eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) تاریخ وفاتِ حضرت اُم البنین روشن نیست ولی اگر بزرگداشت هر روز برا ایشان بگیریم هم کم هست .. ما نداریم تو کربلا از غیر از اهل بیت علیهم السلام که همۀ دار و ندارشون رو خرج کرده باشند .. اُم البنین سلام الله یک ویژگی منحصر به فرد داره که هم چهار پسرش رو داد، هم اسمش رو داد .. دیگه بعد از واقعۀ کربلا اسمش عوض شد .. ام البنینی دیگه باقی نماند .. لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ (۱) دیگه منو یادِ شیربچه هام نندازید .. دیگه مادرِ پسرانی باقی نمانده .. تا اینها بودن شما از سیدالشهدا «أَیْنَ» نمیشنیدی .. امشب دست خالی از مجلس بیرون نریم .. کسی تو این عالم بخواد معرفت پیدا کنه به خانم اُم البنین سلام الله توسل کنه صاحبِ ادب و معرفتِ .. امیرالمومنین علی علیه السلام دیدن اگر بخواد عباس ابن علی به دنیا بیاد فقط باباش علی باشه کافی نیست .. لذا گشتن یه کسی پیدا کردن بتونه عباس ابن علی تربیت کنه .. و فقط هم نه عباس ابن علی .. اون برادرانش اگر ویژه نبودن به اُم البنین اُم العباس می گفتن .. اینا ویژگی هایی داشتند که کنار قمربنی هاشم جمع بسته شدند .. همین یه جمله رو بگم شما رو به خدا بسپارم .. تو کربلا دید قمربنی هاشم یک یک همه افتادن برادرانش رو جمع کرد .. (زبانِ حال) فرمود مادرِ ما با بقیه فرق داره .. ام البنین رو شما سرمایه گذاری کرده .. مباد که سنگی، تیری به پسرِ پیغمبر بنشیند قبل از اینکه شما زنده باشید .. برید، میخوام قبل از میدان رفتن جان دادنِ شما رو هم ببینم .. مبخوام هرچی دارم تو راهش خرج کنم .. اومدن مقابل سیدالشهدا ایستادن .. طولِ عمرشون این بچه ها خاک بودن .. اینجا اومدن پشت کردن به سیدالشهدا رو به دشمن سرها رو افراشته .. «فَصاروا أمامَ الحُسَينِ عليه السلام، يَقونَهُ بِوُجوهِهِم ونُحورِهِم..» (۲) تیرها که می آمد سرها رو به سمت تیرها میبردند تا یک یک زمین افتادن .. نوبت به قمربنی هاشم که رسید اون کسی که همۀ وجودش رو خرجِ امام حسین کرده ‌.. سربازی که امام صادق می فرماید: أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ ..(۳) تو نهایت تلاشی رو که میشد بکنی کردی .. از این بیشتر آرزو نداشت کسی بتونه کاری انجام بده .. نگاه کرد دید سربازانش یکی یکی زمین افتادن .. هبچی سخت تر نیست برا یه فرمانده که خودش سالم مونده باشه یکی یکی سربازاش افتاده باشن .. یه وظیفه ای هم داشت که خیلی اذیتش میکرد باید میومد از سیدالشهدا دفاع کنه دم خیمه ها نگاهِ ملتمسانه بچه‌ها که ازش توقع داشتند، مشک دستشون بود، وقتی میبینه اون وظیفه‌ای که باید انجام بدهد رو نمیتونه انجام بده. اومد مقابل حضرت قرار گرفت ..
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را … زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس ..
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدمرتبه مانند دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرُ می‌گرفت .. بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن .. بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن .. سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته .. یازهرا…‌ دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا… یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی .. میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه “وَقَفَ مُتَحَیِّرا” (۱) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده… صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: “اُخَیَّ ، اِلَیَّ” تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟! گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری… یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(۲) گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده… یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. (۳) یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس… (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!) خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن. (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟ گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر… اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟ گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا… ((۴) مقتل حضرت ابالفضل علیه السلام)) “ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا” حسین….
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدمرتبه مانند دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرُ می‌گرفت .. بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن .. بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن .. سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته .. یازهرا…‌ دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا… یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی .. میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه “وَقَفَ مُتَحَیِّرا” (۱) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده… صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: “اُخَیَّ ، اِلَیَّ” تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟! گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری… یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(۲) گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده… یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. (۳) یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس… (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!) خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن. (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟ گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر… اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟ گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا… ((۴) مقتل حضرت ابالفضل علیه السلام)) “ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، حسین..... روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را که حسرت می‌برد فردوس عطر گلشن او را چنان مشکل گشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالَم دامن او را ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را… معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره‌دار زهرا بودن او را امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به!! بنازم این مقام و جاه و شأن اَحسن او را عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ می‌کرد جبرائیل بعضاً سوزن او را… زیارت می‌کنم جاى رباب و نجمه و زینب … مزار اطهر او را، معلّا مدفن او را اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند این‌سان ملائک مسکن او را چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سر می‌داد که می‌دیدند مردم گریه‌هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟! نشانش داد زینب پارۀ پیراهن او را اگر چیزی جز این می‌ماند از عباس، می دادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ (ای که عباس را دیدی حمله می‌کرد بر توده‌های فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود) أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ (خبردار شده‌ام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی‌که بریده دست بود وای بر من بر شیر بچه‌ام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد) لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ (اگر شمشیرت در دستت بود کسی نمی‌توانست به تو نزدیک شود) عَمَد الحَدیدُ بِالکَّربلا خَسَفَ القَمَر
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) صَل الله عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ یا قَمرَالعَشیره .. نشستم روی خاکِ آرزوهایم بغل کردم خیالی از مزارت را اگر چه قابِ این خاک از تنت خالی‌ست نسیم آورده از مقتل غبارت را اگر سوسوی چشمان ترم کم شد اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد نشستم می‌شمارم با نفس‌هایم شمارِ زخم‌های بی‌شمارت را شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد تو بالا رفتی و اُم‌البنین افتاد به عرشِ خیمه‌ها با مشک می‌رفتی که تیری آرزوی آب‌دارت را … زد و بی‌آرزو بر خاک افتادی تنِ خود را به دستِ نیزه‌ها دادی صدای نوحۀ ادرک اخایت گفت زیارت کرده زهرا نیزه‌زارت را کنار رود، اما تشنه لب بودی به جای آب، سقای ادب بودی تو دریازاده‌ای؛ هر چند بی‌آبی نمی‌سنجند، با مشکت عیارت را *مادر داره روضه میخونه ها ..* اگر می‌شد به جایت آب می‌بُردم به جای قلبِ مشکت تیر می‌خوردم به پای آرزوهای تو می‌مردم نمی‌دیدم نگاهِ شرمسارت را اگر می‌شد به جنگِ تیر می‌رفتم به زیر کوهی از شمشیر می‌رفتم که حتی نشکند آیینۀ چشمت نبیند هیچ سنگی انکسارت را به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی تمام آسمان تاریک شد رفتی شده «ام‌ُّالقَمر»؛ «ام‌ُّالبُکا» بی تو ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را اگر چه قدّم از داغت خمید آخر ولی مادر به رویایش رسید آخر که شد اُم‌البنین «اُم‌الشهید» آخر ببر حالا کنارت داغدارت را چهار صورت قبر درست کرده بود .. پشتِ بقیع برا همدیگه روضه میخواندن .. (۱) یه گوشه از روضه رو خانم زینب میخواند (زبان حال)، یه گوشه از روضه رو اُم البنین .. یه وقت سکینه بلند میشد؛ اُم البنین من شرمنده‌ام .. من بودم مشکُ رو دوشِ عباس گذاشتم «فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ العَطَشَ اَلعَطَشَ فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ ..» (۲) زینب سلام الله صدا میزد ام البنین شما که نبودی فقط شنیدی چه گذشت کربلا .. انقدر برا عباس و حسین داری ناله میزنی .. ام البنین داغ عباس با دلِ حسین کاری کرد .. روزِ عاشورا هر شهیدی رویِ زمین می افتاد اول حسینم میومد دم خیمۀ زن ها ما رو سر سلامتی میداد .. اما وقتی عباس رو زمین افتاد .. انگار دیگه کاری از حسینم بر نمیومد صدا زد .. «و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي ..» (۲) زینب به بچه ها بگو آماده اسارت بشن .. کربُبَلا نبودم حیف، داغش تو سینه‌م مونده ولی همه روضه‌‌ها رو زینب برا من خونده مادر؛ چشماتُ دوست داشتم عباس؛ غریبی‌تُ قربون دستی نداشتی از چشمت تیرُ و بکشی بیرون .. چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چَشم به آقات امیدِ مادرت بودی رفتی و من آشفته‌ام نیستی زیرِ بال و پرم خیلی زمین می اُفتم قدِ رشیدُ و زهراییت نورِ نگاهِ خسته‌م بود بازوی حیدری تو عصایِ دستم بود .. دستتُ و زدن، بیفته روی خاک علم دستتُ زدن، راحت برن سمتِ حرم دستتُ زدن، قامت آقا بشه خم چشمتُ و زدن بمیره مادرت برات چشمتُ و زدن راحت شن از خشم نگات چشمتُ و زدن دیگه نگی چشم به آقات یاقمرالعشیره ، عباس عباس عباس .. ____________________________________________________ روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین (س) ای اُم عشق مادرِ سرلشکر ادب وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی با احترام کردن خود محترم شدی روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات قربان آن درایت و دشمن ستیزی ات رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات از ابتدا بنایِ تو بر احترام بود جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی شمس الضحی مکتب حق الیقین شدی ماه تمام چهار مه جبین شدی دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی ام البنین شدی و به تو التفات شد آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو باب النجات داده کلیدِ حرم به تو غرق توسل است عرب تا عجم به تو داده امام عصر، خدا را قسم به تو یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی سجادۀ عبادتی و باب حاجتی عالم به حیرت است از این جانثاری‌ات مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات جان ها فدای مادری افتخاری ات قربان این تفضل و این سفره داری ات خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری تو باب فضلی و به اباالفضل مادری مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی در هر بهار راوی فصل خزان شوی باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی گریان شوی و مادر گریه کنان شوی ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت بر پیکری که زود سرش در تنور رفت از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد
بعد از حسین زنده نمودی قیام را گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی اما یلان تو همه در خاک خفته اند در بین خاک با تن صد چاک خفته اند وقتش رسیده روضه حساس را بخوان در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان شرح نزول ساقی سرمست را بگو از مرکب افتادن بی دست را بگو *وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..* برگو چگونه عطش گریه خیز شد جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد با پارچه‌ سرش به روی نیزه بند شد برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن .. اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا «اخا ادرک اخا ..» ابی عبدالله به سرعت آمد .. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي..»(۱) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد .. اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد .
واحد –وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها سبک: کنار قدمهای جابر..... خوشا مادری که نماید/فدای حسین هستی اش را دهد از سر عشق و ایثار/برای حسین هستی اش را من ِ سائلی که ز خیل ِ/محبین حقّ الیقینم به اذن علمدار بی دست/ثناخوان ام البنینم نمودی همیشه/حمایت ز مکتب تو آرام ِ جان ِ/حسینی و زینب فاطمه ام البنین... شرف در طواف حریمت/ادب کودک مکتب تو بُوَد لحظه لحظه به هر جا/حسین یا حسین بر لب تو به یاد دل غصه دارت/روان گشته اشک از دو عینم نوایت همین بود همیشه/ابالفضل فدای حسینم نبودی ببینی/که آخر چه ها شد ابالفضل فذای/شه کربلا شد فاطمه ام البنین... نبودی ببینی به که عباس/دو دستش ز پیکر جدا شد پس از او عدو بی حیا شد/دگر من نگویم چه ها شد چو نقش زمین شد ابالفضل/عزاخانه شد باغ و گلشن زده دشمن بی مروّت/به فرقش عمودی ز آهن روان آب و خون است/ز مشک و ز دیده حسین می رود راه/خمیده خمیده یا حسین یابن الزهرا... .
. عبّاس من کجایی اشکامو پاک کنی رو گونَه م اشکِ غمِ حسین ببین دیگه عزادار شدم ‏ای صاحب علمِ حسین نیستی ببینی که بقیع کربلا شده نیستی ببینی مادرت بی نوا شده نیستی ببینی آسمون بی قمر شده نیستی ببینی خواهرت خون جگر شده نگفتی بودی قرار نبود که دستت از تن جدا بشه تو علقمه غرقِ خون بشی قدِ حسینم دو تا بشه ساقی تشنه لبِ حرم عباسِ من کجایی منو کفن کنی بیای مدینه از کربلا برای تربتِ مادرت بیار یه قطعه از بوریا نیستی ببینی برای شاهِ بی کفن روضه میخونم پیش قبرِ امام حسن فرقِ شکسته ات به فدای سرِ حسین چشمات شد آخر زائرِ مادرِ حسین نگفته بودی قرار نبود ببینم این مشکِ پاره تو سرت روی نیزه باشه وُ ببینه زینب اسارتو ساقی تشنه لبِ حرم عباسِ من فدای قدِ رشیدِ تو که زیرِ تیرِ کین آب شده رفتی و قسمتِ مادرت شرمندگی از رباب شده رفتی،سه شعبه گلوی اصغرو برید پای حرامی به خیامِ حسین رسید مثل حسینت کمرِ مادرت شکست رفتی سه شعبه روی قلبِ حسین نشست نگفته بودی قرار نبود برادرِت تشنه جون بده شمر بیاد بینِ گودی و عرشِ خدا رو تکون بده نگفته بودی قرار نبود جسمِ سکینه کبود بشه طفلِ سه ساله بترسه وُ اسیرِ آتیش و دود بشه ساقی تشنه لبِ حرم .
🌹محبت بی ‏دریغ ام البنین علیه‏ا السلام به فرزندان زهرا علیهاالسلام ♦️ام ‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند. ♦️ام ‏البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه ‏ای دینی می‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است. ♦️فرزندان ام‏ البنین علیهاالسلام ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه ‏السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏ البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏ هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏ السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه ‏السلام ادامه یافت. 🌹مادر چهار شهید با شهادت چهار فرزند ام‏ البنین علیها السلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد. ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅
4_5782850319314589546.mp3
3.55M
( سلام الله علیها ) ای اُمُّ‌البنین ، برگشتم از سفر ای اُمُّ‌البنین ، زینب شد خون‌جگر مادر : بی‌نورِ دو عینم اومدم منو ببخش ، که بی‌حسینم اومدم میدونی دلم داره چه احساسی ؟ آره، حق داری زینبو نشناسی ندارم کنارم ، دیگه عباسی وِیلی ، وِیلی ، ویلی ، عَلَی الکربلا ای اُمُّ‌البنین ، زینب شد « بی‌پناه » ای اُمُّ‌البنین ، ای وای از قتله‌گاه دیدم که سرِ حسینو می‌بُرن یکی یکی ، بچه‌ها سیلی می‌خورن عجب کربلایی و عاشورایی نه مَشک و عَلَم مونده نه سقایی  ... اسیری و نا‌محرم و تنهایی وِیلی ، وِیلی ، ویلی ، عَلَی الکربلا.
. ای ماه علقمه دیده بر راهم ای شاه علقمه می‌سوزم واست همراه علقمه ، ای ماه علقمه دلگیره مادرت از غم کربلا پیره مادرت داره از غصه میمیره مادرت ، دلگیره مادرت خیلی دلتنگتم ای جان ام البنین ماه شکسته جبین حال و روزم رو ببین داره قلبم برات لحظه لحظه میزنه جون رو لبهای منه دیگه وقت رفتنه ای یل کربلا ، یا عباس بن علی... یا حامل اللوا شنیدم دستت شد از پیکر جدا بمیرم شد با عمود فرقت دو تا ، یا حامل اللوا تیر از هر سو زدن وای من دستت رو از بازو زدن سر تو رو نیزه از پهلو زدن ، تیر از هر سو زدن شنیدم بعد تو سر زینب داد زدن دستا شد آزاد زدن رباب و زیاد زدن بعد تو شد بلند از خیمه آتیش و دود روی زنها شد کبود رقیه پیر شد چه زود ای یل کربلا ، یا عباس بن علی... آه مظلوم یا حسین شنیدم بعد از تو شد تنها حسین کشته شد تشنه پیش دریا حسین ، آه مظلوم یاحسین آه من یوم الطفوف آیه های قرآن شد مثل حروف قطعوه اربا اربا باالسیوف شنیدم دست و پا زیر دست و پا زده زهرا رو صدا زده شرر بر دلها زده من بمیرم براش مظلوم گیر آوردنش غارت شد پیراهنش زیر مرکب رفت تنش ای یل کربلا ، یا عباس بن علی... 👇
4_5782850319314589548.mp3
418.2K
( سلام الله علیها ) # تسلیت بر آلِ خیرُالمرسلین رفته از  دارِجهان ،  اُم‌البنین ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ حضرت عباس ، ماهِ علقمه دسته‌گل ،آرد برای فاطمه ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ مادر پاک شهیدانِ حسین در جَنان گردیده مهمانِ حسین ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ ای مدینه ،آن بهشت یاس کو؟ وامصیبت مادر عباس کو؟ ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ روزِ یاران زین غمِ  عُظما شب است این همان تکراردا غِ زینب است ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ او به یاد حضرتِ  عباس بود اشک چشمش وقف خیرالناس بود ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲ عون و جعفر ! دیده از خون  تر کنید امشب استقبال از مادر کنید ( باز، داغ فاطمه تازه شد بهرِ همه )  ۲
اشعار صلوات مختص حضرت ام البنین س وحضرت عباس ع 💚♠️💚 می خورد آب زچشمان تو صد رود فرات چشمه ی اشک تو بی بی شده است آب حیات کربلا تا زبقیع و ز بقیع تا زخدا برتو ای ام بنین مادر روضه صلوات 💚♠️💚 بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات آن چار شهید و مادر پاک سرشت بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات 💚♠️💚 بر ساقی تشنه لب مشک به دهن صلوات بر دو دست قطع شده عباس صلوات بر فرق شکافته خونین شبهه حیدری بر معرفت و عشق برادری ابوالفضل صلوات 💚♠️💚 به نام نامی سقای کربلا صلوات به شیر بیشه صحرای نینوا صلوات به پاسدار پرآوازة خیام حسین به قدر وشوکت عباس مه لقا صلوات 💚♠️💚 به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات به پاسدار و علمدار نینوا صلوات به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات 💚♠️💚 بر بازوی افتاده به خاکش صلوات برچهره ماه تابناکش صلوات افتاده به روی خاک عباس علی برقد رشید چاک چاکش صلوات ۱. ( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
‍          بسم الله الرحمن الرحیم   اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ   من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ   منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ   لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ   فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ   اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ   الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم   الهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین .
ام البنین بودی و پیش آل زهرا خود را کنیزی بیشتر عنوان نکردی حتی به دشت کربلا ای مادر صبر عباس خود را با حسین یکسان نکردی 🕊سالروز وفات مادر ادب و روز تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد🕊 🕌
حوریه ز جنس إنس پیدا نشده ست دختر به پدر امّ ابیها نشده ست از بهر علی کسی چو زهرا نشده ست جز او نفری کوثر طاها نشده ست با این همه عزّت که خدا داد به او آرامگهَ ش روی زمین جا نشده ست 🌴السلام علیکِ أیتها المظلومة المغصوبة🌴 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ساعاتی قبل از عملیات کربلای چهار و آخرین دیدار شهید حسین خرازی، علمدار لشگر مقدس امام حسین (ع) با نیروهای غواص گردان حضرت یونس (ع). آنها قرار است تا ساعاتی دیگر در دل تاریکی شب، به آب بزنند... 📆سوم دی ماه ۱۳۶۵، سالروز عملیات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محرمانِ این حرم هستیم با أُم‌الْبَنِینَ معنیِ یافاطمه یعنی که یا أُم‌الْبَنِینَ عقل از درکِ مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید سلام‌الله عَلیٰ أُم‌الْبَنِینَ زائرِ زهرا فقط این راز را فهمیده است مصطفی بالاسر و پایینِ پا أُم‌الْبَنِینَ مرقدِ این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا أُم‌الْبَنِینَ زندگی‌ات شد علی و بندگی‌ات شد علی آمدی تا قُرب  تا حق  تا خدا  أُم‌الْبَنِینَ با تو باید دید  زهرایی شدن  زینب شدن با تو باید خواند ما اَدراک ما أُم‌الْبَنِینَ در نجف نقشِ ضریحِ مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا أُم‌الْبَنِینَ ابتدای این غزل از بیتِ زهرا شد شروع ابتدایی که ندارد انتها أُم‌الْبَنِینَ آمدی گفتی به اذن‌الله عشق آغاز شد نامِ تو شد مادرِ آیینه‌ها أُم‌الْبَنِینَ از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را أُم‌الْبَنِینَ مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی أُم‌الْبَنِینَ با کنیزان می‌نشستی و کنیزی کرده‌ای از خودت حتی زِ نامِ خود رها  أُم‌الْبَنِینَ "ای تمامِ مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا أُم‌الْبَنِینَ چهار فرزندت فدای چهار فرزندِ علی زندگی را ساختی با هشت تا أُم‌الْبَنِینَ آه از روزی که آمد بِینِ آغوشت حرم تکیه می‌دادی پس از آن بر عصا أُم‌الْبَنِینَ در میانِ کاروانِ بچه‌هایت رفتی و... یک نفر اما ندیدی آشنا  أُم‌الْبَنِینَ تا که گفتی پیرزن دنبالِ زینب آمدم گفت حق داری که نشناسی مرا أُم‌الْبَنِینَ جانِ من داغِ کجا اینقدر پیرت کرده است گفت رفتم قتلگاهِ کربلا أُم‌الْبَنِینَ ای بلا دیده  کدامش در کجایش سخت بود گفت : وای از شام از شامِ بلا أُم‌الْبَنِینَ کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها شام بود و ضربه‌هایی بی هوا أُم‌الْبَنِینَ کربلا و خندها بر رو زدن‌های حسین شام بود و ناسزا در ناسزا  أُم‌الْبَنِینَ خوانده‌ای وَیلی عَلیٰ شِبلی علیکَ یاحسین خوانده‌ای لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ یا أُم‌الْبَنِینَ 🔸شاعر: ========================
@shere_aeini او حضرت خاتون عالم ما گدایش شد دستگیر عالمی دست عطایش باید بگیرد چادر ام البنین را هر کس که افتاده عقب کرببلایش پیر و جوان کربلا را داده حاجت شنبه به شنبه سفره های بی ریایش مادربزرگم بچه هایش را سپرده بر معجزات سفره ی مشکل گشایش هر سال می گیرند اجر نوکری را گریه کنان فاطمیه در عزایش دار و ندار او فدای کربلا شد دار و ندار کربلایی ها فدایش عباس در دامان او رب ادب شد رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت مروان کشد آه از جگر با های هایش تازه نکن داغ دلش را ای مدینه دیگر نزن ام البنین او را صدایش ای آسمان خون گریه کن بر غربت او این پیر زن در علقمه مانده عصایش اشک بشیر از این همه ایمان در آمد او نیست اصلا فکر آقازاده هایش ای کاش او پیری زينب را نمی دید شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت داغ حسین و راس از پیکر جدایش 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini