eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
308 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت سرای او زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس زنده به گور کردن آیئنه بود و بس زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته اند صحن و سرای آینه را هم شکسته اند دیگر کسی به نور کنایه نمی زند شلاق روی صورت آیه نمی زند می خواستند ظلم به آل علی کنند می خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه دار خدا تازیانه بود زندان نبود روضه گودال یار بود هر شب برای عمه خود بی قرار بود حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود
سینه ها از غم لبالب فاطمه گریونه امشب میرسه از کنج زندان ناله خلصنی یارب رو تن نیمه جونش جای زخم زنجیره بی کس و تنها ای وای تو غریبی میمیره تسلیت یا معصومه لحظه های آخرش بود جای پا روی پرش بود زیر ضرب تازیانه یاد زهرا مادرش بود چشم تارش دریا بود تو غریبی تنها بود وقتیکه سیلی میخورد رو لبش یا زهرا بود تسلیت یا معصومه روی خاک افتاده بودو میرسید عِطر حبیبش تشنه بود و گریه میکرد از غم جد غریبش یاد عاشورا بودو روضه میخوند از گودال راس جدش رو نیزه پیکرش میشد پامال
دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود جز با دوای زهر مداوا نمی شود یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام در این سیاه چال دلم وانمی شود کافیست داغ دوری معصومه و رضا دیگر غمی به سینه من جا نمی شود معصومه کاش بود کمی درد دل کنم کس مثل دختر همدم بابا نمی شود می خواستم دوباره ببوسم رضام را هنگام رفتنم شده گویا نمی شود اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!! سیلی که مونس دل تنها نمی شود از بس زدند خورد شده استخوان من این پا برای من که دگر پا نمی شود زنجیرها رسانده به زانو سر مرا کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود گاهی هوای تازه و آزاد می روم بی تازیانه و لگد اما نمی شود ضجر من از جسارت سِندی شاهک است بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود تشییع من اگرچه روی تخته در است تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود
|⇦•کنج قفس پر و بالم... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام کنج قفس پر و بالم شکسته بغضی عجیب روی قلبم‌ نشسته‌ دیگه شدم‌ من از این دنیا خسته خسته تر از خسته، حاله منه غربت وغم‌ توی اقباله منه روضه ی من روضه ی کرب وبلاست این زندون مثل گودال منه درست مثل عمه زینب دعا میخونم‌ تو دلِ شب خَلِّصنی یارب یارب... غریبی بس مرا دلگیر داره فلک برگَردَنُم زنجیرداره گفت فلک از گَردَنُم زنجیر بردار که غربت خاک‌دامن‌گیر داره *میگه: وقتی چهار تا غلام اومدن بدن رو بردارن دیدن خیلی سنگینه، گفتن: آقایی که این همه سال زندان بوده، نباید اینقدر سنگین باشه، اومدن‌ روپوش رو کنار زدن؛ دیدن هنوز غل و زنجیر به دست وپاشه ... یه‌ جای دیگه هم بود، سهل بن سَعد ساعدی میگه: امام زین العابدین من‌ رو صدازد: گفت:سَهل! یه پارچه ای داری؟ گفتم برا چی؟ گفت: سهل! این زنجیری که به گردنمه خیلی محکمه، سهل! یه تیکه پارچه زیر زنجیر بذار، میگه: اومدم زنجیر رو بالا آوردم، دیدم خون از زیر زنجیر میاد، پارچه رو‌ گذاشتم از من تشکر کرد... گفتم آقا وظیفه ام بود اگه امری، دستوری دارین انجام بدم، گفت: سهل! برو‌ نیزه دار رو ببین بهش بگو‌ این سَرهارو‌ جابه جا کنه، این مردم دارن به بهانه‌ ی نگاه کردن به سرهابه زن بچه ی ما نگاه میکنن...* تیر ه شده دیگه این روزگارم زخم زبون برده صبر و قرارم این دم‌ آخری نیست کسی کنارم سهم من از دنیا جسارته تحملِ رنج اسارته گریز روضه ام شد شام بلا از این به بعد عین روایته شام‌ و بلا و ازدحامش زینب وسنگِ روی بامش چی بگم از بزم‌ حرامش خَلِّصنِی یا رب یارب... .
|⇦•میریم هممون یه روز... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام میریم هممون یه روز یه جایی تنها میمونه تموم زندگی مون اینجا گفتند که فرموده امامِ کاظم إنّ العُقَلاءَ زَهِدُوا في الدنيا عقل میگه عاشق باش عشق میگه عاقل شو از هر کی جز حسین غافل شو دارم ضریحِ تو، توی بغل حسین فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین ما لحظه ی مرگ به جای اِنّالِلّه می گیم به قربانِ ابا عبدالله چشمای بد از سینِ زنات دور باشه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه دنیا به تو خیلی وقته بدهکاره عالم زیرِ دین علمداره امشب به ما بذار قدری محل حسین فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین ای یار دلم و یاردلم و یاردلم کس و کار دلم مارا احدی جز تو خریدار نَبُود غیر از تو کسی فکر گنهکار نَبُود اینقدر تو را صدا نمیزد آقا این بی سر و پا اگر گرفتار نبود دستم به دامانت، خیلی گرفتارم خیلی بدم اما دوسِت دارم ما رو ببر حرم قبل از عَجَل حسین فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین ای یار دلم و یاردلم و یاردلم کس و کار دلم .
استاد‌ پناهیان: عالم‌ منتظرِ‌ امام‌ زمانِ و منتظرِ آدمایی که‌ بلند‌ شن‌ و خودشونو بسازن... 🆔@Arbabhosyn
|⇦•عمری زدیم از دل صدا... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور می آمد بهر شفای کودک منظور می آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یادِ غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد...آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند *چهارده سال، بعضیا بیشتر نوشتن، میگن از این زندان به اون زندان، از این سیه چال به اون سیاه چال، میگن: اینقدر تو سیه چال میموند نمناک بود حالش منقلب میشد، آقا موسی بن جعفر همیشه تب داشت... بو‌گجه وارد اِلَدلر زیندانا آرام آرم بو‌پیله لری اندی آشاقوچیخورده یره گوردولرآقاموسی بن‌جعفر آندینی قویوب یره دیی خدایاشکرموسی بن جعفر بیرخلوت یُر ایستیردی سنن خلوت ایلیه،سنن راحت راز ونیاز ایلیه. امابیلمیرم بو‌آخر گونلر او‌ملعون زندانبان یهودی سِندی ملعون نَه نهَ الدی بو‌آخیرگجه لر اله دیردی یا رَب خَلِّصنی. موسی بن جعفردیرسوزدولاندیآقانین اوضاعسو زینداندابوجوردی ملعنون برای اینکه فریب وره بیرده بوهکلردَن یِقدی بیرتالاردا،بیرکُنگردَبیریوخاروباشدادیدیگدین موسی بن جعفری تازه لیباس گیدرین آراسته الیین، زیندانیَ اوخشاماسین گویدولا ایلیشدی آقا،میوه‌وغذاقویدولار، نانجیب دِدی باخین اوضاعسی بوجورگچیر. یالان دیلربیز چتین توتوروخ بِلسینه مردم‌باخاندا آقاباشونو قوزادو ددی. «والله یالان دییر». سوزون‌نده روضه خوان؟سوزوم بودی !گدنلر گِدی نقشه اسی برآب اولدی. دیی آقا موسی بن‌جعفری قیطردیلر زیندانه ،آقشام چاییدی نانجیب وارد زیندان اولدی،تازیانه الینده ،بیول امیری آبرونو آپاروران! نانجیب اوقدتازیانه اینن صورت میارک موسی بن جعفر وردی ....* این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست لا کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست :محسن عرب خالقی ایکی دانه امامین بدنین کناریند ایستیشهاد یقیردلار،بیره موسی بن جعفردی. جنازه انی گویدولا بیر تخته پاره انین اوستونه ،جنازه انی زیندانان چیخادولا اِشییه بیر وضعینن امام موسی بن جعفری تشیع الیلر ،نانجیب دیردی گلین ایمضاورین امامیز اوز الینن ،مرگ طبیعینن دنیادن گدیب. ایستیشهاد یقشترردی ایکمینجی سیدالشهدانی بدنین کناریند ایستیشهادیقیردِلار. یقیشیبلار،بیری دیردی سَن دی نهَ المیشن..بیری دیردی باخین سجدگاه قانی سوزور،یازین حسینه او سنگ جفانی من وردیم. بیرِدیرابالفضلی من کمین الدیم . یازین او بازوی خیبر گشانی من وردیم. بیردیردی منیم باشدا ثبت اولسون آدیم یازین حسینی قوجالدان جوانی من وردیم. گنه دَوارآدین یازمیان؟بیری دیردی باخین بیز یِدِی نفرینن وردیخ بیری دیردی خیمه لری اوتادیخ اما گوردولر بیر نفر دوردو ایاق اوستا هامی ساکت اولدی من گورنی هش بری گورممشیز. سن کیمین ؟بیری دیردی من باشداثبت اله که حرمله ایم .یازین اودیل آشمیان بالانی من وردیم ..حسین
. آیت الله فاطمی نیا: مسأله والدین شوخی نیست! خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد! اگر کوتاهی کرده اید تا دیر نشده جبران کنید. 🆔@Arbabhosyn