eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
14000712-hoshyar-roze.mp3
5M
: تاریخ، شما را با مواضعتان خواهد کرد، نه و روزه‌ای که به جای آوردید! .
|⇦•آید صدای فاطمه... و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است گردون شده سیاه و فضا پر زِ دود و آه تاریک تر زِ عرصه ی تاریک محشر است گَرد ملال بر رخ، اسلام و مسلمین اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روزِ عزای پیمبر است پایان عمر سیّد و مولای کائنات آغاز روز غربتِ زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است روی حسین مانده به دیوارِ بی کسی چِشم حسن به اشکِ دو چِشم برادر است ای دل بیا؛ گریه ی زینب نظاره کن مانند پیروهَن؛ جگر خویش پاره کن زهرا به خانه و ملکُ الموت پشت در از بهرِ قبض روحِ، شریفِ پیامبر از هیچ کس نکرده طلبِ اذن و ای عجب بی اذن فاطمه نَنَهد پای پیشتر *یا رسول الله! امروز ملک الموت بدون‌ اجازه وارد نشد اما چند روز دیگه آتش به در خانه ی فاطمه میزنن..* با آنکه بود داغِ پدر سخت فاطمه در باز کرد و اشک فروریخت از بَصر یک چِشم او به سوی اَجل چِشم دیگرش محو نگاه آخر خود بود بر پدر اشکِ حسن چکیده به رخسارِ مصطفی روی حسین به روی قلبِ پیامبر *امیرالمؤمنین اومدبچه ها رو از روسینه ی پیامبر برداره حضرت فرمود: علی جان بزار بچه هام رو سینه ی من بمانند...* دیگر نداشت جان که کُند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه ها به حلق حسین و لبِ حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بَر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی زِ تشت و گاه زِ گودالِ قتلگاه پیغمبری که دید ستم های بی شمار از کس نخواست اجر رسالت به روزگار چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تا هدیه ای دهند به زهرای داغدار گویا نداشت شهر مدینه درختِ گُل کآن را کنند در مقدمِ فاطمه نثار بر دوش بار هیزمشان جای دسته گل رنگِ شَرارت از رُخشان بود آشکار بابی که بود زائر آن سیّد رُسُل آتش زدند عاقبت آن قوم نابکار بر روی دست و سینه ی آن بَضعةُ الرسول تقدیم شد سه لوحه به عنوان افتخار سیلی و تازیانه و ضرب غلافِ تیغ ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار آید صدای فاطمه از پشت در به گوش تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش... جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل با چندتا از ملائکه اومدن محضر پیغمبر فرمودند:یا رسول الله!اومدیم از علی وعده ی صبر بگیریم.پیامبر فرمود:چه صبری؟؟؟فرمودند:یا رسول الله به امیرالمومنین بگو بعد از شما حقش رو میگیرن...رسول الله فرمودن:علی جان حقت رو میگیرن چه می کنی؟امیرالمومنین فرمود:صبر میکنم.علی جان حقت رو غصب میکنن چه میکنی؟صبر میکنم .علی جان خانه نشینت میکنن چه می کنی؟ فرمود صبر میکنم.یاعلی آتش به در خانه ات میزنن چه میکنی ؟صبر میکنم.علی جان ریسمان به گردنت می اندازن چه می کنی؟ صبر میکنم.علی جان دو دستت رو میبندن چه می کنی؟صبر میکنم.یه وقت پیغمبر اکرم یه چیزی به امیرالمومنین فرمود،همینطور که نشسته بود با صورت به زمین خوردبیهوش شد،وقتی به هوش اومدپرسیدن یا رسول الله اینجا هم صبر کنم؟؟رسول الله فرمودن علی جان باید بگی صبر میکنم.رسول الله فرمودند:علی جان سیلی به صورت فاطمه میزنن،تازیانه به بدن زهرام میزنن...طولی نکشید بین در و دیوار صدای ناله ی فاطمه بلند شد...بابا یا رسول الله! پاشو ببین امت تو با دخترت فاطمه چه کردن...امّا یه ناله دیگه ام زد فاطمه:صدا زد فضّه کمکم کن، به خدا محسنم رو کشتن‌...امّا به اینجا بسنده نشد یه وقت دید ریسمان آوردن به گردن امیرالمومنین انداختن...چهل نفر سر یه طنابُ میکِشن کسی نیست.فاطمه رو کمک کنه اینجا فاطمه دست به دامن علی زد...علامهٔ مجلسی در کتاب بحارالانوارش مینویسد آنقدر با شمشیر و غلاف به بازوی فاطمه زدن ..همه میگن دست فاطمه رها شد اما علامه میگه نه! دامن علی پاره شد...دست فاطمه رها نشد... ↫
روضه خانگی - پیامبراکرم(ص) - 774.mp3
10.89M
ㅤㅤ ↻ پیر سیمون لاپلاس ، منجم ، ریاضیدان بسیار معروف فرانسوی : گرچه ما به ادیان آسمانی عقیده نداریم ولی آیین حضرت محمد(ص) و تعالیم او دو نمونه اجتماعی زندگی بشریت است . بنابراین اعتراف می كنیم كه ظهور دین او و احكام خردمندانه اش بزرگ و با ارزش می باشد و به همین جهت از پذیرش تعالیم حضرت محمد(ص) بی نیاز نیستیم .
و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی•✾• روح هستی در میان بستر است لحظه های آخر پیغمبر است حرف رفتن نقش بر لبهای او اشک ریزان گوشه ای زهرای او *خدا میداند دل فاطمه ی زهرا را، این دختری که از چهار سالگی از مادر یتیم شد مانوس با باباشون رسول الله بود. حالا داره نگاه میکنه لحظه ی جان دادن باباست، دَرِ حجره بسته، دید باباش عرقِ مرگ به چهره اشون نشسته است. سینه ی محتصر رو سبک میکنند روانداز رو کنار میزنند‌ دکمه های لباس رو باز میکنند.اما پیغمبر لحظه ی جان دادن، فرمودند علی جان حسن و حسینم رو بیار آقازاده ها خودشون رو روی سینه ی پیغمبرانداختن، هی آقا امام حسین و امام حسن رو می بوسید، می بویید اشک میریخت. آقا امیرالمؤمنین امام حسن مجتبی رو از رو سینه ی پیغمبر برداشتن، راحتتر جان بده، تا خواستند حسین رو از رو سینه ی جدشون رسول الله بردارند، آقا چشما رو باز کرد صدا زد علی جان بگذارحسینم رو سینه ام بماند. آه! اگر حسین رو سینه ی من بماند من راحت تر جان میدهم. قربان مقامت حسین، قربان جاه و جلالت ابی عبدالله، اینجا پیغمبر چشمارو باز کرد لحظه ی جان دادن ببینه حسینش روی سینه اشه، یا صاحب الزمان بمیرم برا جدّتون حسین، تو گودی قتلگاه یه وقت حس کرد سینه اش سنگین شد چشما رو باز کنه ببینه "وَالشمر جالس علی صدره".. صدات رو خرج امام حسین کن ماه صفر هم رو به پایانه، به نیت خوشنودی دل حضرت زهرا سه مرتبه از سویدای دل بگیم یا حسین...* سلامٌ علی خاتمُ الانبیاء سلامٌ علی خاتم الانبیاء عزای رسول خدا آمده دلم برغمش مبتلا آمده به زهرای غم دیده ی خون جگر زمانِ هجوم، جفا آمده ↫چ
4_5882202812770682334.mp3
6.84M
. ولتر اندیشمند، فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در کتاب «کلیات ولتر» می‌نویسد: «محمد (صلی الله علیه وسلم) بی‌گمان مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد. قانون‌گذاری خردمند، جهان‌گشایی توانا، فرمان‌روایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود و بزرگترین انقلاب روی زمین را پدید آورد.» .
|⇦•رسید موعد داغی... و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا طاهری رسید موعد داغی که سخت سوزان بود غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود رسید لحظه و ساعات آخر مردی که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود رسید روز وداعِ رسول خوبیها همان که بر همگان رحمتی فراوان بود *وقتی آیه نازل شد بر رسول خدا، که با رسول ما درست حرف بزنید او را درست صدا بزنید(بعضیها ایشان را با اسم صدا میزدند)،همه میگفتن "السلام علیک یا رسول الله"،وارد خانه ی فاطمه شد،بی بی دست روی سینه گذاشت و فرمود:"السلام علیک یا رسول الله"،رسول الله فرمود:این آیه برای تو نیست قربونت برم من عاشق بابا گفتن توأم،بگو سلام بابا!... من بیشتر عشق میکنم...* به یاد ام ابیها گفتنش به پیغمبر دوچشمِ ام ابیها عجیب گریان بود *همه دور بستر پیامبر گریانند ولی گریه های فاطمهٔ زهرا یه جور دیگه است خیلی بیقراره.پیغمبر طاقت نیاورد و صداش زد: دخترم نزدیک بیا، نزدیک بستر شد آروم درِ گوشش یه چیزی گفت. یه وقت امیرالمومنین دیدن فاطمه اشک هاشو پاک کرد یه لبخندی زد از کنار بستر بلندشد... امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی بابات بهت گفت؟اینطور بیقرار بودی و حالا داری میخندی؟فاطمه صدا زد: علی جان بابام گفت: عزیزم اینقدر بیقراری نکن اولین شخص میان این جمع تو هستی به من ملحق میشی،چیزی نمیگذره بابا..* دوباره یاد اُحُد بود و یاد دندانش دوباره خسته از این لشکر دورویان بود همان زمان که بنای سقیفه برپا شد دمِ شهادت خاتم زمانِ هجران بود اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر همان نبی که دلیل نزول باران بود هنوز جای همان سنگ های اهل جفا به روی بال و پرِ خسته اش نمایان بود هنوز اهل کَساء مستِ عطر او بودند هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود چقدر حیف،نگاهش اگر که بسته شود همان نگاه که اوج یقین سلمان بود چقدر حیف نفس های آخرش باشد همان نفس که معطر به عطر قرآن بود رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع امان زِ حال علی، سخت نا به سامان بود رسول رفت و در این خانه چادرِ زهرا میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود رسول رفت و علی را کشان کشان بردند بتول در عقبش بین راه بی جان بود رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند همان دری که در آن کوچه راه بندان بود رسول رفت و به اشکِ بتول خندیدند سه ماه فاطمه از خَلق روی گردان بود *پیامبر خدا تو خانه ی فاطمه سلام الله علیها هستن،در میزنند، دق الباب میکنند،حضرت زهرا میره جلو در،میبینن که جوانیه لباس عربی تنشه،میگه که بی بی جان سلام علیک،میخوام ازتون اذن بگیرم بیام عیادت رسول خدا. بی بی فرمود:بابام حالش خوش نیست و کسی هم به حضور نمیپذیره،برگشت. پیغمبر فرمود:دخترم این جوان، برادرم عزرائیله،جایی اذن نمیگیره امّا در خونه ی تو ایستاده و اذن میگیره اگه تو اجازه ندی وارد نمیشه.... گفتن: نانجیب! این همه هیزم براچی آوردی؟ دختر پیغمبر پشت درِ این خونه است. نانجیب گفت:خونه رو با اهلش آتیش میزنم... اذن نگرفتی، آنچه جنایت بود انجام دادی، چرا جزء افتخارات نوشتی؟ برا معاویه نوشت:اومدم پشت در صدای نفس کشیدن های فاطمه رو میشنیدم، معاویه! چنان با لگد به در زدم که صدای شکسته شدن استخونای فاطمه رو شنیدم... مادر...مادر... دیدن در باز شد دوتا آقازاده ها دوان دوان اومدن خودشون رو روی بدن پیغمبر انداختن، امیرالمومنین خواستن بچه هارو از روی سینه ی پیامبر بردارند، پیغمبر اشاره کردند که علی جان بذار باشن اینا سینه ام رو‌سنگین‌ نمیکنند که هیچ، اینها باشن جان دادن من راحت تر است... یا رسول الله! جات خالی بود یه وقت سینه ی حسین سنگین شد چشمش رو باز کرد،"وَشِمرُجالسٌ علی صَدرکْ" یا حسین...
1401070204.mp3
38.78M
|ㅤㅤ واشنگتون ایروینگ نویسنده و كنسول آمریكا در اسپانیا : تمام آیات قرآن محكم و پرمعنی می باشد و از روی شعور نوشته شده است بنابراین سندی كه باعث تسلی قلب خودمان در دست باشد نداریم 
و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس استاد شیخ حسین انصاری •✾• بسم الله الرحمن الرحیم ای خاک ره تو خُطّۀ خاک پاکی زِ تو دیده عالمِ پاک ای بر سرت، افسر لَعَمرک زیبِ بَرِ تو قَبای لولاک یا اَعظَمَ صورةٍ تَجَلّیٰ فیها الله مَا أدَقَّ مَعناک! دامان جلالت ای شَهَن شاه هرگز نَفُتَد به دست ادراک این بنده و مدح چون تو شاهی حاشاک از این مدیحه حاشاک فرموده به شأنت ایزد پاک لَوْلاک، لَما خَلَقْتُ الاَفْلاک *پیامبر در روز بیست و هشت ماه صفر، بعد از نماز ظهر و عصر به امیرالمومنین فرمود: هرکی تو این اتاقه بگو بره بیرون فقط اونایی که اسم‌ میبرم پیشم باشن .خودت باش، زهرا باشه و حسن و حسینم باشن، زینبین هم باشند. آقا عذر همه رو‌ خواست و بیرون کرد. در اتاق رو بست این چند نفر کنار بستر پیامبر نشستن آقا صدازد:علی جان لحظه ی رفتن منه، حسین رو روی سینه ی من بخوابون،خواهر داره میبینه، اون موقع زینب شش یا هفت سالش بود. اما داره این منظرهٔ عجیب رو تماشا میکنه...امیرالمومنین حسین رو بغل کرد و روی سینه ی پیغمبر خوابوند،پیامبر دوتا دستش رو انداخت گردن ابی عبدالله، شروع کرد پیشانی و لب و دندان و زیر گلوش رو بوسیدن... پیامبر در حالیکه داشت جون میداد گریه میکرد،میگفت: "مالي لِیَزید؟" مگه من با یزید چیکار کرده ام؟* *امروز خواهر دید برادر عجب جايی خوابیده، دیگه بالاتر از اینجا جایی نیست، اینجایی که حسین خوابیده عرش واقعی پروردگاره، يعني روي سينه ي رسول خدا... اما زینب پنجاه سال بعد اومد تو میدان کربلا وقتی به اون بدن قطعه قطعه نگاه کرد صدا زد.."یومٌ عَلی صَدرالمُصطفی ..." حسین من یه روز رو سینه ی پیغمبر خوابیدی "وَ یومٌ عَلی وَجهِ الثری"امروزم بدن قطعه قطعه ات روی خاک بیابان افتاده...* برادر دعا کن که زینب بمیرد نباشد که بعد از تو ماتم بگیرد برادر به قربان خُلقِ نکویت اجازه بفرما ببوسم گلویت * زینب میگه: میخوام صورتت رو ببوسم دستم نمیرسه، سر تو بالای نیزه زدن،چه جوری دلم رو آروم کنم؟زینب دوتا دستش رو دو طرف بدن گذاشت و خم شد گلوی بریده رو بوسید....* .
روضه خانگی - پیامبراکرم(ص) - 776.mp3
9.43M
ویل دورانت: اگر به میزان اثر این مرد بزرگ در مردم بسنجیم،باید بگوئیم که حضرت محمد (ص) از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است.
⇦🕊روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه _سید مجید بنی فاطمه↯ گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک تر ز عرصه ی تاریک محشر است گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشکِ دو چشم برادر است ای دل بیا و گریه ی زینب نظاره کن مانند پیروهن جگر خویش پاره کن زهرا به خانه و ملک الموت پشتِ در از بهر قبض روح شریف پیامبر از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر اشک حسن چکیده به رخسارِ مصطفی روی حسین بر روی قلب پیامبر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر *همیشه حسن و حسین رو شونه ی پیامبر بودن...* زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه شاعر: غلامرضا سازگار * دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟... عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد.... اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت... آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن... یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده... یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟ آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن... یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟ فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین... ﴿
⇦🕊ذکر توسل جانسوز _ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله . ┄┅═══••↭••═══┅┄ (داری میری از کنارم ای پدر دلگیر و خسته فاطمه برات بمیره کی پیشونیتو شکسته)۲ یه عمریِ بارِ....محنت میبردی برای دینتِ...هی سنگ میخوردی۲ هر شب اشکاتو میدیدم از اون چشمای ترِت ریخت (دیدم تو کوچه خاکستر نامرد روی سرت ریخت)۲ (من میترسم این جماعت حرمتی نگه ندارند برای بردنِ حیدر تو خونه م طناب بیارن)۲ اگه حریفِ...چهل نفر شم باید براش من...سینه سپر شم۲ بابا...بابا....من طاقت ندارم... حیدر رو من اسیر ببینم حتی اگه من تو آتیش رویِ خاک من از پا بشینم این دم آخر حسینم ۲ به روی سینه ت نشسته یادته که روضه خوندی برام از نیزه شکسته یادته گفتی از اون جنایت؟ هزارو نهصد زخم و جراحت از موقعی که روضه شو برام خوندی هر شب خوابشو میبینم رو خاک....داره میره از حال نامرد پیکرِ حسینو پشت و رو کرده تو گودال...‌ شب جمعه خاطراتِ کربلا دل میسوزونه *اونام که تازه برگشتن باز دلشون تنگ حرمه....اصلا خاصیت حرم ابیعبدالله همینه...* شب جمعه خاطراتِ کربلا دل میسوزونه دوباره کنار گودال فاطمه روضه میخونه با لب عطشان رو خاک رها شد پیکر عریان رو خاک رها شد ای وااای پیرهنش رو بردن ای وااای ای خدا سرش کو *هی به سینه میزنه زهرا میخونه:* امون ای دل....ای دل....امون ای دل...ای دل.... ﴿
⇦🕊سینه زنی زمینه_ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دل فاطمه غوغاس چشای علی دریاس)۲ سر حسین و حسن روی سینه ی طاهاس (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دل فاطمه غوغاس چشای علی دریاس)۲ سر حسین و حسن روی سینه ی طاهاس (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دو عالم زیر دین امیر ثقلینه)۲ (وصیت آخرش برای حسنینه)۲ (آماده ی روزگار خزون باشید مراقب حال مادرتون باشید حسن...حسین...)۲ (یا علی بعد من فاطمه از عالم سیر میشه یا علی بعد من دو سه روزه زهرا پیر میشه)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (بیا فاطمه جونم برات روضه بخونم)۲ (دم سفره از غمِ... حسینم... پریشونم )۲ (حسین چقدر از غم تو زدم ناله قرار من و تو بین یه گوداله)۲ (یا حسین همه رسولا میشن مدیونت یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (حسین چقدر از غم تو زدم ناله قرار من و تو بین یه گوداله)۲ (یا حسین همه رسولا میشن مدیونت یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۳ گرد حرم دویده ام.... صفا و مروه دیده ام... هیچ کجا....۳ برای من...کرب و بلا نمیشود... حسین....حسین.... قبله ی قلبم کجاست؟ کوی حسین است و بس دیدن وجه خدا...هست مرا آرزو وجه خدا ای عزیز....روی حسین است و بس سلسله ی عشق را سلسله جنبان خداست سلسله ی عشق چیست؟ موی حسین است و بس ﴿
قسمت_اول مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری •✾• دلم گرفته غم از گونه‌ام سرازیر است هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است برای من که پُر از بی کسی است امروزم اگر نیایی هر روز دیگری دیر است گواه میدهد این اشک ها فراق تو را حدیث دیده ی ما بی نیازِ تفسیر است *دوماه آواره ی خیمه های عزای ابی عبدالله بودیدم،بعد از دوماه میتونیم اینطوری ازت تقاضا کنیم آقاجان* بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است چه میشود که ببینم لحظه ای را که مدینه شاهد فریاد های تکبیر است *اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه،میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ دلِ جواد الائمه بوده،رو زمین میکوبید میگفت از زمین بیرونتون میارم،آتیشتون میزنم،آرزوی امام حسن،آرزوی ی عبدالله،از امشب این روضه ها شروع میشه،اولین سوالی که آقا از این نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ای مادر مادر،نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه،مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم...حضرت نامه ای از جیب قبای نازنینش بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی،انکار نمیتونی بکنی،میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته،معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم* ↫
Taheri Shab 28 Safar 97-01.mp3
2.05M
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
• *مرحوم شیخ طوسی رحمة الله علیه میفرمایند:مسموم کردند پیغمبر رو،با اون حال وارد مسجد شد که دیگه حضرت رو پاش بند نبود،اگر برا اینجای روضه،آدم بخواد جون بده والله جا داره،شخصیت اول جهان اسلام،حالا تو بستر افتاده، میگه:بیایید دوات بیارید، یه پوستی بیارید روش بنویسم،به اشتباه نیوفتید،نانجیبِ ملعون ،گفت: پیغمبر داره هزیون میگه... از همینجا شروع شد، امیرالمومنین از همینجا ماموریت به صبر پیدا کرد،حضرت زهرا انگار دَر رو از همینحا آتش زدند،جلو چشم حضرت صدیقه...یعنی بعضیا میگن بعد از بابا نه،هنوز بابا تو بستر بود این نانجیبا اینطوری کردن،همه ی روضه هارو پیغمبر یک به یک خونده کنار بستر،نگاه به فاطمه میکرد یک به یک روضه هارو میگفت،نگاه به ابی عبدالله میکرد یک به یک روضه هارو میگفت* در پیش من آتش مزن بال و پرت را خونین مکن جانِ پدر چشمِ ترت را فردا همینکه جمع کردی بسترم را آماده کن کم کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفن ها دومین را بیرون بیاور یادگارِ مادرت را *محتضر میگن حتی دکمه ی رو سینه اش رو هم باز کنید،مثل کوه سنگینی میکنه رو سینه اش،یه وقت دیدن ابی عبدالله که کوچیک بود ،دوید خودش رو اندخت رو سینه ی پیغمبر،تا فاطمه اومد بچه رو برداره،گفت نه... اشاره کرد بزار باشه* بگذار روی سینه ام باشد حسینم بگذار بر قلبم حسن را، دخترت را بگذار با طفلانِ تو قدری بسوزم حالا بگویم حرف های آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری میترسمت چون خیلی مواظب باش طفل دیگرت را بس کن عزیزِ تا سحر بیدار بس کن کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کن این چند شب بیدار مانده، آب رفتی این چند شب گریانِ من، اینبار بس کن می سوزم از این ناله های آتشینت آتش مزن بر این تن تب‌دار، بس کن رویت ندارد طاقت این اشک هارا طاقت ندارد این همه آزار بس کن زهرا باید ببینی روزهای بعد از این را باید بمانی با غمی دشوار بس کن باید بگویم روضه هایِ بعد خود را باید بسوزی بعد این دیدار بس کن *حالا از اینجا پیغمبر روضه خونده،این چند بیت رو با پیامبر خدا ناله بزن...* ای کاش بعد از من کسی جایم بگوید با هیزم و با آتش و دیوار... بس کن ای کاش میگفتن بار شیشه دارد ای کاش میگفتن با مسمار بس کن *حالا از اینجا روضه ی امام حسنم شروع میشه،خودش فرمود روضه ی من اینه* در کوچه میاُفتی کسی غیر از حسن نیست با گریه میگوید که در انظار بس کن *نانجیب چقد داری مادرم رو میزنی،بس کن...بس کن،الهی بمیرم برا امام حسن،آقا جان این روضه رو میخونم ان شاءالله اگر زنده باشیم مدینه،تو حرمت میخونیم،اگه زنده نبودیم پیغمبر فرمود:روز محشر که همه گریانند...اشک ریزان حسن خندانند* در کوچه میاُفتی و میگوید به قُنفذ افتاد دست مادرم از کار... بس کن دستت مغیره بشکند حالا که افتاد از چادر او پای خود بردار... بس کن .
Taheri Shab 28 Safar 97-02.mp3
2.68M
توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری خیلی سخته،که خاکِ مصیبت بشینه سرت خیلی سخته،غرورت لگد شه پیشِ مادرت خیلی سخته،بیوفته زمین پیشِ چشمت زنت خیلی سخته یه نامرد ،راه و به روت ببنده ناموست رو زمینُ، یک بی غیرت بخنده کوچه بود و یه داغی که هیچکس نشد باورش کوچه بود و کبوتر که می لرزه بال و پرش کوچه بود و حسن بود و بیتابیِ مادرش کوچه بود و صدای نفس های مادر،خدا کوچه بود و یه نامرد که می زد بازم بی هوا کوچه بود و یه چادر که پُر می شد از رد پا سنگینیِ یه دستی،که بغض از مرتضی داشت چندتا بنفشه پایِ چشمای مادرم کاشت لعنت به مردم آزار، مادرم شد گرفتار با صورت خورد به دیوار از سنگ بود جنسِ دیوار ای مادرِ جوانم..... .
Taheri Shab 28 Safar 97-03.mp3
1.17M
|⇦• توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام
وقتی امیر المومنین بدن پیغمبر رو غسل میداد،حضرت رو میخواد به صورت بخوابونه غسل بده،میشنید یه صدایی رو: علی جان! این صورتُ به رو به زمین نخوابون،صورتِ پیامبر خداست...حُرمت داره.....کجا رفت دلت؟* بگذار یه جمله هم از گودال گویم خون گریه ات را کربلا بگذار بس کن وقتِ هزار و نهصد و پنجاه زخمش ای نیزه ی خونبار، این اِصرار بس کن *وعده ی هممون کربلا،نمیدونیم محرمِ دیگه ای باشیم ناله بزنیم* این ناله های دخترت پیش حرامی با شمر میگوید: نزن، نشمار، بس کن ای حسین... *پیغمبر فرمود :بزار بچه ها رو سینه ام باشند،حسن و حسین سینه ی منو سنگین نمیکنند،آرامشِ جانِ من هستند،من راحت جون میدم...شاید پیغمبر داره میبینه اون لحظه ای رو که،نانجیب وارد گودال شد،امام حسنم برا همین گریه میکنه،فرمود: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله"...."والشمر جالسٌ علی صدر الحسین"حسین وای وای وای... نالت رو دیگه نگه ندار تموم شد این شبا..."يوم علي صدر المصطفي و يوم علي وجه الثری"یه وقت رو کرد به مدینه زینبِ کبری:"يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ..."هرچقدر کار داری با اربابت یکصدا بگو :یا حسین...* .
|⇦• زمینه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری یه وقت نذارید گلی پرپر بشه بی حرمتی‌ها دَمِ این در بشه حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین یه وقت نذارید کسی بی‌سر بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی دارم میرم از این دیار فانی من آذا فاطمه فقد آذانی یه وقت نذارید گلی پرپر بشه بی حرمتی‌ها دَمِ این در بشه حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین یه وقت نذارید کسی بی‌سر بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَحبتَ فِى الزهرا از این غم اشک من سرازیر میشه دختر بعد از باباش سریع پیر میشه یه وقت نذارید کمرش تا بشه میون آتیش تک و تنها بشه از اون گذشته نکنه کربلا رقیّه مونم مثه زهرا بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی هرکی از غربتِ حسن گریونه تو محشر قول میدم لباش خندونه یه وقت نذارید که جگر سوخته شه با آتیشِ زهر دلش افروخته شه یه وقت نذارید کنارِ قبر من کفن با تابوت به تنش دوخته شه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا زیارتً عاشورا امروز میذاره سر به روی سینم یک روزم بچمُ رو خاک میبینم میگیرم امروز بوسه از حنجرت خدا کنه زود بِبُره خنجرت یه وقت نذارید که با چکمه بیاد برن رو سینش جلوی خواهرش وای حسین وای حسین بی کفن بود حسین ورنه وصیت میکرد که به روی کفنش نام حسن بنویسند .
Taheri Shab 28 Safar 97-05.mp3
2.97M
زمینه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری