eitaa logo
ذاکرین آل الله
284 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
312 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل اجرا شده میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام ┅═🍃┄⊰༻🌼༺⊱┄═🍃┅ بحر رحمت را یکدانه گُهر پیدا شد نخل عصمت را پاکیزه ثمر پیدا شد مژده یاران که شب نیمۀ ماه رمضان قرص خورشید به هنگام سحر پیدا شد عاشقان قدر بدانید که پیش از شب قدر بیت قرآن را قرآن دگر پیدا شد امشب از اهل سماوات ندائی بر خاست که در آغوش زمین قرص قمر پیدا شد دامنِ ماهِ خدا، چشم محمّد روشن علی و فاطمه را نور بصر پیدا شد دامنِ فاطمه شد سبز به میلاد حسن صلوات همه بر حُسن خداداد حَسن رمضان! قدر بدان ماه تمامت آمد رحمت واسعه در سفرۀ عامت آمد «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی» آن شبِ قدر که خورشید به بامت آمد مه رحمت، مه توبه، مه غفران، مه نور که زهرا اختر تابنده، سلامت آمد بانگِ تکبیر برآور که خدا چهره گشود سرِ تسلیم فرود آر، امامت آمد روزه دار! ار ندهی دل به تولاّیِ حسن با خبر باش که این روزه حرامت آمد خوش ترین ذکر در این ماه، ثنای حسن ست مهر این روزۀ سی روزه ولای حسن ست رمضان! شهر خدای احد ذوالمننی رمضان! جان منی، عشق منی، قلب منی شهرها شهر نکویان و تو شهر اللّهی ماه ها جمله نجوم و تو مه انجمنی یازده ماه تمامند همه چشم به راه که تو از چهرۀ خود پرده به یک سو فکنی هفته و روز و مه و سال همه می دانند که زمان چون بدنی هست و تو جان در بدنی نه فقط ماه خدائی که خدا می داند مه پیغمبر و زهرا و علیّ و حسنی امشب از نور، به تن پیرهنت بخشیدند قدمش باد مبارک حسنت بخشیدند این حسن کیست که سر تا قدم او حسن است این چراغی است که در بزم دل انجمن است این کریم بن کریمی است که با دشمن و دوست همه جا از کرم و لطف و عطایش سخن است این عزیزی است که پیغمبر اکرم فرمود پسر من، جگر من، ثمر قلب من است این امامی است که با صبرِ خداوندی خود چون علی ابن ابیطالب دشمن شکن است چه به خُلقُ چه به خویُ چه به رویُ چه به مو حسن استُ حسن استُ حسن استُ حسن است چون زآغاز در او حسن خدا را دیدند از همان روز ولادت حسنش نامیدند .
و توسل اجرا شده میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام حسن رسیده حُسن را به دلبران نشان دهد کریم آمده به سفرۀ فقیر نان دهد فرشته می رسد که گاهواره را تکان دهد نبی نشسته تا به گوش این پسر اذان دهد بدون نام مرتضی اذان سرود باطلیست اذان مصطفی فقط ترانۀ علی علیست تو اولین امام زاده ای بزرگ زاده ای تو بر فراز قلۀ کرامت ایستاده ای سر مسیر هر گدا خودت کنار جاده ای حوالۀ دل مرا به این و آن نداده ای چه عزتی! چه نعمتی! بدون هیچ منتی تو باب فیض و رحمتی, تو صاحب سخاوتی به خود ندیده هیچ عابدی تعبد تورا مسیر مکه عاشق است این تردد تورا شب تولد تو خواستم فقط خود تورا خدا گرفته میهمانی تولد تورا به عهدۀ خود خداست کل کار و بار ها و سی شبانه روز دعوتند روزه داره ها به ناز در دلِ عجم نشستی ای شه عرب کریم هستی و به نام تو می آید این لقب به ما رسیده از شما بدون خواهش و طلب به یک اشاره ات درخت خشک می دهد رطب به خشک سالی دلِ کویر هم نگاه کن من خراب را به یک اشاره روبه راه کن تو نسل کوثری به کوری دو چشم ابتران شدند و خاک پای تو چه سروران چه نوکران نمانده با جمال تو دلی برای دلبران چه قاسطین چه ناکثین چه مارقین چه دیگران نمی شوند تا ابد حریف ضرب دست تو گرفته زهر چشم ازین قبیله ناز شصت تو گرفته چشم مستت از شراب کسب و کار را ز خواب خوب مستی اش پرانده هر خمار را نگاه کردن تو کرده کار ذوالفقار را زمین زد این نگاه کردنت شتر سوار را تو بچه شیری و شتر سوار در مقابلت شکست خورده از شکوه و شوکت شمایلت به قول مسلمین حسن به قول عبریان شبر به جز خدا نداشتی هراسی از بنی بشر به مهر یا به قهر تو مثل شده است خیر و شر عقب نرفته ای در اوج لحظه های پر خطر قیام اگر نکرده ای چه آتشین نشسته ای مدبرانه و برای حفظ دین نشسته ای تو و حسین معنی حقیقی برادرید تو برادرت بزرگ خاندان حیدرید امیدهای مرتضی عزیزهای مادرید دلاورید و دلبرید و سرورید و صفدرید به من که نوکر توام ثواب می دهد حسین صدا که می زنم حسن جواب می دهد حسین به زور دلبری نصیب دلبران نمی شود لقب به سادگی نصیب این و آن نمی شود به جز علی کسی امیر مومنان نمی شود پس از علی به جز حسن امیرمان نمی شود خلافت خدا فقط رسد به نسل مرتضی معاویه کجا و دلبری چنان حسن کجا؟ قلندرانه یا حسن حسن کنیم و بعد از آن لباسِ سبز نوکری به تن کنیم و بعد از آن به شوق ترک خانه و وطن کنیم و بعد از آن ایادی سقیفه را کفن کنیم و بعد از آن علم به دست با شعار یا امیر مومنین مدینه ای درست می کنیم که بیا ببین گسیل می کنیم قطره قطره های رود را و غرق می کنیم نسل باطل ثمود را به خاک می زنیم پادشاهی سعود را و سر به نیست می کنیم دولت یهود را تمام می کنیم کار ناتمام مانده را به قدس می بریم بیرق به شام مانده را شاعر: داود رحیمی
. ما و تشبیه طلعتِ تو به ماه چه قیاسی است این مَعَ الْفٰارِغ نَجمِ ثاقِب تویی و تفسیرت سوره‌ی وَالسَّمٰاءِ وَالطّٰارِق *یعنی میشه زنده باشیم، پرچم یا حسن ابن علی رو بالای گنبد تو ببینیم، مولای من!حرم کریمه‌ی اهل بیت، پرچم کریم اهل بیت رو بالا آورده، آقای من مولای من* سفره دارِ ضیافتِ رمضان لَیلَةُ القَدر در برابرِ ماست *خواهشی ازت دارم آقایِ کریمم* به بَرَم کُن لباسِ تقوا را بِبَر آنجا که مادرت زهراست تو نماز مَنی و با یادت دَرِ هر مسجدی که مهمانم جایِ اِذنِ دُخول یا مُحسن قد أتٰاکَ الْمُسیء میخوانم خواب دیدم که تو حرم داری من ضریحِ تو در بغل دارم و به گُل بوسه هایِ رؤیایی شَهدِ أحْلیٰ مِنَ الْعَسَل دارم *بخاطر پسرت قاسم، بخاطر عبدالله، بخاطر حاج قاسم سلیمانیِ عزیزِ ما، یه خواهشی دارم آقای کریم ردم نکن* دستخطِ شهادتی بنویس راهیم کُن به کربلای حسین *من روضه نمیخونم ولی بعضیا دارید گریه میکنید* دستخطِ شهادتی بنویس راهیم کُن به کربلای حسین جانِ قاسم قسم عنایت کن تا که جانم شود فدای حسین .
بدون حضور افرادی مثل ، جایگاهی در صحنه نداشتیم. در دنیای قدرت، یک کشور وقتی مورد احترام است که طرف مقابل بداند کشور او در عرصه چقدر توانمندی دارد.
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینۀ احدی دست رد نخواهی زد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیز فاطمه! از بس که دست و دل بازی مدینه شاهدِ حرفم؛ فقیر سرگشته همیشه دست پر از محضر تو برگشته *بیرون مدینه، خسته رسید به یه پیرمرد گفت آقا چند روزه تو راهم گرسنمِه، نانی دارید؟ آقا گفت این سفرۀ منه پهن کنم امّا به کارت نمی یاد، نشست نون و ... عشقُ نگاه کن، گفت :چه جور این نونُ می خوری؟ گفت غذایِ من اینه یه ذره صبر بکنی چند قدم راه برو ، برو مدینه ، فلان کوچه درِ خونه بازِ، نه ازت سئوال می کنن کی ای ؟ نه کار دارن چی تنتِ، بشین سرِ سفره غذا بخور، اومد آدرسُ دید در بازِ، اومد سرِ سفره نشست، غذاشُ که خورد، شروع کرد یواش یواش تو یه بقچه غذا جمع کردن، آقا فرمود: چه کار می کنی؟ گفت: راستش داشتم می اومدم یه پیرمردی راهِ خونه رو به من نشون داد، آقا گفت: اینجا همیشه سفره بازِ هر موقع می خوای بیا، غذا کجا می بری گفت داشتم می اومدم بیرون مدینه یه پیرمردی دیدم نونشُ هر کاری کردم نشکست، شروع کردگریه کردن، گفت: سائل اون پیرمرد رو نمی شناختی؟ گفت:نه ، گفت :صاحب این سفره بابام امیرالمؤمنینِ دلم هوای نجف کرده یا علی مولا یعنی دوباره زنده ایم مقابل ایوان طلات صدا بزنیم: السلامُ علیکَ یا امینَ اللهِ فی ارضه پسر دار شدنت مبارک آقا .. دورِ سرِ حسنت یه چیزی بچرخون دستای ما رو پر کن ..* به لطف خنده تان شام غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید برگردد خدا به شهد لبت مزۀ رطب داده کریم آلِ محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چقدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و فقیر و مسکین است خوشا به حال گدایی که چون شما دارد در این حرم چقدر او برو بیا دارد به هر مسافر بی سر پناه جا دادی به دستِ عاطفه حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی است مقام اوّلی جود و بخششت ازلی است به حج خانۀ دلبر چه ساده می رفتی همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی *میزاشت همه کاروان ها برن،چند روز بعد می فرمود هر چی شتر دارم آماده کنین، از مدینه بیرون می زد خودش پایِ برهنه، هر کسی تو راه مونده بود، امام حسن به دادش می رسید، لذا تاریخ می نویسه بزرگترین کاروان بود وقتی می رسید مکّه، شب پانزدهمِ ما هم جا موندیم، خیلیا امشب ، شبِ اولشونِ،تو روضه نشستن، یا امام حسن! ..* شدم ای دوست ، سگِ قافلۀ عشاقت به امیدی که به کوی تو رسانند مرا آنقدر بر درِ میخانه بکوبم سرِ خویش تا که از بادۀ وصلِ تو چشانند مرا شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکر پیاده ها بودی امام رأفت دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سر یک سفره با جزامی ها *یه وقت از تو خرابه صدا بلند شد،تَفَضل یابنَ رسول الله .. از اسب پیاده شد وارد خرابه شد یه عده جزامی سرِ سفره نشستن، آقا بفرما، سرِ سفرشون نشست، باهاشون غذا خورد .. فرمود دعوتتونُ قبول کردم ، دعوتمو رد نکنین .. یه روز مدینه، قدم رو چشمام بزارین، مدتی گذشت امام مجتبی فرمود امروز مهمون دارم خودش با دستِ خودش سفره پهن کرد وقتی در باز شد دیدن جزامی های مدینه وارد شدن ، هممون بگیم یا امام حسن! خیال کن که منم یک جزامی ام آقا نیازمند نگاه و سلامی ام آقا چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی! امامِ برهۀ تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری کریم شهر مدینه! غریب افتادم به جانِ مادرت آقا برس به فریادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیق واقعیِ روزهای بی دستی فسم به حرمت این ماه حق نگاهی کن به دست خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دست مرا، دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم ورشکسته ام آقا دل از حساب قنوت تو سود می گیرد دعای دست رحیمت چه زود می گیرد برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه های « در »و« میخ »و« کوچه » حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟! بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه.. چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه اینگونه زود پیرت کرد چگونه این همه غم در دل شما جا شد بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟
و توسل ویژۀ میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام . ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ یگانه ای و نداری شبیه و مانندی که بی بدیل ترین، جلوۀ خداوندی مُعطَّلَ اند هزاران فرشته کاسه به دست عسل بیاوری از آن لبی که می خندی تمامِ عرشِ خدا در طوافِ گهواره نگاهِ خیرۀ زهرا به طفلِ دل بندی به نیمۀ رمضان و میانِ صوتِ اذان رُطب رسیده به دستانِ آرزومندی نمی شناخت رسولِ خدا سر از پایش نمی رسید به آن لحظۀ خوشایندی نوشته اند تو را از بهشت آوردند نوشته اند ز عطری که می پراکندی *شب عیدی گرفتنِ ، وَتَصَدَّق عَلَینا...* لبانِ فاطمه خندان و چشمِ مولا اشک نوشته اند تو مولودِ اشک و لبخندی برای خیلِ غلامان چه خوب مولایی برای حیدر و زهرا چه خوب فرزندی گدا که فرق ندارد، تو سفره ات پهن است دَرِ امید به رویِ کسی نمی بندی یا امام حسن ، یا امام حسن یا امام حسن مولا.
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ {إنزل‌عن منبر أبي واذهب‌إلي منبر أبيك} کودک بود که روزی به مسجد کوفه رفت، دید که بر رویِ منبر نِشسته از مــنبر بالا رفت و به او گفت: از مـــنبرِ پـــدرِ من بيا پايين، برو بر مـنبر پدر خودت بنشين!😍😅 ❤️