#مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچۀ میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم
بعد از آن آوارهام بِینِ نجف تا کربلا
لا حرم الا نجف لا عشق الا کربلا
جز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علی
جز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علی
وانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علی
آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی
آمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتم
ورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتم
او علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَد
او علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَد
او علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَد
او اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَد
باید او را خُلقاً و خَلقاً کشید و عشق کرد
مدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد(1)
او که از الله اکبر اکبرش را بُرده است
از خصائل از شمایل بهترش را بُرده است
یعنی از این سلسله، پیغمبرش را بُرده است
باز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده است
آتشی که روی بامش هست مست اکبر است
پردههایِ محملِ زینب به دستِ اکبر است
ریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیست
بشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیست
میدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیست
میزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیست
سر ، سپاهی یکسره در پیش او خم میکنند
میمنه یا میسره میآید و رَم میکنند
حملۀ دو شیر را در بینِ لشکر دیدهای
شیر مردی را کنار یک دلاور دیدهای
رفتنِ عباس را همراه اکبر دیدهای
الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیدهای
گر به عباس از برادر تیغِ حیدر میرسد
دستمالِ زرد مولا هم به اکبر میرسد
اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش
میرود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش
از خدا پُر میشود وقتِ مناجاتِ خودش
سجدهاش قُرب است میآید به میقاتِ خودش
پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است
پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است
"آبها آئینۀ سَروِ خرامانش شدند
بادها مشاطۀ زلف پریشانش شدند
اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"(2)
یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند
گرچه ما را عاقبت کربُبَلا میآورند
ما گدایان را فقط پایینِ پا میآورند
کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی
در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی
فاطمه بود و نمیشد گفت واویلا علی
میروم مشهد بخوانم روضههایت را علی
"خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو
"عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو
(1) اشاره به مدح معاویه لعنتا...علیه
(2) تضمینی از صائب تبریزی
شاعر : حسن لطفی
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
یهودی بود که خواب #پیامـبر را دید
نزد امام آمد و رویایش را تعریف کرد!
امام فرمود اگر او را ببینی میشناسی؟
گفت: آری، پس نوادۀ نبیالله را فراخواند
#علی_اکبر را که دید آنچنان حیران شد
که #اســـلام آورد و مـــــسلمان شد
#میوهی_دل_نبی
.
چه بخوانی ام ، چه برانی ام
نروم به کویِ کس از درت
چو گدا نشسته به راهِ تو
به امیدِ لطفِ مکررت
ز بهشتِ روضه چرا روم؟
بروم اگر، به کجا روم؟!
بنگر به مویِ سپیدِ من
شده ام سیاهیِ لشکرت..
بشکن غبارِ طلسم من
تو نبین ضعیفیِ جسم من
نکشی قلم رویِ اسم من
بنویس گوشه ی دفترت
به فدایِ کاکلِ اکبرت
یوسف اگر رویِ تو را دیده بود
بساط حسن خویش برچیده بود
بلال اگر اذانِ تو دیده بود
تو را به جای مصطفی می ستود
حسینِ ما به عالمی دلبر است
ولیک دلبرِ حسین اکبر است
گفت تو حرم امام حسین بعد از سال ها رفتم کنارِ شش گوشه ، ایستاده بودم و آرامآرامشعر میخواندم:
سرش نهاد به زانو لبش نهاد به لعل
به ناله گفت که غم دیده عمه ات
گفت دیدم یه وقت یه آقایی جلو آمد ، گفت دیگه بسه نخوان ، عرضه داشتم من روضه خوانم یه عمری حسرت به دل بودم بیام کربلا؛ اینجا نخوانم چه کنم .. گفت دیدم شروع کرد گریه کردن گفت نمیگم نخوان بخوان .. اما مصیبتِ پسرُ جلو پدر نخوان ..
با من چه کرده ای تو
خدا داند و دلم .....
إلهی بِدَمِ المَظلُوم و به امام زمان یاالله..
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
#امام_زمان(عج) هم اولین سلام خود را
در ابتدای #زیارت_ناحیه (شهدای کـربلا)
مخصوص آقا #علی_اکبر قرار داده است
و او را بنام سُلاله ابراهیم ستایش میکند.
السلام علیک یا اَوَّل قتیلٍ
من نـَـسلِ خَـــیرِ سلیل،
مِن سُلالِه ابـراهیم الخَلیل
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
ما شبیه باباهامون با هم دیگه برادریم
ما پسرایِ فاطمه فدایی های حیدریم
ما شبیه باباهامون با هم دیگه برادریم
ما نوکرِ حسینیم و غلام علی اکبریم
دلدادۀ تو جنون داره
عاشق میمونه تا جون داره
پایِ علمت تو هیئتا
ایران چقدر جوون داره
الحمدلله تا با حسینیم
حضرت زهرا مادرِ ماست
الحمدلله به عشقِ زینب
هیئتِ ارباب سنگر ماست
ما از روزای بچگی هوایِ کربلا داریم
مدال نوکریمونُ از این بزرگترا داریم
ما از روزایِ بچگی هوایِ کربلا داریم
عزت و آبرومونُ جز این خونه کجا داریم
آقایی ما تو نوکری
با عشق حسین برادری
اینجا همه چیش یه جور دیگست
پیر تر که بشی عزیز تری ..
الحمدلله از همه دنیا
تو این بساط آبرومون
الحمدلله به لطف زهرا
شده شهادت آرزومون
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
براتم میدی،آبِ حیاتم میدی
روز محشر با حسین میای نجاتم میدی
ای پسرِ اباعبدالله
ای ثمرِ اباعبدالله
ای امیرم شدم مستِ طرفداریِ تو
ای ابالفضل بنازد به علمداریِ تو
براتم میدی،آبِ حیاتم میدی
روز محشر با حسین میای نجاتم میدی
آقایی گفتن،عبد و گدایی گفتن
به تو شهزادهِ ی شهر کربلایی گفتن
ای قَمَرِ اباعبدالله
ای جِگَرِ اباعبدالله
ای عزیزِ دلِ من به تمنای توام
در زمانِ زیارت پایینِ پایِ توام
علی اکبر علی
علی علی اکبر علی...
عزیزَالزهرا،یابن بتول العذرا
و اِلی متی اَحارُ فیکَ یا مولانا
آینه ی حیدرِ کراری
یابن الحسن هوامُ داری
تو نباشی،من هستم نوکرِ بی کس و کار
باز به قلبم نگاه کن مثه اِبنِ مَهزیار
العجل یا مولا
یا عزیزَالزهرا....
اُبهّت داری،شکوه و شوکت داری
به فدات کُنجِ لبت خالِ سیادت داری
به تو دل دادن،همه به پات اُفتادن
برا جون دادن تو راهت،جَوُونا آماده ان
پشت سرت مسیح و الیاس
ذکرِ لبت مدد یا عباس
ای امیدِ دلایِ همه ی حیدریون
کی شوم مستِ بانگِ اَینَ الفاطمیون؟
یابن الزهرا....
═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
دل برده از نوکر شهزاده علیاکبر
اونی که زندگی من فداشه نوهی حیدر
عشق علمداری، آقا هوامونو داری
پسر اربابم حسین منو تنها نمیذاری
گل لیلایی، چقد زیبایی
تو کل عالم، تو بیهمتایی
لاحول و لاقوة الا بالله
دنیام علی جان، عقبام علی جان
رؤیای خوبِ، شبهام علی جان
من خاک پاتم، آقام علی جان
آقام آقام ای آقام...
از عشق تو سرشاری، مهتاب شب تاری
توی جود و کرم ارثیه از امام حسن داری
سربند یاحیدر، بسته علیِ اکبر
همه فکر میکنن میدون جنگ اومده پیغمبر
سراپا غیرت، به بازو قدرت
ز برق چشمات، همه در حیرت
لاحول و لاقوة الا بالله
مرد نبردی ٬ مولا علی جان
رزمت شبیهِ، سقا علی جان
آروم جونِ، بابا علی جان
آقام آقام ای آقام...