#حضرت_زینب_س_شام
ای کاش شهیدان خدا زنده نبودند
عباس نمیدید که زینب تک و تنهاست
✍ #زهرا_آراسته_نیا
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضهی جانسوز شهر شام شده
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_ورود_به_شهر_شام
به سوی یار از ندارها سلام میرسد
خوشیم این سلامها به آن امام میرسد
شدیم بی نصیب از نظارهی رخش ولی
نگاه لطف او به ما علی الدوام میرسد
عطای یار و منعِ بخششاش یکیست باطناً
صلاح ماست هر دوتاش...، هر کدام میرسد
بریده میشود نخِ توسل اهالیاش
به پای سفرهای که لقمهی حرام میرسد
از این طرف گناه ما فقط به سوی او رسید
از آن طرف همیشه لطف و احترام میرسد
همین که بر دعا دو دست خود بلند میکند
به قلب ما همان دقیقه التیام میرسد
دلِ شکسته! از غریبیِ عقیله صبر کن
میآید آن امام و وقت انتقام میرسد
::
فدای دختر علی که با قد خمیدهاش
محلهی یهودیانِ شهر شام میرسد
چقدر کارِ این بزرگزاده سخت میشود
در آن زمان که کاروان به ازدحام میرسد
گرسنهاند کودکان و رو به کس نمیزنند
اگرچه بوی نان تازه بر مشام میرسد
✍ #محمدجواد_شیرازی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم
به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم
همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا
من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم
تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه:
همه نامحرماند اینجا، گره خورده عجب کارم
تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا
ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم
به دامانم پناه آوردهاند اطفال با گریه
حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم
هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر
کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم
اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند
از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم
اگر چه ابریام، طوفانیام اما برادر جان!
کنار دشمنانت یک سر سوزن نمیبارم
✍ #مجتبی_شکریان
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن
نگاهی از کرم بر چشمهای خستهی ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد جسم بیجانی
بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن
بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم
بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن
کنار علقمه با مادر مظلومهات زهرا
دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی
بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن
بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر
پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکر بابا کن
::
بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
طناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی
بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت
بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن
✍ #غلامرضا_سازگار
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
✍ #محمدجواد_غفورزاده
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
شام ای شام! چه کردی که شد انگشتنما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
نیزهای رفته به قد قامت سرها برسد
دستها بسته به زنجیر ولی گرم قنوت
شهرِ رسوا، به تماشای زنان آمده است
آه! یک مرد ندیدهست به خود این برهوت؟!
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کاش باران برسد، یَومَ وُلِد، یَومَ یَمُوت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#خطبه_حضرت_زینب_س_در_شام
کاش در دروازهی ساعت زمان میایستاد
نیزهها میرفت؛ اما کاروان میایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه میتپید
قلب دنیا میگرفت و ناگهان میایستاد
کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن میگشود
ناگهان زنگ شترها از تکان میایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب میشدند
آن چنان که گفتهاند: «آبِ روان میایستاد»
او که با صبر و غرور و همت زهراییاش
باحجابش روبروی دشمنان میایستاد
زینبی که خطبهها را حیدری میخواند و بعد
روی حرفش چون علی تا پای جان میایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان میایستاد و هم چنان میایستاد
::
روضهی گودال را اصلاً نخوانم بهتر است
شمر در خون مینشست اما سنان میایستاد
آفتابِ داغ میتابید بر تنها، ولی
قاتل خورشید زیر سایبان میایستاد
بیت آخر سهم خولی میشد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضهخوان میایستاد
✍ #احمد_علوی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#حضرت_زینب_س_شام
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالهی ذرّیهی زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید
به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید
علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
به اسیری که بُوَد در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید
رقص شادی جلوی محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده به زمین پا نزنید
بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختهی ما نزنید
کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
به تماشای سر پاک حسین آمدهاید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید
سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید:
دوستان! غیر در خانهی مولا نزنید
✍ #غلامرضا_سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️هر سَحر بَعدِ نَمازَم
🖤 یاحُسِیْن سَر میدَهَم
▪️مرغِ دِل رٰا به هوٰای
🖤 حرَمَت پر می دَهم.
▪️من بِه عِشقِ دیدَنِ
🖤 آن گُنبَدِ زیبایِ دوست
▪️یک سَلام اَز رٰاهِ دور
🖤 بر اِبنُ الْحِیدَر می دَهَم.
🖤«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن»
🖤و عَلَى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»
🖤و عَلَى اَوْلادِ الْحُسَیْن»
🖤وعَلَى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
#یا_حسین
#سلام_امام_زمانم ♥️
🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر آغاز حیات طیبه است.
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
#خداحافظ_محرم..❤️
مُحَرَّم ماه حسين؛ خدانگهدارت!...❤️
نمی دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!...❤️
اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به اربابم برسان!...❤️
و اگر این آخرین محرمم باشد، بگو همیشه برایَت مشکی به تَن می کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...❤️
گر چه جوانی می کرد، اما از اعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت و اردتمند شما بود..❤️
با چای روضه، صفا می کرد و سَرَش درد می کرد برای نوکری!...❤️
مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا می سپارم و دلم شور می زند برای "صَفر"ی که از "سَفَر" می رسد!...❤️
#التماس_دعای_فرج✋
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
داردچه زود سفره تو جمع میشود...💔💔🥀
مرا به خاطر کم کاری ام ببخش یا حسین 🏴💔
#خداحافظ_محرم
محرم جان خدا نگهدارت...😢
نمیدانم دوباره تو را خواهم دید یانه؟!😭
اگر وزیدی و از سر کوی ما گذشتی سلامم را به ارباب برسان!
بگو همیشه برایت مشکی به تن میکرد و دوست داشت نامش با نامت عجین شود..😔
با روضه و هیئتت صفا میکرد و سرش درد میکرد برای نوکری...😢
محرم جان تو را بخدا میسپارم اما بدان از غم حسین کل سال ما محرم است..
و این روزها دلم شور میزند برای صفری که از سفر میرسد....😭
#وداع_با_محرم
#خداحافظ_محرم 😭😢
📖 تقویم شیعه💥
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
میلادی: Tuesday - 06 August 2024
قمری: الثلاثاء، 1 صفر 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ورود کاروان اسراء اهل بیت علیهم السلام به دمشق، 61ه-ق
🔹شروع جنگ صفین، 37ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️19 روز تا اربعین حسینی
▪️27 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
▪️29 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️34 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...💥
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
این جماعت که همه راهزن و دزد رهند
زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم
معجرم را به سر یک زن شامی دیدم
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
آنقدر پیش دوچشمم سر تو افتاده
بارها پشت سرت خواهر تو افتاده
زیر سنگینی بار غم عظمای رباب
خم به ابروی علی اصغر تو افتاده
میدهد بوی تو را چکمه شمر ملعون
بسکه با چکمه روی پیکر تو افتاده
هیچکس مثل رقیه بخدا زجر ندید
آنقدر زجر پی دختر تو افتاده
آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد
هر کسی یاد لب و حنجر تو افتاده
چه گذشته به تو در کنج تنور خولی
چه شده مژه چشم تر تو افتاده
ما دو تا مثل هم انگار که غارت شده ایم
گوشواره ز من انگشتر تو افتاده
پای هر نیزه و شمشیر و تنور و گودال
حرف از آمدن مادر تو افتاده
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
همین که بانگ "یاقَوم اُسْکُتُوا" شد بر فضا غالب
"فَقامَت زَینَبُ بِنتَ عَلیبن ابیطالب"
به منبر رفت، دنیا از سکوت مهلکی پر شد
زمین ساکت، زمان ثابت، جهان غرق تحیر شد
نه تنها از صدای او زبانها از صدا افتاد
که حتی زنگهای کاروانها از صدا افتاد
به منبر رفته و میخواند با صوت جلی خطبه
ولی گویی که میگوید بر آن منبر علی خطبه
به "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز گفتن کرد
که او تکلیف را از ابتدای کار روشن کرد
شکوه تازهای با خطبهاش بر واژهی زن داد
به "اشباهالرجال" شهر درس مردبودن داد
در اثنای سخن بعد از ثنای ایزد منان
قرائت کرد - مانند برادر - آیهی قرآن
به آنان گفت: ای همکاسههای هرشب شیطان!
که گوش خویش را دادید هردم بر لب شیطان
همیشه سستعهد و سادهلوح و بیخرد بودید
که راه کفر را از راه حق بهتر بلد بودید
ولی حق از همان روز ازل در خدمت ما بود
شبیه پرچمی در دست ما همواره بالا بود
در این پاییز چیزی جز شکوفایی نمیبینم
سراسر زخمها را غیر زیبایی نمیبینم
قتیل عشق را خون جوهر امضای پیمان است
کسی که پای عهدش کشته شد، پیروز میدان است
نمایان میشود خورشید صبحی زود از کعبه
همان دم که میآید مهدی موعود از کعبه