eitaa logo
اَنارستــــــون
27.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
231 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ربِّ الدیّٰانِ الدِّین به نوشتهٔ زیر توجه کنید و حدس بزنید از کیست؟  «فرستادهٔ من خبر آورد که تو خود را رنجور نموده‌ای و می‌ترسم از آن کسان باشی که خداوند در قرآن فرماید: « وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» چون به مؤمنان می‌رسند، می‌گویند: ما با شماییم؛ ما خادم ملتیم؛ و چون با دار و دستهٔ شیطان‌صفت‌ خودشان خلوت می‌کنند، می‌گویند: مؤمنان را دست انداخته‌ایم؛ ما با شماییم! اگر در فرمانِ مایی، بشتاب نزدِ ما آی». این سخن را هم بخوانید و حدس بزنید درباره‌ی کیست؟ «ای مردم! شما این‌ گروه را آزموده‌اید و دانسته‌اید که آن‌ها چنانند که می‌خواهید. ایشان منتخب مردم است، نیکو سیرت و ستوده کردار! راه‌ها در عهد او امن شده و بر جیرهٔ شما افزوده. این عطایای اوست برای شما مردم تا به کاری برخیزید که ایشان خواستار است». شاید گمان برده‌اید سخن اول از آدمی نیکو کردار، سر در قرآن فروبرده و سخن دوم دربارهٔ آدمی درست منصب است. اولی نامهٔ ابن زیاد است به شبث، برای برخواستن به قتال با حسین‌ بن علی -علیه‌السلام- و دومی وصف صفات یزید! چه بگویم؟ بگویم نمی‌شود به چشم‌های خائن اعتماد کرد؟ به چشمانی که دستور قتل حسین‌ بن علی را دادند ولی بعد شهادت برایش گریستند؟ بگذریم... خدا نکند رو به قبله بایستیم و در مقابل حسین بن‌ علی باشیم و آیندگان ما را در عداد «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» یاد کنند... سخن کوتاه باشد بهتر، که هر چه بگویم اضافات است... خدا بصیرت عطا کند در برابر تزویرهای زمان که تاریخ در حال تکرار است. «مَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» «و بصیرت نوری‌ست در قلب که خدا به هر کس بخواهد عطا می‌کند». 🖇💌
بسم المُطَّلِع عَلَى النِّيَّات چه سری‌ست که فرموده‌ای « يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ» از چشم‌هایی که به خیانت می‌نگرند آگاهی؟ آیا دست نمی‌تواند خیانتکار باشد؟ زبان‌ها چطور؟! مولایم علی -علیه السلام- پاسخمان را پیشتر داده‌اند و فرمودند: «العیونُ طلأتُعُ القلوب» چشم ها، تجلیگاه و مطلع دل‌هاست... یعنی به هر چه بنگری و تمایل به آن نشان بدهی روحت به آنجا تعلق دارد! پس به راستی که بعضی چشم‌ها خیانت‌گرند... چشم‌هایی که از دور نگاه می‌کنند ولی در لایهٔ ریا و طهارت وانمود می‌کنند که نمی‌نگرند! چشم‌هایی که برای تمسخر و شکنجه‌ به یکدیگر اشارات دارند. اما تو که وعده‌‌ات حق است فرمودی: «وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» آنچه را مسخره می‌کنند، آن‌ها را فراخواهد گرفت. ببخش ما را که باز دلمان می‌گیرد از زبان‌های طعنه‌زن! چشم‌های ریاکننده، صحبت‌های ناروای پشت سر؛ پنهان و آشکار! در حالی که فرموده‌ای: «يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» هرچه را در نهان و آشکار دارند را می‌دانی و بیشتر از آن؛ به راز سینه‌ها آگاهی. ما را در زمرهٔ کسانی قرار نده که «وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُ» به امانت‌‌هایی که عطا کردی، خیانت کردند. «أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ»‌ امان بده ما را از روزی بسیار نزدیک. روزی‌که ندایمان می‌دهی «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا» امانتی‌هایتان را بازگردانید و ما آن روز جز سرافکندگی چیزی نداریم چون در آن روز هیچ چیز سود نمی‌بخشد «إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» مگر کسی که قلبی عاری از آلودگی به پیشگاهت بیاورد. 🖇💌
بِسم اللّٰهِ الّذي يَروِي العَطْشان وقتی آقای بهجت گفتند: «هر کس عاشق امام زمانش باشد حداقل او را در خواب می‌بیند»؛ بهم برخورد! انگار دوست داشتنم زیر سوال رفته باشد... زیر سوال رفتن شبیهِ آن شخص که روزی به امام صادق -علیه‌السلام- عرضه داشت: «یابن رسول‌الله! من از جایی دور به دیدارت آمده‌ام و همیشه توان طی کردن این مسافت طولانی را ندارم. اگر می‌شود عنایتی کنید تا حداقل شما را در خواب زیارت کنم». امام -علیه‌السلام- فرمودند: «تشنه بخواب»! مردِ مسافر به دیارش برگشت. آن روز را آب ننوشید تا تشنه سر به بالین بگذارد. تشنه خوابیدن همانا و تا صبح خواب آب و دریا دیدن همانا. بار دیگر راهی سفر شد و در دیداری که داشت به امام -علیه‌السلام- گفت: آقا جان امر شما را بجا آوردم ولی نمی‌دانم چرا بجای خوابِ شما، خواب آب را دیدم! حضرت -علیه‌السلام- فرمودند: «تشنگی‌ات به آب، بزرگ‌تر از تشنهٔ دیدار بودن است... ؛ می‌خواهی ما را ببینی تشنه باش». هیچی دیگه‌؛ همین! خدایا پناه می‌بریم به تو از هر چه که مبداء میل ما را از سمتِ تو عوض کرده. لطفاً «بریز هر چه عطش را به کام تشنگی‌ام» 🖇💌
بسم الله الَّذِي يقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ بهترین کار در چنین شبی رو راست بودن با خود است. ما خوب میدانیم درونمان چه می‌گذرد که خدا درموردمان فرمود: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» به یقین انسان بر کارهای خودش آگاه است... «وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» هر چند بهانه تراشی بسیار کند! امشب دیگر نه آدمی پیش رویمان است که خطایمان را توجیه کنیم، نه می‌توانیم پررو بازی در بیاوریم و توپ در زمین دیگری بی‌اندازیم و نه قرار است برای دروغ‌هایمان از ما تمجید کنند! امشب در مقابل کسی هستیم که عالِم به راز قلبهاست. براستی در مقابلش باید چون حُر که لگامِ مرکب گرفت و به سویش فرار کرد؛ پای برهنه کنیم و زیر لب بگوییم: «اللهم إليك أنيب فتب علي» خدایا به سوی تو گریختم...مرا بپذیر. برویم محضر بابایمان که مناجات «مَوْلايَ يَا مَوْلاي» گفتنش فضای مسجد را پُر کرده...او را واسطه کنیم، «بِعَليِ بعَليٍ» بگوییم و بپرسیم یا امیرالمومنین «هل لي من توبة؟» آیا توبه‌ام پذیرفته‌ست؟ و او بخندد و دست بر زیر چانه برد و بگوید: سرت را بالا بگیر، «نعم تاب الله عليك» بله... خدا توبه‌ات را پذیرفت. یادمان نرود که امشب خدا زیاد ندا می‌دهد: «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» واقعا دوست ندارید بخشیده شوید در حالی که خدایتان «غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ آمرزنده‌ی مهربان است؟ از او بخواهیم که «هَلْ يَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلا الْغَفُورُ؟» به غیرِ بخشنده، هیچکس به ما رحم نخواهد کرد. 🖇🏴
بسم الله الَّذِى لَيْسَ لِقَضائِهِ دافِع حضرت محمد-صلی الله علیه و آله- می‌فرماید: «انَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها» در دوران حیاتتان نسیم حیات بخش الهی می‌وزد، خود را در معرض آن قرار دهید. و شب قدر از همان جنس است. امشب باید این دلهای مرده را در مجاورت رایحه‌ی زندگی‌دهنده‌اش قرار دهیم. در مقابلش پرده برداریم از خودمان و بگوییم «در درون خراب من بنگر، "لِمَنِ الْمُلْکُ" بشنو از غم خویش...» که ما بدون دست یاری دهنده‌ات همان «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْر» هستیم. ما را رهایی بده از این ضرر و زیان. ما را بخندان... نه خنده‌های زودگذر! ما خنده‌ی رضایتِ از درون می‌خواهیم. از تو میخواهیم که تویی «أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَىٰ» آنکه می‌خنداند و می‌گریاند. چنین شبی خود را در معرض نفحات الهی‌ات قرار دادیم تا نسیم به چهره‌مان بخورد و خنک خنکمان شود. تا آتش ضعف‌های درونمان را بگویی: «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا»؛ یکسره سرد و خاموش باش و جایت را به تحیت بده. خودت فرموده‌ای: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۚ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا» بادها را پیشاپیشِ بارانِ رحمت به عنوان مژده دهنده می‌فرستی. اکنون در مجاورت بادهای رحمت و بشارت‌دهنده‌ی توایم. امشب، شبِ تایید است، تایید کن برای ما نزول باران؛ ظهور صاحب العصر و الزمان-ارواحنا فداه- را... 🖇🏴
أَعُوذُ بِالله مِنْ نَفْسِى در روز بیعت با علی -علیهم السلام- از جایش برخاست و گفت: «تو امیرالمؤمنین و وصىّ رسول خدا و وارث علوم او هستى. خداوند لعنت کند کسى را که انکار حق تو را بکند.» شاعر بود. از آن شاعرها که خدا در وصفشان در قرآن فرمود: «وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ» مطالبی می‌گویند که خود به آن عمل نمی‌کنند. اتفاقا در آن روز برای حضرت دو سه بیتی شعر با چنین مضمونی خواند: «با تمام قوا و مردان زیرک در اجرای فرمانت حاضریم» حضرت نامش را پرسید. تا گفت: «ابن ملجم مرادی هستم» حضرت فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» سپس شعری بر زبان جاری کردند: «اُرید حیاتَهُ ویریدُ قتلی عَذیرَک مِن خلیلک مِن مُرادٍ» من حیات و سعادتمندی او را می‌خواهم در حالی که او کشتن مرا... امام از او سه مرتبه بیعت گرفتند آخر ابن ملجم گفت: یا علی -علیه‌السلام- من تو را دوست دارم چرا چنین می‌کنی؟! حضرت فرمود:گمان ندارم بر سر بیعت خودت بمانی... پس آیا دوست داشتن کافی‌ست؟ آیا شعر گفتن و روزی دو سه پست معنوی گذاشتن یعنی باد کنیم و بگوییم ما تاثیرگذاریم و تمام؟ این بدعهدی‌های ماست که می‌تواند از ما ابن ملجم بسازد. این قول و قرارهای شب قدر و زیر میز زدن‌هاست که ما را خسران زده می‌کند. چه روزگار عجیبی... کسی چون ابن ملجم، ستایش کننده‌ی امام، دارای قصیده‌ی طولانی در وصف امیرالمومنین میشود قاتل ایشان! امان از این خوبی‌های غرور یافته که آدم را چپ می‌کند. 🖇🏴
بسم الله الذی تَحَبَّبَ إِلَىَّ وَهُوَ غَنِيٌّ عَنِّي یکی از تعابیر لطیف دعای جوشن کبیر «خَيْرَ حَبِيبٍ وَمَحْبُوبٍ» هست. یعنی بهترین دوستدار، بهترین کسی که عاشقی را بلد است. و اگر پایش بیفتد و ما لیاقتش را داشته باشیم؛ بهترین کسی‌ست که می‌توان دوست داشت. خدا عاشق ماست در این شکی نیست. عاشقی را به من نشان بدهید که "همیشه" پیش از یاد شدن تو را صدا بزند، پیش از خواستن به تو ببخشد و پیش از اینکه طرف ابراز میلی کرده باشد، شروع کند به احسان کردن! سوالی که هست این‌‌ست که آیا ما واقعا او را دوست داریم؟ بینی و بین الله اگر ازین عشق‌‌های زمینی! مدام خیانت کند، در جمع بگوید دوستت دارم ولی به دیگری چشمک بزند، اگر بخاطر تعهد به شما دست از این یک بام و دوهوایی ها برندارد واقعا اسم آن رابطه را میگذارید عشق؟! عاشق کسی‌ست که به گفته‌ی مولاعلی-علیه‌السلام-؛ «و لا يأثمُ فِيمَن يُحِبُّ» بخاطر کسی که دوست دارد مرتکب گناه نمی‌شود و گرنه چه نوع دوست داشتنی‌ست؟ خیلی زیباست اینکه آدم در زندگی افتخاری نداشته باشد که به آن بنازد ولی با دوست داشتن کسی مدال افتخاری به سینه‌‌اش بخورد که هیچکس نمونه‌ای از آن ندارد و بهترین است. خیلی عبارت عجیبی‌ست؛ «یا فَخْرَ مَنْ لَافَخْرَ لَهُ» ای افتخار کسی که افتخاری ندارد! که اگر فخر فروختنی باشد بر بندگی توست. امشب به ما توفیق داشتن این مدال را بده... 🖇🏴
بسم فَارِجَ كُلِّ مَهْمُومٍ تو اگر از روحِ خود، بر کالبد بی جانِ من نمی‌دمیدی، چه کسی قرار بود در زمان اندوه، به من یاد دهد که "سجاده پهن کن و برایش نماز بخوان، آرام می‌شوی" به خودت قسم که با همین «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» هزاران بار منت گذاشتی بر سر آدمیان. اگر روحِ پاکِ تو در ما قرار نمی‌گرفت، چه کسی میلش در زمان دل‌شکستگی، اشک ریختن به پیشگاهت بود؟ به راستی که او به ما گفت "حالا یه نیم ساعتی‌هم شده بریم امامزاده صالح"، "مشکی بپوشیم محرم؟"، "بریم چیذر؟"، "حالا اسمتو کربلا بنویس خدارو چه دیدی شاید اسمت درومد!" او به ما الهام کرد " کمک کردن و بخشیدن از آنچه دوست دارم، حالم را خوب می‌کند". وجود او باعث شد اگر بر سر کسی فریادی کشیدم، ناراحتی در من شدت یابد. او در زمان گرفتاری به دل دوستمان که در مشهد بود الهام کرد برای ما دعا کند. و این "او" همه تویی. در مقابل دیدگانت، اشک را مهمان چشمانم می‌کنم تا صفتِ «راحِمَ الْعَبَرات» ِ تو دستی شود، از درون کلمه بیرون بیاید و گونه‌ام را پاک کند. ای دلسوز و رحم کننده بر دیده‌های گریان! ما را آرام کن. آرامشی از جنس آغوشت «آرام؛ آنچنان که دعا‌ها را، با دستمال خیس می‌آمیزند، شب‌زنده‌دار‌های جهان هر شب» 🖇💌
بسمِ الهَ الْعاصين ما بندگانی هستیم که برخی از حکم‌های تو بر ما سخت است، نام نمی‌برم... چرا که هر کس بین خودش و خودت خوب می‌داند چه خبر است. «از تو می‌خواهیم آنچه قسمتمان کردی و برای ما ناخوشایند است، محبوبمان کنی و آن حکمِ تو را که دشوار می‌پنداریم، آسان سازی.» خیلی اوقات دستمان به لایک و فروارد مطلبی رفته که پشتش آبروی بنده‌ات ریخته! ببخش ما را که وقتی «عیب مومنی بر ما آشکار گردید، آن را نپوشاندیم» که هیچ، در بلندگو اعلام هم کردیم! در حالی که «وَلَوْلا سَتْرُكَ إِيَّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ» اگر پرده‌پوشی تو بر ما نبود رسوای عالم بودیم‌. ما با این حق الناس‌ها و حکم‌هایی که سخت می‌پنداریم در قلبمان آتش افروخته‌ایم، آتشی که روشنایی آن تاریکی‌ست! «اَتُحْرِقُ بِالنّارِ قَلْبی، وَ کانَ لَکَ مُحِبّا؟» آیا قلبمان را در آتش می سوزانی در حالی که سرشار از محبت تو بوده؟ البته حق داری بگویی این دیگر چه نوع دوست داشتنی‌ست! اما معترفیم... ما را بر اعترافمان ببخش که «اگر چنین کنی، این لطف را در حق کسی روا داشته‌ای که سزاوار عذاب تو بودن را منکر نمی‌شود» 🖇💌
بسم الله الَّذِي لَا يُمْكِن الْفِرار مِنْ حُكُومَتِه برایم تعریف میکرد در دوران دبیرستان کسی گمانی را به دوستش که شاگرد ممتاز بود نسبت داد، گفته بود یا دخترِ مدیر است یا از فک و فامیلهایش که نمراتش بالاست! خیلی‌ها این گمان را باور کردند. پرسیدم: یعنی موضوع روشن نشد؟ گفت: چرا...مدیر غائله را خواباند. اما بجای پذیرش اشتباه گفتند به او کیلویی نمره می‌دهند. بنا شد گمانه‌زن‌ها از او امتحان بگیرند و طراح و تصحیح کننده‌ خودشان باشند. او بالاترین نمره را گرفت! با این‌همه و روشن شدنِ موضوع از خر شیطان پایین نیامدند که هیچ، به تهمتشان اصرار هم ورزیدند. سکوت کرده بودم. نمیدانستم چه بگویم! بعدها در قرآن دیدم خدا از عده‌ای که به پیامبر می‌‌گفتند او شاعری دیوانه‌ است! ابتدا سوال‌هایی می‌پرسد تا بگوید در اشتباهند: «آیا می‌توانید آیه‌ای مثل آن بیاورید؟اگر علم غیب دارید یا نردبانی که از آن بالا می‌روید تا خبر‌های غیبی را بشنوید پس چرا شنونده‌ی آن دلیلی آشکار بر ادعای خود نمی‌آورد؟» سپس وقتی دید اشتباه را نپذیرفتند به واضح‌ترین شکل ممکن می‌گوید: «نه از روی علم ، بلکه فقط از گمان پیروی می کنید و هرگز گمان، انسان را برای دریافت حق، سودی نمی‌دهد» در پایان هم آب پاکی روی دست پیامبر می‌ریزد، صفت مُصِر‌ ها را آشکار می‌کند ومی‌فرماید؛ «اینها کسانی‌اند که اگر پاره سنگی در حال سقوط از آسمان ببینند، چنان بر انکار حق اصرار دارند که می گویند: ابری متراکم است!» انسان تا کجا که نمیتواند سقوط کند! وای بر غرورِ درونیِ ما که برای ضایع نشدن حرفمان، اشتباه را نمی‌پذیریم. آن هم در برابر کسی که نمیتوان از سلطه‌ی حکومتش گریخت. خدا ما را از دست این غرور خارکننده نجات دهد. 🖇💌
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ شنیده‌ام اگر آدم‌ها تصویر سیرتِ هم را ببینند از هم فرار خواهند کرد و با یکدیگر یکجا نخواهند نشست! اما تو گفته‌ای من همنشین کسی هستم که بخواهد با من بنشیند. و این یعنی چشم پوشی تو، یعنی خیلی مرا تحویل گرفته‌ای... تحویل گرفته ای که اهل بیت را آفریدی و آن‌ها را «کهْفِ الْوَرَی» قرار دادی؛ پناهِ مردم. به درگاهت آمده‌ام اذن دخول بگیرم تا در میدان پیشتازان به سویت