eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی خواهم بِرَنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متّهم دارد؟!
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها تو روضه ی مادر باید همه وجودمون خرج بشه، باید مثل علی استخون هامون هم درد بگیره، آخه روضه روضه ی ناموسه، دردِ استخوان داره...* نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می ساخت هرگز کسی اینگونه‌ دردسر، نمی خواهد مادر تَقَلّا می کند قدری رها گردد دیوار پیله کرده، میخِ دَر نمیخواهد ـــــــــــــــ داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد نوزده سالگی‌ات قسمت ما حیف نشد چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم می‌شود تا دو سه خط روضه بخوانم : ای داد *جگرم داره میسوزه، هنوز داره یادم میآد، طناب انداختن گردنِ من، میکِشیدن، چهل تا نامرد رحم نکردن، جلو چشام زنم رو زدن...* همه‌ی شهر به اُفتادنمان خندیدند همه دیدند که پاشید تَوانم ای داد هفت جای بدنت تا در مسجد بشکست و نمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد *شیشه ی عُمرم رو جلوم خُرد کردن...* همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد دَرِ خیبر ، صفِ دشمن؛ همه هیچ این غم را نتوانم نتوانم نتوانم ای داد حسن لطفی ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیرِ من آسمانی بمان اگر می شود می توانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان *فاطمه نانِ خانه رو که پخت، گفت: فضه من میرم داخل حجره، اگه صدام زدی و جواب ندادم بدون به دیدارِ بابام رسول الله رفتم، آرام فاطمه رفت، پارچه ای روی خودش انداخت، فضه میگه: بعد از دقایقی صداش زدم"یا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰه" جواب نیومد" یا بِنْتَ خَدِیجَةُ الْکُبْرَی" هیچ صدایی نمیآد، وارد حجره شدم دیدم بعد از این همه درد کشیدن آروم خوابیده، همون لحظه حسنین وارد شدن، مادرمون کجاست؟ گفتم: آقازاده ها! خوابیده مادر، گفتن: فضه! کی دیدی مادرِ ما توی این موقع روز خواب باشه؟ گفتم: آقازاده ها! خدا صبرتون بده، دو تایی اومدن تو حجره، خودشون رو انداختن رو مادر... گفتم: آقازاده ها برید باباتون علی رو خبر کنید، این دوتا آقا زاده ها دوان دوان، نفس نفس میزدن، گریه می کردن، هق هق می کردن، رسیدن جلو دَرِ مسجد، بابامون علی رو صدا کنید... شیخ عباس قمی نوشته: وقتی امیرالمؤمنین اومد تو چهارچوبِ دَرِ مسجد ایستاد، حالِ این بچه هارو که دید فهمید چه خبر شده همونجا غش کرد، آب به صورتِ علی زدن، امیرالمؤمنین به هوش اومد، هی تا خونه چند بار خورد زمین، بلند میشد، اومد رسید بالا سَرِ خانومش، دست بُرد زیرِ سَرِ فاطمه، فاطمه جان! دید جوابی نمیده زهرا، فاطمه جان! من پسر عموتم، جوابی نداد، اشکِ علی سرازیر شد، فاطمه جان جوابِ من رو بده من علی هستم، اشکش چکید رو صورتِ خانوم، به امر خدا زهرا برگشت، چشای بی بی باز شد، فقط برا دلِ علی برگشت...
