eitaa logo
ذاکرین آل الله
285 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
312 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۸ تیر ۱۴۰۳ میلادی: Monday - 08 July 2024 قمری: الإثنين، 2 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹رسیدن امام حسین علیه السلام به کربلا، 61ه-ق 🔹ارسال نامه امام حسین علیه السلام به کوفه، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا عاشورای حسینی ▪️23 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️33 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️48 روز تا اربعین حسینی ▪️56 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۹ تیر ۱۴۰۳ میلادی: Tuesday - 09 July 2024 قمری: الثلاثاء، 3 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹رسیدن عمر بن سعد لعنة الله علیه به کربلا، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا عاشورای حسینی ▪️22 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️32 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️47 روز تا اربعین حسینی ▪️55 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
459.6K
اشک دونه دونه، میریزه رو گونه روزی نبوده اشک نریزم برا طفل سه ساله وقتی رو نیزه، بابا شو میدید زنده بمونه از این به بعد محله سر و ببرید دختر نمیتونه این صحنه ها رو ببینه زیر لب میگفت وقتش رسیده بابام رو پاهام بشینه بابام و بده آهش داره قلب عمم رو آتیش میزنه بابام و بده این سر که چوبش زدی شیشه... این زجر پلید، آهم رو گرفت ای داد جوری من و زد، دندون جلو افتاد حسین، یا اباعبدالله.
409.6K
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الآن گرسنمه عالم روزی خورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه دستی به جز اباالفضل سه سال آزگاره رخصت شونه کردن موی منو نداره اما آتیش خیمه دور دید چشم عمومو غروب روز عاشورا اگر سوزونده مومو کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها می گشت دور و برم نبین می خوابم رو زمین رو پر قو بوده سرم هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم نبین زبونم می گیره اون روزا رو می دیدی کاش شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم اسم داداشامو روی ستاره ها می ذاشتم اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستن وقتی که می زدن منو چشماشونو می بستن کجا بودی غم این قافله نداشت کجا بودی پاهام آبله نداشت روی دستام جای سلسله نداشت کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها می گشت دور و برم نبین گوشم پاره شده بدون گوشواره نبود یادش به خیر ام البنین گوشوارمو خریده بود چشمام سیاهی میره و چند روزه دشوار می بینم تو روبروم نشستی و اما تو رو تار می بینم یه شب میون صحرا افتادم از رو ناقه ام از قافله جا مونده بودم زجر اومد سراغم بسه دیگه نی مخواهم یادم بیفته اون شب منم برم داره صدام می زنه عمه زینب برو دختر خوش باشی روز و شبات برو دختر بازی کن با رفقات نگه داره باباتو خدا برات کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها می گشت دور و برم. .
و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَرِیعَ الْعَبْرَهِ السَّاکِبَه،السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَه، یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْاُمَّة دل دلداده را دل بسته دلبر تصور کن کمال عشق را عشق پدر دختر تصور کن دم صبح از سفر برگشته‌ای بابا عطشانم نم چشم مرا سرچشمه کوثر تصور کن بیا جای طبق سر روی پای دخترت بگذار لباس پاره‌ام را بالشی از پر تصور کن بابا شبیه پیرزن‌ها خم شدم چرا از بس لگد خوردم رسیدن هرکه دستش تاری از زلف مرا کنده خودت این مختصر جای موی سر تصور کن بابا ببین رنگ کبود گونه‌ام را زجر بد می‌زد شب و روز من را اینگونه زجرآور تصور کن نگو آن گوشواری که خریدی کو؟ کشید و برد همین خون لخته گوش مرا زیور تصور کن بابا ادای لکنتم را دختر شامی درآورده زمان ترس زبانم را از این بدتر تصور کن میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم گلی را زیر دست و پای یک لشکر تصور کن حجاب عمه ام زینب، عمو عباس مرا کشت برایش آستین پاره را معجر تصور کن چها دیدن در بزم شراب شام دخترهات میان مست‌ها بابا خودت دیگر تصور کن نفسم می‌مونه تو گلوم منو می‌کِشن از سر موم منو می‌کِشه میگه نگاه این داداش عمو این هم عمو بزنم میری سمت کدوم نمی‌گفتی مگه کو عموم مثلاً بزنم چی میشه بسه گریه و زاری تموم بشکنه دستت که معجر برنداری مطمئناً تو یکی دختر نداری بزن تو صورتم هیچ جا نمیگم ولی فکر نکنی بابا نمی‌گم صورتم، باورم چی میشه بابا کار حرم چی میشه نیزه ای که زدن به عموم بزنن تو سرم چی میشه آخه بال و پرم چی میشه با لگد کمرم چی میشه زجر میگه اگه گوشواره‌تو ببرم چی میشه ببین گونه‌ام که می‌ریزه ازش درد سنان زد حرمله از خنده غش کرد هولم می‌داد جلوی لشکر بیارم بابا رو تنم پر از زخمه و خون دارم از یه محله نشون خدا نگذره از اونی که شده دلقکِ مجلسشون اینو بابا در گوش میگن چیه بازار برده فروش که میگن خدا ناموس حیدر بد نبینه خدا صبرت بده خواهر سکینه ما پرده نشین‌های حرم را چه بازار از دست ابوالفضل عمویم گله دارم بگذریم چقدر خوبه حالم پدر چقدر خوش گذشت این سفر رو پر قو می‌خوابیدم شبا تا سحر توی این شهر یهودی نیست این کبودی کبودی نیست بابا صورتم گل انداخته هوای شام بهم ساخته اگر تو زیر دست و پا نبودی خوب منم نبودم اگه میون آتیش توی خیمه‌ها نبودی خب منم نبودم اگه جایی با اضطراب نرفتی خب منم نرفتم اگر توی بزم شراب نرفتی خب منم نرفتم آروم آروم از طبق بیا کنارم سر رو سر بگذارم حرف نگفته دارم چند شب بابا یه ذره نون نخوردم اسمت رو که می‌بردم همش کتک می‌خوردم آه دیگه از دست خودم کلافه‌ام زحمتو باید کم کنم اضافه‌ام عمه می‌کشم سرمه چشام ناز می‌شه مگه نه؟ عمه باباییم بیاد دلم باز میشه مگه نه؟ دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه ؟ .
نامرتب نیستم من فقط النگوهام دستم نیست ندیدی بابا زیر سر گُل سر بستم نیست بابا دندونم که افتاده در میاد مگه نه؟ بابا تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه؟ *مقتل صاحب ریاض القدس میگه: اون قدر ابی عبدالله این بچه رو دوست داشت مشعوف می‌شد وقتی این بچه رو می‌دید شعف تو صورتش میومد تا این بچه رو می‌دید بچه رو مفصل می‌بویید... گفت:بابا! شب شد من بغل کی بخوابم؟ "يا أبتاه! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا" کاش کور می‌شدم اینجوری نمیدیدم تورو... "يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء" کاش من محاسنت رو خونی و به خون خضاب شده نمیدیدم... می‌دونی کجا ابی عبدالله محاسنش به خون خضاب شد؟ یه جا تو گودال بود که تیری به سینه آقا زدن اونجا آقا محاسنش به خون خضاب شد، یه جا دیگه هم اون لحظه‌ای که خون گلوی علی اصغر.... ناله بزن یاحسین!... .
روضه - حاج محمدرضا بذری(3).mp3
32.73M
↻ دل دلداده را دل بسته دلبر تصور کن کمال عشق را عشق پدر دختر تصور کن .
و توسل به حضرت رقیه سلام اله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• سلام بابای‌ خسته‌ام، چه خوب شد آخر اومدی جامونده پیکرت کجا؟ چی شد که با سر اومدی؟ باباجون باباجون! اون که شبیه مادرت، نشسته روبروت منم لبای من خونی میشه، هر جا رو بوسه می‌زنم باباجون باباجون! گلایه‌ای نیست، همه چی خوبه فقط دلم برا تو آشوبه زخمای رو لبت برا، چوبه رو نیزه از رقیه دور بودی می دیدمت، یه پارچه نور بودی راسته که میگن، تو تنور بودی؟ «تو رو خدا منو ببر بابا» غصم شده چرا باهام، یه چادر اضافی نیس موهای رو سرم دیگه، اونقدی که ببافی نیس «خودت که می‌بینی» مثل مادربزرگ شده، از همه بیشتر این نوه از بس که سیلی زدنم، گوشم دیگه نمیشنوه «خودت که می‌بینی» از غصه طاقتم دیگه طاقه ببین گلت شکسته از ساقه از شبی که افتادم از ناقه بذار نگم چرا چشام تاره بذار نگم چی شده گوشواره رو میگیرم با آستین پاره «تو رو خدا منو ببر بابا» : محمد رسولی .
Shab03Moharram1402[02].mp3
25.93M
سلام بابای‌ خسته‌ام، چه خوب شد آخر اومدی جامونده پیکرت کجا؟ چی شد که با سر اومدی؟ باباجون باباجون!
و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• خون تو می‌جوشد از قلب زمان داغِ تو آتش به جان عاشقان کشته ما را یادت، آخرین فریادت «ای سیه پوش غمت هفت آسمان» شد زمین و آسمان آتشفشان تا که افشاندی به طاق آسمان خون ذبح آخرت را ناگهان، ای تمام آبروی این جهان ای سرت بر نیزه مصباح‌الهدی گشته بزم روضه‌ات عرش خدا جان دهم در راهت، ای خدا خونخواهت «ای سیه پوش غمت هفت آسمان» از ازل بستی تو عهدی با بلا، خواندی آنگه عاشقان را الصلا تا ابد آوازه قالوا بلا می‌رسد با موج خون از کربلا گویی از سر بگذر و سامان بگیر آری از جان بگذر و جانان بگیر جان ما حیرانت، چشم ما گریانت «ای سیه پوش غمت هفت آسمان» : دکتر محمدمهدی سیار .
Shab03Moharram1402[05].mp3
14.33M
↻ خون تو می‌جوشد از قلب زمان داغِ تو آتش به جان عاشقان کشته ما را یادت، آخرین فریادت .
و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• حال دلم تو روضه‌هات، حال زیارته حسین دلای ما از عشق تو، پر از حرارته حسین حسین جان... حسین جان... به پرچم مقدست، همیشه تکیه می‌کنم از روزی که یادم میاد، برا تو گریه می‌کنم حسین جان... حسین جان... سیاهی کتیبه‌هات نوره عاشق تو نداره دلشوره کی گفته کربلا ازم دوره *من اربعین میام،دلم برات تنگ شده الان دلم میخواست کربلا بودم، از سرازیری باب القبله پایین می آمدم،می گفتم:آقا! الان حرف دل می زنم با تو...زیارتنامه بعدا میخونم.حرفای درشت درشت نمیزنم فقط هی میام ‌پایین میگم:حسین! دوست دارم...* تو‌‌ گریه‌هام عشق تو معلومه اونکه تو‌ رو داره چه آرومه آقای ما تشنه و مظلومه «سیدنا الغریب حسین جانم» : محمدرسولی *سهل ساعدیِ،صحابی پیغمبره.میگه من نبودم...دیر رسیدم...بیت المَقدِس بودم وارد شام شدم...دیدم همه جا رو آزین بستن...پارچه های رنگی از در و دیوار آویزون کردن"والنساء یَلعَبنَ بالدُّفوفِ و الطُّبول"دیدم زن هاشون همه دارن دف می زنند،زن ها دارن طبل میزنند.همه خوشحالند.همه به هم تبریک میگن.میگه رفتم جلو دیدم چند نفر ایستادند،خودمو معرفی نکردم. گفتم:یه سوال دارم! شما مردم شام عیدی دارید که ما بی خبریم؟یه نگاه از سر حقارت بهم انداختند.گفتند:"نَظُنُّک اعرابیا" انگار بیابونی هستی،انگار اهل بادیه ای خبرنداری.گفتم:من صحابی پیغمبرم،من سهل ساعدی ام،من از پیغمبر حدیث نقل کردم.یه نفر برگشت گفت:سهل تعجب نمی کنی چرا آسمون خون نمی باره؟!چرا باید اینطور باشه؟اشاره کرد به باب ساعات"هذا راسُ الحُسَین!یُهدی من العراق"ای سهل! سر پسر پیغمبر و دارن برای امیر هدیه میارن. سهل ساعدی میگه خودمو رسوندم.صحرای محشره...انگار قیامت به پا شده.اولین منظره ای که دیدم این بود* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد، سر برادر زینب.... *میگه دیدم سرها وارد شد.نیزه دارها سرها رو به دست گرفتن...یه سر نورانی دیدم... "و الریحُ تَلعبُ بها یَمینا وَ شمالا"باد که می وزید این سر به راست و چپ متمایل میشد."و هو راسٌ زهريُّ قمری،اشبه الناس برسول الله..."گفتم حالا که دیر رسیدی لااقل یه کاری بکن. رفتم وسط این زن ها، دخترها روی کجاوه های بدون عِماری و محمل سوارند.به یه دختر بزرگواری رسیدم گفتم:مَن انتِ ؟!شما کی هستی؟اول خیالشو راحت کردم.گفتم:من سهل ساعدی هستم.صحابی جد شما.صدا زد:"انا سُکینه بنت الحسین"من سکینه دختر امام حسینم. بی بی من بیتُ المَقدِس بودم دیر آمدم. اگه کاری از دست من برمیاد با جون و دل همه جوره در خدمتم،سهل پول همراه داری یا نه؟ بله...یه پولی به این نیزه دارها بده، این سرها رو از بین زن ها بیرون ببرن. ای سهل! "فَقد خُزینا لکثرةِ نظرِ الینا" اینقدر به ما نگاه کردن ما خوار و خفیف شدیم. سر رو بردن .خانواده اشو کنار دارالاماره جا دادن...اگر نمی دیدم نمی گفتم.بعضی مردم شام آمدن"و یَبصُقونَ فی وجوهِهِنَّ "به صورت این زن ها آب دهن می انداختند. سر رو بردند دارالاماره، سُفرا رو دعوت کرده بود.اتفاقات خیلی زیادی افتاد قصر اون ملعون،یکیش اینه: سر رو گذاشت زیر تختش گوشه ی تشت بیرون بود نشسته بود با سُفرا حرف میزد، شراب می خورد. باقیمونده شراب رو توی تشت می ریخت. یه نگاه می انداخت.میگفت:حسین! چقدر زود پیر شدی.بعد دوباره حرف میزد سر رو برای دخترش بردنددر چه خرابه ای؟! زین العابدین میگه ما رو‌در خرابه ای جا دادن روزها گرم بود، آفتاب داغ بود،شب ها سرد بود"حتی تَقَشَّرَت وُجوهِهِنَّ"این دخترها صورتاشون پوست انداخت. پارچه رو کنار زد،اول عقب عقب رفت بهش گفتن: "هذا راسُ ابیکِ الحسین" اومد نشست"فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةًلَه"دستاش کوچیک بود،مراقب بود سر از بین دستاش نیفته سر را به سینه چسبانید* .