eitaa logo
اَنارستــــــون
26.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
205 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6006004265825341426.mp3
7.23M
همه‌چیز در آخرین آدمی خلاصه می‌شود که در تنگنای شب به یاد می‌آورید؛ قلب شما آن‌جاست!
در دنیایی که اینگونه مرا گرفته می‌کند، تو دیگر چرا در آغوشم نگرفتی؟
الحُب إن لم يُجردك من كل ثِقل فهو ثِقلٌ إضافي في حياتك لا يعول عليه... و عشق اگر تو را از هرچه بار اضافی‌ست خالی نکند خودش باری‌ست اضافی در زندگیِ تو نمی‌توان به آن تکیه کرد...
من نميدانم كه حافظ با كمال حوصله در خيالاتش چگونه چهره‌ات ترسيم كرد
دوست داشتنت بذر است هر روز شکوفه می‌دهد به بیداری من...
هنگام انتخاب توست، اگر خواستی بمان این آخرین دقایقی‌ست که میخواهمت هنوز
خدایا! توی « اِنّا لله و اِنّا اِلیهِ راجعون » « اِلیهِ راجعون » یعنی پیش خودت؛ درست است؟ پیش خودت که جهنم نمی‌شود! می‌شود؟
بدان که هرچیزی را کاری‌ست از اعضای بدن آدمی دیده را دیدن و گوش را شنیدن. کارِ دل عشق است، تا عشق نَبُوَد بی‌کار بُوَد...
زيباتر از اين خواب نديدم خوابی بيدار شدم دست تو در دستم بود
بعد از ٤ سال هنوز بايد حواسم را جمع كنم. گاهى كه حواسم پرتِ سكوت خانه مى‌شود يا نگاهم به عكسى مى‌افتد و فكرم پى خاطره‌ايى مى‌رود، دست‌هايم به عادت بيست و چند ساله، دو فنجان قهوه درست می‌کنند! خالی کردن فنجان دوم توی ظرفشویی عذاب است...
اگه الان جا بزنی هیچوقت نمی‌فهمی داستان قرار بود چطوری تموم شه... : )
بگذار همه زَخمم باشند... وقتی تو این چنین مَرْهَمی!
مثلا میشد من همان دختر ساده‌ی روستایی باشم و تو همان پسرِ خوش قد و بالا و دلیرِ دِه که دل از دخترکانِ روستای کوچکمان برده‌ای اما فقط مهر من در سینه داری. که وقتی صبح‌ها میروم لبِ چشمه تا آب بیاورم، نقل تو را از آن‌ها بشنوم که در گوشِ هم پچ پچ می‌کنند و از خوبی‌هایت می‌گویند و گاه شیطنت می‌کنند و نخودی می‌خندند و من که آن طرف‌تر ایستاده‌ام، قند در دلم آب بشود، وقتی میبینم پسر پر آوازه روستایمان، تنها دل در گروی مهر من دارد. یا شب هنگام که پدر از سرِ زمینِ زراعی‌مان باز می‌گردد و گلویش را با چای تازه دمِ مادر، تر می‌کند، از مرد بودن تو بگوید و کلی تعریفت را کند جلوی مادر مهربانم. طوری آرام که من و خواهرم که در اتاقِ مجاوریم، چیزی نشنویم که میگوید پسر فلانی چه مهارت‌ها که ندارد و چه دلیری‌ها که نمی‌کند و دست به خیر است در کار اهالی روستا و بقیه‌اش را باید خودت باشی و بشنوی و من که پشت در اتاق فالگوش ایستاده‌ام به وجد بیایم، گونه‌هایم سرخی خوشرنگی بگیرند، آرام لبم را بگزم، گوشه پایینیِ روسری‌ام را به دندان بگیرم، لبخند کمرنگی بزنم و بدوَم آشپزخانه تا ترتیب سفره شام امشب را بدهم. شب‌ها قبل خواب به تو فکر کنم و مطمئن باشم که تو هم با فکر من به خواب میروی و در سرت چه نقشه‌ها که نداری برای آینده مشترک‌مان و آخر شب برای بار هزارم همه‌شان را دوره میکنی و دلت قرصِ قرص است از اینکه مالِ تو می‌شوم. چون میدانی که حسابی در دل همه جا داری، علی‌الخصوص پدر... و میدانی دخترکی هست آن سوی ده که روزها با خیالِ تو زنده است و شب‌ها با فکرِ تو به خواب می‌رود که خیلی مَرد رویاهایش را دوست دارد...
شهر، باران که بگیرد به تو می‌اندیشم زیرِ چترت چه کسی باتو قدم خواهد زد؟!
- با شما هستم + بله استاد؟ - پرسیدم به عنوان هنرمند، از خلق چه اثری آرامش گرفتید؟ + وقتی موهاشو بافتم : )
ما با کدام سجده شکر کنیم که افتاده دستِ دامن تو کار و بار ما...
سلام دخترِ باران، سلام خواهرِ ماه بهشت را به همین سادگی تصرّف کن 🎊
شوق نماز شکر پدرها چه محشر است وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است دختر چه دختریست کریمه مطهر است در یک کلام مظهر الله اکبر  است ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری موسای دیگری وسط طور دیگری تابیده شد به عرش خدا نور دیگری زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه پیغمبران شدند گدای دو فاطمه عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه معصومه مثل مادر خود از همه سر است
غم تو به من آموخت شعرها شکوفه‌های آدمند و بهار روزهایی‌ست که کسی را دوست‌تر می‌داری...
اگه گاهی از دستم در میره و یادم میره عکسا رو بگذارم، فکر نکنید بچه‌ها یادشون میره که سلام ما رو به حضرت سلطان برسونن. تقریباً هر هفته کسی هست که سلام ما رو رسونده. دمتون گرررررررم🌹
وقتی اونی که باید، میاد : )
همیشه شاعران آواره‌ی شعرند اما من به دنبال توام! وقتی تو باشی شعر می‌آید...