#حضرت_علی_اکبر
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز میکند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
نانی که میپزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند
این سفره دارها که شدم میهمان شان
بعد از بیا, برو ست, ولی با بمان خوشند
ما میخوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند
جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معاملههای گران خوشند
با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علی ست همه با کمان خوشند
در نقطه نقطه دل شیعه حرم زدند
بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند
وقتی دخیلها گره این درند و بس
این خانواده نیز گداپرورند و بس
اینان که سنگ را به نظر فضه میکنند
از کودکی قبیلهی شان زرگرند و بس
در آستان شمع که طور مقدس ست
پروانهها همیشه مقرب ترند و بس
دل دادن و ندادن ما دست ما نبود
اینان به شیوهی خودشان دل برند و بس
بگذار بشکنند دلم را یکی یکی
اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس
ارباب زادهها همه ارباب میشوند
چون بنده زادهها که همه نوکرند و بس
این خانواده ای که مرا صید کرده اند
حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس
وقتی میان کوچه ما راه میرود
یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس
ای بهترین؛ یگانهترین آفریده ها
پیغمبر تمام پیمبر ندیده ها
بیدار بود از سر شب تا سحر, پدر
می زد صدات با همه جای جگر, پدر
آهویی و به دام تو افتاده است شیر
عمه اسیر توست, ولی بیشتر, پدر
لیلا زیاد محضر آن دو نمیرسید
تا خوب ارتزاق کند از پسر, پدر
خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی
خیلی نیاز داشت بگویی: پدر, پدر
تو یوسفی و دور مشو از مقابلش
وابسته است بر روی تو آنقدر پدر
پیش پدر رسیدی اگر قد بلند کن
در آرزوی سرو رشید است هر پدر
ای مظهر صفات نبی؛ هیچ کس به تو
این قدر احترام نکرده مگر پدر
به به, به این مقام که پایین پا پسر
به به, به این مقام که بالای سر پدر
از بس نشسته موی تو را شانه کرده است
حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است
حاضر شدم برای اویس قرن شدن
شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن
حاضر شدم برای “تو” ازخویش بگذرم
دیگر مرا بس ست گرفتار “من” شدن
ما را که نیست جرات پیشت نشستن و
با ابروی کشیدهی تو تن به تن شدن
لبهای تو همین که به خود آب میزند
نزدیک میشود به عقیق یمن شدن
میل رسول دیدن تو چاره ش آینه ست
پس واجب است محو درین خویشتن شدن
تنها تو میتوانی ازین کارهاکنی
ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن
ما هر دوتا برای دوتا کارآمدیم
من عبد تو شدن, و تو هم رب من شدن
دل آن زمان که خانه مهر تو میشود
اقرار میکند به بهشت عدن شدن
ای خاک پای مرکب تو کیمیای من
جنت برای مردم و خاکت برای من
وقتی که نیست خاک رهت, سر برای چه؟
وقتی که نیست در حرمت, پر برای چه؟
اهل کرم مقابل در ایستاده اند
با این وجود پس, زدن در برای چه؟
وقتی تو سفره حسنی پهن کرده ای
پس سرزدن به سفره دیگر برای چه؟
گر تو ادامه علی کوفه نیستی
پس آمده ست این همه لشگر برای چه؟
ای خاک بر سر همه, تاج سرم شکست
افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟
مغرب نیامده ست هنوز ای موذنم
بالای نیزه رفته ای آخر برای چه؟
ما سعی میکنیم ولی یک عبا کم ست
اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟
عمه اگر برای من و تو نیامده ست
پس دست برده است به معجر برای چه؟
ای سایه تو بر سر عمه, بلند شو
به احترام معجر عمه بلند شو
علی اکبر لطیفیان
#حضرت_علی_اکبر
جُرعه جرعه مِی زدم کم کم شدم مستِ علی
کار و بارم را خدا داده خودش دستِ علی
بی علیِ مرتضی ذرّه که نَه... هیچم خدا
هستی ام نذرِ ولایت هستم از هستِ علی
حضرتِ حق عرش را چون طاقِ ابرویت کشید
اوجِ مخلوقات خالق دل به تو بسته علی
ذکرِ تو باشد دوایِ دردهایِ لاعلاج
آسمانها دم گرفت آرام و پیوسته... علی
عاشقانه دم زده از عشقِ تو پروردگار
"لافَتی اِلّا علی لاسَیف اِلا ذوالفقار"
بی بهانه می شود مدحِ تو را آغاز کرد
در هوایت پَر زد و در آسمان پرواز کرد
حضرتِ ارباب در شادی و غم بعد از خدا...
نامِ حیدر بُرد هر جا کامِ خود را باز کرد
آمده دنیا علیِ ابنِ حسینِ ابنِ علی
با همین ترکیب شاهِ کربلا اعجاز کرد
اوّلین فرزندِ دلبندِ خودش را عشقِ ما...
زد به نامِ نامیِ تو عشق را آغاز کرد
ذکرِ میلادِ علی اکبر شده با افتخار
"لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار"
شاهِ دین دارد پسر یا تاجِ سر دارد به سر
دور تا دورِ همین گهواره می چرخد قمر
"اِن یَکادی" عمّه جان می خواند و گوید خدا...
دور گردان از گلِ لیلا... بلا... بَردار شَر
برقِ چشمِ او شبیهِ برقِ چشمِ حیدر است
چشمِ حق وا شد منافق نعره زد "اَینَ المَفَر"
جانِ من قربانِ آهنگِ اذانِ کربلا
دارد این تکبیر رویِ قلبِ هر عاشق اثر
نغمه یِ فرزندِ شاهِ کربلا در کارزار
"لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار"
همدم و همسنگر و همراهِ ساقیِ حرم
اوّلین و آخرین اُمّیدِ روزِ محشرم
ادامه مطالب👇
از اَزل دلداده و دلبسته یِ مولا شدم
تا اَبد از سینه زنهایِ علیِ اکبرم
پیشِ پایِ حضرتِ ارباب جا دارد علی
گرد و خاکِ پایِ شش گوشه رویِ چشمِ تَرَم
هر شبِ جمعه زیارت می روم با پایِ دل
بغضِ سنگینِ گلو را می کِشم سویِ حرم
زد به قلبِ معرکه مثلِ یَلِ دُل دُل سوار
"لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار"
می شود جایِ حرم اینجا بخوانم روضه را
اسمِ مولا آمد و پرتاب می شد سنگها
بغضِ مولا تیغ شد پیشانیِ اکبر شکافت
می چکد خون رویِ چشمِ اسبِ او واویلتا
می شود قیچی سپاه و می رسد قیچی به آه
می شود تابوتِ این صد تا علی... یک بوریا
ای جوانانِ بنی هاشم بیائید از حرم
غیرتی ها عمّه جانِ ما کجا؟! صحرا کجا؟!
ندبه می خواند حرم سَر می شود این انتظار
"لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار"
حسین ایمانی
#سرود زیبا ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان _کربلایی مهدی رسولی•✾•
قالَ الحِیدر اَبوترابٌ
اَصحابُ المَهدِيِّ شَبابٌ
ای جَوُونِ حسین، منم جَوُونم
ای جَوُونِ حسین غمت به جونم
ای جَوُونِ حسین، دعا کن امشب
من خودم رو به آقام برسونم
دعا کن که تو بی نشونیم بیادُ
دعا کن که تویِ جَوُونیم بیادُ
دعا کن که بی پرده نور و ببینم
دعا کن که صبح ظهور و ببینم
قالَ الحِیدر اَبوترابٌ
اَصحابُ المَهدِيِّ شَبابٌ
ای جَوُونِ حسین، من و صدا کن
ای جَوُونِ حسین، من و نگاه کن
ای جَوُونِ حسین، برای این که
یار مهدی بشم من و دعا کن
دعا کن که این انتظار سر بیادُ
دعا کن که این جمعه از در بیادُ
دعا کن برای جِنابِش بمیرم
دعا کن که پای رِکابِش بمیرم
قالَ الحِیدر اَبوترابٌ
اَصحابُ المَهدِيِّ شَبابٌ
.
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان _حاج محمدرضا طاهری•✾•
چشمانمان بر دستِ ذره پرورِ لیلاست
مستیِ ما از نامِ مستی آورِ لیلاست
یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاجِ سَرِ لیلاست
دل می تپد وقتی که حرف از دِلبَرِ لیلاست
کوریِ چشمِ هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوب مان ما را به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبالِ خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشنِ فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوت نامه، لطفِ دیگرِ لیلاست
امشب برای شمسِ دین قرصِ قمر آورد
بانو برایِ شاهِ عالم شیرِ نر آورد
یک دسته گُل ، یک پارچه آقا ، پسر آورد
صاحب نَفَس ، صاحب لَوَا , صاحب جِگر آورد
میلادِ مولودِ سراپا اَطهرِ لیلاست
از مقدمش شهر مدینه نور باران شد
گهواره اش را عمه اش گهواره جنبان شد
از بَرکَتش هِجر پیمبر نیز آسان شد
با اِقتدا بر چشم او مادر مسلمان شد
با این حساب او حضرتِ پیغمبرِ لیلاست
در مَرتَبَت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کَمال احمد
در بینِ میدان مرتضی و در جمال احمد
اَبرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولودِ مدینه مَحشرِ لیلاست
"وَاللَّیْل" قطعاً مِدحَتِ گیسوی او باشد
مصداقِ نابِ "وَالضُّحَى" هم رویِ او باشد
عرشِ خدا مدهوشِ عطر و بوی او باشد
"إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ" اش سوی او باشد
شَمس و ضُحا و قدر و نور و کوثرِ لیلاست
با یک نظر از مُهرِ تربت باده میسازد
سجادها از وصله ی سجاده میسازد
"قَد قامِتِ…" او قبله را آماده میسازد
با یک نَفَس صدها مؤذن زاده میسازد
الله اکبر ، او علیِ اکبرِ لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعره هایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثلِ سپهداران به تنهایی
شیرِ حسین بن علی و حیدرِ لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عمویِ خویش سقا میشود گاهی
جمعِ تمامِ آینه ها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جَعفرِ لیلاست
با روضه اش رازِ پریشانیِ شش گوشه ست
مرثیه ی همواره طوفانیِ شش گوشه ست
هم رونقِ شبهای روحانیِ شش گوشه ست
هم شک ندارم باعث و بانیِ شش گوشه ست
کرببلا سرمستِ سیبِ نوبرِ لیلاست
قطعا تحمل کردنِ زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیزِ نیمه جان سخت است
راهی شدن تا کوفه ی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آورِ لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پُشتِ مَرکب بی هوا افتاد
با "یا أبا!"یش وِلوِله در خیمه ها افتاد
این اِرباً اِربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلایی ها! جوانِ پرپرِ لیلاست
#شاعر علیرضا خاکساری
Taheri_2_Babolharam_Net.mp3
5.63M
⊱┄═┅
#السلامعلیڪ_یاعلےاڪبر_ع
وقتے ڪه باز میڪنے از رخ نقاب را
بیچاره میڪنے زِ پِے اٺ آفتاب را
چشم پدر زِ شوق وشعف برق میزند
وقتے سلام میڪنے عالیجناب را
.
🕊✨مدح خوانی _بحر طویل_ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر و روزِ جوان سید مجید بنی فاطمه✨🕊
•
همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غرهی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا اینهی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علیاکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینهی طلعت طاهاست، بگو دستهگل فاطمهی امابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینهی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهرهی گل روی رسول دو سرا را.
خانهی یوسف زهراست زیارتگهِ پیغمبر اکرم، نگهِ آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دلآرایِ محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گرهخورده دلِ نورِ دل فاطمه بر طرهی مویش، شده جا در بغل عمه و آغوشِ عمویش، نگهِ ماه بنیهاشمیان بر گلِ رویش، نفسش نفخهی صور و نگهش آینهی نور و قدش نخلهی طور و به دَمَش مُعجزِ عیسی، به لبش منطق موسی، همه ماتش، همه مستش، همه دادند به هم دست به دستش، همه گلبوسه گرفتند ز پیشانی و لعلِ لب و خورشید جمالش، همه دادند سلامش، همه دیدند به مهرِ رخ او وجه ِخدا را.
نِگه از دامن مادر به گلِ روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجّلای الهی شده چون شعلهی افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنَش ایهی ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینهی پاکش هدف تیر شود، طعمهی شمشیر شود، با نِگه خود به پدر کرده ز گهواره اشارت که منم کشتهی راهت، تو رسولُاللَّهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالَم هستی علیاکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودکِ شیری که ز شیری دلِ خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که در عالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه! از جام تَولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.
چه برازنده بود نام علی بهرِ من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پُر از تاب و تبِ تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلبِ تو، به جز این نیست که باشد حَسبِ من، حسب تو، نسب من نسب تو، به خدا مثل علی در صفِ پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کربوبلا حیدر ِکرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عِزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان! من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا میدهم امروز که فردا به صف کربوبلا یار حسینم، عجبا مینگرم در بغلِ مادر خود معرکهی کربوبلا را.
✍شاعر:استاد سازگار
🔴
Banifatemeh-Milade Hazrate Ali Akbar1396-002.mp3
2M
🕊✨مدح خوانی _بحر طویل_ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر و روزِ جوان
سید مجید بنی فاطمه✨🕊
🕊💕 مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام به نفسِ حاج محمد یزدخواستی💕
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
در بین زمین و آسمانها و کُرات
در بین مناجات و تمام کلمات
زیباتر از این ذکر ندیده است کسی
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن
جمال بیمثال حیّ سرمد را تماشا کن
در اقطاع زمین خُلدِ مُخَلّد را تماشا کن
محمّد را محمّد را محمّد را تماشا کن
ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی
جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی
مبارک باد بر ثارالله این جانِ حسین است این
ببوسیدش بخوانیدش که قرآنِ حسین است این
دُرِ دریای رحمت زیب دامان حسین است این
چراغ ماه، یا خورشید تابان حسین است این؟
شگفتـا در جمال او، جمال کبریا بینم
حسن بینم، علی بینم، نبی بینم،خدا بینم
امیرالمؤمنین جدّ و علی شد نام نیکویش
صدای «یا علی» آید به گوش از تار هر مویش
علی خصلت،علی هیبت،علی خُلقش،علی خویش
عجب نبْوَد که بابا بوسه آرد بر دو بازویش
علی ای نَفْس پیغمبر! پیمبر بین، پیمبر بین
به روی دست لیلا حضرتِ عباسِ دیگر بین
خداوندا چه خوانم گر نخوانم روح ایمانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
دهان و چشم و ابرو، کوثر و تطهیر و فرقانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
وجودش از وجود رحمة للعالمین گوید
یقین دارم که صورتآفرینش آفرین گوید
سزد تا خاتم پیغمبران گوید ثنای او
عجب نبْوَد اگر جبریل وحی آرد برای او
دوای درد جان اهل دل در خاک پای او
بهشت روح ثارالله حسن دلربای او
امیرالمؤمنین، زهرا، پیمبر دوستش دارد
امام مجتبی همچون برادر دوستش دارد
قیامت قامتان بستند قامت بهر تعظیمش
هزاران بوذر و مقداد و سلمانند تسلیمش
سر و جان همه خوبان عالم باد تقدیمش
علوم اوّلین و آخرین محتاج تعلیمش
نبی را نورعین است این چراغ عالمین است این
حسینبنعلی را جان، علیبنالحسین است این
چه قرآنی که با قرآن توانی کرد تفسیرش
چه خورشیدی که از خورشید دل برده است تصویرش
به هنگام رجز تکبر مینازد به تکبیرش
شجاعت رنگ میبازد به پیش برق شمشیرش
کرامت خشتی از کویش،دعادائم دعاگویش
ادب خاک کف پایش،شرف ریگ ته جویش
الا ای خضرِ رحمت تشنهکامِ لعلِ لبهایت!
خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت
زیارت نامۀ زوار ثارالله، سیمایت
حسین ابن علی گردیده محو قد و بالایت
جلال احمد و آلت، جمال الله تمثالت
سر و جان، خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت
تو وجه اللّهی و از احمد مختار دل بردی
تو سیف اللّهی و از حیدر کرار دل بردی
تو از خون خدا در مکتب ایثار دل بردی
تو حتی از عدو در عرصۀ پیکار دل بردی
تو تا صبح قیامت نور دادی خلق عالم را
تو از بار مضامین سبز کردی نخل «میثم» را
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
🕊💕مدح خوانی ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام به نفسِ حاج میثم مطیعی💕
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب ، قرمزِ اُخرا
کأنَّ المصطفی قد عادَ یولَد مرّةً اُخرا
یقین ، روحِ محمّد رفته در جسم ِعلی اکبر
اگر ما می پذیرفتیم مفهوم ِتناسخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را
سپاه شمرِ کافرکیش، ماتِ جلوه ی حُسنش
سوارِ اسبِ خود، وقتی نمایان می کند رخ را
به جُرم ِ چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم!
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
عطش، آتش شد اما ، با لبِ بابا گلستان شد
چنانکه آتشِ نمرود، ابراهیمِ تارُخ را
↫