1. قسمت این بود.mp3
8.56M
«ام البنیـن» یعنی؛
«عبـاس» داشته بـاشی و بگـویی:
از «حسـین» چه خبر؟!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾•
ای اُمِّ عشق مادرِ سرلشکر ادب
وی سایه سارِ قد تو رویِ سر ادب
بانویِ سرسپردۀ همسنگرِ ادب
در آسمان ملقبِ بر مادرِ ادب
از لحظه ای که واردِ بیت الکرم شدی
با احترام کردن خود، محترم شدی
روزِ عروسیت شد و اوجِ عزیزیت
مبهوت شد زمانه از آن اشک ریزی ات
قربان این درایت و دشمن ستیزی ات
رفتی به بیت عشق به شرط کنیزی ات
از ابتدا بنام تو بر احترام بود
جان تو نذرِ خدمتِ چندیدن امام بود
در ظّل نورِ فاطمه با غم عجین شدی
شمسُ الضحی مکتب حقُ الیقین شدی
ماه تمام چهار مه جبین شدی
دادی بَنی و حضرتِ اُم البنین شدی
ام البنین شدی و به تو التفات شد
آغوشِ تو پناه زنان و بنات شد
بانو تو کیستی که بنازد کرم به تو
باب النجات داده کلیدِ حرم به تو
غرق توسل است عرب تا عجم به تو
داده امام عصر، خدا را قسم به تو
یعنی تو شاهراهِ نزولِ عنایتی
سجادۀ عبادتی و باب حاجتی
عالم به حیرت است از این جانثاریات
مادر شدی و برف شدی بهر یاری ات
جان ها فدای مادری افتخاری ات
قربان این تفضل و این سفره داری ات
خورشیدِ در تلألؤیی و ذره پروری
تو باب فضلی و به اباالفضل مادری
مادر شدی که داغ ببینی کمان شوی
در هر بهار راوی فصل خزان شوی
باران شوی، خمیده شوی، نیمه جان شوی
گریان شوی و مادر گریه کنان شوی
ما را ز اشک خویش تو تزکیه کرده ای
خاکِ بقیع را تو حسینیه کرده ای
بعد از حسین از دل و جانت سرور رفت
گریان شدی و نالۀ تو تا قبور رفت
بر پیکری که زود سرش در تنور رفت
از بس گریستی تو، زِ چشم تو نور رفت
آه از جگر کشیدی و قلبت کباب شد
بعد از حسین خانۀ شادی خراب شد
بعد از حسین زنده نمودی قیام را
گریان نمود گریۀ تو خاص و عام را
زینب که رفت داغ تو انگار تازه شد
یعنی دوباره داغ علمدار تازه شد
زینب که رفت پیر و خمیده کمر شدی
نالان شدی شکسته شدی مختصر شدی
یعنی که رو به قبله شدی محتضر شدی
چشم انتظارِ دیدنِ روی پسر شدی
اما یلان تو همه در خاک خفته اند
در بین خاک با تن صد چاک خفته اند
وقتش رسیده روضه حساس را بخوان
در بزم گریه عطرِ گل یاس را بخوان
مجلس بگیر نوحۀ احساس را بخوان
یک چند صفحه مقتل عباس را بخوان
شرح نزول ساقی سرمست را بگو
از مرکب افتادن بی دست را بگو
*وقتی خواست از رو اسب به زمین بیاد همه شنیدن، بی دست بوده .. از روی اسب به زمین افتاد ..*
برگو چگونه عطش گریه خیز شد
جسمش چگونه مرکز ثقلِ ستیز شد
شمشیر حمله کرد و سرنیزه تیز شد
بالا بلندِ خیمه تنش ریز ریز شد
برگو چگونه نالۀ زن ها بلند شد
با پارچه سرش به روی نیزه بند شد
*برا بی بی ام البنین روضه بخوانیم .. همون روضه ای که خودش خوانده : باور نمی کنم کسی جرائت کرده باشه بر سر مبارکت زده باشه اون هم با عمود آهن . اما شنیدم اول دست هاتُ قطع کردن .. دوم شنیدم تیر به چشمت زدن .. آنگاه عمود آهن بر سرت زدن .. سرت از هم پاشیده شد .. همچین که رو زمین خواست بیفته صدا زد داداش زود بیا "اخا ادرک اخا" ابی عبدالله به سرعت آمد. راوی میگه تو این آمدن دیدن به لحظه ایستاد، پیاده شد، شی رو برداشت به چشم گذاشت .. جلوتر آمدم دیدم دست های عباسِ .. با همون وضع آمد تا رسید به بدن یه نگاه به آن بدنِ پاره پاره و تیر باران خورد کرد، صدا زد «أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي»(1) بمیرم برات .. دیگه کسی نیامد سمتِ این بدن .. کار حسینم بعد از این تمام شد .. دشمن فرصت پیدا کرد اول بدن رو غارت کرد بعد طوری به بدن صدمه زد که امام چهارم حضرت رو به سختی جمع کرد .. همه گفتن عباس قد رشیدی داره .. اما هرکی رفته سردابِ آقا میگه یه قبرِ کوچکی قرار دارد ..*
منابع:
1) موسوعة الامام الحسین (ع) ج ۴، ص ۲۳۱
البحرانی، العوالم، ۱۷ / ۲۸۳ - ۲۸۴، ۲۸۵
بحار الأنوار، ج45، ص: 41
باب الحرم _ حاج منصور ارضی.mp3
6.58M
قدم اگر خمید ، فدای سر حسین
جانم به لب رسید ، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت....
شد #مادر شهید ، فدای سر حسین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس سید مجید بنی فاطمه
همه روزا رو با تنهایی می جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه
«ویلی ویلی عَلی الخِیَم
ویلی ویلی عَلی الحَرم
چی سرت اومد ای پسرم ای پسرم»
پسرامو کشتن فدا سر حسینم
قمرامو کشتن فدا سر حسینم
پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو کشتن فدا سر حسینم
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزا امشب عباس»
همه پسراش مث نورِ مهتابن
همه پسراش فدایی اربابن
از نسلِ شاه لافتى شیرانِ دشت کربلا
جون به کف و دلشده ى خونِ خدا
با این که امان نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه ها تکون نخوردن
چار تا دلاور چهار تا شیر میدون
علم حسینو رو شونه شون می بردن
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»
یه مادری که حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدن یه سقا شد
دلگیر از دستِ روزگار
خسته دلتنگ و بی قرار
اشکِ توو چشماش شبیهِ ابر بهار
داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده
میگه همه جا بشنَوَن تمومِ مردم
مادرِ اباالفضل یه مادرِ شهیده
«ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس»
.
005 Deltang.mp3
5.22M
↻
اگرچه در کربلا نبودی تا حزن هزار دلهرگی را از دوش حسین علیهالسلام برداری، امّا در مدینه ایستادی تا نبض عاشورا را در مدینه به جریان اندازی.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#سینه_زنی وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
یک رباعی داشته دیوان تو
چار گل روییده در دامان تو
چار قل خواندیم در قرآن تو
همسر شیری خود، شیر آفرین
مثل قطره آمدی دریا شدی
خاک بودی تربت اعلا شدی
تا کنیزِ خانه ی زهرا شدی
خانه ات شد قبلهٔ عرش برین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
آنکه حکم صبر از الله داشت
پیش چَشمت سر درون چاه داشت
نیمه شب ها روضه ی کوتاه داشت
پیش چَشمم خورد زهرا بر زمین
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
وقت رفتن پیشِ چَشم زیبنت
گفته ای عباس را ای نور عین
بر نمی گردی مدینه بی حسین
جان تو جانِ امامِ من همین
«وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»
بند قلب دختر زهرا گسست
تا کنارِ علقمه افتاد دست
با عمودی فرق عباست شکست
خورد با صورت زمین آن مه جبین
تا علمدارِ حرم از حال رفت
یوسفِ زهرا سوی گودال رفت
دستِ دشمن جانبِ خلخال رفت
حمله کردند از یسار و از یمین
یا فاطمه قومِی عَلیَ الطُفوفی
هذا حسینٌ طُعمةً السُیوفی
وَ الارضُ تَبکی وَ السَّماء واویلاه
هذا حسینٌ بِالدِّماء واویلاه
دوست سینه زن شد و شب گریه کرد
شمر تا خندید زینب گریه کرد
نعل می رقصید و مرکب گریه کرد
ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین
.
مداحی آنلاین - یک رباعی داشته دیوان تو - حسین سیب سرخی.mp3
12.93M
آیت اللّه حاج سید محمود شاهرودی(ره) :
من هر وقت کارد به استخوانم میرسید و مشکلات بر من غلبه میکرد ، صد مرتبه #صلوات تقدیم مادر حضرت عباس (علیهالسلام) ، #امالبنین (علیهاالسلام) میفرستادم و حاجت میگرفتم.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#زمزمه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیهابه نفس حاج امیر عباسی •✾•
ای یار حبل متین، امّ بنین، غمی به جان دارم
آوردم بر تو خبر، خون جگر، به دیدگان دارم
گویم این را زار و حزین، تسلیت ای امّ بنین
با دو چشم غرق به خون، شد ابالفضل نقش زمین
به علقمه یاسَت، ز کینه پرپر شد
دو دستِ عباست، جدا ز پیکر شد
گفتا با شور و نوا، أدرک أخا یا حسین
شرمنده ام به خدا، أدرک أخا یا حسین
ببین که مشکم پاره شده، برادرت بیچاره شده
ز غصه بیتاب است شراره دارد جان و دلم
ز روی شش ماهه خجلم که تشنه ی آب است
.
13300.mp3
1.6M
.
از ویژگی های مهم اشعار حضرت ام البنین(س)، توجه به رویدادهای سیاسی زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا با استفاده از هنر مرثیه خوانی توانست ندای مظلومیت و حق طلبی حماسه آفرینان کربلا را به گوش نسل های آینده برساند و مردمان غفلت زده را بیدار کند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
کاش در این دمِ آخر پسرانت بودند
شرزه شیرانِ جگردارِ جوانت بودند
این زِمین گیر شدن،علت خونین بالی ست
سرِ بالین تو جایِ پسرانت خالی ست
گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد
مادرِ داغِ جوان دیده، عصا می خواهد
چه بگویم ؟ که از این بغض ، صدا می گیرد
چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد ؟
گفتنش نیز به جان، غُصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
مادر ! این لحظه ی آخِرکمی از ماه بگو
از قد و قامتِ آن دلبر دلخواه بگو
روضه ی مَشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برایِ قمرت گریه کنیم
مادر ! آنگونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان
خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر
خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر
کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را ملاعام معذب دیدند ...
#شاعر:وحیدقاسمی
.
3. کاش در این دم آخر.mp3
7.69M
.
علي محمد دخيّل؛ نويسنده عرب زبان معاصر مي نويسد:
بزرگواري اين زن (ام البنين) هنگامي روشن مي شود كه بدانيم وقتي خبر شهادت فرزندانش را به او مي دهند به آن توجه نمي كند، بلكه از سلامتي حضرت امام حسين عليه السلام مي پرسد؛ گويي حسين عليه السلام فرزند او است نه آنان.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها به نفس کربلایی زهیر سازگار •✾•
سلام ما به تو ای هاجرِ چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریمِ چهار مسیح
سپهرِ نورفروزِ سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگرمادرت به ثارُ الله
سلام بر تو و ابناء و شوهرت، مادر
بـه عطرِ دامنِ عباس پرورت ، مادر
ادب به قامت زهرایی ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیزِ زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
فرمود بچه ها ، آقازاده ها ، من نیومدم براتون مادری کنم ، من کجا و مادر شما فاطمه ی زهرا کجا ؟ من اومدم کنیزِ درِ خونه ی مادرتون زهرا باشم ...*
تو بعد فاطمه در بیت وحی، فاطمه ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه ای
به نفس پاکِ محمّدتو همدمی مادر
مسیحِ عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت، شیفته چار لاله یاست
کلید بابِ حوائج به دست عبّاست
هـزار قافله دل پای بست فرزندت
نشان بوسه مولا به دست فرزندت
*یه روز دید مولا، قنداقه عباسشو بغل گرفته، هی دستاشو می بوسه ، ... آقاجانم، آیا دستای بچم، عیب و نقصی داره ؟ ... نه اُمُّ البنین، دارم این دستهارو می بوسم، آخه یه روزی قراره برای حسینم ازبدن جدا بشه ...*
حسین را که بسی داشت در کنار، شهید
به جز تو نیست کسی مادرِ چهار شهید
به چار ماهِ خود اشکی نریختی ز دو عین
گریستی به حسین و گریستی به حسین
*گفتند اُمُّ البنین عباست رو کُشتند، گفت از حسین چه خبر ؟ اُمُّ البنین، یکی یکی پسرایت را کشتند، گفت بگید از حسین چه خبر؟ ... انگار نه انگار ... فقط اول براش مهم این بود، ببینه چه بلایی بر سرِ حسین اومده ...*
اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست
* یه مادر از یک پسر احترام گرفت، یه مادر هم از یک پسرِ دیگه احترام گرفت، دو تا مادر تلافی کردند..*
اگر تو نام نبردی ز شاخه یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست
*تو اینجا گفتی حسین، فاطمه هم کنار علقمه، هی صدا میزد : آی پسرم، عباسم ...*
الا تمام وجودت پُر از نوایِ حسین
به گریه نائبةُ الزینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریه کنان حسین، بر اشکت
سرود زخم گلوی حسین وِردِ لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
تو مادر شهدا، همسرِ علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی
*چرا میگه غریبونه، مگه شب برداشتند، نه والله، روز برداشتند ، اما : ..*
خزان رسید چو بر برگِ لاله یاست
نبود ، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
*مادرِ چهارتا پسره، اما وقتی از دنیا رفت، یه دونه پسراش نبودند زیرِتابوتش رو بگیرند؟ این مادر خیلی غریبانه تشییع شد ... *
سپهر و مِهر و مَه وکوکبت کجا بودند ؟
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند ؟
هَماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت
دگر به پیکرت آثارِ تازیانه نبود
دگر مراسم تشییعِ تو شبانه نبود
تو داغدارِ شهید کنارِ علقمه ای
همیشه فاطمه بودی، همیشه فاطمه ای
نگه به خاطرِذریّه ی بتولم کن
مرا که «میثمِ» آلوده ام، قبولم کن ...
#شاعر_استاد_سازگار
*روزها می اومد، چهار صورت قبردرست میکرد، می نشست، انقده گریه میکرد خانم، حرف دلش این بود :*
دیگر مرا، اُمُّ البنین نخوانید
زیرا که من، دیگر پسر ندارم
.