منتیرهشدم ، آره... اماتوهـمونی،کهبودیهمیشه ؛هـمونکهنوره،کهروشـ✨ــناییش تـیرگیمنومـحومیکنه...#بینهایت ♾ @binahayat_ir
- داستان بینهایتی شدن من از این قراره که...♾️
یک روز داشتم مثل همیشه توی گوشی چرخ میزدم که تبلیغ بینهایتشو رو دیدم از دیدن جایزه هاش چشمام برق زد بدون معطلی رفتم برای ثبت نام اون موقع هنوز دوره شروع نشده بود و من پیش ثبتنام دوره جدید رو کرده بودم کلی انتظار کشیدم تا دوره شروع شد👀
استارت دوره چهارم که خورد ، سریع کلیپ ها رو نگاه کردم و امتیاز جمع میکردم اولش برای جایزه وارد شدم اما اخرش...
+قلبمو یک گوشه بینهایت گذاشتم:)💗
دوره که تمام شد متنظر اعلام نتایج و گرفتن جایزه پایان دوره بودم ، از اول دوره اون اردوی تفریحی مشهد حسابی دلمو برده بود 🚂
خدا میدونه لحظات اعلام نتایج چه حالی داشتم
قلبم تند تند میزد...😧
اما
وایی وایی ، ارههه ، اسمم بود من برنده شدمم بلند بلند جیغ میزدم و از خوشحالی گریه میکردممم😭💚
من برندهههه شدم ، من از طرف موسسه جوانان استان قدس رضوی دعوت شدم به اردوی چهار روزه مشهد➿💌
قرار بود کنار بقیه بینهایتی هاا حسابی بهم خوش بگذره ، ساکمو بستم و راهی شدم🧳 ؛ همراه خانواده به مشهد رفتیم ، وقتی رسیدیم ازشون جدا شدم و به اردوگاه رفتم
تمام لحظاتش زندگی میکردم یک زندگی واقعی پر از شادی پر از حس خوب✨
خنده های از ته دل توی دورهمی ها تا گریه های غمناک خداحافظی
همه همه گذشت تا امروز که اومدم شما رو هم مثل خودم بینهایتی کنمم اومدم قلبتو وصل کنم به بینهایت ، همون جوری کهه من خودمو باختم و یک من جدید شدمم.
+ آهای دهه هشتادی تو هم میتونی سوار قطار بینهایت به سرزمین عشق و محبت سفر کنییی🎒✨
بجنب تا دیر نشده رفیق🫂🌱 #داستانبینهایت #امام_زمان #بینهایت ✨ ‹ @Angel_kashan ›✨
ڧࢪشتگان کاشانـ🌸🌿 ִֶָ
پـنجـمـین دورهی بینهـایت، شگـفـتانـگیزتر از همیشه! فقط ببینید و ذوق کنید و بیاید که این خ
[ یـک گوشـه از رواقِ تـو ، جـا داشتـن بـس اسـت
مارا همیـن امــام رضا داشتـن بـس اسـت♥️🌿 ]
همراه #بینهایت میهمان امام مهربانی ها هستیم;)🕊 #امامرضـایی ♾ |@binahayat_ir @Angel_kashan
میون همه برنامه ریزایِ تابستونتون ،
تور جدید سفر به #بینهایت رو فراموش نکنید😎✌🏻
هایی که قراره با کلی نوجون دهه هشتادی ، یه ماجراجویی خفن رو تجربه کنی و در کنارش برنده هزاران جوایز نفیس مثل تلسکوپ و لپتاپ و تبلت بشی و ...
ڧࢪشتگان کاشانـ🌸🌿 ִֶָ
یک خاطره نگاری از طرف استاد فائزه جان به دستم رسیده ! آماده اید براتون بفرستم؟ آماده اید دلاتون بل
#خاطرهنگاری | استادفائزهرحیمی•
- تا چند روز پیش شاگردم بود ،
هر چه فکر میکنم ،
جز لبخند همیشگی و نگاه آرامش بخش ، تصویر دیگری از صورتش در ذهنم ثبت نشده .
از مدرسهی محل کارورزیاش تا حوزه هنری ، راه زیادی بود . برای همین همیشه کمی دیر میرسید و اکثر اوقات روی یکی از صندلیهای آخر کلاس مینشست .
در نوشتن مصمم بود ، اما انگار در هر چیزی مصمم بود. نوشتن هم راهی بود برای رسیدن به هدفی که در دل داشت .
اما مگر میتوان همه چیز را نوشت؟
+ خودش در یکی از متنهای کلاسیاش نوشته بود:
" شهادت هنری بود برای مردان خدا ،
و در فهم محدود من نمیگنجد
که بخواهم آن را به تصویر بکشم .
قلم را کنار گذاشتم...
نور مطلق شهادت را چگونه در صفحات
تاریک این دنیا میتوانم ترسیم کنم؟ "
~ فائزه ، شهادت را نه با قلم ، که با جانش
ترسیم کرد ، او شهادت را زندگی کرد .
من و همهی دوستانش دلتنگش میشویم .
و تکهای از قلبمان برای قصهای که قرار بود بنویسد ، همیشه خالی میماند .
قصهای که دربارهی "حسرت شهادت" بود...
و قصهی تنوری که به سرزمین ترسها راه داشت . و قصهی دختری که هر شب قبل از خواب ، با بال خیال به سرزمین های دیگر سفر میکرد...
شاید ماجرای خودش بود .
او که خودش را اهل این زمان نمیدانست :
"من واقعا متعلق به این زمان نیستم .
ربطی به این دوره و زمانه ندارم .
وقتی در کلاف هزارتوی این شهر گم میشوم
و بین آدمهای رنگارنگ بر میخورم ،سرگردانی،
تنها احساسی است که دارم."
حتما آن خلوتگاه گوشهی اتاقش هم دلتنگش میشود .
و آن دیوار دلخواهش که عکسهای عزیزانش را آنجا گذاشته بود و آن را
"بهترین جای دنیا معرفی کرده بود "
میدانم که هر کدام از دخترهای کلاسم ، دنیایی بزرگ و کشف نشده هستند . مثل همهی آدمهایی که اطرافمان زندگی میکنند . میدانم که خداوند ، دوستانش را بین همین آدمهای اطرافمان پنهان کرده .
شبیه نگینهایی که
تنها خود خدا ،
قدرشان را میداند .
~ مثل این دختر ، که تا همین چند روز پیش ، شاگرد من بود و حالا اوست که استاد من شده است.
#شهیده_فائزه_رحیمی #فائزه_رحیمی
#کاشان #کرمان #شهید #بینهایت
#فرشتگان_سرزمین_من
#گلزار_شهدا
📮: @Angel_kashan