#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_ولادت
ای کلیماللَه تماشا کن کلام الله را
بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را
نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را
در زمین و آسمانها رهبری آگاه را
روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر
گوهر رخشندۀ شش بحر نور است این پسر
این پسر بدرالمنیر و این پسر شمسالضحاست
این پسر بابالکرم، بابالولا، بابالعطاست
این پسر بابالمرادِ انبیا و اولیاست
این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست...
صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او
نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او
ماه ذیالحجهست محو آفتاب روی او
جنس آدم قبضهای از خاک پاک کوی او
چشم عیسی از فراز آسمانها سوی او
عروة الوثقای ارباب کرامت موی او
آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست
کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست
ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو
وحیِ ساعد خیزد از لبهای گوهربار تو
آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو
روح پاک انبیا و اولیا زوار تو
آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت
حضرت معبود مشتاق مناجات شبت...
ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک
آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک
با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک
بیولایت میشود رحمت، عذاب دردناک
"میثم" آلودهای عبد و ثناگوی شماست
هر که بوده، هر که باشد، سائل کوی شماست
✍استاد #غلامرضا_سازگار
@Amirreza_Rashidi_87
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای مظهر جمال جمیل خدا حسن
وی "طلعت تو آینهی کبریا" حسن
روح نبی، روانِ علی، قلبِ فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهانِ تو را حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
مُلک وجود آمده مهمان سرا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل
بنیانگذار نهضت کرببلا حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
گرد حریم تو که درش بسته روز و شب
صف بستهاند سلسلهی انبیا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردلِ پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
از ماهیان بحر الی ساکنان عرش
گریند در غم تو به صبح و مسا حسن
ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم
دشنامها شنیدهای از آشنا حسن
آن خواست دست بسته بَرد سوی دشمنت
این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن
این غم کجا برم که به منبر خطیب پست
دشنام داد بر پدرت مرتضی، حسن
این غم کجا برم که تو را یارِ آشنا
گردید مار و کشت به زهر جفا حسن
از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی
قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن
دست بریدهی پسر کوچکت بس است
بر دستگیری از همهی ماسوا، حسن
گر قاسمت به عرصهی محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو _
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
✍استاد #غلامرضا_سازگار
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت
برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت
نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک
میان ما دو امانت به یادگار گذاشت
دو گوهری که عزیزند چون نبوت او
یکی کتاب خدا و یکیست عترت او
از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود
همه هدایت او نیز در ولایت بود
مَودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی
از او به ما کرم و عزت و عنایت بود
خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هماند
هماره تا ابدالدهر در کنار هماند
به حق که این دو همانندِ نور و خورشیدند
که از نخست به قلب بشر درخشیدند
چهارده سده بگذشته همچنان شب و روز
ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند
چنان که نور و چراغاند لازم و ملزوم
یکیست مکتب قرآن و چارده معصوم...
سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش
بدون عترت هرکس خطاست آیینش
کسی که گفت کتاب خداست ما را بس
کند هماره خدا و کتاب نفرینش
به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم
که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم
چهارده مه تابنده، چارده اختر
چهارده صدف نور، چارده گوهر
چهارده یم توفنده، چارده کشتی
چهارده ره روشن، چارده رهبر
چهارده ولی و چارده مسیحا دم
که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم
هزار حیف که امت ره وفا بستند
پس از رسول خدا، عهد خویش بشکستند
هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک
به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند
به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند
به جای گل همه هیزم برای او بردند
مدینه دستخوش فتنهای عجیب شدهست
بهشتِ وحی، محیط غم حبیب شدهست
کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟
علی که بود وصی نبی غریب شدهست
سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد
چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!...
چه روی داد که بستید دست مولا را؟
رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟
چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟
چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟
طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟!
جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟!
عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت
شرارهاش حرماللهِ کربلا را سوخت
نسوخت چادر دخت حسین را تنها
پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت
بُوَد به قلب زمانها فرود آن آتش
بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش
قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش
که هرچه آمده اسلام تاکنون به سرش
خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود
که شد جدا ره امت ز خط راهبرش
هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند
به نظمِ تازه، حمایت ز اهلبیت کند
✍استاد #غلامرضا_سازگار
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_ولادت
امشب همهجا موج زند نور ولایت
افتاده به سرها همه دم شور ولایت
گردیده سماوات و زمین طور ولایت
از پرده در آمد مه مستور ولایت
گردیده ملک گرم ثناگستری امشب
گویند ثنای حسن عسکری امشب
برخیز و بزن خنده که گل خندهزن آمد
با خندهی گل، بر لب بلبل سخن آمد
خورشیدِ فروزنده مه انجمن آمد
فرزند رضا را حسن آمد، حسن آمد
عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است
میلاد گرامیخَلَفِ حضرت هادی است
نخل نبوی را ثمر است این، ثمر است این
چرخ علوی را قمر است این، قمر است این
فخر دو جهان را پسر است این، پسر است این
بر مُصلح عالم پدر است این، پدر است این
این شیعه و این مشعل انوار هُدایش
ای جان همه عالم و آدم بهفدایش
روئید گل تازهی آمال محمّد
یا مهرِ فروزندهی اقبال محمّد
یا صفحهی رخسار و خط و خال محمّد
یا آمده دوم حسن از آل محمّد
از سامره تابیده به عالم جلواتش
پیوسته فرستید درود و صلواتش
این گوهر ده بحر خروشندهی دین است
این کعبهی امیّد دل اهل یقین است
این عرش خداوند تعالی به زمین است
این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است
در سجده ملائک به یسار و به یمینش
تابنده بُود جلوهی مهدی ز جبینش
آینهی حسن ازلی ماه جمالش
آیات لب حضرت هادی خط و خالش
یادآور جاه نبوی قدر و جلالش
جبریل فرو مانْد در اوج کمالش
عالم همه مرهون وی و موهبت اوست
از سامره تا عرشِ خدا مملکت اوست
این اختر برج نقوی ماه تمام است
این فرشنشینی است که خود عرش مقام است
این حجّ و زکوة است و صلات است و صیام است
بر خَلق امام است، امام است، امام است
قدر و شرف و عزّت و جاهِ بشر از اوست
ای منتظران! حجّت ثانی عشر از اوست
ای ارض و سماوات همه، سامرهی تو
ای چرخ برین نقطهای از دایرهی تو
ای مِهر فلک ذرّهای از نائرهی تو
ای زنده دل اهل دل از خاطرهی تو
از جود تو بس خاطره داریم حسنجان!
ما آرزوی سامره داریم حسنجان!
تو یازدهم اختر منظومهی نوری
تو واسطهی عفو خداوند غفوری
تو نور خدا در شجر وادی طوری
تو سرّ انا الحق به غیاب و به حضوری
من سائل لطف و کرم و جود تو هستم
با آن همه آلودگیام دل به تو بستم
ای فوج ملک را به درت عرض ارادت
سادات جهان از تو گرفته است سیادت
مِهر تو بود مُهر قبولیّ عبادت
قرآن به تو و پاکی تو داده شهادت
تو دست خداوند به تقدیر قضایی
فرزند علیّ ابن جواد ابن رضایی
قرآن به تو نازد که در او جلوهگر استی
ایمان به تو بالد که ورا راهبر استی
انسان به تو بالد که امام البشر استی
مهدی به تو در فخر که او را پدر استی
لطفی که مگر سائل هر روز تو باشم
خاک قدم عسکر پیروز تو باشم
ای عادت تو جود و مرام تو عنایت
ای مهر رخت مشعل انوار هدایت
ای یازدهم اختر تابان ولایت
قرآن، سخن فضل تو را کرده حکایت
من «میثم» آلودهدل بیسر و پایم
از خویش مرانید که مدّاح شمایم
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
اجر و پاداش رسالت، شعلهی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهرهی انسیة الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبهی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
✍استاد #غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
ای خوش آنروزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی،
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!
کاش آنروزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم!
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچهایی
یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم!
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم!
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!
مادر ما، رفت از دنیا در آنحالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم!
(میثم) از دل میسراید شعرِ جانسوزش، بلی
از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم
✍استاد #غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
کافران! در حرم وحی نیارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست
داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم"
کز ازل صبر و رضا پایهی ایمان علیست
✍استاد #غلامرضا_سازگار
صلی الله علیک یا ابا عبدالله 💚
مِهر تــو گرفت صبر و آرام مرا
پُر كرد ز خونابِ جگر جام مرا
مادر كه به مِهر تو بزرگم كرده
برداشته با تُربت تــــو كام مرا
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین_ع
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
@Amirreza_Rashidi_87
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
من سفیر پسر فاطمه، ناموس خدایم
در دل شام چراغ دل مصباح هدایم
گر چه بین اُسرا از پدر و عمّه جدایم
تا صف حشر پیامآور خون شهدایم
غنچهی کوچک و نورستهای از گلبن عشقم
زینب دیگری از کرب و بلا تا به دمشقم
شام شام آمده از آهِ دل سوختۀ من
مهد توحید بُوَد دامن افروختۀ من
عشق و ایثار و وفا تربیت آموختۀ من
جود و احسان و عنایت بُوَد اندوختۀ من
گر چه در گوشهٔ ویرانه غریبانه نشستم
گرهٔ خلق خداوند شود باز به دستم
گاه گردیده پدر شیفتۀ گفت و شنودم
گاه با گردش چشمم دل عبّاس ربودم
گاه با مهر رُخم ماه بنی فاطمه بودم
گاه زینب زده گلبوسه به رخسار کبودم
جامهام پاره و خود دخت کریم ابن کریمم
خوشتر از فرش سلیمان بُوَد این کهنه گلیمم
من زبان علی و معجزۀ فاطمه دارم
کنج ویرانهام و جای به قلب همه دارم
با خدا گرم مناجات و به لب زمزمه دارم
دخت شیرم! نه ز روبه صفتان واهمه دارم
شیر دخت پسر شیر خدا، دختر شیرم
مشمارید در این گوشۀ ویرانه حقیرم
عرش توحید ز سرو قد من قائمه دارد
دور بیدادگر از داد دلم خاتمه دارد
اشک مظلومی من، موج به چشم همه دارد
چادر خاکی من، بوی خوش فاطمه دارد
من و قدِّ خم و گیسوی سفید و رخ نیلی
صورتم صورت زهرا شده از ضربت سیلی
عمّۀ کوچک سادات جهان، زینب ثانی
غنچۀ نورس زهرا، گل رعنای خزانی
ای لبت کوثر قرآن و رخت سبع مثانی
ای گدای در ویرانۀ تو عالی و دانی
حیف باشد که تو در گوشهٔ ویرانه بمیری
دل شب اشک بریزی و غریبانه بمیری
تو به ویرانهای امّا گل گلزار حسینی
نه گرفتار عدو بلکه گرفتار حسینی
دیده بستی ز همه، عاشق دیدار حسینی
ما عزدار توأیم و تو عزادار حسینی
چشم «میثم» به تو و لطف و عطا و کرم توست
هر کجا هست، دل سوختهاش در حرم توست
✍ #غلامرضا_سازگار
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽حال خوب
اشعار حماسی ملک الشعرای زمان استادحاج #غلامرضا_سازگار
#فرمانده #مقاومت #وعده_صادق۲
#امیررضا_رشیدی👈عضوشوید
@Amirreza_Rashidi_87