ㅤ شیر عرب که لرزه به ارکان کفر زد ! کِشتی شکست خورده ی هجران فاطمه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ: 🔺 نماهنگ صلاة الفراق 🔹بامداحی مهدی رسولی ویژه ایام شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)
کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند عرب خالقی
گذشته نیمه اى از شب، دریغا رسیده جانِ شب بر لب، دریغا چراغ خانه مولاست، خاموش که شمع انجمن آراست خاموش فغان تا عالم لاهوت مى رفت به روى شانه ها، تابوت مى رفت على زین غم چنان مات ست و مبهوت که دستش را گرفته دست تابوت! شگفتا! از على، با آن دلیرى کند تابوت زهرا، دستگیرى! به مژگان ترش یاقوت مى سُفت سرشک از دیده مى بارید و مى گفت که: اى گل نیستى تا بوت بویم مگر بوى تو از تابوت بویم جدا از تو دل، آرامى ندارد على بى تو دلارامى ندارد چنان در ماتمش از خویش مى رفت که خون از چشم غیر و خویش مى رفت که دیده در دل شب، بلبلى را که زیرِ گل نهان سازد گلى را ز بیتابى، گریبان چاک مى کرد جهانى را به زیر خاک مى کرد على با دست خود، خشت لحد چید بساط ماتم خود تا ابد چید دل خود را به غم دمساز مى کرد کفن از روى زهرا باز مى کرد تو گویى ز آن رخ گردیده نیلى به رخسار على مى خورد سیلى! از آن دامان خود پر لاله مى کرد که چون نى، بندبندش ناله مى کرد على، در خاک زهرا را نهان کرد نهان در قطره، بحر بى کران کرد گُل خود را به زیر گِل نهان دید بهار زندگانى را، خزان دید شد از سوز درون، شمع مزارش على با آب و آتش بود کارش! چنان از سوز دل، بیتاب مى شد که شمع هستىِ او، آب مى شد غم پروانه اش، بیتاب مى کرد على را قطره قطره آب مى کرد چو بر خاک مزارش دیده مى دوخت سراپا در میان شعله مى سوخت مگر او گیرد از دست خدا، دست که دشمن بعد او، دست على بست مجاهدی (پروانه)
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی 🔸شاعر:
در گوشه یِ یک اتاق منبر دارم تصویرِ به آتشِ زدنِ در دارم هر سال به یادِ فاطمه در خانه مرثیه یِ جمع و جورِ مادر دارم
در عزای مادرت یابن الحسن، یک دم بیا تا نپرسند این جماعت، بانی مجلس کجاست صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان
هر ‌دم به ‌ضر‌یحِ بی ‌نشانت ای ماه بسته ‌ست دخیل قلبِ من با هر آه عمریست ‌تپش ‌هایِ دلم می‌گوید یا فاطمه ا‌شفعی لنا عندالله #
حاج غلامرضا سالار کانال ذاکرین آل الله(علیهم السلام اجمعین): گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود ناگفته های شوهر و زن گفته میشود حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود دست مرا که بست به دستت قلاف زد! در این ورم خجالت من گفته میشود یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ حتما دلیل بغض حسن گفته میشود تب کردن از علائم آتش گرفتن است حال تو از حرارت تن گفته میشود  ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط... به چند استخوان که بدن گفته میشود! شانه بزن که درد دل بچه ها به تو درلحظه های شانه زدن گفته میشود روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی.. روزی به چادر تو کفن گفته میشود 🔸شاعر: ____
. ‍ ‍ 🔷🔷🔷🔷🔷 کجای روضه ایی، ای ماه بی نشون دستم بدامنت،یا صاحب الزمون دورت بگردمو، دوای دردمو برای تو ولی یه بار کاری نکردمو امشب برای تو، برا رضای تو اشک خجالت از گناهامو آوردمو آقای خوب من آقای خوب من یه بار نگام بکن، به جون مادرت جوونیمون فدا، اون چشمای ترت تو صاحب منی، میشه نگام کنی توی قنوت سحرت یه بار دعام کنی منم یه سر به زیر، دست منم بگیر کاشکی که از گناه خودت منو جدام کنی آقای خوب من آقای خوب من جز در خونتون، جایی نمی رمو آرزومه که من، برات بمیرمو روضه بخون برام، با اشک و سوز و آه از اون تنی که بردنش میون قتلگاه خنجر کشیدنو، حلقو بریدنو جلوی چشای خواهری که مونده بی پناه غریب مادرم غریب مادرم حسین کریمی نیا✍ 👇
گریه‌های فاطمه زهرا سلام الله علیها: عرش را به لرزه می‌انداخت اما مردم غافل شهر را از خواب بیدار نکرد!! زخم‌هایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود که‌در این دنیا کشیدى. درد تو از زخم دیگری بود ... شهادت مظلومانه تو آغاز شهادت‌های پی در پی تاریخ بود. فاطمه سلام الله علیها رایحه بهشتی است‌ که مشام کفر ، هرگز او را حس نخواهد کرد‌. مادر جان : هرگز شما را رها نخواهم کرد، وگرنه گمراه خواهم شد ...
مدینه در سکوتی مبهم و حُزن‌آور است، امشب گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب چنین می‌گفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا که یابن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم که بر طفلان بی‌مادر، دلم در آذر است، امشب به یک‌سو مجتبی در اشک و در یک‌سو حسین‌ او نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب ز داغ بانوی محشر، تو ای "خادم"! مگو دیگر که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب عرفانی «خادم»
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است یک شب برای شست و شوی این بدن کم است بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است در زیر پارچه ورمش گم نمی شود آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است باید چگونه جمع کنم این بساط را فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است مسمار را خودم زده بودم به تخته ها باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است گیرم حسین دق نکند این چنین ولی گریه بدون داد برای حسن کم است آئینه آمدی و ترک خورده می روی یعنی برای بردن تو چهار زن کم است پیراهن حسین که کارش تمام شد پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدا این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است اکبر لطیفیان
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود بی وجود تو صفا در در گلشن عقبا نبود جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب بی تو جز خون جگر در دیده زهرا نبود دخترم روزی که من دست علی دادم تو را جای پنج انگشت سیلی بر رخت پیدا نبود بر رخ زهرا نقش این سیلی گواهی می دهد از علی مظلوم تر مردی در آن دنیا نبود دخترم روزی که بر ما رخت سیلی زدند هر چه می پرسم بگو آیا علی آنجا نبود جان بابا بود اما دستهایش بسته بود هیچ کس در بین دشمن یار آن مولا نبود دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند در میان کوچه آیا زینب کبری نبود سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•بمیرم که تو بستر افتاده ای... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها بمیرم که تو بستر افتاده ای برا رفتن انگار که آماده ای  ازم رو نگیری شب آخری تویی که فقط همدم حیدری  نداری تَوُونی دیگه نیمه جونی  نرو از کنارم تو خیلی جَوُونی  سکوتت رو بشکن بزن حرفی با من عزیزم نمیشه ازت دل بریدن چه روزای سختی شده  دل نگرون بچه هام  چه شهریِ هر جا میرم  بهم نمیدن جواب سلام  حیدرو تنها نذار... حسن که نگفت از تو‌کوچه برام واسه اینکه بیشتر نشه غصه هام غمت رو‌ تو‌دیگه نریز تو دلت بگو‌ از توی کوچه و قاتلت بگو‌ که یه نامرد تو اون روز پردرد چطور اومد و‌ چادرت رو لگد زد بگو از چشِ تار، کبودیِ رخسار بگو‌چی شد اون روز که خوردی به دیوار با کینه ی از من اومدن سیلی به روی تو زدن دیگه نرفت از اون به بعد یه خواب راحت حسن نمازات عزیزم‌نشسته شده بمیرم‌ که پهلوت شکسته شده اینا از همون روز که پشت در تو رفتی که باشی برا من سپر رسیدن با هیزم در خونه مردم توی اون شلوغی صدای تو‌ گم‌ شد تا بال وپرت سوخت دل دخترت سوخت تو بودی تو آتیش ولی حیدرت سوخت زندگیم وبهم زدن تا که لگد زدن به در در افتاد و رد شدن از روی تنت چهل نامرد صدای در، دری که تو شغله سوخت دری که میخ و‌ توی سینه دوخت صدای جیغ، تویِ خاکستر و دود کی میدونه، چرا تمام صورتت شده کبود یا زهرا ...
|⇦•اسوه ي من مادرمه... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها قالَ المَهدی في إبنةِ رَسولِ الله لي اُسوَةٌ حَسَنه اسوه ي من مادرمه مادر من باورمه بهشته منه زیر پاش نفس میکشم با دعاش میمیرم میمیرم میمیرم براش منم وارثِ عزت فاطمی منم وارثِ غیرت فاطمی منم وارثِ قدرت فاطمی منم وارثِ شجاعت فاطمی اَنَا المَهدی.... قالَ المَهدی في إبنةِ رَسولِ الله لي اُسوَةٌ حَسَنه اسوه ي من مادرمه مادر من باورمه ای اصل اذانم علی ای نام و نشانم علی ای جانم ای جانم ای جانم علی منم وارثِ هیبت حیدری منم وارثِ شوکت حیدری منم وارثِ صولت حیدری منم وارثِ ولایت حیدری اَنَا المَهدی.... قالَ المَهدی في إبنةِ رَسولِ الله لي اُسوَةٌ حَسَنه اسوه ي من مادرمه مادر من باورمه
|⇦•محاله که نشنوم صداتو... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها محاله که نشنوم صداتو، پسرعمو نمیشه یادم بره غماتو، پسرعمو محاله خودم نشم فداتو، پسر عمو نمیشه که جون ندم براتو، پسر عمو واللهِ لااُکَلِّمُ با اونکه دست تو رو بست و جفا کرد واللهِ لااُکَلِّمُ با اونکه پاشو توی این خونه وا کرد واللهُ لااُکَلِّمُ با اونکه توی دلت آتیش به پا کرد موندم به پایِ غمت موندم برایِ غمت تنها نموندی علی زهرا فدایِ غمت... دلیلِ قیام من تو هستی، پسرعمو شکوهِ پیام من تو هستی، پسرعمو خروش کلام من تو هستی، پسرعمو همیشه امام من تو هستی، پسرعمو من راضی نمیشم از اونکه با غم تو رو توی خونه نشونده من راضی نمیشم از اونکه امروز من و پای این در کشونده من راضی نمیشم از اونکه هر روز دل تو رو می سوزونده من رو تو خونه زدند با هر بهونه زدند دیدی چطوری منو با تازیونه زدند زهرا فدای غمت... محاله که تو خطر نباشم، پسرعمو زحال تو باخبر نباشم، پسرعمو نمیشه که پشت در نباشم، پسرعمو محاله برات سپر نباشم، پسرعمو از یادم نمیره این خونه جای همه فقرا بوده هر روز از یادم نمیره این در که سوخته روی همه وا بوده هر روز از یادم نمیره جبراییل اينجا منتظر ما بوده هر روز اومد سپاهه خزون شد باغمون پُرِ خون من تا همیشه علی بیزارم از همه شون زهرا فدای غمت... تا حالا دروغ ازم شنیدی؟ پسرعمو تا حالا بدی ازم تو دیدی؟ پسرعمو تا حالا هواتو خیلی داشتم، پسرعمو تا حالا برا تو کم نذاشتم، پسرعمو من هیچ موقع ازت نخواستم چیزی به خدا تو نه سال زندگی من هر کاری هم ازم براومد، کردم تو رو نبینم، تو شرمندگی در می سوخت و منم تو آتیش سوختم این سوختنِ اوج بندگی بازوم شکسته شده پهلوم شکسته شده نامرد یه جوری زده اَبروم شکسته شده زهرا فدای غمت...
|⇦•محاله که نشنوم صداتو... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها محاله که نشنوم صداتو، پسرعمو نمیشه یادم بره غماتو، پسرعمو محاله خودم نشم فداتو، پسر عمو نمیشه که جون ندم براتو، پسر عمو واللهِ لااُکَلِّمُ با اونکه دست تو رو بست و جفا کرد واللهِ لااُکَلِّمُ با اونکه پاشو توی این خونه وا کرد واللهُ لااُکَلِّمُ با اونکه توی دلت آتیش به پا کرد موندم به پایِ غمت موندم برایِ غمت تنها نموندی علی زهرا فدایِ غمت... دلیلِ قیام من تو هستی، پسرعمو شکوهِ پیام من تو هستی، پسرعمو خروش کلام من تو هستی، پسرعمو همیشه امام من تو هستی، پسرعمو من راضی نمیشم از اونکه با غم تو رو توی خونه نشونده من راضی نمیشم از اونکه امروز من و پای این در کشونده من راضی نمیشم از اونکه هر روز دل تو رو می سوزونده من رو تو خونه زدند با هر بهونه زدند دیدی چطوری منو با تازیونه زدند زهرا فدای غمت... محاله که تو خطر نباشم، پسرعمو زحال تو باخبر نباشم، پسرعمو نمیشه که پشت در نباشم، پسرعمو محاله برات سپر نباشم، پسرعمو از یادم نمیره این خونه جای همه فقرا بوده هر روز از یادم نمیره این در که سوخته روی همه وا بوده هر روز از یادم نمیره جبراییل اينجا منتظر ما بوده هر روز اومد سپاهه خزون شد باغمون پُرِ خون من تا همیشه علی بیزارم از همه شون زهرا فدای غمت... تا حالا دروغ ازم شنیدی؟ پسرعمو تا حالا بدی ازم تو دیدی؟ پسرعمو تا حالا هواتو خیلی داشتم، پسرعمو تا حالا برا تو کم نذاشتم، پسرعمو من هیچ موقع ازت نخواستم چیزی به خدا تو نه سال زندگی من هر کاری هم ازم براومد، کردم تو رو نبینم، تو شرمندگی در می سوخت و منم تو آتیش سوختم این سوختنِ اوج بندگی بازوم شکسته شده پهلوم شکسته شده نامرد یه جوری زده اَبروم شکسته شده زهرا فدای غمت...