانہ ایی رو باور ڪنم 😔 - ممنون ، خوبم - پس منم عالیم 😉 ڪجایۍعزیزم ؟؟ - دارم میرم خونہ ڪݪـاسم تازه تموم شده 😊 - خب چرا خونہ ؟ اونجا ڪه تنہایۍ ، بیا پیش من. منم تنہام 🙁 - آخهههہ... - آخہ نداره دیگہ ، بیا عزیزم ... لطفاً ... 😢 - باشہ میام. - ممنونم مہربون 😍 بیا تا برسے منم سفارش بدم یہ چیزی برای نہار بیارن. - باشہ ممنون. فعلاً قطع ڪردم و گوشے رو ڪݪـافه انداختم رو صندلے. همیشہ از اینڪه ڪسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شہ و ڪارشو جلو ببره بدم میومد 😠 خصوصاً یہ مرد گنده با یہ صدای ڪلفت و اون قد و قواره ، بعد بخواد خودشو لوس ڪنه 😖 تو راه بودم ڪه مرجان زنگ زد ! - جانم - سݪـام عزیزممم. خوبۍ ؟ - سݪـام تنبل خانوم. چقدر میخوابے ؟؟ - وای ترنم هنوزم اگر ولم ڪنے میخوابم. نمیدونے چقدر خسته ام .... - خستہ ی چے ؟؟؟ ڪجا بودی مگہ ؟؟ - پاشوبیا اینجا تا برات تعریف ڪنم 😁 - اݪـان نمیتونم ، لوس نشو ، بگو - چرا نمیتونے مثݪـا ؟ 😒 - دارم میرم پیش عرشیا - اۍ بابا ... تا ڪےاونجایۍ ؟ نمیشه بپیچونیش ؟ - نہ بابا خواستم ، نشد ! میرم دو سہ ساعت میمونم میام خودمم حوصلشو ندارم . - عہ چرا ؟ دعواتون شده ؟ - نہ ، دعوا براۍچے؟ - پس چرا حوصلشو ندارۍ ؟ - ندارم دیگہ . سعید ڪه خانواده دار بود ، آخرش اون بݪـا رو سرم آورد اینڪه هیچڪس باݪـاسرش نیست و خونہ مجردی هم داره معلوم نیست تو نبود من با چند نفره .... 😒 - زیادی بۍ اعتماد شدیا 😅 دیگہ اینقدرم نمیخواد فڪرای مورد دار ڪنےراجع بہ جوون مردم 😅 - دیگہ به خودمم اعتماد ندارم ، چہ برسہ به پسر جماعت !! - تو ڪه میگفتے عرشیا بدجور ڪشته مردتہ ؟! - خودش ڪه اینجوری میگه ! ولے تو رابطہ ای ڪه هیچ تضمینے وسط نیست ، هیچڪسم ازش خبر نداره ، از عشق خبری نیست ! 😒 هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران ڪنن ، یا ڪمبود محبت 😏 خریتہ تو این رابطہ دنبال عشق باشے 😒 - خیلے عوض شدی ترنم 😳 - بیخیاݪ نگفتے ڪجا بودی ؟؟ - اگہ تونستے بعد از قرارت با عرشیا ، یہ سر بیا اینجا برات میگم 😉 - باشہ گلم ، پس فعݪـا - فدات ، بای ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۲۵) رسیدم خونہ عرشیا و رفتم داخـݪ . - خوش اومدۍ بانوجان 😍 _ممنون عزیزم خیلے دوستت دارم ... خب خانومے بیا بشین ببینم ... ڪم پیدا شدۍ .... اون روز هرچے عرشیا زبون میریخت و خودشو لوس میڪرد با بۍمحلے میزدم تو ذوقش ! 😕 آخر ڪݪـافه شد و نشست ڪنارم و دستامو گرفت تو دستش - ترنم .... چیزی شده ؟؟ چرا اینجورۍمیڪنے؟ 😢 - چجوری ؟؟؟ - عوض شدۍ! انگار حوصلمو نداری ! - نہ ! خوبم ... چیزۍ نشده ... 😒 - پس چتہ ؟ - ببین عرشیا ... من همون روز اول گفتم این یہ رابطہ امتحانیه! میتونم هروقت ڪه بخوام تمومش ڪنم !! - ترنم ؟؟؟ تموم ڪنے؟ 😢 شوخیت گرفتہ ؟ چیو میخواۍ تموم ڪنے ؟ زندگے منو ؟ عمر منو ؟؟ - لوس نشو عرشیا 😒 مگہ دختری ؟؟ من نباشم ، ڪسای دیگہ هستن!! 😏 - چۍ میگے؟؟ چرا مزخرف میگے ؟؟ ڪے هست ؟ من جز تو ڪیو دارم ؟؟ 😥 - بہ هرحال ... من خوشم نمیاد زیاد خودمو تو این روابط معطل ڪنم !! با چشمای پر از سوال و بغض زل زده بود بہم و هر لحظہ دستمو محڪم تر فشار میداد ... 😢 خواستم دستمو از دستش بڪشم بیرون ڪه سرشو گذاشت رو پام و شروع ڪرد گریہ ڪردن !!! 😳 شوڪه شدم !! دستمو گذاشتم رو سرش و گفتم - پاشو بابا شوخے ڪردم 😳 چرا اینجورۍ میڪنے ؟؟ 😒 مثݪ دخترا میمونے عرشیا 😏 از اینڪه یہ مرد جلوم خودشو ضعیف نشون بده متنفرم !! 😡 سرشو بلند ڪرد و تو چشام نگاه ڪرد ... چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس!! 😭 - ترنم باورڪن من بے تو میمیرم .... خودمو میڪشم !! قول بده هیچوقت تنہام نذاری ! به جون خودت جز توڪسیو ندارم... 😭 - من نمیتونم این قول رو بہت بدم !! من نمیتونم پابند تو بشم ... 😠 اخم ڪرد و خواست چیزی بگہ اما حرفشو خورد و روشو برگردوند ... سرشو گذاشت رو دستاش و گفت : - ترنم خواهش میڪنم ..... بلند شدم و پاݪـتوم رو برداشتم داشتم میرفتم سمت در ڪه عرشیا خیز برداشت و راهمو سد ڪرد ... ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
مولاجـٰان! مـٰارابِبـَخش ڪِه بَـࢪاےِآمـَدنت دعـٰامےڪنیـم؛ وبراےنیـٰامَـدنَت ڪارهآےبسیــٰار...💔 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
دیروز قلب ها را نشانہ میگرفتند امروز فڪرهارا.....‌‌😔💔 ●شایدڪمےتلنگروتفڪر● ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
"بہ‌قول‌آقامصطفی‌صدرزاده"↓ کسۍ‌کہ‌توے‌هیئت‌فقط‌سینہ‌می‌زنہ‌ خیلےکاربزرگےنمیڪنه... کسے‌کہ‌سینہ‌مۍ‌زنہ‌فقط‌یہ‌سینہ‌زنہ‌‌، شیعہ‌ۍمرتضی‌علے بایدبارفتارش‌عشقش‌روثابت‌کنہ‌♥️!" ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
"به آسمان که رسیدند، رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است، آی خاکی ها..." 🌿شهید حسن باقری ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
هُوَالشَهید🌿 شهید مصطفے صدرزاده: سخنان مقام معظم رهبرے را گوش کنید؛ قلبـــــ شما را بیدار مےڪند و راه درستـــــ را نشانتان مے دهد. قسمتی از وصیتـــــ نامه ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🕊🍃 •\• رفتہ‌بودیم‌مشهد... میخواست‌رضایت‌مادرش‌رو‌براے‌سوریہ‌ بگیره... یڪ‌بار‌ڪہ‌از‌حرم‌برگشت، همان‌طور‌ڪہ‌علے‌در‌بغلش‌بود، موبایل‌رو‌برداشتم‌و‌شروع‌ڪردم‌بہ‌فیلم‌ گرفتن...:) از‌او‌پرسیدم: _ چہ‌آرزویے‌دارے‌؟ +یہ‌آرزوۍخیلے‌خیلے‌خوب‌بر‌اۍخودم‌ ڪردم؛ان‌شا‌اللھ ڪہ‌برآورده‌بشہ...♥ _چہ‌آرزویے؟ +حالا‌دیگہ... -حالا‌بگو +حالا‌دیگہ...نمیشہ! _یہ‌ڪمشو‌بگو با‌ ادا و‌اصول‌گفت +شِ‌داره،شِ...☺️ _ بعدش‌چے؟ +شِ‌داره...هِ‌ داره...الف‌داره...دِ داره...تِ‌داره... _ شهادت؟ (♥️) ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادر و خواهرم بہ گوشے؟ ما ڪہ اومدیم توے این میدون! ولے بہ بچہ‌هاے جنگ نرم بگو: همہ جوره حواسمون هست، بہ هر ڪلمہ، ڪہ مے‌نویسن...! کلیپے از 🌿 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
بدجوری زخمی شده بود رفتم بالای سرش نفس نفس می زد بهش گفتم زنده ای ؟ گفت: هنوز نه! خشکم زد تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره اون زنده بودن رو تو شهادت میدید‼️ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
✾⃟ ࢪفیق🖐🏻 گناه‌کردن‌فقط‌توفضای‌حقیقۍنیست! تومیتونۍباهمین‌موبایل‌توی‌دستت‌بانامحرم‌ ارتباط‌برقرارکنے... میتونۍبایک‌لایک‌کردن‌‌بیخودتو اینستادل‌امام‌زمانتوبشکنی🙃💔 پس‌حواست‌باشہ... فضاۍمجازی‌خطࢪناک‌ترازفضای‌حقیقی‌ هستش:) به‌خودمون‌بیایم‼️ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
‹ 🥀 › شکرکه‌درپناه‌‌امـام‌زَمانیم‌... میگم‌چقدرخـوبه‌ماهاتوزندگیمون‌، امام‌‌زمان‌رو‌ داریم...، چقدرخـوبه‌اجازه‌داریم‌صداش‌کنیم‌ وَ‌ ازش‌کمک‌بگـیریم... وبگیم‌ به‌آبروی‌امام‌زمان... بیچاره‌اون‌کسیه‌که‌ تو‌زندگـیش‌بدون‌ِ‌ امام‌زمانه:) 💔🖐🏻:) ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌∞♥∞ کلیپ استاد ‌‌ 📝 «خطرۍ بہ نام تَبَرُّج» 🚨خطرۍڪه چادرےو غیرچادرے، مذهبے و غیر مذهبے نمۍشناسد ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
❪🚖✨❫ نشست تو تاڪسۍ، دید‌ راننده‌‌ نوارقرآن‌‌ گذاشته . . . ! گفت‌: آقا‌ڪسۍمُرده؟ راننده‌‌ با‌لبخند‌‌ِتلخۍگفت: بلہ،دل‌‌ِ من و شما..🙂💔 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
دعاۍروز نھم ماه مبارڪ رمضان..✨ التماس دعا..(:"
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹 #او_را ... (۲۵) رسیدم خونہ عرشیا و رفتم داخـݪ . - خوش اومدۍ بانوجان 😍 _ممنون عزیزم خیلے دوست
🔹 ... (۲۶) - برو اونور عࢪشیا ... دروقفݪ ڪرد وڪلیدوگذاشت توجیبش ‼️ - تو هیچ جا نمیرۍ😠 - یعنےچۍ؟ 😠 برو درو باز ڪن !! باید برم قرار دارم ... صداشو برد باݪـا - باڪےقرار دارۍ⁉ ️😡 از ترس تہ دلم خالےشد ... 😨 احساس ڪردم رنگ به روم نمونده امّا نباید خودمو میباختم ... - با مࢪجان - تو گفتے و منم باور ڪردم 😡 میگم با ڪے قرار دارۍ ؟؟ - با مࢪجااااان ... میگم با مࢪجان ... - گوشیتو بده من 😡 - میخواۍ چیڪار ؟؟؟ - هرحرفو باید چندبار بزنم ؟؟؟ 😡 گوشے رو گرفت و زیر و رو ڪرد. بعدم خاموشش ڪرد و گذاشت تو جیبش .... - گوشیمو بده 😧 - ‌برو بشین سر جات 😡 تپش قـݪب شدید گرفتہ بودم ... حاݪم داشت بد میشد . رفتم نشستم رو مبݪ عرشیا رفت سمت ڪاناپہ ودرازڪشید ! ده دقیقہ ایۍ چشماشو بست و بعد بلند شد و نشست ... همینجورۍڪه با انگشتاش بازی میڪرد ، چند دقیقہ یڪبار سرشو بلند میڪرد و با اخم سر تا پامو نگاه میڪرد 😠 بلند شد و داشت میومد سمتم ڪه دیگہ نتونستم خودمو نگہ دارم و بغضم ترڪید ... 😭 دو زانو نشست جلوم و سرمو گرفت تو دستاش ... -ترنم گریہ نڪن ... 😢 اخہ چرا اذیتم میڪنے؟؟ دستاشو پس زدم و گفتم - ولم ڪن .... روانے !! 😭 - ترنم من دوستت دارم ... 😢 - ولے من ندارممممم ازت متنفرممممم برو بمییییر 😭 بازوهامو فشار داد و گفت - باشہ ... میخواۍ برۍ ؟؟ - اره ؛ پس فڪر ڪردی پیش تو مے مونم ؟؟ ڪلید و گوشیمو داد دستم و با بغض گفت - خداحافظ گلم ..... 😢 سریع بلند شدم و از خونہ عرشیا زدم بیرون ... سوار ماشین شدم امّا حاݪ رانندگے نداشتم ... حالم خیلے بد بود ... سرمو گذاشتم رو فرمون و هق هقم بلند شد ... 😭 خیلے تو اون چند دقیقہ بہم فشار اومده بود ... نیم ساعتے تو همون حاݪ بودم میخواستم برم ڪه عرشیا از خونہ اومد بیرون !! تـݪو تـݪو میخورد ‼️ داشت میرفت سمت ماشینش ڪه یہو پخش زمین شد......❗️ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۲۷) چند ثانیہ با تعجب فقط نگاه میڪردم ڪه ڪم ڪم دورش شلوغ شد ... 😳 بعد چند دقیقہ آمبوݪـانس اومد و عرشیا رو گذاشتن رو برانڪارد و بردن ... بدون معطلے افتادم دنباݪ آمبوݪـانس و باهاش وارد بیمارستان شدم ❗️ عرشیا رو بردن تو یڪے از بخشا و دو سہ تا دڪتر و پرستار هم دنبالش .... دݪ تو دلم نبود ... بہ خودم فحش میدادم و عرض راهرو رو میرفتم و میومدم ڪه یڪے از دڪترا اومد بیرون 👨⚕ سریع رفتم پیشش - ببخشید ... سݪـام - سݪـام ، بفرمایید ؟؟!! - این ... این ... این آقایۍڪه اݪـان بالاسرش بودید چشہ ؟ یعنے چیشده ؟؟ مشڪلش چیہ ؟؟ 😥 - شما با ایشون نسبتے دارید ؟؟ تو چشماۍدڪتر زل زدم داشتم تو فڪرم دنبال یہ ڪلمه میگشتم ڪه نگاهے بہ سرتاپام انداخت و با تہ اخم ، گفت : چرا قرص خورده ؟؟؟ با تعجب گفتم : -قرص ⁉️ چہ قرصے ؟؟ - نمیدونم ولے ظاهرا قصد خودڪشے داشته !! ڪمےدیرتر میرسیدید احتمال زنده بودنش بہ صفر میرسید !! با چشماۍ وحشتزده و دهن باز بہ دڪتر نگاه میڪردم ڪه گفت : - همڪارای ما دارن معدشو شست و شو میدن چند دقیقہ دیگہ برید پیشش ... تو این وضعیت بہتره یه آشنا ڪنارش باشہ 😒 همونجا ڪنار راهرو نشستم و ڪݪـافه نفسمو بیرون دادم ... هوا داشت تاریڪ میشد نہ میتونستم عرشیا رو تنہا بذارم نہ میتونستم دیر برم خونہ 😣 همش خودمو سرزنش میڪردم ... اخہ تو ڪه از سعید و هیچ پسر دیگہ ای خیرۍ ندیده بودی ، براۍچے باز خودتو گرفتار ڪردۍ 😖 بلند شدم و رفتم باݪـاسر عرشیا تازه بہ هوش اومده بود . بۍرمق رو تخت افتاده بود . با دیدن من انگار جون تازه ایۍ گرفت و چشماش برق زد ... 😢 - چرا این ڪارو ڪردی ؟ - تو چرا این ڪارو ڪردۍ؟؟ 😢 - عرشیا رفت و آمد تو این رابطہ ها معمولیہ ... نباید خودتو اینقدر زود ببازۍ... - پس خودت چرا با رفتن سعید خودتو باختے؟ 😏 ڪݪـافه دستمو تو هوا تڪون دادم و گفتم - اوݪـاً رابطہ من و سعید فرق داشت ... بعدشم من دخترم تو پسرۍ! مردۍ مثلاً !! - اوݪـا چہ فرقے ؟ یعنے من از اول بازیچت بودم؟ 😢 بعدشم مگہ مردا احساس ندارن ؟؟ - عرشیا ... من دیرم شده ... میشه بگے یڪے از دوستات بیاد پیشت من برم ؟؟ بابا و مامانم شاڪے میشن ... روشو برگردوند و اشڪ از چشماش سرازیر شد 😭 - خیلےبۍمعرفتے... برو .... ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرمعتادحداقل‌سالی‌یک‌نفر روباخودش‌همراه‌می‌کُنه .. !! شوما‌که‌مسلمون‌مسجدی‌،سالی‌ چند‌نفر‌ومسلمونِ‌مسجدی‌میکنی :) .. ؟! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