بشتابم. با افتتاح تو را خواندم، با ابوحمزه، با مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه. جوشن خواندم، قرآن سر گرفتم، تو را به چهارده نور قسم دادم تا روشنایی‌شان سیرتِ سیاهم را بپوشاند‌. حال با زبان جُون-غلامِ سیاهْ پوستِ اباعبدالله- در سجده افتادم، گریه می‌کنم و میگویم « إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ» میدانم بدبویم، بدکارم و روسیاه... و حسین حال جُون را که دید گریست... دست به آسمان بلند کرد، دعایش فرستاد و به او اذن میدان داد. سلام بر حجة خدا وقتی برای ما دعا می‌کند. که به دست دعا‌کننده‌ی اوست «وَفَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکرُوبِ» غم‌هایی که بر طرف شده. اعتراف می‌کنم که «مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکمْ» منتظر حکومتش هستم که ناب است. ناب همچون عطرِ مُشک از نعش جُون، ناب چون گریه‌های بی‌اختیارِ خبرنگارِ انگلیسی در روز اربعین. از خدا که مهربانی و دستِ بخشش او تمامی ندارد درخواست می‌کنم رساندنت را نزدیک کند، ما را شهیدان راهت و یاری دهندگان پیروزی‌ات قرار دهد. خودت را برسان که دلِ ما مانندِ پرچمِ سرخِ گنبد سیدالشهداء؛ خون شده و در حوادث روزگار به تکان افتاده. خودت را برسان که دل  -این علم برافراشته شده- به دستانت احتیاج دارد تا بدل به لعل شود. بیا که منتظریم به پیشگاهت جان را همچون عقیق‌‌های سرخ، داخل ضریح بیاندازیم که ماییم تفسیر «وَ نَفْسِي لَكَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَي» آن جانی که برایت سپر و محافظ‌است و لحظه‌ها را می‌شمارد برای فداییِ تو شدن. برای ما دعا کن. «وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کثِیراً، وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ» 🖇💌
بسم الله الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِين مقصود از «يَد» در کلام عرب قوت و نعمت است، در قرآن آمده «بِيَدِكَ الْخَيْرُ» به دستِ قدرت خداست تمام خیرها. همچنین شنیده‌ایم این جمله‌ی مشهور را: «کُل الْخَیرِ فِي بابَ الْحُسین» همه‌ی خوبی‌ها در درگاه حسین-عليهم السلام- جمع شده... و شما خود حدیث مفصل بخوانید از ارتباط این دو جمله. یکی از بزرگان فرموده: «هیچکس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین-علیه‌السلام- یا در توسل به آن حضرت.» گمان هم نکنید توهم هست! نمونه‌اش حُر بن الریاحی، نمونه‌اش شهید مجید قربانخانی. این بساط هم برچیده نمی‌شود... که در وصف خدا آمده «وَلَا يُغْلَقُ بابُهُ» در رحمتش هیچگاه بسته نشود... و خوب میدانیم این «رَحمَةُ اللهِ الْواسِعة» کیست! در دعای ابوحمزه آمده «لِمَا أُلْهِمَ قَلْبِي يَا سَيِّدِي مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِكَرَمِكَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِكَ إِلَى» من از تو میخواهم چون خودت به قلب من الهام کردی که رحمتت فراگیر است و مهربانی‌ات زیاد. خودت به قلبم «سَعَةِ رَحْمَتِكَ» محبت حسین را دادی... پس چگونه از تو نخواهم؟ خدا روزیمان کند عاقبت به خیری «فی باب الحسین-علیه‌السلام-» را... 🖇💌