#مصائب_شام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
🩸مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام...
درنقلی آمده است:
🥀 در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها به حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جدا شود، به سمت زنان شامی رفت و فرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟ همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد!
📋 فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مَملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ:
▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسهای پر از آب آورد و گفت:
📋خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ و أن لایَجعَلَهم أسیرًا و لاغریباً
▪️بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند و ایشان را اسیر و غریب قرار ندهد!
🥀 وقتی حضرت سکینه سلاماللهعلیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلاماللّهعلیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند.
📚 بحرالمصائب،ج۸ ص۳۲
✍من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد با من آشنا کرد
عزیز قوم بودم روزگاری
اسیری با وقار من چهها کرد!
خدا لالش کند آن ساربان را...
میان خلق اسمم را صدا کرد
کنار نیزهی تو شمر آمد
اراذل را به دور ما رها کرد
زنی هم آمد و نشناخت من را
برایم سفرهی خیرات وا کرد...
#مصائب_شام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
🩸ای پدر! وقتی به خانه رفتیم، به خاطرم بیاور چند دست لباسِ کهنه دارم؛ آنها را برای این دختر یتیم بیاورم...
در نقلی آمده است:
🥀 در خرابه شام هفده طفل یتیم، دامن زینب کبری سلاماللّهعلیها گرفته بودند و از گرسنگی ناله میزدند. مردی از اهل شام از آنجا به همراه دخترش عبور میکرد. آن دخترک ، حضرت سکینه سلاماللهعلیها را دید که مانند اسیران و غریبان رو به دیوار نهاده و میگرید.
🥀آن دخترک دلش سوخته به پدرش گفت:«حالت این دختر دلم را به درد آورد؛ وقتی به خانه رفتیم به خاطرم بیاور چند دست لباس کهنه دارم؛ آنها را برای این یتیم بیاوریم.!»
🥀 پدرش گفت:ساکت باش! چه میگویی؟! این دختر، دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و ناز پرورده فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است؛ از جنگ روزگار، گرفتار کفّار شده است؛ در حالیکه گردش زمین و آسمان بسته به وجود پدر و جدّ اوست. لب از اینگونه سخنان فرو بند و به آزار و اذیت برگزیدگان خداوند راضی مباش !
🥀 دختر از حرفش پشیمان شد و به پاهای حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد و عذر خواهی کرد؛ سپس رو به پدرش کرد و گفت: ای پدر، در روز محشر جواب پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را چگونه میدهی!؟ وای بر شما! بر حقانیت اجداد این اسیران، اقرار میکنی، اما آنها را بدین حالت در قید ذلت در خرابه نگه میدارید!پدر آن دختر خجالت زده و شرمگین به خانه برگشت.
📚 بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۶
✍ روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم
بر سرم تاج گلی از یاسِ شببو داشتم
دختر شامی !؛ نبین حالا تمامش سوخته
تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟!
زخمهای صورتم با نیشخندت باز شد
کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم
فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش
روزگاری مثل تو؛ من هم النگو داشتم
زُل نزن در چشمهای نیمهباز و سرخ من
قبل از اینجا چشمهایی مثل آهو داشتم
دست بر دیوار میگیرم شبیه پیرزن
قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم
معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت
خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم
چشمهایم خواب را فریاد زد دیشب؛ ولی
مثل شبهای گذشته دردِ پهلو داشتم
#معارف_حسینی
🩸ملائکهٔ ساکنِ در «حائر حسینی» چنان مشغول گریه و ضجّهٔ هستند، که نمیتوانند با ملائکهای که برای زیارت میآیند، مصافحه کنند ...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَالْزَمُوا الصَّمْتَ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ
▪️هرگاه که امام حسین علیهالسّلام را زیارت میکنید، زبان خود را جز از گفتن سخنان خیر، نگه دارید!
📋 وَ إِنَّ مَلَائِکَةَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ تَحْضُرُ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا یُجِیبُونَهَا 👈مِنْ شِدَّةِ الْبُکَاءِ👉 فَیَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّی تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّی یُنَوِّرَ الْفَجْرُ
▪️زیرا ملائکهای که امور شبانه روز را به عهده دارند، نزد آن ملائکهای که در حائر امام حسین علیهالسّلام میباشند، میآیند و میخواهند که با آنان مصافحه میکنند، اما ایشان از شدت گریه نمیتوانند جوابشان را بدهند. آنان تا زوال آفتاب و روشن شدن طلوع فجر در انتظار سخن گفتن با ملائکه ساکن در حائر، منتظر میمانند.
🥀 سپس (بعد از طلوع آفتاب) راجع به موضوعی از امور آسمان گفتگو میکنند. آنان مابین زوال آفتاب و طلوع فجر سخن نمیگویند و از گریه بر سیدالشهداء علیهالسلام و دعا (برای زوار آن حضرت) خسته نمیشوند ...
📚 کامل الزیارات ص۸۸
✍ نمیفهمد دگر پروانه دور شمع ، حالش را
فقط آموخت باید سوخت، باید سوخت، در آنجا…
#معارف_حسینی
🩸با چه حالی به سمت حرم سیدالشهداء علیهالسلام قدم برداریم!؟ چه ذکری بر زبان داشته باشیم؟!
صفوان جمّال (که از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام میباشد) گوید:
🔖 از حضرت امام صادق علیهالسلام اذن گرفتم تا به زیارت مولایمان حسین بن علی علیهماالسلام بروم و از ایشان درخواست کردم آنچه را که باید در این مسیر انجام دهم ، بیان فرمایند ، آن حضرت در ضمن توصیههایی که نمودند، فرمودند:
📋… فَتَوَجَّهْ نَحْوَ اَلْحَائِرِ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ
▪️با حال آرامش و وقار به سمت حرم روانه شو!
📋 وَ قَصِّرْ خُطَاكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَكْتُبُ لَكَ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حِجَّةً وَ عُمْرَةً
▪️و گامهایت را کوتاه بردار که خداوند به اندازه هر قدمی که برمیداری، یک حج و یک عمره برایت مینویسد.
📋 وَ سِرْ خَاشِعاً قَلْبُكَ بَاكِيَةً عَيْنُكَ
▪️با قلبی خاشع و با چشمی گریان، راه برو!
📋 وَ أَكْثِرْ مِنَ التَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
▪️و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «الحمدالله» بگو و بر پیغمبر او «صلوات» بفرست!
📋 وَ الصَّلاَةِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ خَاصَّةً وَ الْعَنْ عَلَى مَنْ قَتَلَهُ وَ الْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ ذَلِكَ عَلَيْهِ
▪️و به خصوص بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام «صلوات» بفرست و قاتلین او را لعنت کن و از هر آنکه بنیان این جنایت را نهاد، برائت بجوی.
📚 مصباح المتهجد،ج۲ ص ۷۱۹
✍ قرائت «زیارت عاشورا» در طول مسیر زیارت، با صد لعن و صد سلام، شاید مصداق أتمّ و أکمل این دستور امام صادق علیهالسّلام باشد.
#اربعین
شمیم اربعین ؛
قدم قدم زحوالی خاک کرببلا
صدای پای زنی قدخمیده می آید
عقیله بنی هاشم به گیسوان سپید
برای دیدن آن سربریده می آید
#قاسم_نعمتی
#اربعین_راجهانی_کنیم
#اربعین
#زیارت
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چواویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی
#اربعین
زینبم من که علمدار غمم
به خدا قافله سالار غمم
منکه پیغمبر رنج و آهم
من سفیر ابی عبداللهم
ریشه ی آب و گلم با اشک است
چون تسلای دلم با اشک است
من بلا دیده ترین زن هستم
عهد غم با لب دلبر بستم
فاتح غربت عاشورایم
کربلا نائبة الزهرایم
فاطمه زاده ام و طاهره ام
در بیابان بلا صابره ام
نام من شرح تمام است به عشق
روی عشاق همه سوی دمشق
مدفنم قبله عرش نبوی است
بارگاهم هچو حریم علویست
دست بوسم حرم آل الله
خون من خون رگ ثارالله
حال دلخسته و زار آمده ام
بهر دیدار نگار آمده ام
سینه پر آتش و لب ها خاموش
مانده سوغات سفر در آغوش
بهر من مانده به جز روی کبود
زان سفر پیرهنی خون الود
یاد دلدار دلم غرق مهن
قلب من پاره تر از پیراهن
شرح غمها و مصیبات کنم
سخن از غربت سادات کنم
قسمتم رنج و بلا شد ای وای
صبح تا عصر چه ها شد ای وای
ز غریبی سخنم قاصر شد
شاه مظلوم “بِلا ناصِر” شد
چه بگویم من از آن وضع عجیب
ناله ی این زهیر این حبیب
باغ شد طعمه ی طوفان بلا
مَصرع لاله بود کرب و بلا
اولین لاله چسان پرپر شد
اربا اربا بدن اکبر شد
بعد از او یاسمن ازهم پاشید
جسم پور حسن از هم پاشید
آن کفن پوش و عسل نوش وصال
زیر سمها بدنش شد پامال
شد شدائد ولی اندم احساس
کامد از علقمه صوت عباس
بعداز آن رشته احساس گسست
تیرکین ساقه یک غنچه شکست
مرغکی را ز جفا پر کندند
روی دست پدرش سر کندند
دور تا دور حرم نا محرم
یک کمر تا شده از این همه غم
آمد و دست به قلبم بگذاشت
پرده ی صبر به کَربَم بگذاشت
ترسش این بود که گردم بی تاب
شدت داغ کند قلبم آب
خم شد و زیر گلو بوسیدم
بعد از آن لحظه چه غمها دیدم
دیدم ” ابدانِ بِلا اَکفان” را
بین صحرا ورق قرآن را
آسمان گشت دگر تیره و تار
عرش تا فرش همه گرد و غبار
دیدم از تل همه ی غوغا را
جلوه ی غربت عاشورا را
یک سری روی نی آویخته بود
بین یک دشت بدن ریخته بود
به خدا نور دو عینم گم شد
زیر سم جسم حسینم گم شد
باب بی حرمتی اندم شد باز
با اسارت سفرم شد آغاز
قافله تا که زگودال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت
کی مصیبات زمین گیرم کرد
به خدا داغ حسین پیرم کرد
دشمن و مستی و شادی کردن
منو ازجسم حسین دل کندن
بی حسین رفتم از این کرب و بلا
جانب کوفه و آن شام بلا
صاحب روضه مکشوفه شدم
قد خمیده وارد کوفه شدم
بعد هجران سه روزه با یار
دیدمش سوخته رخ نیزه سوار
بی جواب است سوالم ز وصال
قرص مه بود چرا گشته هلال
سخت بگذشت برایم یک داغ
که در آورد صدایم یک داغ
داغ آن میکده ی ابن زیاد
مجلش عشرت آن بد بنیاد
صحنه ای دیدم و بی تاب شدم
از خجالت به خدا آب شدم
مردم از بی کسی و زنده شدم
پیش طفلان همه شرمنده شدم
گشتم از عقده و کردم تبعید
جانب شاه بلا ، کاخ یزید
من و هشتاد و چهار گلدسته
ره چهل منزل و طفلان خسته
کاخ حمراء و بیابان و عطش
چشم سقا و یتیمان و عطش
عزم بشکستن غیرت ای وای
کعب نی سیلی و تهمت ای وای
راس در صندوق و گه بر نی بود
در پیش سینه زنان ، روی کبود
بسکه سر،بازی این مردم شد
وای دیگر شب و روزم گم شد
لطمه ای سخت به سادات رسید
ره به دروازه ی سادات رسید
نام دروازه که ساعات نبود
جای تسبیح و عبادات نبود
پایگاه همه رقاصان بود
جایگاه طرب مستان بود
بعد تجهیز سه روزه با ساز
کوچه گردی حرم شد آغاز
همه ابعاد جفا سنجیدند
چه مسیری بَرِ ما بگزیدند
دم دروازه و بازار شلوغ
حرفهای بد و القاب دروغ
بینشان فحش دمِ رایجی است
کمترین تهمتشان خارجی است
بدترین لحظه برایم آن بود
رَهَم افتاد در آن کوی یهود
بر تلافیِّ قیام خیبر
حمله کردند به سوی معجر
ریشه ی هرچه حیا را کندند
پرده محمل ما را کندند
سنگ کین از همه سو برسرریخت
وان یکی آتش و خاکستر ریخت
ازحرارت همه پیکرها سوخت
دامنو گیسوی دخترها سوخت
درد ، بسیار و ندارم مونس
من نگویم سخنی زان مجلس
خیزران دست ز نسل نمرود
یک سرو تشت و لبی خون آلود
آنقدر چوب لبانش بوسید
ضربه ، شیرازه ی لبها پاشید
بوسه گاه نبوی شد ویران
کرد تغییر صدای قرآن
شدم از غصه دگر خانه خراب
دور تا دور سرش غرق شراب
حال با اینهمه غم آمده ام
با قد و قامت خم آمده ام
اربعینی غم و محنت دیدم
من چهل روز مصیبت دیدم
کنج ویران گل لاله جا ماند
حیف در شام سه ساله جا ماند
کو؛ که هنگامه ی امداد شده
گریه کردن دگر آزاد شده
#قاسم_نعمتی
#امام_زمان ارواحنافداه
#امام_زمان_گریز_اربعین
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها
روزی اشک ما همه در چشم های توست
ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریدهها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیدهها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیده ها
تا میشویم لحظهای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
ره وا کنید قافله سالار می رسد
زینب برای دیدن دلدار می رسد
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
#زمینه_اربعین
🎙نوحه زمینه به سبک منواشکی ...
زجا برخیز ای برادر _رسیدم با دیده تر
بریزم ِخاک غریبی_ کنارِ ِقبر توبر سر
حسین جان - سلام ای سر بریده
رسیدم -ولی قامت خمیده
اسیری - توانم را بریده
قسم براین ِ گیسوی سپیدم
پس از تویک روز خوش ندیدم
چه هادیدم تا اینجا کنارِ تورسیدم
حسین جان عزیزمادرم
تورادیدم هر کجائی - سوارِ برنیزه هائی
شنیدم ِ بالای ناقه -نمی دانی چه صدائی
حسین جان - چهل منزل به هر جا
شنیدم - به گوشم ناسزاها
امان از - ِ نگاه خیره سرها
تو هم بر نیزه هاگریه کردی
به احوال زنها گریه کردی
کنارِ محملها ِ مثل زهراگریه کردی
ز خون رنگ وبوگرفتم- حنا بر گیسوگرفتم
به پیش چشم حرامی - به آستینم روگرفتم
حسین جان شکسته حرمت من
کجاها کشیده کاریک زن
امان از ِ نگاه ِشوم دشمن
مگو زینب از چه سربه زیری
سراغی از رقیه نگیری
نموده جان بر لب دختر ت را این اسیری
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
🎙نوحه به سبک سردار غریب ...
آمد خواهرتو.باچشم گریان
مهمانت رسیده.برخیزای حسین جان
من روضه بخوانم .با موی سپیدم
میدانی چگونه.تااینجا رسیدم
واویلا واویلا
دیدم هرکجایی.برنیزه سرت را
می امد به گوشم.سوز و آه زهرا
دنبال تو بودم.باچشمان خونبار
کار من کشیده.بعدتو به بازار
واویلا واویلا
چشمت روشن ای شاه.ازعضه کبابم
دیدی بی کس و یار.دربزم شرابم
دشمن خارجی گفت.بر ناموس حیدر
چوب خیزران خورد.لبهای تو دلبر
#قاسم_نعمتی
#اربعین
آروزی زائران اربعین
اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینها حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
انشاالله
#اربعین_راجهانی_کنیم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
غزل مصیبت اربعین
بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو
پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو
چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر
این چند شاخه دختر نیلی عذار تو
با یاد آتش جگرت گریه می کنم
شاید که اشک دیدهام آید به کار تو
قلب من از لباس تنت پاره تر شده
آیینه دلم شده این یادگار تو
باخطبه های حیدری ام کوفهتا به شام
نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو
یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا...
از بس که رقص داده سرت نیزهدار تو
افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم
از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو
وقت گذر زکوچه برده فروشها
یادم نمیرود به خدا انکسار تو
دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام
با کینهای عجیب کشد انتظار تو
معلوم شد زخندهٔ رجّالههای شهر
او شرط بسته با همه روی شکار تو
وقت نزول راس تو یادم نمی رود
سر وانمو زخم رخ داغدارتو
جایی ولی بهسختی شام بلا نبود
تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو
بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران
بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!!
ما را در آن میان به تماشا گذاشتند
خون می چکید از نگه بی قرار تو
حالا که گریه کردنمان بی کتک شده
خالی است جای شاخه گل نوبهار تو
برخیز و فکر موی سپید رباب کن
گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو
#قاسم_نعمتی
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو
خاک پایش نه غلام دوستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
مثنوی اربعین(دشتی)
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#قاسم_نعمتی
نوحه اربعین، سر چهل... .mp3
6.48M
نوحه اربعین
...................
سر چهل روز اومدم من بمزارت
آومدم با اشک و ناله بکنارت
چه بلا و چه مصیبتا کشیدم
همه جا سرت رو نیزها میدیدم
ببین شبیه مادرم
ای برادر
خواهری زار و مضطرم
ای برادر
شکسته بی بال و پرم
ای برادر
((عزیزمادر یا حسین جان ۳))
...........................
دلِ بی قرارم ُ دیدی حسین جان
روز ِ شام ِ تارم ُ دیدی حسین جان
روی نی دیدی تو اشکای رباب ُ
سر اصغرت رو این حال خراب ُ
می خوام برات بگم زشام
ای برادر
گم شده ای تو ازدحام
ای برادر
سنگت زدن از پشت بام
ای برادر
((عزیزمادر یا حسین جان ۳))
...........................
سر چهل روز آومدم با حال دلگیر
می بینی رو بازوهام رَدِ زنجیر
گریه داره بخدا حال خرابم
ای برادر هنوزه در اضطرابم
خنده زدن پیر و جوون
ای برادر
کُشته من ُ زخم زبون
ای برادر
تن همه پُر از نشون
ای برادر
((عزیزمادر یا حسین جان ۳))
...........................
التماس دعا
شعر و سبک: موسوی
🎤موسوی خورشیدی
روضه ی زیارت عاشورا🖤
اَلسَلامُ علَلَیک یا اباعبدالله...
زیارت میکنم آقا ابی عبدالله را از همین راه دور
به نیابت از امام زمان
شهدا عُلما امام خمینی و دو فرزندش
شهدای مدافع حرم زینب
شهید محسن حججی،شهید
حاج قاسم سلیمانی و.....
السلام علیک یاابا عبدالله
سلام بر آن بدنهایی که بی غسل و کفن روی زمین کربلا ماند
سلام بر آن بدنهای بی سری که روی خاکهای گرم کربلا ماند
آقاجان یا امام حسین سلام ما
بر تو و برمهدی ات که روز ظهورت
زِ دشمنان تو بستاند انتقام
حسین انشاالله امام زمان میاد
خون به ناحق ریخته شده حسین را میگیره
جانم حسین۴
سلام بر آن شهيدي که بدنش روی زیر سُم اَسبها قرار دادند
سلام بر آن شهيدي که سرش روی نیزه قرآن تلاوت می کرد
سلام ما به جسم بی کفن باد
به زخم پیکر بی پیرهن باد
سلامی برزمین مقتل تو
سلامی بر پریشانی مویت
بر آن بوسه برگهای گلویت
سلام ما برآن سروی که خم شد
به دستی که به نخلستان قلم شد
سلام ما به عاشورای خونین
به اهل خیمه ها دلهای غمگین
سلام ما به گوش پاره پاره
به معجر های از کین پاره پاره
حسین جان...۳
جان عالم به فدایت حسین
آخ بمیرم چه کردند با بدن عزیز فاطمه
یه عده آمدند نزد ابن زیاد
گفتند:امیر به ما اجازه بده
ما استخوان های پشت سینه حسین فاطمه را بشکنیم
آخ بمیرم برایت حسین جان🖤
هرکس از دنیا بره بدنش رو تشییع میکنند
خانواده اش رو دلداری ميدند
اما کربلا عجب تشیعی کردند
پسر فاطمه رو
ده نفرداو طلب شدند
با سم اسبها بدن مطهر حسین تاختند
آمدند کوفه نزد ابن زیاد جایزه گرفتند.
یا امام زمان
آخ بمیرم برایت حسین جان
بنی اسد متحیر بودند چگونه این بدنها رو به خاک بسپارند
چون بدن رو باید یا به سر شناخت یا به لباس
مولای مان که سر در بدن ندارد
لباس به تن نداشت
یه وقت دیدند یک آقایی صدا میزند آی بنی اسد
بیایید من این بدنهارو خوب میشناسم
این بدنها بُریره
این بدن زهیره
این بدن قاسمه
این بدن اونِ
این بدن جعفره
این بدن برادرم علی اکبر
آمد کنار علقمه این بدن عموجان عباس
یک یک آقا امام چهارم بدن هارو معرفی کردند
یک وقت صدا زد بنی اسد
برین یک قطعه بوریا بیارید
عرض کردند:یابن رسولالله بویا برای چه
فرمود میخوام بدن بابایم حسین رو در آن قرار بدم
بدن بابارو درون بوریا گذاشت
درون قبر گذاشت
لبهارو به رگهای بریده نهاد
مگر به کربلا کفن ...به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب...عزیز مصطفی نبود
التماس دعا🙏🤍
Sh 06 Safar 1403 Karimi [Mohjat_Net] (4).mp3
1.9M
#شور_امام_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#امام_حسین
دم دمای غروب بارونم
بی سر و سامونم پریشونم
روضه هاته بهشت دنیامو
کربلات عشقه درد و درمونم
اول دل بهت سپردم
آخر کار خودت رو کردی
دل بردی و خم به ابروت نیاوردی
حسین جان حسین جان
هر وقت از پیش تو رفتم
گفتی میری برمیگردی
کشتی من رو خم به ابروت نیاوردی
حسین جان حسین جان
****
قطره ی اشک برا تو اکسیره
از دلا گرد و خاکو میگیره
هرکی دوسِت داره فداش میشم
هرکی میگه حسین دلم میره
چشمم دنبالت میگرده
از روزی که تو رو شناختم
سرگردون شدم از اون روز که دلباختم
حسین جان حسین جان
بی پرده ترین زیارت
روزیِ چشاش شهیده
میده زندگیشو اونکه تو رو دیده
حسین جان حسین جان
****
من به اذن خوده خودت اینجام
من که از تو فقط تو رو میخوام
قصه ی جوونتو که فهمیدم
زیر و رو شد تموم رویاهام
یعنی میشه آرزو کرد
صورت رو صورتم بزاری
میدونم که مثه جوونت دوسم داری
حسین جان جسین جان
اون میثاق عاشقانه
رازا میون خون نهفته
خوشبخت اونه که به پای تو میفته
حسین جان حسین جان
🔻شور
شب ششم صفر 1403
Namahang Beiragh Nokari Moharam 1403 Banifateme [Mohjat_Net].mp3
1.21M
#شور_امام_حسین
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#امام_حسین
#نماهنگ جدید بیرق نوکری
ماه محرم 1403
برای نوکری احدی
بی دلیل انتخاب نمیشه
رو سیاهم اگه اومدی
هیچ کس اینجا جواب نمیشه
لحظه هایی که سینه زدی
جزو عمرت حساب نمیشه
آره زندگی بدون تو
واسه من مثه جهنمه
این حسین حسینی که میگم
به خدا صدای قلبمه
ضربان من حسین حسین
هیجان من حسین حسین
آرزوی من حسین حسین
ای جان من حسین حسین
آه ابی عبدالله
****
دورم از کربلا چه کنم
تا پر از این قفس بکشم
آرزومه یه روزی منم
رو ضریح تو دست بکشم
روزیمه روضه ی تو بیام
تا یه ذره نفس بکشم
آره اسمتو که میبرم
میرسه هوای کربلا
منمو یه دنیا حسرتو
شب جمعه های کربلا
تب و تاب من حسین حسین
رگ خواب من حسین حسین
آرزوی من حسین حسین
ای جان من حسین حسین
آه ابی عبدالله
****
ترسم اینه یه روزی گناه
اشکمو از چشام بگیره
اومدم باز که گریه کنم
شاید امشب دعام بگیره
باید اسمت رو داد بزنم
اونقدر که صدام بگیره
آره آرزوی آخرم
اینه لحظه ی شهادتین
من که سینه میزنم برات
پسرم بگه حسین حسین
اشک و اه من حسین حسین
تکیه گاه من حسین حسین
آروزی من حرم حرم
پناه من حسین حسین
آه ابی عبدالله
.
.
#شور_امام_حسین(ع)
✍بند اول
خاصیتِ اسم تو اینِه
که تویِ هَر دِلی میشینه
مُطمئِنَم مادرت هر بار
میگم حسین منو میبینه
اَنیس لحظه لحظه هامی
دلخوشیِ دقیقه هامی
وقتی که اربابم تو باشی
چقدر بِهِم میاد غُلامی
.........
اِی جونم حسین ای جونم حسین
هَک شُده رویِ قلبِ پریشونم حسین
رویایِ دلِ دیوونم حسین
من کویر خُشکَم تویی بارونَم حسین
این بوده یه عُمر قانونم حسین
تو شاهی و من رَعیَتِ این خونَم حسین
دَستَم تو دَستاتِه آرومَم
از عشقِت نَکُنی مَحرومَم
این حِسِ زیبا رو مَدیونِ
دخترِت رقیه خانومم
.......
ای جانم ای جانم ای جانم
ای جانم ای جانم ای جانم
ای جانم ای جانم ای جانم
........
✍بند دوم
وقتی خودم رو بِهِت سِپُردَم
لذتِ عاشقی رو بُردَم
لطفِ تو بود اگه خودم رو
میونِ روضه هات آوردم
روضه ی تو بهشتِ مَحضِ
بدونِ مَحدوده و مَرزِه
اشکی که ریخته میشه واست
خدایی که خیلی می اَرزِه
.......
داراییم همین اشکِ روضه هاست
داراییم همین اشکِ روضه هاست
هَر دونش تو محشر مثلِ کوهی از طلاست
هیئتت برام مثلِ کربلاست
وعده گاه هر هفته ی جمعِ نوکراست
با تو که باشم اوضام رو به راست
این قشنگ ترین ثانیه هایِ این گداست
......
با تو نوکرت خالص میشه
یک شَبِه مثلِ عابس میشه
قلبی که مملو از عشقت شد
بویِ خدا اَزَش حِس میشه
.........
ای جانم ای جانم ای جانم
ای جانم ای جانم ای جانم
#حسین_خدادی ✍🎼
Moharram 1403.04.27 - Shab 12 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Sajjad A - 02 - Abozar Biukafi - Najva Ba I-Zamn A.mp3
10.44M
🔉 #نجوا | ای داغدار اصلی این روضهها بیا
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #امام_زمان
ای داغدار اصلی این روضهها بیا
صاحبعزای ماتم کربوبلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفتهایم برایت دو دست را
ای مَرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیدهایم با همهی دنیا غریبهای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس بهجز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفتهبههفته میگذرد با خیال تو
پس لااقل به حُرمت خون خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه کردهای
ای خونجگر ز قامت زینب بیا
عرض ارادتِ کم ما را قبول کن
امسال هم مُحرم ما را قبول کن
#ابوذر_بیوکافی
Moharram 1403.04.27 - Shab 12 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Sajjad A - 05 - Abozar Biukafi - Vahed.mp3
3.67M
🔉 #واحد | کجایی ای پناه مردم غزه؟!
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #امام_زمان #طوفان_الاقصی
چقدر غنچهی پرپر
چقدر لالهی خونین
چه داغها که نشسته
به روی قلب فلسطین
کجایی ای پناه مردم غزه؟!
کجایی ای امید مردم دنیا؟!
تویی تو منتقم خون شهیدان
تویی جواب همه ظلم و ستمها
کِی میرسی که شب غم سحر شود؟!
کِی میرسی شب ظلمت به سر شود؟!
(اَلمُستَغاث بِکَ یا صاحبَ الزمان)
چه کودکان یتیمی
چه مادران غریبی
چه داغهای بزرگی
چه اشکهای نجیبی
کجایی ای امان این همه مظلوم؟!
کجایی التیام غربت و غمها؟!
بیا که زخم غریبی فلسطین
شود به لطف مرهم تو مداوا
یابن الحسن، بیا ای آخرین سوار
یابن الحسن، بیا با تیغ ذوالفقار
(اَلمُستَغاث بِکَ یا صاحبَ الزمان)
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
Moharram 1403.04.27 - Shab 12 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Sajjad A - 08 - Abozar Biukafi - Nouhe.mp3
3.17M
🔉 #نوحه | گُلی گم کردهام میجویم او را
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #حضرت_زینب
#نوحه_امام_حسین
گُلی گم کردهام میجویم او را
به هر گُل میرسم میبویم او را
گُل من یک نشانیدر بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر پیدا کنم زیباگُلم را
به آب دیدگان میشویم او را
گُل گُم کردهات خواهر منم من
سرور سینهات خواهر منم من
نشانی را که گفتی جان خواهر
که دارد در بدن خواهر منم من
در آندم زینب غمدیدهی زار
روان اشک از دو چشمان گهربار
شتابان رفت و آن محزون نالان
بسوی قتلگه با حال افکار
صدای آشنائی آمدش گوش
که شد از کف بُرونش طاقت و هوش
بسوی آن صدا شد زار و نالان
گُل خود را بدید و کرد افغان