eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
269 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
396.2K
زمزمه مصیبت امام علی (ع)................ هنوز از خاطره های مدینه دلم کبابه هنوزم رو دستای من جای رد یه طنابه هنوزم دلم میسوزه با یاد آتیش و هیزم هنوز یادمه تو کوچه خنده های تلخ مردم هنوزم تو فراغ فاطمه ام خونه نشینم روزی صد دفعه میمیرم تا مغیره رو می بینم ... بند دوم یتیمای پشت در رو بیارید امشب کنارم نمیخوام حرف نگفته وقت رفتنم بذارم آی یتیما خوب ببینید صورت سه نور عینم اینه زینب اینه عباس،ببینید این حسینم اگه روی نیزه دیدید یه روزی خورشید و ماه رو یادتون باشه ببندید سوی ناموسش نگاه رو...
1.04M
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریع‌تر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمینیان غمگین، آسمانیان خوشحال که بی‌قرار دلی می‌رسد به دلدارش برای دیدن دست کبود فاطمه‌اش به عرش رفته یدالله، دست حق یارش خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه خدا کند برود ابر از شب تارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید، دوباره فاطمهٔ زخمی‌اش به دیدارش علی که سیر شد از کوفه، زینبش هم رفت چه کوفه‌ای که تمامی نداشت آزارش چه کوفه‌ای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجلس تفسیر، بین انظارش رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک که رفت دختر غیرت میان بازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امان ز مردم نامرد بی کس و کارش ✍ محمدعلی_بیابانی
نوحه واحد دسته خدا دسته علی دل شده پابسته علی تواین شبا جارمیزنم هستیم از هسته علی *شبه زیارته___ دلابی طاقته همه زندگیمون___زیر سایته همه حاصلم__عشق تو قاتلم توقبولم کن__اگرچه نالایقم یاعلی یاعلی تواز دوعالمی سری تودلبری و محشری قرار قلب مضطرم توپهلون خیبری۲ *ذکرم الاابد___بی حدوبی عدد تانفس آخرم _یاعلی مدد عشقت مسجلهمهرتوبردله هرکی تورو نداره ول معطله یاعلی یاعلی دل شده مبتلای تو هستیه من فدای تو مرغ دلم پرکشیده به ایون طلای تو۲ *سراپاغیرتم___نوکریت عزتم ازکودکی آقا__اهل زیارتم به دل نوا بده ____حال بکا بده بیاو یاعلی___ کرببلا بده یاعلی یاعلی .
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین همه در جمال تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی علی یا علی / علی یا علی هله ای تجلی عارفان تو چه مطلعی تو چه منظری هله ای موله عاشقان تو چه شاهدی تو چه دلبری که ندیده ام به دو دیده ام چو تو گوهری چو تو جوهری چه در انبیا چه در اولیا نه تو را عدیلی و همسری به کدام کس مثلت زنم که بود مثال تو یا علی علی یا علی / علی یا علی هر آن ورق که به نام تو نیست پاره کنم نه مشورت نه تعلل نه استخاره کنم حدود وصف تو را میتوان شمرد آری ستارگان خدا را اگر شماره کنم رسیده شعر به لایدرک و لایوصف به آن مقام که باید فقط نظاره کنم فقط تو از پس مدح خودت برآمده ای خودت بگو که تو را با چه استعاره کنم لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار بگیر جان مرا ای فمن یمت یرنی فراق را مگر از این طریق چاره کنم اگر به مأذنه راهم دهند جای اذان من از تو گویم و آشوب در مناره کنم اشهد ان علیً ولی الله بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرَد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
محبت ابوتراب را که جار میکشم قلوب بیقرار را سر قرار میکشم هر آنچه بوی مرتضی دهد به چشم مینهم هر آنچه بوی او نداد را به دار میکشم من از دقایق نخست بازگشت از نجف برای دیدن دوباره انتظار میکشم ز خاندان او کریم تر کسی ندیده است اگر که منتی کشم از این تبار میکشم اگر مرا نخواست زحمتی نمیدهم به او خودم گلوی خویش را به ذوالفقار میکشم به عشق دیدن علی بهشت را نظر کنم بدون او من از بهشت هم کنار میکشم گناه من اگر دلیل خجلت علی شود به روز حشر خویش را به سوی نار میکشم غریب دهر هم شوم به سوی هرکه میروم غریبی ابوتراب را هوار میکشم اگر وصال او فقط به وقت مرگ ممکن است برای مرگ انتظار بی شمار میکشم شعر: علی ذوالقدر
❃﷽❃ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا علی ! ای  آیـه آیـه خــــط  قـــرآن علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب علی ، شاهنشه مردانِ مرد است علی ، پیــروز میـدان نبـرد است علی  جان رسول ، آغاز و پایان علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست زمین ، جایی برای آسمـان نیست زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی نه  تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی دو عــالــم را  امیــــرالمومنیــنی حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت ز  تو آغـــاز  شـــد  راه  امــامت ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند لِوای سبـــز اســلام است "لامت" بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست خــداوندت تو را تک آفریده ست علی دست خـداوند کــریـم است علی تنهــا صراط مستقیــم است ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ واحد شب قدر سبکِ شبِ قدره شب ... شبِ قدره‌ شبِ دَمِ حیدر حیدر میده رزق و روزیمونو دستِ مادر یاحیدر ذکرِ لبهام‌ یاحیدر شور و آوام یاحیدر وِردِ اِحیام نفس نفسهامه‌ یاحیدر شاه‌کلیده‌ یاحیدر جلا میده یاحیدر یه امیده امیدِ فردامه یاحیدر ولی اللّه /۳/ علی ولی اللّه شبِ قدره‌ شبِ دَمِ زهرا زهرا شبی که دستِ من رو می‌گیره مولا یا‌ زهرا‌‌ تا قیامت یا زهرا تا شهادت یا زهرا تا شفاعت سرودِ هر روزم یا زهرا تو سرشتم یا زهرا سرنوشتم یا زهرا تو بهشتم با تو نمی‌سوزم یا زهرا فاطمه جان /۳/ یا زهرا یا زهرا شبِ قدره‌‌ شبِ دَمِ یا مجتبی متوسّل میشم به کریمِ طاها یاحسن رمز و رازه یاحسن سوز و سازه‌ یاحسن دلنوازه نغمه‌یِ پروازه یاحسن یه روزی با یا حسن ایرونیا یاحسن واسه‌ت آقا گلدسته می‌سازه یاحسن یاحسن جان /۳/ حسن حسن جانم شبِ قدره شبِ دمِ یا ثاراللّه شبِ روضه شبِ زیارت عاشورا یاحسین دل و دلبر یاحسین گلِ حیدر یاحسین شاهِ بی‌سر عزیزِ زهرایی یاحسین سبطِ خاتم یاحسین آهِ عالم یاحسین خالقِ غم دلبرِ دلهایی یاحسین یاحبیبی /۳/ یا ابی‌عبداللّه شبِ قدره شبِ دلایِ مبتلاست شبِ پروازِ دل به سویِ کربلاست کربلا آرزومه عشقِ تو آبرومه‌ عقده‌یِ تو گلومه عاشقِ شیش‌گوشه‌م کربلا بی‌قرارم نوکری اعتبارم یاحسین افتخارم پرچمْ رویِ دوشم یاحسین  یاحبیبی   /۳/ یا ابی‌عبداللّه .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت حضرت علی علیه السلام تابوتِ غیرت جا گرفته رویِ شانه غم می‌کشد چون آتش از دلها زبانه یک‌بارِ دیگر نیمه‌شب از خانه می‌رفت یک پیکرِ مجروح و بی‌جان مخفیانه بارانِ چشمِ زینب و غمهایِ مادر تکرارِ روضه‌هایِ مادر یا زمانه آنقدر مثلِ فاطمیه بود اوضاع که داشت زینب انتظارِ تازیانه اهلِ سقیفه آمدند و کوفه می‌گفت سیلی روا می‌باشد حتّی بی‌بهانه طفلِ یتیمی نان و خرمایِ علی خورد تا که گُذارد بر رویِ طفلی نشانه آن شب رقیّه در پیِ شاهِ نجف بود تا که بخواند روضه‌هایی کودکانه پاسخ به خوبی‌هایِ مولا داده بودند دیدند لکنت را به لحنی دخترانه ویرانه بود و ناله‌یِ الغوث مهدی ویرانه بود و العجل‌هایِ شبانه .
4_5985659980701764343.opus
178.5K
✍ بند اول دستشونو گرفتی و رو سرشون دست کشیدی بهونه گیر که می‌شدن نازشونو می‌خریدی تو نباشی بی کس می‌شن دوباره بی بابا می‌شن تو پدر ایتامی و اگه بری تنها می‌شن مونده تو خاطر تاریخ این خط روشن از اسلام گفتی تو لحظه ‌ی آخر الله الله فی الایتام بند دوم رفتی و به قلب ما خوشی دیگه حروم شده دنیا یتیمه بعد تو مردونگی تموم شده کی دیگه یادش می‌مونه یتیمای این دنیا رو کی می‌بره رو شونه هاش کیسه ی نون و خرما رو بعد تو تازه فهمیدن کی بود اون خیّر گمنام آقایی که همش می‌گفت الله الله فی الایتام بند سوم روضه خون شده زینبت پیش چشای کوفیا یتیم نوازی می‌کنه مثل خودت ،تو کربلا تو آغوش زینب مونده تموم دنیای حسین همه‌ی زندگیش شده بچه یتیمای حسین مونده رو دستای زینب زخمای کربلا تا شام هرجایی که سپر شد گفت الله الله فی الایتام .
. (روضه حضرت زهرا(س) از زبان امیرالمومنین) سبک مسجد کوفه امشب ... بارِ خود بَستم، عازم، سوی زهرایم دلشکسته از ، دستِ ، اهل دنیایم به خُّدای کعبه گَشتم رستگار شد شهادت در نمازم افتخار میرَوَم سوی جَنان دیدار یار قلب من خون از غُصه ی کوچه ست شاهدِ ناله هایَم چاهِ کوفه ست (فاطمه جانم فاطمه جانم ای اَنیسِ علی فاطمه جانم)(۴) سی ساله بانو، من هم، با دلَت سوختم هر کجا دیدم ، رویِ ، قاتلَت سوختم کی رَوَد از يادِ من دیوار و در که شدی با محسن از بَهرَم سپر سيلی خوردی از عدو بین گُذر گرچه فرق من شد دوتا اما میمیرم یادِ بازوی تو زهرا (فاطمه جانم فاطمه جانم ای اَنیسِ علی فاطمه جانم)(۴) یادمِ که دوست، داشتی، علی گفتن را دوخته ای تو با، دستات، کَفن من را پیکر من شد کفن، اما حسین.. ظهر عاشورا شود تنها حسین پیکرش مانَد روی صحرا حسین اين دم آخر هر دو گریانیم روضه خوانِ لبِ خُشک و عطشانیم (ای حسین جانم ای حسین جانم جانِ زهرا و حیدر حسین جانم)(۴)
. امیرالمومنین علیه السلام ای شهیدِ عدالت یاعلی جان فدایت... السلام ای امیر بی همتا السلام ای ستاره ی دنیا شده قربانی تو اسماعیل شده دلداده شما موسی عالمی بی قرارَت عاشق و سوگوارَت ای شهیدِ عدالت یاعلی جان فدایت... بین محراب خون وضو داری بغض سی ساله در گلو داری در نفس های آخرت مولا با خدایت چه گفتگو داری کشته ی تیغ اعدا می روی نزد زهرا ای شهیدِ عدالت یاعلی جان فدایت... قاتل تو نه تیغِ دشمن هاس قاتل تو حسادت دنیاس.. بعد تو غربت تو در کوفه ارث تو بر غریبِ عاشوراس گر غریب بودی حیدر شد حسینَت غریب تر ای شهیدِ عدالت یاعلی جان فدایت... يا علی داده عزت و شرفم واسه اوهمیشه جون به کفم به علی و حسینِ او سوگند عاشقِ راهِ کربلا نجفم کاش بشم مرتضایی اربعین کربلایی ای شهید عدالت یاعلی جان فدایت...
. در شب قدر و اشک و مناجات شب آه و سوز و گدازه بیآد هرکی داره گناهی در ِ بخشش و توبه بازه دلایی که امشب شکسته خریدارشه حق تعالی دلای شکسته ندارند دگر قیمتی توی دنیا (الهی الهی ببین روسیاهم به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2) منی که گناهام زیاده با چه رویی پیش تو آیم صدات می زنم از تَه دل که کاری کنی تو برایم امیدوار به لطف تو هستم امیدم نا امّید نمی شه خودم شاهدم که گرفتی تو دستای من رو همیشه الهی الهی منم کوه عصیان ولی در مقابل تویی اهل غفران (الهی الهی ببین روسیاهم به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2) تو رحمانی و تو رحیمی که احسان شده عادت تو ندیده کسی بسته باشه یه لحظه در ِ رحمت تو درِ رحمت حق تعالی بدونید که باب الحسینه دخیل حسین و اباالفضل باشه هرکسی زیر دینه الهی الهی به آقام اباالفضل تو عفوم بفرما مرا از سر فضل (الهی الهی ببین روسیاهم به قدرِ شب قدر بده تو پناهم)(2)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا "مقصد خلقت" خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت‌ تو کیستی که خـدا گفـت جمـله‌ی "لـولاك" تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد بهــانه ای به جز از خــلق بی‌شمار نداشت تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود" کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟ خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان برای حضرت حـق، بـی‌تـو افتخــار نداشت علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان می‌شد علـی نبــود اگـر ، فصـل ‌هــا بهـــار نداشت زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد وگـرنـه بـــاغ ولا ، بی‌تو برگ و بـار نداشت دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه می‌سوزد که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را می‌داشت ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق: جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان ، به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد در امتحان عشق ، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت ! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی)
"(فُزت وَ ربّ الکعبه) ندایِ "فُزتُ" ، می آید ز محراب از آن اُسطوره ی ایمان و آداب چو "ربّ الکعبه" اش آمد به گوشم مرا حُزنِ نَوایش کرد ، بی ‌تاب ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا از بعد علی ، چگونه می باید زیست؟ آنکس که نسوخت یا نمی‌‌سوزد کیست؟ شمشیر که از جفا به فرقش بنشست هنگام شهادت علی ، خون بگریست... ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا آن سر که ز ضربت جفا منشق شد در سجدۀ حق بود و به حق ملحق شد از فتنه ی دشمنان و ، زٌهّادِ ریا... در ماه خدا ، شهید راه حق شد ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا شاهی که عزیز و خانه زاد حق شد گلواژۀ عشقی که ز حق، مشتق شد در وقت ولادتش ، جدار کعبه... هنگام شهادتش سَرش مُنشق شد ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا امشب که شب شهادتِ مولا شد جانکاه ترین مُصیبتِ عظما شد عِفریتِ جفاپیشۀ عالم ، دستش آغشته به خونِ همسر زهرا شد سید محمدرضا شمس (ساقی)‌
(اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیرُالْمـُؤمِنـِین) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا حدیث عشق تو در هر سخن نمی‌گنجد بیان معرفتت ـ در دهن نمی‌گنجد چگونه تاب سخن هست ـ در برابر تو به نزد بلبل خوشخوان زغن نمی‌گنجد ز حسن سیرت و صورت قرین تو به جهان هزار یوسف گل_پیرهن نمی‌گنجد چنانکه نیست میسّر نگاه بر خورشید فروغ مِهر تو ـ در انجمن نمی‌گنجد ز نفس پاک تو این بس که در اراده‌ی تو تباه_وسوسه‌ی اهرمن نمی‌گنجد دلی به وسعت عالم طلب نماید عشق چنانکه در دل هر کوهکن نمی‌گنجد مقام امر ولایت تویی ز بعد نبی (ص) به مور ِ مانده به قعر لگن نمی‌گنجد ولایت تو ، امان می‌دهد محبان را چو قلعه‌ای که در او راهزن نمی‌گنجد محبت تو طلب می‌کند دلی چون موم که عشق، در دل سنگ و چدن نمی‌گنجد "ولایت" تو ندارد قرین که در بر ِ آن هزار مَسلک و رسم و سُنن نمی‌گنجد نوای "فُزتُ وَ ربّ" ، این نوای جان‌فرسا درون واژه‌ی درد و محن نمی‌گنجد دلی که شوق نجف دارد و زیارت تو بدون تاب شود ، در وطن نمی‌گنجد بگفت (ساقی) شوریده‌_دل به طبع کلیل : که وصف حسن تو در شعر من نمی‌گنجد سید محمدرضا شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین" (ساقی کوثر) رخش عدالت ـ اگر سوار ندارد هست حماری که : اعتبار ندارد کِلک هنر نیست گر به‌دست هنرمند  می‌شکند چون که ابتکار ندارد زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است فصل خزان ، رونق بهار ندارد عدل بوَد لشکر عظیم ممالک کشور بی لشکر اقتدار ندارد لشکر اسلام را علی‌ست علمدار بهتر از او حق به روزگار ندارد باک نداریم در مصاف کسی که تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد ایکه سواری تو بر حمار حماقت! جز به فلاکت ، تو را دچار ندارد باد غرورت دهد به بادِ هَریمن کینه‌ی شیطان ز ما شمار ندارد وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت بهتر از این بر من افتخار ندارد : "کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد" خلق میازاری از مصالح دشمن بحر نگون‌بختی‌اش کنار ندارد آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر آلت دست است و اختیار ندارد بس‌که حقارت‌ پذیر گشته دریغا جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد کرده خودش را درون پیله گرفتار پیله‌ی خودساخته ، فرار ندارد هست دلی‌که انیس و پیرو اغیار محض وقاحت بوَد ، وقار ندارد حیثیت‌اش چون رَود به باد رذالت راه ، پس از آن به جز مزار ندارد دیده‌ی دل وا نما به روی حقیقت گر ز گنه ـ دیده‌ات ـ غبار ندارد (ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است کس به جز او جام خوشگوار ندارد آن که کند تر لب از شراب ولایش در دو جهان ، غصه ی خمار ندارد. سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/Arbabhosyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا