eitaa logo
اَنارستــــــون
26.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
205 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه‌ها منتظرِ ماهِ مبارک بودیم آمد ای منتظران ماهِ خدا بِسم‌الله...
4_6014634246692410295.mp3
12.36M
یرکُضُ وجودي نَحوَك وجودم به سوی تو می‌دود...
سلام باد بر آن روزه‌‌دار تشنه لبی که آب نوشد و گوید: سلام ما به حسین
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد». یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود. معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت... «خدا رو چه دیدی شاید شد». وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره. امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه‌م گرفت. فکر می‌کنی رسیدن به آرزوت محاله؟! «خدا رو چه دیدی شاید شد»
اسیر هجرم و حسرت‌کِش جماداتم به من بگو که چرا قالی حرم نشدم؟
روزه و روضه‌ی ما فرق ندارد باهم هر دو یادِ لبِ عطشانِ تو انداخت مرا
تو‌ اگر‌ واسطه‌ باشى‌ که‌ خدا‌ می‌بخشد...
كان رَجُلاً يعيشُ في‌الدنيا لكنّه لم يكن من أهلِها مردی بود که در دنیا زندگی می‌کرد اما اهل‌ دنیا نبود! _شادی روح شهدا صلوات🌹
برگرد! ای که لحظه‌ی افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما
‏حالا که آروم آروم داره امسال تموم میشه یه چیزایی رو به یادت بیار! اونجا که تموم وجودت تَرَک برداشت اما نشکست، اونجا که پر از بغض بودی ولی خندیدی، اونجا که روحت درد داشت اما به روی خودت نیاوردی.. به یاد بیار کسی رو که ازش انتظار نداشتی اما تنهات گذاشت، اونجا که بهش امید داشتی ‏اما ناامیدت کرد، میدونم گاهی تموم شدی، اما باز ادامه دادی... خواستم بگم تو یک سال سخت رو گذروندی اما شدیداً رشد کردی. ممنونِ خودت باش، بابت آدمی که این روزها هستی...
در لحظه‌هایِ بارش باران بگو حسین زین پس به جای واژه‌ی عطشان بگو حسین
هر نقطه ازاین خانه، یک خاطره است از تو بگذار کنار امسال، این خانه تکانی را..
من در عشق ایستاده‌ام در عشق نیفتاده‌ام با هوشیاری کامل می‌خواهمت...
نزدیک من آید، همه آغوش شوم
يَا الله! ‏إنَّ قلوبنَا أَوْعيةٌ فَارِغة ‏لَوْلا أنْ كُنتَ أنتَ فِيها... خدایا! قلب ما ظرفی تهی بود اگر تو در آن نبودی...
‏مادرت را ببوس، پایش را ببوس تا به گریه بیفتد؛ خودت هم به گریه می‌افتی، آن‌وقت کارَت روی غلتک می‌افتد و همه‌ی درهایی که به روی خود بسته‌ای، خدا باز می‌کند. - حاج‌اسماعیل دولابی فرمودن :)
بهار در نظرم، غیر رنگ و بوی تو نیست...
رَبِّ اِنی مَغلوب، فَانتَصِر آمده‌ام تو به داد دلم برسی...
در قنوتِ خود دعا کردم فراموشت کنم حاجتم در سجده اما دیدنِ روی تو شد😶‍🌫
به شما که فکر می‌کنم بهار همین حوالیست، به جان چشم‌های قهوه‌ای و لبخندهای بی‌مثال‌تان‌...
گوشه ای از آشپزخانه ایستاده، و ظرفی را که شُسته است، بارها برق می اندازد. توی اتاق راه می‌رود و کوچکترین جزییات از نگاهش پنهان نیست. لکه‌ی کوچکی روی پنجره، آشغال کوچکتری روی نقش‌های فرش، و گردی که دستش هیچ وقت به آن نمی‌رسد...! با خودش حرف میزند: "باید تلویزیون را به سمت دیگر اتاق ببرم تا تصویر گنجشک‌های توی حیاط را بهتر ببینم. پرده‌ها مثل آلبوم عکس، از وسط باز شوند و شاید برای مبل‌های کِرِم رنگ، ارغوانی، شگون بیشتری داشته باشد! حتی بهتر است جای گلدان شمعدانی را چند ارکیده‌ی مصنوعی بگیرد تا همیشه تازه بمانند...!" ( باخودش دوباره حرف میزند، اینبار ولی آهسته‌تر) "هر بار که خانه را می‌تکانیم چیزهایی پیدا می‌کنیم که مدت‌ها دنبالش می گشتیم حالا تو بگو ... از کجای این خانه شروع کنم تا دوباره پیدایت کنم ...؟"
خدا بدونِ تو سالِ مرا رقم نزند...