#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
شب عاشورا شد زینب شنید سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده. پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود. گفت: همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم.دید از دور یه سیاهی داره نزدیک میشه. گفت:کیستی؟همونجا بایست، امشب پاسبان خیام حسین عباسه... دید داره میاد نگاه کرد کی هستی؟ گفت: عباس جان منم نگاه کرد دید.. صدا آشناست.. صدا صدای زینبه.
سیدتی سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی چرا اومدی اینجا؟ گفت عباس جانم! من که در وفای تو شکی ندارم.. دم نماز داشتم خاطراتم رو مرور می کردم.یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین.. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری.. دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. میدونست زینب چی میخواد بگه.. عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری.. فرداش رفت کنار داداشش گفت:من اومدم برات علمداری کنم بذار من برم میدون.. در همون لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد.دختر بچه مشک و بیرون آورد.عمو! علیاصغر داره جون میده، عمو! رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم میخوای بری میدون باشه. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند. سمعاً وطاعتا رفت. اما
دید یه صدایی میاد صدا آشناست. اما نوع کلام نه.. "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این طور صداش کنه.وصیت بابا م این بود همه رو بیرون کرد فقط بچه های فاطمه بودن قمر بنی هاشم رفت. امیرالمومنین فرمود: تو کجامیری .همه حرفهام با توعه.. سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود گفت همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم. دید از دور یه سیاهی نزدیک میشه گفت بایست امشب پاسبان خیام حسین عباسه. دید داره میاد نگاه کرد کی هستی گفت عباس جان منم نگاه کرد دید صدا آشناست صدا صدای زینب..سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی
گفت: عباس جانم میدونم..من که در وفای تو شکی ندارم.. یه خاطره ای یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت؟ یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری؟ دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. گفت: عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری.
👇👇👇👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾•
فرداش رفت کنار داداشش گفت: اومدم برات علمداری کنم بذار برم میدون. در همون لحظه صدای العطش بلند شددختر بچه مشک و بیرون آورد. عمو علیاصغر داره جون میده، عمو رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم! داری میری میدون.. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند سمعاّ و طاعتا رفت. دید یه صدایی میاد صدا آشناست.. اما نوع کلام نه! "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این جور صداش کن..داره میره سمت علقمه..*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
*چند تا روضه است باید بلند گریه کنی.. اول روضه ی مادرمونه چون مادرمون رو زدن بهش میخندید. روضه بعدی روضه ی علی اکبر همه اربابمون رو دوره کرده بودند یا کف میزدند یا هلهله میکردند. روضه بعدی روضه ی عباسه میگن تا ابی عبدالله رسید کنار این بدن دست گذاشت به کمر داد زد " الان انکسر ظهری" یعنی الان کمرم شکست همه شروع کردند کف زدن...*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوها ت نگیره مادر
عمریم سید و سرور خواندی
چه شد این بار که برادر خواندی
مادرت فاطمه آمد به برم
یاریم کرد و صدا زد پسرم
*حالا داره به فاطمه میگه..*
شرمندهام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*مرحوم مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... *
کشته من و، خجالت از شیر خواره
فکر طناب و زینبِ آواره..
*اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو جلو همه بخری
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون..
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
*عباس داره میگه اما دیگه علقمه نیستیم*
حالا که روضه شد روضه ی مو به مو
دست رو شونه ام بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دستش چقدر سنگین بود
وای مادرم ...مادرم ..مادرم..
.
روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها.mp3
21.54M
بانو! مزار تو در سینه عاشقان توست. پس از تو تمام یاسهای زمین، کبود میرویند.🥀
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•نمونده هیچ چیزی...
#زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمد طاهری •✾•
نمونده هیچ چیزی اگه از این بدن علی
پس تو با گریه هات منو آتیش نزن علی
حالا که این روزا بهت سلام نمی کنن
دیگه چه فایده ای داره موندن من علی
بهتره که برم..
آخه نمیتونم کاری کنم برای شوهرم
* یه جای دیگه رو هم می بینه...*
بغل نکردمش..
ناراحتی معلومه از چشای دخترم
بهتره که برم بهتره که برم
علی جان! اسباب زحمتم
سخته پرستاری از این زخم و جراحتم
* شرمنده اتم علی جان...*
سرفه که میکنم
خونی میشه پیراهنم میده خجالتم
اسباب زحمتم اسباب زحمتم
عشق من، شده وقت رفتن
از زهرا، جونِ من دل بکن
*حضرت زهرا اینطوری میگه،
امیرالمومنین التماس میکرد...*
ممنونم اگر نروی
می میرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
* حالا بعضیام برا این گریه میکنن...*
دیگه داره تموم میشه دوختن این لباس
این شب آخری دلم به فکر کربلاس
خدا میدونه کلی حرف تو سینه ی منه
صداش کنید بیاد پیشم، دخترکم کجاست؟
* زینب آروم آروم اومد کنار بستر، جانم مادر...*
قربونِ دخترم
میدونی فردا از خونه جمع میشه بَسترم
پس دیگه بعد از این خانم این خونه
تویی وقتی که من برم قربون دخترم
*عزیز دلم غصه نخور تنهات نمیگذارم...*
بازم پیشت میام
اون روزی که گیر میکنی میون ازدحام
لحظه آخرش..
باید سر حسینمو بگیرمش رو پام
بازم پیشت میام..
پیشِ من، توی روزِ روشن
لب تشنه، گلوشو می بُرَّن
* اومد حضرت زهرا...*
لب گودال؛ مادر افتاده
ته گودال؛ بی سر افتاده
.
1_13583922837_۱۱۰۹۲۰۲۴.mp3
7.51M
رسول الله درباره حضرت زهرا می فرمایند:
به ازای هر نخ چادر دخترم فاطمه گروه گروه مسلمان وارد بهشت خواهد شد
اما افسوس که مردم قدر نشناس مدینه این چادر را خاکی کردند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•تا حرف کوچه میشه..
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها
•✾•
امروز چه ساکتی حسن جان چه شده
مادر به خدا حسین هستم نه حسن
*این کوچه ها ادامه داشت..*
تا حرف کوچه میشه روحِ عاشق پر میگیره
خیال عاشقا تا کوچه های شام میره
غزالای حرم رو با بی مهری و آزار
به هم زنجیر کردند کشوندن توی بازار
تو اون همهمه توی ازدهام کبوتر بچه ترسید
زیر دست و پا یه دستی زد و پرهای تازه شو چید
چشام تاره، ولی بوی بابا جونم پیچیده
کمک کن عمه جان، امشب برام مهمون رسیده
سلام بابای نازم، سلام عشق و امیدم
نمی دونی که بی تو چقدر سختی کشیدم
به اینا بگو نباید آخه به بچه حرف بد زد
اگه دختری باباش و بخواد نباید با لگد زد
جون به لبم بسه دیگه بابا
عروسکت سوخته دیگه حالا
دلم میخواد الان پیشم باشی
خلوتِ دختر بابایی، تنها
بمیره دخترت بابای تشنه لب
بریده حنجرت بابای تشنه لب
شنیدم رفتی تنور خولی و
سوخته موهات بابای شهیدم
بخدا یه تار موی سوخته اتو
من به همهی دنیاشون نمیدم
خدا مرگم بده تو کجا و تشت طلا
اونجا بود خمیدم
خوب شدش نبودی و
ندیدی که آدم بدا خندیدن به ما
ماها رو بسته بودن به هم دیگه
صبح تا غروب از بازار تا اینجا
خرابه نشین شده فرشتهٔ
تو قصه هات خوابیده رو خاکها
عمه جای همه کتک خورد
هزار دفعه زنده شد و مرد
وقتی که دید پیرهنت رو برد
سر پیراهنت پیرم کردن
از زندگی سیرم کردن
هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیه است
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد
حرم رقیه است
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری، وای
سلام خانم ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه ی مادر قد خمیده
گنبدت هم مثل موهات سفیده
.
روضه3 (1).mp3
12.7M
فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام میخواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش.
علی شریعتی
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•بغض آسمون .....
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾•
"صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده المظلومه بعلها، المقتول ولدها، المغصوبته حقها، المکسورةَ ضلعها ..."
آه یا زهرا..آه یا زهرا..!
بغض آسمون نشسته تو گلوم
غمِ عالم تو چشای ترمه
گریه ام، غمم، خودِ شکستنم
آخه وقته ماتم مادرمه
*آی مادر روضه ت شروع شد..*
همه سختیای دنیا یه طرف
سختیای بابا حیدر یه طرف
همه غصه های عالم یه طرف
غصه ی رفتن مادر یه طرف
وقتی که میخوای برای مادرت
پیراهن سیاهتو به تن کنی
مثل این میمونه با دست خودت
کلِّ آرزوهاتو کفن کنی
برای هر کسی که اهل خدا ست
شیرینیه زندگیش مادرشه
به خدا سخته بفهمی مادرت
دیگه کم کم روزای آخرشه
قبل از اینکه سیلیِ سردت اگر
بهاره باغمونو خزون کنه
قبل از اینکه سنگ نامردی و غم
شیشهی عمرمونو نشون کنه
خونه امون پر از گل و جوونه بود
خوش بودیم با خواهرا برادرم
یه طرف حضور امن پدر و
یه طرف حضور سبزه مادرم
تا دمی که فصل غصهها رسید
دست کینه دستای بابامو بست
توی کوچه جلوی چشمای من
مادرم شکستو رو زمین نشست
« آی یارلی نه نه، جوان نه نه»
↫
روضه1.mp3
12.27M
.
امام صادق(ع می فرمایند:
هر کس به شناخت حقیقی فاطمه (س) دست یابد،
بی گمان شب قدر را درک کرده است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#قسمت_اول / #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
ویژه ایام فاطمیه به نفس حاج حسن خلج ✾•
السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا اُماه .. یا فاطمه الزهرا ..
ای بزرگ آیتِ خلاقِ ودود
بهترین گوهرِ دریایِ وجود
لیلهی قدری و قدرت مجهول
عصمتِ حقی و قبرت مفقود
اگر روضه ای خواندم شما گریه میکنید ، ناله میزنید .. بزرگ نشانهی مظلومیت مادرِ ما همینه که قبری نداره .. چرا باید قبرش پنهان بشه؟! چه وحشیایی بودن این جماعت که قبرِ مادرِ ما هم رحم نمیکردن ؟!! .. گمان میکنم اصلا شاید نیاز نباشه خیلی از مصائب رو بگیم! همین که دورِ هم بنشینیم بگیم مادرِ ما قبرش گمه .. همین که دور هم بشینیم و بگیم بابامون علی از خوفِ این کردم چهل صورتِ قبر کند که قبرِ خانوم رو پیدا نکنند .. بمیرم برات علی جانم ..
لیلهی قدری و قدرت مجهول
عصمتِ حقی و قبرت مفقود
از تو انوار نبوت ظاهر
وز تو آثار ولایت مشهود
ای به تعظیم تو خم پشتِ فلک
وی به تشریف تو عالم به سجود
عالم نه فقط کرهی زمین و کرات آسمان ها ، عالم وجود یعنی آنچه ماسوالله هست غیر از خاتم الانبیا و ائمه اطهار , افتخار انبیأ و اولیأست که سجده کنن به خاک پای مادرِ هجده سالهی جوان مرگِ ما ..
شب تشییع تو ای آیت قدس
به علی حضرت احمد فرمود
می سپارم به تو زهرایم را
همهی دار و ندارم این بود ..
سال هاست به لطف بی بی مرثیه سرای آستان اهل بیتم ولی الان گیر افتادم نمیدونم کجای روضه و مصیبتُ برات بیان کنم .. ای بشه یه روز خبرش بپیچه یه عده بچه شیعه ها دورِ هم جمع شدن از مادرشون گفتن همه با هم دق کردن .. ای مادرم .. ای مادرم ..
لحظه گاهی به طول یک عمر است
«قربون آدم خِبره و روضه بلد ..»
لحظه گاهی به طول یک عمر است
لحظه گاهی هزار شب یلداست
لحظه گاهی کتابها حرف است
لحظه گاهی به طول یک عمر است
مثلِ آن لحظه ای که با سیلی
سر مادر به سمتِ من چرخید ..
.
خلج1.mp3
31.93M
امام علی علیهالسلام:
مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلاَوَةُ الاْخِرَةِ،
وَحَلاَوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الاْخِرَةِ
«تلخى دنيا شيرينى آخرت است
و شيرينى دنيا تلخى آخرت است»
حکمت ۲۵۱
.
|⇦ ای بزرگ آیتِ خلاقِ ودود ..
#قسمت_پایانی
ای مادرم .. مثل مادر از دست داده ها باید گریه کنیا ..
مثلِ آن لحظه ای که با سیلی
سر مادر به سمتِ من چرخید ..
چشم در چشم هم شدیم چقدر
مادر از دیدنم خجالت کشید
لحظه ای که سه ماه بعد از آن
چشم در چشم هم دگر نشدیم
لحظه ای که گذشت و بعد از آن
ما دگر مادر و پسر نشدیم
دست با دست فرق دارد پس
ضربه با ضربه هم به همین منوال
آن چنان زد که گوشواره شکست ..
یه مدتی گذشته بود از شهادت بیبی ، خانم زینب دید همه رو میتونه آرام کنه اما حسن آرام نمیشه .. یه روز بی تاب شد رفت بغل دستش نشست ، صدا زد داداش جان چرا آنقدر داری بی تابی میکنی اگر بی مادر شدی منم شدم ، اگه مادرتُ کشتن مادر منم کشتن .. چرا آنقدر بی تابی میکنی ، چرا هی میای کز میکنی یه گوشه .. سرشُ بلند کرد گفت زینب دست از سرم بردار .. گفت اون روزی که میخواست بره فدک رو بگیره، به من گفت حسن ، مادر تو با من بیا، یه مرد با من همراه باشه .. مادرم رو من حساب کرده بود ..
صید دام درد هستم دانه را گم کردهام
طایر بشکسته بالم لانه را گم کردهام
ﺑﺮ ﺭُﺥِ ﺯﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺛﺎﻧﯽ ﺍﺯ ستم
ﺯﺩﭼﻨﺎﻥ ﺳﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ
زینب ، رفتم جلو ..
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی در کوچه فراهم بشود ، حیف نشد
زینب جان ، هر چی من رفتم جلو اونم اومد جلو .. زینب جان من قامتم کوتاه بود .. زینب جان دستش رو باند کرد .. اجازه بدید برم کربلا .. حسن جان یه ضربه سیلی دیدی هی یه گوشه کز میکردی اما ..
لایوم کیومک یا اباعبدالله ..
الهی به سوز دل زهرا .. الهی به غربت زینب ده مرتبه یا الله ..
غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند
ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند
غبار و گرد و اسيری نشست روی سرم
ز تند باد حوادث شكست بال و پرم
ستاره گان حرم را به ريسمان بستند
بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند
ميان آن همه لشگر چو بی كسم ديدند
به اشك بی كسب ام ناكسانه خنديدند
شاعر : حاج علي انساني
اللهم عجل لولیک الفرج ..
.