|⇦•میریم هممون یه روز...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
میریم هممون یه روز یه جایی تنها
میمونه تموم زندگی مون اینجا
گفتند که فرموده امامِ کاظم
إنّ العُقَلاءَ زَهِدُوا في الدنيا
عقل میگه عاشق باش
عشق میگه عاقل شو
از هر کی جز حسین غافل شو
دارم ضریحِ تو، توی بغل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ما لحظه ی مرگ به جای اِنّالِلّه
می گیم به قربانِ ابا عبدالله
چشمای بد از سینِ زنات دور باشه
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه
دنیا به تو خیلی وقته بدهکاره
عالم زیرِ دین علمداره
امشب به ما بذار قدری محل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ای یار دلم و یاردلم و یاردلم
کس و کار دلم
مارا احدی جز تو خریدار نَبُود
غیر از تو کسی فکر گنهکار نَبُود
اینقدر تو را صدا نمیزد آقا
این بی سر و پا اگر گرفتار نبود
دستم به دامانت، خیلی گرفتارم
خیلی بدم اما دوسِت دارم
ما رو ببر حرم قبل از عَجَل حسین
فَرّوا اِلی الحَرم فَرّو اِلی الحسین
ای یار دلم و یاردلم و یاردلم
کس و کار دلم
.
استاد پناهیان:
عالم منتظرِ امام زمانِ
و #امام_زمان منتظرِ آدمایی
که بلند شن و خودشونو بسازن...
🆔@Arbabhosyn
|⇦•عمری زدیم از دل صدا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور می آمد
بهر شفای کودک منظور می آمد
یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم
آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یادِ غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد...آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه
از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند
*چهارده سال، بعضیا بیشتر نوشتن، میگن از این زندان به اون زندان، از این سیه چال به اون سیاه چال، میگن: اینقدر تو سیه چال میموند نمناک بود حالش منقلب میشد، آقا موسی بن جعفر همیشه تب داشت...
بوگجه وارد اِلَدلر زیندانا آرام آرم بوپیله لری اندی آشاقوچیخورده یره گوردولرآقاموسی بنجعفر آندینی قویوب یره دیی خدایاشکرموسی بن جعفر بیرخلوت یُر ایستیردی سنن خلوت ایلیه،سنن راحت راز ونیاز ایلیه. امابیلمیرم بوآخر گونلر اوملعون زندانبان یهودی سِندی ملعون نَه
نهَ الدی بوآخیرگجه لر اله دیردی یا رَب خَلِّصنی.
موسی بن جعفردیرسوزدولاندیآقانین اوضاعسو زینداندابوجوردی ملعنون برای اینکه فریب وره بیرده بوهکلردَن یِقدی بیرتالاردا،بیرکُنگردَبیریوخاروباشدادیدیگدین موسی بن جعفری تازه لیباس گیدرین آراسته الیین، زیندانیَ اوخشاماسین گویدولا ایلیشدی آقا،میوهوغذاقویدولار، نانجیب دِدی باخین اوضاعسی بوجورگچیر. یالان دیلربیز چتین توتوروخ بِلسینه مردمباخاندا آقاباشونو قوزادو ددی. «والله یالان دییر». سوزوننده روضه خوان؟سوزوم بودی !گدنلر گِدی نقشه اسی برآب اولدی. دیی آقا موسی بنجعفری قیطردیلر زیندانه ،آقشام چاییدی نانجیب وارد زیندان اولدی،تازیانه الینده ،بیول امیری آبرونو آپاروران! نانجیب اوقدتازیانه اینن صورت میارک موسی بن جعفر وردی ....*
این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست لا کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد
وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست
#شاعر :محسن عرب خالقی
ایکی دانه امامین بدنین کناریند ایستیشهاد یقیردلار،بیره موسی بن جعفردی. جنازه انی گویدولا بیر تخته پاره انین اوستونه ،جنازه انی زیندانان چیخادولا اِشییه بیر وضعینن امام موسی بن جعفری تشیع الیلر ،نانجیب دیردی گلین ایمضاورین امامیز اوز الینن ،مرگ طبیعینن دنیادن گدیب. ایستیشهاد یقشترردی ایکمینجی سیدالشهدانی بدنین کناریند ایستیشهادیقیردِلار. یقیشیبلار،بیری دیردی سَن دی نهَ المیشن..بیری دیردی باخین سجدگاه قانی سوزور،یازین حسینه او سنگ جفانی من وردیم. بیرِدیرابالفضلی من کمین الدیم . یازین او بازوی خیبر گشانی من وردیم. بیردیردی منیم باشدا ثبت اولسون آدیم یازین حسینی قوجالدان جوانی من وردیم.
گنه دَوارآدین یازمیان؟بیری دیردی باخین بیز یِدِی نفرینن وردیخ بیری دیردی خیمه لری اوتادیخ اما گوردولر بیر نفر دوردو ایاق اوستا هامی ساکت اولدی من گورنی هش بری گورممشیز. سن کیمین ؟بیری دیردی من باشداثبت اله که حرمله ایم .یازین اودیل آشمیان بالانی من وردیم ..حسین
.
آیت الله فاطمی نیا:
مسأله والدین شوخی نیست! خدا می داند یک پرخاش به مادر، صد سال انسان را عقب می اندازد! اگر کوتاهی کرده اید تا دیر نشده جبران کنید.
#دو_خط_منبر
🆔@Arbabhosyn
نوحه شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
سبک: ای ساقی لب تشنگان
ای نور چشم فاطمه،حبل المتینی تو
فدای دینی تو
بر شیعیان مرتضی،حصن حصینی تو
فدای دینی تو
از ظلم و کین دشمنان،بودی تو در زندان
با دیده ی گریان
باشد نشان غربتت،زندان نشینی تو
فدای دینی تو
در گوشه ی زندان غم،گرم مناجاتی
روح عباداتی
از آن همه ظلم و ستم،مولی غمینی تو
فدای دینی تو
مولای عالم از ستم،بودی تو در زنجیر
بی جرم و بی تقصیر
سندی شرر زد بر دلت،زین غم حزینی تو
فدای دینی تو
به جز خدای مهربان،از همه بگسستی
تو دیده ات بستی
چون جد مظلومت علی،غربت نشینی تو
فدای دینی تو
پیکر تو مانده سه روز،روی پل بغداد
زین ظلم و کین فریاد
راهی اماما به سوی،خلد برینی تو
فدای دینی تو
دو دمه
حضرت موسی ابن جعفر کنج زندان شد فدا
در ره دین خدا (2)
کندو زنجير ستم شد مونس آن مقتدا
در ره دین خدا (2)
کنج زندان بلا من دیده گریانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
این دم آخـر به یاد جد عطشانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
(غریب )
حضرت موسی ابن جعفر(ع)
نگاهی کن به این چشمانِ مضطر
هزار امید آوردم بر این در
من و این اشک... یا باب الحوائج
من و این آه... یا موسی بن جعفر
🖤🖤🖤🖤
یوسف رحیمی
◾️🎤سینه زنی موسی ابن جعفر
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای هفتمین نور هدایت
کرده دلم امشب هوایت
آقای من موسی بن جعفر
بهشت من صحن و سرایت
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای گلبن باغ پیمبر
نور دل زهرای اطهر
هستی امید خلق عالم
مولای من موسی بن جعفر
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
تو گل گلشن ولایی
سرتا به پا جود و سخایی
در خلق و خو زهرای اطهر
باب علی موسی الرضایی
مدد مدد موسی بن جعفر (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
امشب ز غم در شور و شینم
یاد امید عالمینم
با نگه امام هفتم
با این دلم در کاظمینم
واویلتا آه و واویلا (2)
◾️◾️◾️◾️🔹_
عالم به شور و در نوا شد
در کاظمین غوغا بپا شد
ای مظهر خلاق سرمد
از داغ تو کرب و بلا شد
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
بمیرم از جور زمانه
بودی به زندان ظالمانه
آن جانی یهودی و پست
می زد ترا با تازیانه
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
ای در دو عالم بی قرینه
می زد ترا سندی ز کینه
با گریه بودی یاد مادر
داد از ستمهای مدینه
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
تو بوده ای در تاب و در تب
از غصه جانت گشته برلب
از ظلم سندی بن شاهک
ذکر تو شد خلصنی یا رب
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
قلبم شد از غم پاره پاره
سورد دل هر سنگ خاره
بمیرم از این همه غربت
جسمت بروی تخت پاره
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
از غربت تو می کنم یاد
سوزد دلم ز اینهمه بیداد
از ظلم هارون ستمگر
پیکر تو بر جسر بغداد
واویلتا آه و واویلا (۲)
◾️◾️◾️◾️🔹_
بر جسر بغداد آن تن پاک
شد کاظمین بهر تو غمناک
گشتی تو تشییع جنازه
پیکر جدت بر روی خاک
واویلتا آه و واویلا
◾️◾️◾️◾️🔹_
نوحه شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
سبک: با نوای کاروان....
کاظمین غوغا شده
بزم غم برپا شده
هفتم امام ما،رفته از این دنیا
در گوشه ی زندان،راحت شد از غم ها
یا موسی جعفر۲
روز درد و ماتم است
سینه ها پر از غم است
شهید کینه شد،هفتم گل زهرا
از داغ او گشته،بزم عزا برپا
یا موسی جعفر۲
گشته زندان جای او
با خدا نجوای او
با ناله و افغان،با دیده ی گریان
گوید رهایم کن،یا رب از این زندان
یا موسی جعفر۲
هفتمین نور امید
گشته در زندان شهید
هر دم عدوی دین،زخم زبانش زد
سندی به زهر کین،شرر به جانش زد
یا موسی جعفر۲
زهر دشمن زد شرر
بر تنش کرده اثر
در گوشه ی زندان،او از نفس افتاد
چون جد مظلومش،بر خاک غم جان داد
یا موسی جعفر۲
آن غریب در وطن
کرده فرزندش کفن
خون شد دل شیعه،از این همه بیداد
پیکر او مانده،روی پل بغداد
یا موسی جعفر۲
داغ جدش تازه شد
او بلند آوازه شد
پیکر او تشییع،بر شانه ی یاران
پیکر جد او،زیر سم اسبان
یا موسی جعفر۲
❣﷽❣
#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
سبک مستان همه افتاده و ساقی نمانده
🖤🤎🍃🥀🍃🤎🖤
در کنج زندان بلا سندی کافر
خون کرده از کینه دل موسی بن جعفر
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر(۲)
سندی شاهک از چه بی جرم و بهانه
بر پیکر موسی زند با تازیانه
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
در کنج زندان قسمتش خون جگر شد
زهر ستم بر جسم و جان او شررشد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
از جور صیاد او به کنج قفس افتاد
از زهر کینه ی عدو از نفس افتاد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
موسی بنجعفر هفتمین امام امت
از جور و کین جان داده در گوشه ی غربت هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
هفتم امام ما شده راحت از غم ها
از گوشه ی زندان رود به سوی زهرا
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
موسی بن جعفر از ستم گردیده خاموش
با دست نوردیده اش گشته کفنپوش هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
بیت امام هفتمین بزم عزا شد
ذکر لب سوم علی واغربتا شد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
خون شد دل آل عبا زین ظلم و بیداد
پیکر او مانده به روی جسر بغداد
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
تشییع پیکرش شده بر دوش یاران
جسم حسین شد پایمال سم اسبان
هفتم گل دین گردیده پرپر
شهید کین شد موسی بن جعفر
موسی بن جعفر
نوحه شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
سبک: به تماشابیا ای پسرفاطمه ...
گل گلزار دین موسی بن جعفر تویی
از تبار علی جان پیمبر تویی
هفتمین مقتدا جان تو شد فدا
وای از این غم(۲)
کاظمین گشته از داغ تو ماتم سرا
خانه از ماتم تو شده بزم عزا
شیعه با چشم تر ریزد اشک از بصر
وای از این غم(۲)
ای امام هدی شدی تو مسموم کین
شده فرزند تو رضای تو دل غمین
ظلم وکین شدفزون دل تو گشته خون
وای از این غم(۲)
ای گل فاطمه بودی به کنج قفس
از ستم فتادی مولای من از نفس
صبر تو کم شده قسمتت غم شده
وای از این غم(۲)
سوز داغت زده بر همه دلها شرر
پسر تو رضا ریزد سرشک از بصر
شدی در راه دین کشته ی زهر کین
وای از این غم(۲)
آن امامی که با صفا و آزاده بود
کنج زندان غم از نفس افتاده بود
گل زهرا نشان شده ای قد کمان
وای از این غم(۲)
ای که بودی امام و رهبر عالمین
پیکرت مانده بر روی زمین چون حسین
از غم تو رضا میزند ناله ها
وای از این غم(۲)
.
#امام_کاظم
#سبک_مدینه_شهر_پیغمبر
#زمزمه #شهادت_امام_کاظم
ندارد کس در این عالم دل زاری که من دارم
ندارد سینه ای آه شرر باری که من دارم
ندیده هیچ مظلومی چنین ظلمی که من دیدم
ندارد چشم گردون چشم خونباری که من دارم
ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
ندارد کس به عالم خصم خونخواری که من دارم
شب و روزم بود یکسان ز تاریکی این زندان
ندیده دیده گردون پرستاری که من دارم
ندارد محرم رازی بجز این کنده و زنجیر
ندیده دیده گردون شب تاری که من دارم
بگیرم روزه و ذکر خدا هر دم به لب دارم
نباشد روزه داری را چو افطاری که من دارم
از این ظلمی که هارون می کند بر من خدا داند
کسی باور ندارد چشم خونباری که من دارم
من در این کنج قفس غوغای محشر می کنم
پیروی از مادرم زهرای اطهر می کنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون دغل
واژگون با نعره ی اللّه اکبر می کنم
تا زند سیلی به رویم سندی از راه ستم
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنم
گر چه در قید غل و زنجیر می باشم ولی
استقامت در بر دشمن چو حیدر می کنم
گر ز پا و گردنِ رنجور من خون می چکد
یاد میخ و سینه مجروح مادر می کنم
.
🏴🏴🏴
🖤#نوحه_شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
✿༻⃕❀✿༻⃕❀✿༻⃕❀✿༻⃕❀
تا کاظمینش با دل خون...
پر می کشد از عشقت امشب...
مولای ما جان می سپارد... با ناله ی "خلّصنی یا رب"
مولای ما جان می سپارد... با ناله ی "خلّصنی یا رب"
بمیرم ... بمیرم ... آقای من حاجت روا شد
بمیرم ... بمیرم ... آقای من حاجت روا شد
بمیرم ...بمیرم ...در کنج زندان کربلا شد...
در کنج زندان کربلا شد...
می کوبم امشب... بر سینه و سر
می کوبم امشب... بر سینه و سر
باب الحوائج... موسی بن جعفر
باب الحوائج... موسی بن جعفر
می کوبم امشب...
در کنج زندانی و ظالم... میزد تو را سیلی شبانه
در کنج زندانی و ظالم... میزد تو را سیلی شبانه
هر روز روزه بودی اما ... افطاری ات شد تازیانه
هر روز روزه بودی اما ... افطاری ات شد تازیانه
واویلا ...واویلا ... دست تو در زنجیر بسته
واویلا ... واویلا ... آقا چرا پایت شکسته...
آقا چرا پایت شکسته...
قلب تو خون و.. جسم تو لاغر
باب الحوائج... موسی بن جعفر
باب الحوائج... موسی بن جعفر
می کوبم امشب ...بر سینه و سر
باب الحوائج... موسی بن جعفر
با آن که روز خوش ندیدی ...
با این که حالت گشته مضطر
با آن که روز خوش ندیدی ...
با این که حالت گشته مضطر
باقی ست جای شکرش اما ...
جسم تو گلباران شد آخر ..
باقی ست جای شکرش اما ...
جسم تو گلباران شد آخر ..
واویلا ...واویلا ...جان داده ای قعر سیه چال
واویلا ... واویلا ...داری کفن الحمدلله...
داری کفن الحمدلله...
هفت تا کفن آوردند،،،شیعیان هر کاری از دستشون بر می اومد برای حضرت کردند،،
اما من بمیرم برای اون آقای بی کفن،،سه روز بدنش زیر آفتاب،،،
های های های...
اما بزار امشب یه چیزی بگم،،نوکرا گریه کنا ،،،
بسم الله،،،
یادت باشه اگه کفنم می آوردن حسین کفن نمی شد،،
آخه،،اینقدر بدن پاره پاره،،
زین العابدین بدن رو تو حصیر گذاشت،،
تو قبرگذاشت ،،حالا می خواد صورت بابا رو رو خاک بزاره،،یه وقت دیدن رگای بریده رو رواین خاکا گذاشت،،،
می کوبم امشب ...بر سینه و سر
باب الحوائج ...موسی بن جعفر
یا باب الحوائج ....یاموسی بن جعفر
یا باب الحوائج ....یاموسی بن جعفر
یا باب الحوائج ....یاموسی بن جعفر.....
همه یک صدا،،،
امام رض،ا امام رضا، امام رض،ا امام رضا...
یا باب الحوائج ....یاموسی بن جعفر.....
یا باب الحوائج ....یاموسی بن جعفر.....
مرغ دل..یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میرود...گه کربلا
این صدا رو آزاد کن ،،،
حسین حسین حسین حسین حسین
⬛️◽️◾️▫️
بیست و چهارم ماهرجب سالروز فتح خیبر توسط امیرالمومنین علی علیه السلام است ...
رسولخدا صل الله علیه وآله در سال هفتم هجری قمری ، و در جنگ خیبر فرمود:
فردا پرچم را به مردى می دهم ، که حمله هایش را تکرار کند ، نه این که فرار کند.
کسى که خدا ، و پیامبرش را دوست دارد ، و خداوند و پیامبرش هم او را دوست دارند و خدا خیبر را به دست او فتح می کند
همه اصحاب آرزو کردند که این مقام و منزلت به آنان واگذار شود.
این حدیث ، به حدیث رایت معروف است ، که از فضائل ویژه ی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است
.
يكى از جنگ هاى مهم اسلام ، جنگ خندق است.
در اين جنگ، اميرالمؤمنین على عليه السلامدر برابر سپاه كفر و شرک قرار گرفت.
پیامبر صلى اللّه عليه و آله فرمودند:
لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ
ضربه على در جنگ خندق ، از عبادت جنّ و انس نزد خدا برتر است.
در برخى از نقل ها چنين آمده است:
لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الاُمَّةِ إلى يَوْمِ القِيَامَة
ضربه على در جنگ خندق از عبادت تمامى امّت تا روز قيامت برتر است.
المستدرك على الصحيحين ۳ / ۳۲
.
#مدح_ امیرالمومنین_ علیه _السلام
#فتح_خیبر
..... تاریخ می گوید علی مولود کعبه است
مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است
او پیشتر از کعبه بوده نکته این است
پس کعبه مولود امیرالمومنین است
از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست
گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست
حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست
از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست
تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست
قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست
از اول خلقت علی مشکل گشا بود
عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود
او از خدا حکم دو عالم را گرفته
او در تکامل دست آدم را گرفته
خورشید، اسرار درون را با علی گفت
پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت
پیغمبران هم با علی بودند و هستند
پیش از نبوت با خدا این عهد بستند
جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت
حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت
حکم از خدا بود و قلم دست علی بود
در فتح خیبر هم علم دست علی بود
اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟
جان محمد را ستاید کس چگونه؟
خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟
تنها خدا داند خدا داند علی کیست
این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی
با دست حیدر می کند مشکل گشایی
آنانکه از میزان حق، حق را ربودند
والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد
کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟
کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟
کی در شب معراج با احمد نشسته؟
کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟
کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟
کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟
کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید
آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید
کی در اُخوت شد برادر بـا محمّد؟
کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟
کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟
کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟
کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟
کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟
کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟
کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟
کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟
کی در تمام جنگها چون او خروشید؟
کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟
کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟
ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟
این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟
آن کسکه خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟
میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟
ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر!
نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر!
شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو
حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو
تو مصطفی را مهری و قهری علی جان
او شهر علم و تو درِ شهری علی جان
این شهر غیر از تو در دیگر ندارد
اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد
تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی
هم جان شیرین نبی، هم جانشینی
من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز
کز بحر جودت گشتهام لبریزِ لبریز
بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم
جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم
تـابید از اول در دلم نـور هدایت
هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت
یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان
هر کس که هستم دوستت دارم علی جان
لطف غیورت کی مرا وا میگـذارد؟
کی در جهنم دوستت پا میگـذارد؟
دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!
آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!
حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم
از شعلههای خشم آن بـاکی نـدارم
با این سخن داد از درون دل بـرآرم
آتش مسوزان! من علی را دوست دارم
"میثم"همین است و همین است وجزاین نیست
دین جـز تـولای امیرالمؤمنین نیست
#غلامرضا_سازگار
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#فتح_خیبر
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!...
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی!
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار:
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»...
::
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آوردهای!
هرچه سر آورده باشی، باز کم آوردهای...
ذوالفقار است این که میچرخد، علیگویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش ساقی به دست...
لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا!
خوب جولان دادهای دیروز و دیشب، مرحبا!
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغها، با ذوالفقار
فرق دارند آری! آن دلها که در دینبازیاند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضیاند
بنگر این شیر جوان را آمده غُرّان ز رَه
گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه
گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین
میرسم چون عاشقان بیتاب و میلرزد زمین
مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت
خوب میبینم که میچرخد اجل، دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی بن ابیطالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان
تیغ من در دستهایم نه، که در دستان اوست
ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ، تیر در فرمان اوست
این «یدالله» است، بیرون میکشد شمشیر را
دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را
قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است...
بود حیران مرحب و حیدر به سویش میشتافت
تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت...
::
اهل خیبر! این همان محبوب دلها، ایلیاست
جانِ موسی، چشم بگشایید، این هارون ماست
پیش خود گفتید: این در را چه محکم بستهاید
در به روی فاتح درهای عالم بستهاید؟...
دل به این دیوارهای بیاثر خوش کردهاید؟
آی! حیدر میرسد، دل را به در خوش کردهاید؟...
دست حق در «چارچوب و بَستِ در» انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعۀ بیدر، علیگویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش...
باز کن درهای دل را حضرت مشکلگشا
عاشقان را مست کن با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت
#قاسم_صرافان
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#فتح_خیبر
علی در بدو دنیا آمدن کعبه قُرُق کرده
برایش کار دشواری نبوده فتح خیبرها
#علیرضا_وفایی_خیال
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت
غربتش را، آشنایی غیر زندانبان نداشت
بیملاقاتیترین زندانی قعر زمین
وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت
ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان میرسید
عمرِ زندان سر میآمد؛ حبس او پایان نداشت
«ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود
جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت
روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود
صفحهی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت
اشکهایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد
آسمان در چلهاش چیزی به جز باران نداشت
نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود
آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت
در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنوا»
میگشود آن را برای هر کسی ایمان نداشت
«لَنترَانی» پاسخِ موسای آلالله نیست
نورِ مطلق چیزی از آیینهاش پنهان نداشت
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
===
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دارد نشان یوسف از زندان
بر شانه های باد می آید
اما نمیدانم چرا دارد
پیراهن از بغداد می آید
وَجعل مِن اَهلی خواند و هارون را
موسی کنار خود برادر دید
موسی بن جعفر را چرا هارون
با منطق بیداد می آید
سی شب کجا موسی!؟چه میخوانی؟
پایان ده اَتممنا بِعشرت را
موسای ما را چارده سال از
زندان به زندان یاد می آید
هم خشمگین است از ستمکاران
هم کاظمین الغیظ بر یاران
هرکس امام المتقین شد هان !
با جمعی از اضداد می آید
زندان عبادتگاه شد با او
بدکاره هم آگاه شد با او
اصلا از این آقا مگر کاری
جز یاری و امداد می آید!؟
خَلِّصنی از زندان از این آزار
یارب ! چُنان کز سنگ و آهن، نار
وقتی که از در وقتی از دیوار
غم می چکد فریاد می آید
زندانی بغداد ما کارش
با سِندی بن شاهِک افتاده است
سم کار خود را می کند آخر
هر کار از این جلاد می آید
ایرانیان شوق خراسان را
در کاظمینش جستجو کردند
بوی زیارتنامه ی او نیز
از صحن گوهرشاد می آید
باب الحوائج اوست یعنی ما
هر وقت مشهد آرزو کردیم
دیدیم بوی حضرت کاظم
از پنجره فولاد می آید
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
==========================
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
==========================
اشعار ناب آئينے:
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
آنکه نوری در کنارش قدر یک سوسو نبود
آه ، تب می کرد و غیر از ناله ش دارو نبود
کاش حتی آسمان می شد ملاقاتش کند
کاش زندان این قَدر تاریک و تو در تو نبود
سهمِ این آقاترین شد بدترین روزگار
آنکه با این مهربان ، یک لحظه هم خوش رو نبود
بارها مویش پریشان گشت و یاد از کوفه کرد
کاش نزدش ، یکدم این نامردِ خولی خو نبود
زیر بارِ تازیانه آنقدر وا رفته بود
این که بر تن داشت دیگر شکل یک بازو نبود
ذکرِ غم کن تا رسیدی از درِ باب الجواد
یک نفر هم وقت جان دادن کنارِ او نبود
بعد ، با ابن شبیب این را بخوان و گریه کن
پیکرش یک سو نبود و حنجرش یک سو نبود
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
==========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
==========================
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
ساقم شکست و پا به روی استخوان گذاشت
قدری نفس برای منِ ناتوان گذاشت
چسبیده بود حلقهی زنجیر بر تنم
زنجیر را کشید و نمک جای آن گذاشت
بدکاره هم عوض شد و سَندی عوض نشد
با تازیانه رفت و مرا نیمهجان گذاشت
می خواست تا که دادِ مرا دربیاورد
با ناسزا مقابلِ من تکه نان گذاشت
میخواستم قنوت بگیرم ولی نشد
این دردِ دست روی لبم الامان گذاشت
زیرِ عبا به سجدهی من اعتنا نکرد
آمد به دورِ گردن من ریسمان گذاشت
یادِ سهساله بودم و شامی که در بغل
لب را به زخمهایِ نوکِ خیزران گذاشت
من جای سجده بود به پیشانیام ولی
زخمی به روی صورت او ساربان گذاشت
گودال بود سجده گَهَم ، نه سیاه چال
هرکس رسید ، پا به رویم ناگهان گذاشت
گودال بود و فاصله کم بود و حرمله...
زانو زد و سهشعبهی خود در کمان گذاشت
یک نانجیب نیزهی خود را کشید و رفت
بعدش سنان رسید به جایش سنان گذاشت
این سالها که رفت و رضایم بزرگ شد
در سینه داغِ دیدن معصومه جان گذاشت...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
==========================