eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
جوان می‌خواهد برود جمکران ، حالا با مادرش هم بحثش شده است ، دوستانش هم دم در هستند ، مادرش همین‌جوری نگاهش می کند، مادری که اینقدر زحمتش را کشیده است شبها نخوابیده است ، حالا این جوان عصبانی شده است ، خداحافظی هم نمی کند. خیلی خب این کار را کردی؟ خیلی معذرت می خواهم من را ببخشید ، آدم باید خیلی احمق باشد فکر کند از مادر خداحافظی نکند، در جمکران امام زمان علیه السلام به او نگاه کند. - مرحوم آیت الله فاطمی نیا
|⇦•گریه میکنه پای روضه اش... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام گریه میکنه پای روضه اش چشم آسمون اَلسَّلام عَلَی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون اسیر سیاهی شب نمیشه خورشیدِ زهرا میونه سیاه چال هنوز میتابه نورش به دنیا افتاده رو خاکا گوشهٔ زندون تنهایِ تنها آسمونا با دعاهاش، تازیونه پیشِ پاهاش شدن باهاش همراه گریه میکنه میسوزه، میگه با زبون روزه خَلِّصْنِی یا اللّه باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر تو قفس روی بالش زخمِ رَدِّ کینه بود اَلسَّلام عَلَی ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُود حتی غل و زنجیر هم به بنده عشقش اسیرن ملائکه پایِ قنوت شبهاش حاجت میگیرن اونقده غریبه حتی غریبا واسش میمیرن خیلی وقته بی قراره سر به سجده که میذاره همش میگه یارب ساق پاش شده پر از خون ذکرشه گوشهٔ زندون عمه جان زینب .. باب الحوائج، آقا! موسی بن جعفر میشکنه دوباره بغضش با یادِ کربلا أَلسَّلامُ عَلَی المَظلومِ الْمَنْحُورْ فِی الْوَری میدونه‌ که بعداز یه عمرِ زندون چی میشه آخر میدونه که تشیع میشه تنش روی تخته ی در دَم‌ِ آخری باز یادِ حسینِ موسی بن جعفر جد ما با تن خونین آخرش با نگرونی به قتلگاه افتاد روی خاک سرش و میذاشت غصه ی حرمش وداشت وقتی که جون میداد سالار زینب یا حسین
. بیشتر جمعیت راهپیمایی زنان و دختران و خانواده های ایرانی بودند! زنانی که اومدند بگويند:
|⇦•باید غل و زنجیر کند... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام باید غل و زنجیر کند گریه برایت عالم فدایت قربان ناله ی الهی و صفایت عالم فدایت مانند علی دست تو را توطئه بسته قلب تو‌ شکسته خندیده ستمگر به غم‌ و اشک و نوایت عالم به فدایت باید غل و زنجیر کند گریه برایت عالم به فدایت قربان مناجاتِ الهی و صفایت عالم به فدایت هر روزِ تو با روزه و افطار تو با شلاق بر روی دلت داغ تو‌هین شده پیش تو به ناموسِ ولایت عالم به فدایت تو‌ مرد مناجاتی و هنگام‌ ملاقات چون عمهٔ سادات شلاق و شکنجه شده سهم سر و پایت عالم به فدایت آزادی تو‌ در گِرُوِ آمدن زهر و می شنود شهر خوانند تو را خارجی از دین و ولایت عالم به فدایت تابوتِ تن بی رمقت لنگه دری شد آهِ پسری شد سنگینی این‌ روضه ی غمگین و روایت عالم به فدایت دارد کفنت میکند آقای خراسان با حال پریشان آمد دو سه خط روضه به لبهای رضایت عالم به فدایت جد تو غریب است پدر روضه عجیب است این سرخیِ سیب است رفته سرِنیزه، سرِ خورشید دِرایَت جانم‌به فدایت سر بر روی نی رفته خدایا بدنش کو؟ پس پیروهنش کو‌؟ ناموس خدا همسفرِ اهل جنایت عالم به فدایت این روضه عذاب است دلِ عرش کباب است انگار رباب است شاهد که زَند چوب به دندان ثَنایت عالم به فدایت خندید ستمگر به غم‌ و غصه ی زینب خون‌ میچکد از لب شد ندبه نوایِ حرم‌ و صحن و سرایت عالم به فدایت
|⇦•عمری زدیم از دل صدا... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا، باب الحوائج را روزیِ ما کرده خدا، باب الحوائج را از ما نگیرد کاش، یا باب الحوائج را هرکس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادرِ خانه گه گاه میزد پرچمی را سر درِ خانه پُر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عَصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد :محسن عرب خالقی *مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند: «یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام این بدن نحیف رو روی تخته پاره ای گذاشتند، هی صدا میزدن: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ‏ فَلْيَخْرُج‏‎.‎" می‌گفتند:"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...» مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت : «صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین‌" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...» اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... *
|⇦•میون سیه‌ چال... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام میونه سیه‌ چال داره میره از حال روی شونه هاش زخم، سرش زخمیه تمومی بال و پرش زخمیه گناهش چی بوده؟ که چشماش کبوده یهودی به پهلوش لگد میزنه شبیه مغیره چه بد میزنه این روضه داره از روضهٔ فاطمیه سر در میاره این تن‌چرا حجمی به روی خاک نداره؟ دل غصه داره آخ پهلوش شکسته هم‌ ساق پایِ آقا هم بازو‌ شکسته آخ دلم‌غصه داره روی تختِ پاره تنِ آقامونه بمیرم براش که دل میسوزونه بمیرم براش اگر چه که تنهاست رو دوش غلاماست دیگه تخته که از حصیر بهتره به یاد تنی که بدون سَره گفتن نداره بسوز برا آقایی که کفن‌ نداره میون قتلگاهه پِیروهن نداره گفتن نداره با سُم‌ِّمرکب، رَزازی کردن بدنِ سالار زینب این روضه جونِ زینبو رسونده بر لب :رضا تاجیک
|⇦•کنجِ زندون مثل شمعی... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام کنجِ زندون مثل شمعی نیمه جون میزنه سوسو چراغِ آسمون زندون کجا و وسعت کهکشون زندون کجا و غربتِ آسمون چه یوسفی اسیر زندون شده ای روضه خون! این روضه هارو نخون زندون سیاه و سرد و تاریک و تار افتاده رو سجاده با حالِ زار دیوار و در با روضه هاش بیقرار ای وای از این غم پاشیده رو دنیایِ ما گردِ غم‌ موسیِ ما دلِ خون شده از ستم پاهاش شد از زنجیر وغل پُر وَرم ای وای از این غم واویلتا، واویلتا... وایِ من! غم‌زد شَرر بر جان او یک یهودی بوده زندانبان او سوزونده داغِ روضه قلب مارو تو‌ گریه هاش صدازده خدارو روشن شده زندون چرا خدایا! شاید بازم صدا زده رضا رو داره عجب رکوعی وسجودی از دست اِبنِ شاهِکِ یهودی مونده چقدر روی تنش کبودی موسی بن جعفر زندونه یا غروبه آسمونه عَجِلْ وَفاتِی واسه چی میخونه؟ از روضهٔ مدینه داد نشونه موسی بن جعفر واویلتا، واویلتا...
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ مشکل کار ما این است که برای رضای همه کار می کنیم الا رضای خدا! 🌷نثار روح مطهرشان صلوات .
|⇦•غمی ویران‌ تر از بغض گلو... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام غمی ویران‌ تر از بغض گلو افتاده در جانش بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌ گرد شهر نمک‌ پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش به حِکمت، آیه آیه از لبش وَالعَصر جاری بود به رحمت، هر سحر فوج مَلَک بودند مهمانش سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش شُکوهِ نام حیدر بود و باید خواند طوفانش کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد مگر بخشیده باشد حضرت موسی دو چندانش به عَطر ربنای جاریِ بین قنوت خود بهشتی آفریده گوشۀ تاریکِ زندانش نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس بگویم هست ماهِ آسمان آیینه‌ گردانش دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش گَلو می‌داند این بُغضِ نفس‌گیر صدایش را که حتی کوه باشد می‌کُند این داغ ویرانش مهدی حنیفه
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ یا اباعبدالله! سالها گریه به تو جرم تلقی میشد گریۀ هر شب ما برکت روح الله است. .
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ کوهرنگ دو متر برف اومده ملت تو خیابونن! یادش بخیر آبان هوا سرد شده بود براندازا می‌گفتن جمهوری اسلامی هوا را سرد کرده که ما نیاییم تو خیابون. .
|⇦•بر روی لب هایت به جز... و توسل به حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست چیزی نمانده از تمام پیکر تو انگار که یک پوستی بر استخوانی است زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست زخم گلویِ تو پذیرفته است اما زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی است از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست اصلا رها کن این پلید بد دهان را از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست *خیلی شیعیان فشار آوُردن به هارون، گفتن که آقای ما در سختی است، این نانجیب زیرِ این فشار، یه مَکری زد، میگه: دستور داد آقا موسی بن جعفر رو لباسِ تازه پوشاندن، آوُردنش تویِ یک تالاری، میوه ها و غذاها جلویِ آقا گذاشتن، یه عده هم شاهد آوُرد، از همون تالار بالا و ایوان ها گفت: نگاه کنید موسی بن جعفر رو، برید به شیعیانش بگید چطوری در ناز و نعمتِ، کجا تویِ زندانِ؟ میگه: اینهارو آوُردن از بالا نگاه میکردن، آقا در لباسِ تازه، جلویِ آقا بهترین غذاها و نوشیدنی ها، میگه: یهو موسی بن جعفر سر رو بالا گرفت، گفت: همه ی اینها دروغِ، دروغ میگن... نقشه ی هارون رو زد بهم....دوباره آقارو برگردوندن تویِ سیاه چال، زندانبانش هم آمد، موسی بن جعفر نیمه شب تویِ زندان، این زندانبانِ آخری یهودیِ خبیث، دست بُرد به تازیانه، گفت: حالا نقشه ی مارو خراب میکنی؟ اینقدر با تازیانه به سر و صورتِ موسی بن جعفر زد..* نامرد، زندان بان، در این زندان تاریک اینکه کنارش میزنی با پا، عبا نیست *اما یا موسی بن جعفر!...* اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست علی اکبر لطیفیان *یا موسی بن جعفر! تازیانه خوردی آقا! اما آقاجان! شما عزیزی، شما بزرگی، شما مَرد هستید، اما بمیرم برا عمه جانِ شما زینب، به جای همه ی بچه ها تازیانه خورد، به جای تمامِ اُسرا کتک خورد...ای حسین...*
« پستِ موقت » تعداد خیلی کمی از دوستان از متونِ زیر صوت ها گله مندن! رویِ صحبت با اون عزیزان هست: رفقایِ جان؛ ما تو این کانال «سَرسَری» کار نمیکنیم، تکلیف و وظیفه رو انجام میدیم! نه انتظارِ «به به» داریم، نه از ریزش میترسیم! ولی: تو هیئت و مداحی که دغدغه و جامعه نباشه ..؛ هم سینه میزنه قیمه پخش میکنه! مومن؛ شیعه، آب خوردنش هم سیاسی است!
|⇦•چشمم هنوز خیره به در .. و توسل به آقا و مولا حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام *حضرت رو توی زندانی بردن بعضیا گفتن سیصد پله حضرت توی زندانی زیر زمین نور نمیومد حضرت به علم امامت شناسایی میکرد صبح و شب رو .. (تو رو امام رضا بی تفاوت نباشی، شبِ باب الحوائجِ .. خوش به حال اونی که میتونه با روضه موسی بن جعفر ارتباط برقرار کنه) خیلی زندان عوض کرد اما زندان آخری از پا درش آورد .. آی دلایِ کربلایی .. زینبم خیلی سفر با حسین رفت اما سفر آخری زینب و زمین گیر کرد .. مادر مارو خیلی تازیانه زدن اما اون غلافی که قنفذ به بازوی زد یه جور دیگه مادر رو از پا در آورد ..حالا روضه بخونم با هم گریه کنیم ..* چشمم هنوز خیره به در باز مانده است خونابه بر لبم پی هر آه می رسد گویی فرشته ای است که در باز می‌کند اما نه باز قاتلم از راه می رسد *بگم اون نانجیب میومد چی میگفت؟ اینقدر آقارو تازیانه میزد یه وقت میدیدن آقا فقط یه جمله میگفت: * از آتش دل من صحبتی نکن نامرد سکوت صبر مرا غیرتی نکن نامرد بزن تمام تنم را کبود کن اما به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد *جانم آقا قربون ساق پای خرد شدت برم .. خبر رسید گفتن فردا بیاید آقارو آزاد میکنن مردم اومدن جلوی زندان همه جلوی در رو نگاه میکنن همه خوشحال میگن اگر آقا آزاد بشه؛ یکی میگفت دستش رو میبوسم یکی میگفت آقا من نوجوان بودم قسمت شد یک بار زیارتت کردم الحمدلله نمُردم شما از زندان آزاد شدی .. یکی گریه میکرد میگفت آقا ان شاءالله بیاد میگم برای بچه م دعا کنه .. هرکسی یه چیزی میگفت یه وقت دیدن آروم آروم در زندان باز شد .. همچین که در زندان باز شد مردم بلند شدن یه وقت دیدن چهار تا حمال زیر یه لنگۀ دری رو گرفتن هی میگن «هذا إمام الرافضة» این امام شیعیانِ .. توی زیارتنامه اش هست سلام من بر اون آقایی که سرش از لنگۀ در آویزان شد .. (چیه چه خبره؟! اما میخوام یه خبر بهت بدم!!) سه روز بدنشُ آوردن روی پل بغداد قرار دادن .. اما شیعیان بهترین کفن هارو آوردن .. (من یه جا دیگه میبرمت) یا امام رضا معذرت میخوام امام رضا اومد تشییع جنازۀ بابا رو دید وقتی به حضرت معصومه(س) رسید گفت خواهر غصه نخور برای بابا کفن آوردن تو نبودی شیعیان اومدن از زن و مرد ، پیر و جوون برای بابای مظلوم ما گریه کردن .. تو نبودی بابا رو بغل بگیری اما من بمیرم برای اون دختری که گوشۀ خرابه اینقدر گفت عمه من بابامو میخوام یه وقت سر بریده .. هرجا صدا منو میشنوی صدا یزن ای حسین ..*
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ کشوری که اسطوره نداشته باشه زود سقوط میکنه! خداروشکر که و سربازانش در تاریخ ما هستن .. .
|⇦•داروی هر درد ما .. و توسل به آقا و مولا حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام داروی هر درد ما از دم تو می‌رسد حک شده بر سینه یا باب حوائج مدد می‌رود از زندانش، با بدن بی‌جانش ارض و سما گریانش،گریانش، گریانش دختر یتیمش می‌زند صدایش می‌رسد صدای گریۀ رضایش تا که رها موسی شد، هر دو جهان غوغا شد چشم فلک دریا شد، دریا شد، دریا شد مرغِ پر شکسته، از قفس رها شد قبلۀ حوائج، حاجتش روا شد سوی خدا رفتنِ ای نور خدا را ببین گریۀ معصومه و حال رضا را ببین با جگر صد پاره، گشته رباب آوره نیزه شده گهواره، گهواره، گهواره رفته روی نیزه رو به روی مادر رفته نیزه انگار در گلویِ مادر از دل عالم گره دست تو وا می‌کند غنچۀ لب تشنه یا باب حوائج مدد ای علی لای لای علی .. گوشۀ این ویرانم تا تو شوی مهمانم منتظرت می‌مانم، می‌مانم، می‌مانم در پِی ات دویده با قد خمیده دختر یتیمت ای سر بریده مجلس دار الشفا روضه ی تو می شود دختر ارباب یا باب حوائج مدد وقت جدایی رسید باد مخالف وزید از شرر داغ تو پشت برادر خمید پشت و پناهم شکست پشت سپاهم شکست فاطمه در کربلا علقمه در خون نشست از جان خود سیرم ای خدا من بی او می‌میرم ای خدا ↫