#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
🔸شاعر:
#محمد_میرزایی_بازرگانی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
راه را کاش که اینبار تو پیدا نکنی
گره ای را که زده در به عبا وا نکنی
دست بر دامن تو زد درِ خانه، اما
میشود یاد زمین خوردن زهرا نکنی؟
تو طبیب همه ای...زخم سرت را هم پس
تو خودت خواستی انگار مداوا نکنی
روضه را بازتر از این نکن، اصلا آقا!
شال را میشود از دور سرت وا نکنی؟
کم بزن حرف سفر را و وصیت، بلکه
بیش از این خون به دل زینب کبری نکنی...
روی دامانِ که بگذارد از این غم سر را؟
کاش بودی که نبینند غم دیگر را
آه از خاطره ها...بعد تو هر شب باید
دست اندوه فقط وا بکند این در را
اینکه با تیزی اش افتاده ای از پا، قبلا
با غلافش زده بودند زمین مادر را
رفتنت داغ گرانی ست که زینب بسته ست
بعد تو اینهمه محکم گره معجر را
چاه بسیار تو کندی، همه ی درد اینجاست
قطره ای آب ندادند علی اصغر را
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
یارب گناهانم ز من ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند
رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند
در دیگران رکعت به رکعت روح امید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند
شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند
قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند
از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای "یا علی" هنگام رفتن گفت "یا زهرا"
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
نه در آیینه ابیات می تابد ثنای تو
نه در این واژه های گنگ اوصاف رسای تو
کدامین بال خواهد برد ما را تا بلندایت
پری از نور میخواهد پریدن در هوای تو
پدرها پاک دل بودند و مادرها از آن بهتر
که اکنون پر شده جان و دل ما از ولای تو
چنان صحن و سرای توست قلب عاشقان اما
پر است از عاشقان اینک دل صحن و سرای تو
چه دستانی گره خورده به دامان ضریح آقا
چه دلهایی که جا مانده در ایوان طلای تو
یتیمان میشناسندت تمام درد مندان هم
نگاهی نیز بر ما کن که جان ما فدای تو
گره ها باز خواهد شد به وقت یاعلی گفتن
چه حاجت ها روا کرده ید مشکل گشای تو
عجب زیباست بعد از مرگ بیداری به شرطی که
به پا خیزیم مولا جان به لحن آشنای تو
به پیش هیچ کس دست گدایی بر نخواهم داشت
سرم بالاست وقتی میگذارم سر به پای تو
🔸شاعر:
#حسن_شیرزاد
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
- - -
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
- - -
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
- - -
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
- - -
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
- - -
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
- - -
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
- - -
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
- - -
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
- - -
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
🔸شاعر:
#علی_کفشگر
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
چه دشمنی است که با ذوالفقار هم بوده
برای یاری دین جان نثار هم بوده
کنار ذکر و مناجات و خواندن قرآن
برای گریه شدن بی قرار هم بوده
مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر
کنار او وسط کارزار هم بوده
کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او
به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده
همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است
به نخل بسته شده سر به دار هم بوده
خدا کند که بگویند بعد رفتنمان
شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشب افتاد شکاف و خللی در محراب
رفت از حال، امام ِ ازلی در محراب
نائبِ ناخلفِ آن خُلفای باطل-
-إبن ملجم(لع) شد و آمد أجلی در محراب
مُهر و پیشانی را تیغ ستم دوخت به هم
وای! رخ داد چه شرّالعملی در محراب
غرق در سجده و با فرقِ به خون آغشته
با خدا داشت ملاقات علی(ع) در محراب
عاقبت جاری شد پاسخ ایام ِ «ألَست»
عاقبت با سرِ خود گفت: «بلی» در محراب
قلبش آرام شد و «فزتُ و رب» را میخواند
مرد و مردانه و با صوت جلی در محراب
از غمش ضجه زنان قلعهٔ خیبر میگفت
خورده بد ضربهٔ شمشیر؛ یلی در محراب
در خم کوچه علی(ع) ضربتِ اصلی را خورد
ثبت شد در دل تاریخ ولی در محراب!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
رازقِ من..بعدِ اللهِ تعالے حیدر است
بهترین خلقِ خدا قطعا که مولا حیدر است
کیست جز مولاے ما عابدترین زاهدترین؟
الگوی صدهاهزاران مثلِ عیسا حیدر است
از مقاماتش چه مے دانیم الحق جاهلیم..
فوقِ. ادراڪِ خلایق اصل معنا حیدر است
در شبِ معراج پیغمبر نظاره کرد و دید..
هرطرف تصویرےاز عالیِ اعلا حیدر است
مات و مبهوتم دراین عرصه..خداامدادکن
باعثِ حیرانے ام تنها و تنها حیدر است
نه فلڪ مانندِ یڪ قطره ست در پیشِ علی
مطمئن باشید واسعِ تر ز دریا حیدر است
بعدِ ختم المرسلین..دل رانده. بردیگران
چونڪه تنها جانشینِ شخصِ طاها حیدر است
افتخاراتِ عجیبے داده شد بر مرتضا..
همسرِبانوےما، هم شانِ زهرا حیدر است
فاش مے گویم امینُ اللهِ في ارضه..علیست
حضرت عالیجنابِ ارضِ دلها حیدر است
بے امیرالمؤمنین اصلا ندارم رنگ و بو..
رنگ وبوے شیعیان با نغمه ے یا حیدر است
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر #مناجات_امام_حسین
شبِ قدر است و دلم کرببلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
یا حسین اِبنِ علی(ع) نوکرِ خود را دریاب
دلِ آلوده ی من از تو جلا می خواهد
روضه ی آب و عطش گر چه ملول است ولی
دلِ بشکسته ی پُر شور و نوا می خواهد
شبِ قدر و به سرم شورِ حرم افتاده است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
جانِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
عاشقم در سرِ خود شوقِ زیارت دارم
زیرِ پرونده ام امضای شما می خواهد
باز پروانه ی دل طالبِ شمعِ رُخ توست
این تبِ عشق مگر چون و چرا می خواهد
کی شود قسمتِ من هم بشود کرببلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________________
التماس دعا 🙏
باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد
حضرت واژهی برخاستن از پا افتاد
#یا_علی_مدد
💠