|⇦•دواى درد بى تابى...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست
پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست
لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست
كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست
#شاعر:محمد جواد پرچمی
*علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود.
نوشتن بیست و یک نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چهجوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم...
عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه...
یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج اینجوری دست و پا زده...
یه باب الحوائج هم کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمعکنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود....
اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...*
هربلایی سرم آمد کفنم دست نخورد
وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد
ساق من خم شده اما تن من کامل بود
قدر انگشت بریده بدنم دست نخورد
صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم
صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان
صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان
گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
نیزه فرو شد به تنت
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
خودت بگو از کفنت
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
دیگر نشاط، هم نفس ما نمیشود
حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود
دارد جراحتی که مداوا نمیشود
موسی اگر کند گذری سوی کاظمین
دیگر روان به وادی سینا نمیشود
از زخمهای سلسله چون یاد آورم
زنجیر شعله از جگرم وا نمیشود
یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال
درمان زخم گردن مولا نمیشود
حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله
این احترام یـوسف زهرا نمیشود
گویی که آن ستمگر حق ناشناس را
جز با شکنجه عقده دل وا نمیشود
معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمیشـود
مولای من کسی است که در حبس سالها
غـافل دمی ز حی تعـالی نمیشود
"میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود
عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمیشود
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
==========================
|⇦•حدیث دوست نگویم...
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
*میگه اگه درد و دلی داری در خونه ی من بیا ..اگه حاجت داری باب حاجات رو بهت معرفی کرده...بیا درخونه ی موسی بن جعفر علیه السلام اگه به غیر بگی، آبروتو میبره، اما این خانواده دهان باز نکردی حاجتت رو بهت میدن، نمیزارن دست خالی برگردی....*
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دستِ دعا نگه دارد
*میگه یه موقعی تو سختیا و گرفتاریا تا بنده ای دهان باز میکنه چیزی میخواد فرشته ها میگن این صدا آشناست این همیشه میاددر خونه ی خدا .. حالا که گرفتار شده نیومده، تو راحتیا زیاد اومده در خونه خدا مناجات کرده اما بعضیا نه،دهان باز میکنند میگن زود بهش بدین بره نمیخوام صداشو بشنوم ..*
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سرِ رشته تا نِگه دارد
*اگه میخوای آقات نگاه کنه نذار این رشته پاره بشه... اگه آلوده ی گناهم شدی زود خودت رو پیدا کن، دو رکعت نماز بخون، بگو: آقاجان! تو که من رو فراموش نمیکنی میدونم، من فراموشت کردم، من به اشتباه افتادم اما میدونم تو، تو قنوت نمازت یادِ منِ آلوده هستی ....*
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
#حافظ
بذار این روضه رو برات یه کم باز کنم"وَالسَّاقِ الْمَرْضُوضِ" این عبارت رو که آوردن برا موسی بن جعفر از "رَضَضَ" میاد، جایی به کار میبرن که خُرد بخواد بشه، له بخواد بشه، آخه استخونهای پای آقارو خُرد کردن... دو جا دیگه برا اهل بیت این عبارت رو به کار بردن، یه بارش رو اون نانجیب برا معاویه نوشت: وقتی اومدم پشت در، در آتیش گرفت چنان با لگد به در زدم صدای خُرد شدن استخونای زهرا شنیده شد... اینجا یه نفرافتخار کرد
اما توکربلا ده نفر با افتخار وقتی برگشتن توکاخ معاویه گفتن: امیر! اومدیم ازت جایزه بگیریم، گفت: مگه چیکار کردید شما؟ گفتن: "نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر" ما اسبامون رو نعل تازه زدیم، چنان تو گودال تاختیم دیگه چیزی از بدن ابی عبدالله نموند...
بدن موسی بن جعفر رو اینطوری به خواری و ذلت میخواستن تشییع کنن، نانجیبا بدن رو روی تخته پاره گذاشتن، از یه طرف سر آقا آویزان، از یه طرف پاها از این تخت آویزان... اما وقتی شیعیان فهمیدن آقاشون رو به شهادت رسوندن همه همدیگه روخبر کردن، بدن روگذاشتن تو بازار "سُوق الرَیاحِین" هدفشون این بود بدن آقارو بذارن سران شیعیه بیان ببینن بگن : ماکاری نکردیم ببینید نه جای خفگی روبدنشه، نهجای شکنجه است.
قبل از شهادت حضرت هم اینکار رو کردن همه رو جمعکردن، حضرت تو نفسای آخر فرمود گول اینارو نخورید اینا من رو مسموم کردن... حضرت روشنگری کرد.
اینجام هدفشون این بود، بیان مردم یه نگاه بکنن برن، اما دسته دسته اومدن اینقدر گُل روی این بدن ریختن، قیمتی ترین کفن هارو برا حضرت آوردن. اینقدر گُل ریختن بدن پنهان شد.
یه بدن دیگه هم من سراغ دارم پنهان شده بود، زینب اومد کنار بدن نشست، هی شمشیر شکسته هارو کنار زد، نیزه شکسته هارو عقب زد، سنگارو عقب زد...*
یافت آن گُل را ولی پرپرشده
پاره پاره پیکری بی سر شده
گفت: آیا یوسف زهرا تویی؟
آنکه من گمکرده ام تویی؟
.
|⇦•شبِ کاظمین مثه مشهده...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
شبِ کاظمین مثه مشهده
دلم واسه ی دیدنش لک زده
شبِ کاظمین چقد محشره
یه بابُ المرادش دلُ می بره
کاظمین قبله ی جان ها
کاظمین خانه ی دلبر
کاظمین خاکِ دو مولا
کاظمین شهر دو سَرور
چقد دوس دارم که با مادرم
به پابوسِ موسی بن جعفر برم
بهشتِ برایِ من این حرم
نشد دست خالی از اینجا برم
کاظمین قبله ی جان ها
کاظمین خانه ی دلبر
کاظمین خاکِ دو مولا
کاظمین شهر دو سَرور
تو قَعرِ السُجون یه دل خسته بود
به زنجیر و غل دست و پاش بسته بود
تو قَعرالسُجون چه دردی کشید
بمیرم که خیلی اهانت شنید
چشا غرق اشک، لبش غرق آه
تنش از شکنجه کبود و سیاه
به غیر از دعا، نبود رو لباش
بمیرم شکسته شده ساقِ پاش
چقدر غرق خون، شُدش پیرهنش
چقدر تازیانه زدن رو تنش
به هر ضربه ای، که خورد با سَنان
میگفتش بمیرم برات عمه جان
بگو از وجود، سلام و درود
به اون کشته ای که لبش تشنه بود
بگو از وجود، سلام و درود
به اون حنجری که زیرِ دشنه بود
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین
بسوزه برات دلِ خواهرت
شده روضه خونِ تنِ بی سرت
بسوزه برات دلِ مادرت
که این جوری بی سر شده پیکرت
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین
یه کُنج از حرم، بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت
عزیزم حسین، عزیزم حسین
عزیزم، عزیزم،عزیزم، حسین
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
صلی الله علیک یا مولای یا باب الحوائج
دستیم اگر به دامنِ موسی ابن حعفریم
تا جیره خوارِ خرمنِ موسی ابن جعفریم
پای برهنه آمدهام بِشْرِحافی ام
با خاکِ کوی و برزن موسی ابن جعفریم
آزاد نه ، که بندهی الطافِ این دریم
رو بر حریمِ روشن موسی ابن جعفریم
حافظ چه خوب گفت به محراب ابرویش
دستِ دعا به گردن موسی ابن جعفریم*
نان و پنیرِ نذریِ مادربزرگ هاست
امروز اگر به دامن موسی ابن جعفریم
عالم به بندِ اوست که خاکش گره گشاست
پس ما اسیرِ خواندن موسی ابن جعفریم
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ غمت مَسَّنایِ ماست
تا مُستکین مسکن موسی ابن جعفریم
باب الحوائجیاش رهامان نمیکند
شکرش به ذِیل مأمَنِ موسی ابن جعفریم
کمتر نِهایم از آنهمه زنجیر ، حلقهایم
دل بستههای گلشن موسی ابن جعفریم
زنجیرها ضریحِ تنِ زخمیاش شدند
حالا دخیل جوشن موسی ابن جعفریم
با مادرش اسیرِ غمِ روضه خوانیِ
کنجِ بدون روزنِ موسی ابن جعفریم...
*حافظ:
محراب ابروان بنما تا سحر گهی
دست دعا برارم و در گردن آرمت
#حسن_لطفی
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام
اینک این جا به مناجات و تمنای توام
در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم
به سکوت آمده ام طالب غوغای توام
روزگارم به مناجات و دعا طی شده است
حال افتاده ز پا بر سر سودای توام
آخرین ذکر دعای منِ تنها این است
جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام
شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال
تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال
یادگار حرم حضرت صادق هستم
جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم
یک تنه غربت و میراث علی را دارم
وارث خون دل یاس و شقایق هستم
ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت
به خداوند قسم مظهر خالق هستم
یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر!
خود بیا که به تماشای تو عاشق هستم
دیدن چهره ی یار است همه خواهش من
ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من
در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود
ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود
هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد
آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود
تازیانه که انیس بدنم می شد باز
آینه دار صبوری دلم زینب بود
دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم
او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود
واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا
داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا
سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا
از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا
من که خود نور به خورشید و قمر می دادم
سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا
گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی
یاد زهراست همه نور امیدم به خدا
داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود
من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا
مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم
من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم
#محمد_مبشری
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
دیگر کسی به نور کنایه نمی زند
شلاق روی صورت آیه نمی زند
می خواستند ظلم به آل علی کنند
می خواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزه دار خدا تازیانه بود
زندان نبود روضه گودال یار بود
هر شب برای عمه خود بی قرار بود
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزه دار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
#رحمان_نوازنی
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
سینه ها از غم لبالب
فاطمه گریونه امشب
میرسه از کنج زندان
ناله خلصنی یارب
رو تن نیمه جونش
جای زخم زنجیره
بی کس و تنها ای وای
تو غریبی میمیره
تسلیت یا معصومه
لحظه های آخرش بود
جای پا روی پرش بود
زیر ضرب تازیانه
یاد زهرا مادرش بود
چشم تارش دریا بود
تو غریبی تنها بود
وقتیکه سیلی میخورد
رو لبش یا زهرا بود
تسلیت یا معصومه
روی خاک افتاده بودو
میرسید عِطر حبیبش
تشنه بود و گریه میکرد
از غم جد غریبش
یاد عاشورا بودو
روضه میخوند از گودال
راس جدش رو نیزه
پیکرش میشد پامال
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود
جز با دوای زهر مداوا نمی شود
یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام
در این سیاه چال دلم وانمی شود
کافیست داغ دوری معصومه و رضا
دیگر غمی به سینه من جا نمی شود
معصومه کاش بود کمی درد دل کنم
کس مثل دختر همدم بابا نمی شود
می خواستم دوباره ببوسم رضام را
هنگام رفتنم شده گویا نمی شود
اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!!
سیلی که مونس دل تنها نمی شود
از بس زدند خورد شده استخوان من
این پا برای من که دگر پا نمی شود
زنجیرها رسانده به زانو سر مرا
کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود
گاهی هوای تازه و آزاد می روم
بی تازیانه و لگد اما نمی شود
ضجر من از جسارت سِندی شاهک است
بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود
گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا
اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود
تشییع من اگرچه روی تخته در است
تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود
#علی_صالحی
|⇦•کنج قفس پر و بالم...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
کنج قفس پر و بالم شکسته
بغضی عجیب روی قلبم نشسته
دیگه شدم من از این دنیا خسته
خسته تر از خسته، حاله منه
غربت وغم توی اقباله منه
روضه ی من روضه ی کرب وبلاست
این زندون مثل گودال منه
درست مثل عمه زینب
دعا میخونم تو دلِ شب
خَلِّصنی یارب یارب...
غریبی بس مرا دلگیر داره
فلک برگَردَنُم زنجیرداره
گفت فلک از گَردَنُم زنجیر بردار
که غربت خاکدامنگیر داره
*میگه: وقتی چهار تا غلام اومدن بدن رو بردارن دیدن خیلی سنگینه، گفتن: آقایی که این همه سال زندان بوده، نباید اینقدر سنگین باشه، اومدن روپوش رو کنار زدن؛ دیدن هنوز غل و زنجیر به دست وپاشه ...
یه جای دیگه هم بود، سهل بن سَعد ساعدی میگه: امام زین العابدین من رو صدازد: گفت:سَهل! یه پارچه ای داری؟ گفتم برا چی؟ گفت: سهل! این زنجیری که به گردنمه خیلی محکمه، سهل! یه تیکه پارچه زیر زنجیر بذار، میگه: اومدم زنجیر رو بالا آوردم، دیدم خون از زیر زنجیر میاد، پارچه رو گذاشتم از من تشکر کرد... گفتم آقا وظیفه ام بود اگه امری، دستوری دارین انجام بدم، گفت: سهل! برو نیزه دار رو ببین بهش بگو این سَرهارو جابه جا کنه، این مردم دارن به بهانه ی نگاه کردن به سرهابه زن بچه ی ما نگاه میکنن...*
تیر ه شده دیگه این روزگارم
زخم زبون برده صبر و قرارم
این دم آخری نیست کسی کنارم
سهم من از دنیا جسارته
تحملِ رنج اسارته
گریز روضه ام شد شام بلا
از این به بعد عین روایته
شام و بلا و ازدحامش
زینب وسنگِ روی بامش
چی بگم از بزم حرامش
خَلِّصنِی یا رب یارب...
.
|⇦•میریم هممون یه روز...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
میریم هممون یه روز یه جایی تنها
میمونه تموم زندگی مون اینجا
گفتند که فرموده امامِ کاظم
إنّ العُقَلاءَ زَهِدُوا في الدنيا
عقل میگه عاشق باش
عشق میگه عاقل شو
از هر کی جز حسین غافل شو
دارم ضریحِ تو، توی بغل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ما لحظه ی مرگ به جای اِنّالِلّه
می گیم به قربانِ ابا عبدالله
چشمای بد از سینِ زنات دور باشه
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه
دنیا به تو خیلی وقته بدهکاره
عالم زیرِ دین علمداره
امشب به ما بذار قدری محل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ای یار دلم و یاردلم و یاردلم
کس و کار دلم
مارا احدی جز تو خریدار نَبُود
غیر از تو کسی فکر گنهکار نَبُود
اینقدر تو را صدا نمیزد آقا
این بی سر و پا اگر گرفتار نبود
دستم به دامانت، خیلی گرفتارم
خیلی بدم اما دوسِت دارم
ما رو ببر حرم قبل از عَجَل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ای یار دلم و یاردلم و یاردلم
کس و کار دلم
.
استاد پناهیان:
عالم منتظرِ امام زمانِ
و #امام_زمان منتظرِ آدمایی
که بلند شن و خودشونو بسازن...
🆔@Arbabhosyn
|⇦•عمری زدیم از دل صدا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور می آمد
بهر شفای کودک منظور می آمد
یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم
آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یادِ غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد...آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه
از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند
*چهارده سال، بعضیا بیشتر نوشتن، میگن از این زندان به اون زندان، از این سیه چال به اون سیاه چال، میگن: اینقدر تو سیه چال میموند نمناک بود حالش منقلب میشد، آقا موسی بن جعفر همیشه تب داشت...
بوگجه وارد اِلَدلر زیندانا آرام آرم بوپیله لری اندی آشاقوچیخورده یره گوردولرآقاموسی بنجعفر آندینی قویوب یره دیی خدایاشکرموسی بن جعفر بیرخلوت یُر ایستیردی سنن خلوت ایلیه،سنن راحت راز ونیاز ایلیه. امابیلمیرم بوآخر گونلر اوملعون زندانبان یهودی سِندی ملعون نَه
نهَ الدی بوآخیرگجه لر اله دیردی یا رَب خَلِّصنی.
موسی بن جعفردیرسوزدولاندیآقانین اوضاعسو زینداندابوجوردی ملعنون برای اینکه فریب وره بیرده بوهکلردَن یِقدی بیرتالاردا،بیرکُنگردَبیریوخاروباشدادیدیگدین موسی بن جعفری تازه لیباس گیدرین آراسته الیین، زیندانیَ اوخشاماسین گویدولا ایلیشدی آقا،میوهوغذاقویدولار، نانجیب دِدی باخین اوضاعسی بوجورگچیر. یالان دیلربیز چتین توتوروخ بِلسینه مردمباخاندا آقاباشونو قوزادو ددی. «والله یالان دییر». سوزوننده روضه خوان؟سوزوم بودی !گدنلر گِدی نقشه اسی برآب اولدی. دیی آقا موسی بنجعفری قیطردیلر زیندانه ،آقشام چاییدی نانجیب وارد زیندان اولدی،تازیانه الینده ،بیول امیری آبرونو آپاروران! نانجیب اوقدتازیانه اینن صورت میارک موسی بن جعفر وردی ....*
این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست لا کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد
وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست
#شاعر :محسن عرب خالقی
ایکی دانه امامین بدنین کناریند ایستیشهاد یقیردلار،بیره موسی بن جعفردی. جنازه انی گویدولا بیر تخته پاره انین اوستونه ،جنازه انی زیندانان چیخادولا اِشییه بیر وضعینن امام موسی بن جعفری تشیع الیلر ،نانجیب دیردی گلین ایمضاورین امامیز اوز الینن ،مرگ طبیعینن دنیادن گدیب. ایستیشهاد یقشترردی ایکمینجی سیدالشهدانی بدنین کناریند ایستیشهادیقیردِلار. یقیشیبلار،بیری دیردی سَن دی نهَ المیشن..بیری دیردی باخین سجدگاه قانی سوزور،یازین حسینه او سنگ جفانی من وردیم. بیرِدیرابالفضلی من کمین الدیم . یازین او بازوی خیبر گشانی من وردیم. بیردیردی منیم باشدا ثبت اولسون آدیم یازین حسینی قوجالدان جوانی من وردیم.
گنه دَوارآدین یازمیان؟بیری دیردی باخین بیز یِدِی نفرینن وردیخ بیری دیردی خیمه لری اوتادیخ اما گوردولر بیر نفر دوردو ایاق اوستا هامی ساکت اولدی من گورنی هش بری گورممشیز. سن کیمین ؟بیری دیردی من باشداثبت اله که حرمله ایم .یازین اودیل آشمیان بالانی من وردیم ..حسین
.
آیت الله فاطمی نیا:
مسأله والدین شوخی نیست! خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد! اگر کوتاهی کرده اید تا دیر نشده جبران کنید.
#دو_خط_منبر
🆔@Arbabhosyn
نوحه شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
سبک: ای ساقی لب تشنگان
ای نور چشم فاطمه،حبل المتینی تو
فدای دینی تو
بر شیعیان مرتضی،حصن حصینی تو
فدای دینی تو
از ظلم و کین دشمنان،بودی تو در زندان
با دیده ی گریان
باشد نشان غربتت،زندان نشینی تو
فدای دینی تو
در گوشه ی زندان غم،گرم مناجاتی
روح عباداتی
از آن همه ظلم و ستم،مولی غمینی تو
فدای دینی تو
مولای عالم از ستم،بودی تو در زنجیر
بی جرم و بی تقصیر
سندی شرر زد بر دلت،زین غم حزینی تو
فدای دینی تو
به جز خدای مهربان،از همه بگسستی
تو دیده ات بستی
چون جد مظلومت علی،غربت نشینی تو
فدای دینی تو
پیکر تو مانده سه روز،روی پل بغداد
زین ظلم و کین فریاد
راهی اماما به سوی،خلد برینی تو
فدای دینی تو
دو دمه
حضرت موسی ابن جعفر کنج زندان شد فدا
در ره دین خدا (2)
کندو زنجير ستم شد مونس آن مقتدا
در ره دین خدا (2)
کنج زندان بلا من دیده گریانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
این دم آخـر به یاد جد عطشانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
(غریب )
حضرت موسی ابن جعفر(ع)
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر
هزار امید آوردم بر این در
من و این اشک... یا باب الحوائج
من و این آه... یا موسی بن جعفر
🖤🖤🖤🖤
یوسف رحیمی
◾️🎤سینه زنی موسی ابن جعفر
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای هفتمین نور هدایت
کرده دلم امشب هوایت
آقای من موسی بن جعفر
بهشت من صحن و سرایت
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای گلبن باغ پیمبر
نور دل زهرای اطهر
هستی امید خلق عالم
مولای من موسی بن جعفر
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
تو گل گلشن ولایی
سرتا به پا جود و سخایی
در خلق و خو زهرای اطهر
باب علی موسی الرضایی
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
امشب ز غم در شور و شینم
یاد امید عالمینم
با نگه امام هفتم
با این دلم در کاظمینم
واویلتا آه و واویلا (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
عالم به شور و در نوا شد
در کاظمین غوغا بپا شد
ای مظهر خلاق سرمد
از داغ تو کرب و بلا شد
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
بمیرم از جور زمانه
بودی به زندان ظالمانه
آن جانی یهودی و پست
می زد ترا با تازیانه
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای در دو عالم بی قرینه
می زد ترا سندی ز کینه
با گریه بودی یاد مادر
داد از ستمهای مدینه
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
تو بوده ای در تاب و در تب
از غصه جانت گشته برلب
از ظلم سندی بن شاهک
ذکر تو شد خلصنی یا رب
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
قلبم شد از غم پاره پاره
سورد دل هر سنگ خاره
بمیرم از این همه غربت
جسمت بروی تخت پاره
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
از غربت تو می کنم یاد
سوزد دلم ز اینهمه بیداد
از ظلم هارون ستمگر
پیکر تو بر جسر بغداد
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
بر جسر بغداد آن تن پاک
شد کاظمین بهر تو غمناک
گشتی تو تشییع جنازه
پیکر جدت بر روی خاک
واویلتا آه و واویلا
◾️◾️◾️◾️🔹_
نوحه شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
سبک: با نوای کاروان....
کاظمین غوغا شده
بزم غم برپا شده
هفتم امام ما،رفته از این دنیا
در گوشه ی زندان،راحت شد از غم ها
یا موسی جعفر۲
روز درد و ماتم است
سینه ها پر از غم است
شهید کینه شد،هفتم گل زهرا
از داغ او گشته،بزم عزا برپا
یا موسی جعفر۲
گشته زندان جای او
با خدا نجوای او
با ناله و افغان،با دیده ی گریان
گوید رهایم کن،یا رب از این زندان
یا موسی جعفر۲
هفتمین نور امید
گشته در زندان شهید
هر دم عدوی دین،زخم زبانش زد
سندی به زهر کین،شرر به جانش زد
یا موسی جعفر۲
زهر دشمن زد شرر
بر تنش کرده اثر
در گوشه ی زندان،او از نفس افتاد
چون جد مظلومش،بر خاک غم جان داد
یا موسی جعفر۲
آن غریب در وطن
کرده فرزندش کفن
خون شد دل شیعه،از این همه بیداد
پیکر او مانده،روی پل بغداد
یا موسی جعفر۲
داغ جدش تازه شد
او بلند آوازه شد
پیکر او تشییع،بر شانه ی یاران
پیکر جد او،زیر سم اسبان
یا موسی جعفر۲
❣﷽❣
#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
سبک مستان همه افتاده و ساقی نمانده
🖤🤎🍃🥀🍃🤎🖤
در کنج زندان بلا سندی کافر
خون کرده از کینه دل موسی بن جعفر
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر(۲)
سندی شاهک از چه بی جرم و بهانه
بر پیکر موسی زند با تازیانه
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
در کنج زندان قسمتش خون جگر شد
زهر ستم بر جسم و جان او شررشد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
از جور صیاد او به کنج قفس افتاد
از زهر کینه ی عدو از نفس افتاد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
موسی بنجعفر هفتمین امام امت
از جور و کین جان داده در گوشه ی غربت هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
هفتم امام ما شده راحت از غم ها
از گوشه ی زندان رود به سوی زهرا
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
موسی بن جعفر از ستم گردیده خاموش
با دست نوردیده اش گشته کفنپوش هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
بیت امام هفتمین بزم عزا شد
ذکر لب سوم علی واغربتا شد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
خون شد دل آل عبا زین ظلم و بیداد
پیکر او مانده به روی جسر بغداد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
تشییع پیکرش شده بر دوش یاران
جسم حسین شد پایمال سم اسبان
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر