eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
312 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 سال "جهش تولید با مشارکت مردم" 🎥 ببینید | فیلم کامل پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۳ 🌷 🔍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج) عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم در سـیـنه‌ی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم سید محمدرضا شمس (ساقی)
 بهــــار ـ آمــده بــرخیــــز و دل ، بهــــاری کن ز مـــردمـــان ستـــمــدیـــده‌ ، غمگســـاری کن خــــزان گــرفتـــه اگـــر بـــاغ مهـــربـــانی را نهـــــال عــــاطفــــه بنشـــان و آبـیــــاری کن عبوس و غمزده چون جغدِ شوم ، خیره مشو سـرور و هلهـــله چــون بلبـــل و قنــــاری کن جهــــان فنـــا و نمـــانَـــد اثـــر پـس از رفتـن بقـــــا اگر طلبــی؟... کـــار مـــانـــدگـــاری کن بـگـیـــــر دســت نـیـــــاز ِ نـیـــــازمنــــدان را به قــدر همـّـت خـود ، چــــاره‌ی نــــداری کن غــرور و خـودسری و جهـــل کن بـرون از سر چو شـاخــه‌ی ثمــر ، افتـــاده خــاکســاری کن ز فــرقــه‌‌هــای ریـــاکـــار و حیــله‌گــر بگـریـز به ‌حـــال خـویش وگــرنـه نشــین و زاری کن مبـــاد ، آنکــه شــوی غــــره در ســرای فنــــا نگــاهِ عبــــرت و تــــدبیـــر ، بـر مــــزاری کن ببـین کسان بــزرگــی که خفتـــه‌اند به خــاک به‌ خویش ، آی و سپس فکـــر رستگـــاری کن مقــاومـت مــده از دسـت در مصــالــح خلـق مـــــدد بگـیــــر ز یــــزدان و پـــایــــداری کن اگـر که چشم تهــاجــم به خــاک مُلـک افتــاد به‌ خـون خـویـش ازین مُلـک، پــاســداری کن بـــرای عبــرت آینـــدگــان ، بـه خــاک وطــن هرآنکـه چشـم طمـــع داشـت را فــــراری کن بدم به صـور عــدالـت به‌ دفـع ظــلم‌ و سـتم بـه نفـــع مـَـردم محـنت‌کشــیده ، کـــاری کن بـه واژگـــان نفسـی دِه ، بـه اعـتــــلای بشــر به‌ جسمِ شعر ، نفس بخش و شهـــریـاری کن دریــن زمــانــه که انـــدوه ، می‌کنـــد بیـــداد ز خیـــل غمــــزدگـــان نیــــز ، غمگســاری کن کــه امتحـــان الهـــی‌اسـت در چنــین ایــــام به کـــار نیـک ز خـــود رفــــع شرمســاری کن اگرچه خشک شده این زمــانـه چشمه‌ی مِهــر بیــا به چشمه‌ی خورشـید ، مِهـــر جـــاری کن چون امتـــیاز بشـر در وفــــا و احسـان است به مِهــر و رأفـت خـود ، کسـب اعتـــباری کن چو خسـته‌دل شدی و نـاامیـد ، چـون ایـوب خــــدای را بـــه نظــــر آر و بــــردبـــاری کن زدا غبــــار غــــم از دل بـه همــت (سـاقـی) ز جــــام دولـت مـی ، چـــاره‌ی خمــــاری کن نشد اگر کـه بشـویـی غبــــاری از دل خویش بــــرو بــه صومعـــه و تـــرک مِی‌گســاری کن اگرچــه قــافیــه ایطـا شـده‌است و تکـــراری به رغــــم پــرده دران نیـــز ، پــــرده‌داری کن سید محمدرضا شمس (ساقی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو برای بی كسیِ فاطمه بمان بانو به جان دختر مظلومه ات مرو از دست مَساز اشك یتیمانه را روان بانو بمان و فاطمه را خود عروس كن آری که دختران همه محتاج مادران بانو برای غربت من جان به لب شدی امّا بدان كه غربت زهراست بعد از آن بانو به باغ یاسِ تو سیلی زدند، باور كن بمان كه یاس نمیرد جوان جوان بانو میان این در و دیوار فضه را طَلَبد مرو كه مشكل او را كنی نهان بانو بیا و یاریِ خود را تمام كن بر من اگر چه هیچ نمانده تو را توان بانو بمان برای همیشه، همیشه یارم باش مرا هنوز غریب وطن بدان بانو برای دین خدا هر چه داشتی دادی جهادِ كامله كردی به مال و جان بانو تو در محاصره درس مقاومت دادی نداد كار تو تحریم را اَمان بانو نمانده هیچ برایت كه یك كفن بخری عبای ختم رُسُل بر تو ارمغان بانو فقط به بی كفنِ كربلا گریزی نیست حسینِ بی كفنم را تویی نشان بانو حسن غریب شود، ز حسین سَر بِبُرند بمان و روضۀ سبطین را بخوان بانو تو كه به شِعبِ ابی طالب امتحان شده ای مقاومت كن و تا كربلا بمان بانو شاعر: حاج محمود ژولیده
غلامرضا سازگار: ای خو گرفته با نفست عطر احمدی ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران خاک در تو سجده گه خیل سروران پیش از پیمبری پیمبر به روی او چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود سر خط مادریت به آلش نوشته بود بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت نخل بلند آرزوی او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدود خدا همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند سادات عالمت پسرانند و دخترند دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی در پیشبرد فتح نبّوت برابرند دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است این رتبه ات بس است یازده ولی است این رتبه ات بس است که داماد تو علی است در دور بت پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات بر یازده ستاره توحید آسمان روی منیر فاطمه خورشید خانه ات در بیت آفتاب مه تام کیست، تو اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه های غروب شهادتش با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای انگار دور بستر زهرا نشسته ای ای ام پاک نبی، ام مؤمنین ای مادر بزرگ امامان راستین روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت روزی که آن معین بشر بود بی معین مردانه ایستادی و کردی حمایتش تا ماند جاودانه چراغ هدایتش ای قامتت به قائم توحید قائمه دشمن شدند با تو دغل دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست پیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزن نبی ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می شود درهای غم به قلب نبی باز می شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو یار محمّد زدست رفت خورشید روزگار محمّد زدست رفت شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو
رباعی وفات حضرت خدیجه رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ یوسف رحیمی نبوت را نگینی یا خدیجه شفاعت آفرینی یا خدیجه برایم مادری کن روز محشر تو اُم المؤمنینی یا خدیجه * تو داری آنچنان حق عظیمی که در ایمان و دین ما سهیمی نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند مسلمانان همه داغ یتیمی * نگاهت از غمی جانکاه می گفت ز صدها داغ با هر آه می گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُماه» می گفت * در بین ملائک از تو نام آورده ست نام از تو شکوه ناتمام آورده ست هر بار که آمده ست از سوی خدا جبریل، به محضرت سلام آورده ست * دلخسته ز شهر بی‌وفا رفتی، آه آرام و قرار مصطفی رفتی، آه حتی کفنی نخواستی از دنیا از بس که سبکبار و رها رفتی، آه * از چشم تر فاطمه طاقت رفته تا کرب و بلا خروش غربت رفته آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط پیراهن خورشید به غارت رفته ************** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ سیدهاشم وفایی نظر وقتی که بر افلاک می کرد تمام عرش را غمناک می کرد میان هاله ای از درد و انــدوه گل خود را پیمبر خاک می کرد * مهی رفتـه ، دلی پر آه مــانده شبــانه خاطرات ماه مانده خدیجه رفته و با چشم گریان نگـاه فاطمــه بر راه مانده ******* رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ حمیدرضاگلرخی ای مادرِ مهربانِ زهرای بتول ای همسرِ دلسوز و فداکارِ رسول با صدق و رضا هستی خود بخشیدی در راهِ خدا و دین و قران و اصول * دیده ی پیغمبر از غم تر شده لاله ی کاشانه اش پرپر شده می زند آتش به جانش این محن فاطمه ، بی مادر و مضطر شده * داده جان ، یارِ نبی با چشمِ تر آسمان ، خاکِ عزا ریزد به سر شیعیان ، هم ناله گردید با علی فاطمه ، گشته از این غم ، نوحه گر ********** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ اصغر چرمی می خـواسـت دلـیـلِ اوج احـمـد باشد خــاتــونِِ بــهـشتـىِّ مـحـمّـد باشد او سرور زنهاى بهشت است به حق چون خواست ز مؤمنین سرآمد باشد ********** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ رحمان نوازنی شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب کنار بستر مرگ یگانه امّیدش گرفته زمزمه،یا رب خدیجه را دریاب * همانکه هستی خود را به هستیَم بخشید همانکه سوخت به پای منادی توحید همانکه گرمی پشت رسالت من بود و می تپید برای نبوت خورشید * در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت زبان زخم عدو،تیغ تیز و بران داشت خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت * همانکه درک مقامش مقام میآرد و جبرئیل برایش سلام میآرد همان سرشت زلال و مطهری که خدا ز نسل پاک و شریفش امام میآرد * مقام و منزلتش را کسی چه میداند شریک امر رسالت همیشه میماند قد خمیده و موی سفید او امشب هزار روضه برای رسول میخواند * برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم برای آنکه ز من هم غریب تر گردید شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم * قنوت امشب زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر ،کوثر الهی مادر یاسم غریب میمیرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر * خدیجه گریه نکن این همه از این غمها که گریه ها بنماید به جای تو زهرا برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان ببوس سینه او را ببوس دستش را * اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا میکرد بجای تکیه بر آن در ،تو را عصا میکرد اگر خدیجه تو بودی،به پشت در زهرا بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد * خسوف بر رخ ماهش نمی نشست ای کاش و گوشواره ز گوشش نمی گسست ای کاش میان آن همه نامحرم و به پیش علی کسی ز فاطمه پهلو نمی شکست ای کاش * اگر کفن تو نداری عبای من به تنت ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت می آوری تو به مقتل خدیجه،زهرا را چه میکنی تو در آن لحظه های آمدنت ****** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ شاعرناشناس در روز ِسخت یاور دین خدا شدی در راهِ عشق همسفر مصطفا شدی ای که کفن برایِ تو از عرش آمده مادر بزرگِ بی کفن کربلا شدی
بخوان خدای نبی را بخوان خدای خدیجه که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه بگیر درس وفا را هم از وفای خدیجه سزاست اینکه بگوئیم از صفای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه خدیجه همسر طاها خدیجه مادر زهرا خدیجه بانوی والا خدیجه شیعۀ مولا خدیجه قبلۀ دلها خدیجه کعبۀ جانها رواست اینکه بریزیم جان بپای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه هر آنچه داشت خدیجه فدای دین خدا کرد تمام هستیِ خود را نثار آل عبا کرد به غیر عشقِ پیمبر هر آنچه بود رها کرد خوش آنکه درس بگیرد ز ماجرای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه کسی که نزدِ مقامش رسد فرشته به تعظیم به حصر و شِعب و جفا و بلا و فِتنه و تحریم نکرد شِکوه ز سختی، نداشت از عدویش،بیم و در محاصره نشنید کس صدای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه اَمان ز درد فراق و اَمان ز روز جدایی چه مادری که ز غمهای دختر است فدایی بپای فاطمه اَش ریخت هر چه داشت،خدایی نثار فاطمه، بارانِ گریه های خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه کنار بستر مادر اَمان ز گریۀ دختر حدیث بیت پیمبر کجا و خانۀ حیدر گریزِ روضۀ مادر رسد به روضۀ دختر و چند مرحله خالیست باز جای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه نه در عروسیِ دختر، کنار فاطمه،مادر نه پشت دربِ حرم، همجوارِ فاطمه،مادر نه دید،روی زمین،وضعِ بارِ فاطمه،مادر شد انتهای غمش همچو ابتدای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه به احترام وفاتش که چند تا کفن آمد اگر چه پنج کفن بود، لیک،تا حسن آمد کفن برای همه،جز برای بی کفن آمد شروعِ کرب و بلا بود کربلای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه نرفته است به غارت هنوز معجر زینب سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب و بر حسین بگِرییم پا به پای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه
عزای حضرت حوا عزای هاجر شد عزای مریم عذرا عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو آیه آیه نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد