eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
269 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
💢پوستر دو شهید والامقام مهدی امینی مهر و سیروس درخشان فر که روز گذشته در درگیری با سوداگران مرگ به درجه رفیع شهادت رسیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خودتو بیمه‌‌ ی امام زمان کن... تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان، می نشینی بگو یا صاحب الزمان، برمی‌خیزی بگو یا صاحب الزمان، صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن، شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب. شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی... و خود امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن. ♥ 💐نذر سلامتی و آمدنش صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می گفت: مگه امام حسین الان تو بهشت نیست؟! پس چرا اینقد براش گریه می کنین و تو سر خودتون می زنین❓ 1⃣ قسمت اول پاسخ به شبهات محرم شبهاتی که این روزها وارد ذهن نوجوان ما کردند... پاسخ شبهه اول رو ببین و نشر بده به تمام دوستات ( باهم یک گردان بزرگ میشیم👌) ✅ ۵ دقیقه هم منبر هم روضه 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ برای لحظاتی ارتباطش با زمین قطع میشود در کما که بوده ، کمی از چیزهایی که اینجا رخ میداده را در حال بیهوشی میدیده ، کمی هم چیزهایی که برای ما نا مفهوم است میگوید : برایم همیشه سوال بود چرا مسئله ی اشک بر امام حسین (ع) این قدر مهم است؟ مگر این اشک چه کمکی میتواند به جهان بکند؟ این را آنجا دیدم. و علتش را دریافتم... https://eitaa.com/Arbabhosyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رها_کن_عمه_دستمو،_عمو_به_والله_بی_گناهه.mp3
5.7M
📝 عمو به و‌الله بی‌گناهه 🎤 کربلایی‌جواد ▪️ویژه ؛محرم۱۴۰۲ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
روضه عبدالله بن الحسن(3).mp3
5M
📝روضه حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیه 🎤 ◾️مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام سلام الله علیهما ▪️ویژه ؛محرم۱۴۰۲ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
Kashani-Shab04Moharram1402.mp3
37.79M
🎤حجت الاسلام 📅شب چهارم محرم ۱۴۰۲ 📌 هیأت آیین حسینی ▪️ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
03-21-30-4.mp3
980K
📝شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 🎤حجت الاسلام ▪️ویژه ؛محرم۱۴۰۲ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12-mirzamohammadi-rozehshabe5(rasekhoon.net).mp3
13.55M
📝روضه‌ حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیه 🎤 سلام الله علیهما ▪️ویژه ؛محرم۱۴۰۲ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
14_1389_shab5_Ruze_Moteei_148259.mp3
8.49M
📝حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیه 🎤حاج میثم سلام الله علیهما ▪️ویژه ؛محرم۱۴۰۲ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
🏴 اشعار ______________ نگاهِ ملتمس‌اش تا به آن کران اُفتاد زد آنقدر به زمین پا  که نیمه‌جان اُفتاد حرارتِ جگرِ عمه‌اش  تنش سوزاند کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است به ناله گفت مَرو  عمه از توان اُفتاد گرفته بود که ناخن  به صورتش  نزند ولی به چهره‌اش از زخمها نشان اُفتاد همینکه دید رهایش نمی‌کند عمه به روی سینه‌ی خود زد  به الامان اُفتاد نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد * * * یتیم گریه کند عرش را بهم بزند به گریه‌های یتیمانه‌ای چُنان اُفتاد... که عمه دید حسن را میانِ کوچه‌ی تنگ کنارِ مادرش  آنجا به سر زنان اُفتاد کشید بازوی خود را دوید تا گودال سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد در ازدحامِ حرامی چه سخت رد می‌شد که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد میان شهیه‌یِ اسبان و نعره‌های هجوم نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد رسید در تَهِ گودال روبروی سنان میانِ حرمله و شمر و ساربان  اُفتاد عمو به خاک و سرش روی دامن باباست کنارِ این دو   زنی با قدی کمان اُفتاد همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد 🔸شاعر: ========================
🏴 اشعار ______________ نیست چون هیچ‌کسی دور پیمبرزاده... همه امیدِ عمو کیست؟! برادرزاده! اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز گرچه افتاده ابالفضل، حسن مانده هنوز یازده سال عمو جان پدر من بودی مثل پروانه فقط دور و بر من‌ بودی بیشتر از علی‌اکبر نظرت بر من بود جای من مثل پسرهات برآن دامن بود زودتر از پسرت لقمه به من می‌دادی با تماشام سلامی به حسن می‌دادی به تنم قبل همه جامه‌ی نو پوشاندی تا که خوابم ببرد در بغلم می‌ماندی خاطرت هست نشستی به کنارم سحری... قول دادی که مَرا هم ببری هر سفری؟ حال امروز چه رخ داده امیر دوسرا می‌سپاری به حرم تا که بگیرند مرا؟! فکر کردی بروی من به حرم می‌مانم؟! بی‌خیال تن زخم پدرم می‌مانم؟! دارم از دور به اوضاع تنت می‌نگرم نیزه‌ای بر کمرت خورد که خم شد کمرم صورتت زیر لگد مانده و پاخورده شده سینه‌ات از اثر چکمه‌ای آزرده شده مست‌ها دوروبرت نعره‌ی مستانه زدند نیزه‌ها گیسوی خونین تو را شانه زدند نیزه را داخل پهلوی تو کج می‌کردند بعد باهم به سر قتل تو لج می‌کردند قصد دارند سرت را ز قفا قطع کنند آمدم جای سرت دست مرا قطع کنند ** حسنی‌ها همه یک روضه‌ی سنگین‌ دارند همه یک خاطره با بازوی خونین دارند... 🔸شاعر: ========================
🏴 اشعار ______________ کاش فریاد بر سرش نکشد به روی خاک، پیکرش نکشد دشمنش را بگو که حداقل عمویش را برابرش نکشد دست خود را دهد ز دست ولی دست از عشق دلبرش نکشد گرچه جانی نمانده در بدنش منت از شمر و لشکرش نکشد کاش می‌شد که حرمله در سر نقشه‌ی ذبح حنجرش نکشد بگذریم از تمام این‌ها، کاش کار به بردن سرش نکشد 🔸شاعر: ========================
اینکه میگید اعتقاد من به امام حسین(ع) ربطی به حکومت نداره دقیقا حرف کسایی بود که توی کوفه نشستن و به امام گفتن ما وارد سیاست نمیشیم میخواهیم که دین مون بمونه! اعتقاداتمون را فریاد بزنیم و پای حرفمون بمونیم! و نترسیم! مثل حسین بن علی....
متن اشعار و روضه و نوحه های شب ششم‌ محرم توسّل به یتیم امام حسن مجتبی علیه السلام حضرت قاسم بن الحسن ع 👇👇👇👇👇
زمزمه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم به نفس حاج میثم مطیعی می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : سید مهدی سرخان *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد... یا امام‌حسن پسرت اومد مقابل برادرت ایستاد."فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عَلَيه السَّلام قد بَرَزَت،اعتَنَقَهُ"وقتی دید آماده شده،چه آماده شدنی!برادر زاده رو در آغوش گرفت حرفی نزد."وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما"عمو و برادرزاده اونقدر در آغوش هم گریه کردند هر دو بی حال شدند."ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ" دید الان وقت خوبیه.گفت:عمو! اجازه میدی برم جونمو فدات کنم؟"فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ أن يَأذَنَ لَهُ."آقا بهش اجازه نداد.قاسم حرفی نزد به جای اینکه شعاربده عمل کرد. "فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ"اونقدر دستای عمو رو بوسه زد،دید فایده نداره یه وقت افتاد به پای امام حسین."ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ"وقتی خوب دست و پای عمو رو بوسه زد؛گفت:عمو اجازه میدی برم میدان؟یا حسن بن علی!پسرت روانه ی میدان شد.راوی لشکر دشمن داره صحنه ها رو دقیق نگاه می کنه. میگه.." فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ وهُوَ يَقولُ"وقتی وارد میدان شد.الان میخواد رجز بخونه برای دشمن، میگه نگاه کردم،دیدم اشکاش هنوز جاریه.وارد میدان شد.شروع کرد رجز خواندن. " انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن..." اگر من رو نمیشناسید بگم.من پسر امام حسنم.من پسر سبط النبی هستم...
یک مرتبه لحنش عوض شدروضه خوند... اینجا قاسم اومد میدان عمو رو معرفی کنه گفت:"هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن"ساعتی نگذشت؛عمه اشم آمد قتلگاه...هی صدا زد:"هذَا حُسَیْنٌ."حسین رو که معرفی کرد؛گفت:" إِلَی اللهِ المُشْتَکیٰ."اگه از خودم میخوای بپرسی بگم :"وَ بَناتُکَ سَبایا"من رو اسیری می برند.... قاسم جنگ نمایانی کرد."وحَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ."راوی لشکر دشمن،حمید بن مسلم میگه:صورتش مثل ماه بود."وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَةً وثَلاثينَ رَجُلًا..."با همین کودکی ۳۵ نفر رو به درک واصل کرد.رفت میدان،پسر شیرِعرب،پسر فاتح جمل. اینام میدونید که کینه داشتند * راوی می‌گه دیدم، قاسم وقت رفتن پوشیده بود ای وای، تنها یک پیراهن راوی می‌گه دیدم، مولا چه غمگینه وقتی قاسم رو اسب، با سختی می‌شینه «وای، امانتی مجتبی وای، ای وای» راوی می‌گه دیدم، بین اون جمعیّت قاسم از رو مرکب، تا افتاد با صورت "وَ ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَفَلَقَ"شمشیر به سر نوجوون زد.سرش از هم شکاف."وَ وَقَعَ الغُلَامُ لِوَجهِهِ"نوجوون با صورت به زمین افتاد."وَ صاحَ: يا عَمّاه!"این نوجوون با صورت به زمین افتاد. خبر تازه ای نبود.بین این خونواده سابقه داشت.یه روز مادرش بین در و دیوار اتفاقاتی افتاد.خودش فرمود:"وَ سَقَطَت لِوَجهی."زهرای اطهر فرمود من با صورت به زمین افتادم.ماجرا تمام نشد.آقازاده هاآمدند دیدند مادر خوابیده پارچه روی صورت کشیده اسماء مادر ما این ساعت نمی خوابه.اسماء مقدمه چینی نکرد.صدا زد: "يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً"مادرتون نخوابیده."قَد فارَقَتِ الدُّنیا"مادر از دنیا رفت.آقازاده ها رو بلند کرد گفت برید بابا رو از مسجد صدا کنید.اومدند کنار مسجد گریه می کردند."وَ رَفَعَا أَصْواتَهُما بِالْبُکاء."بلند بلند گریه می کردنداصحاب آمدند گفتند آقازاده ها چی شده؟بلند داد زدند:"ماتَتْ اُمُّنا فاطِمَه."مادر از دنیا رفت. راوی میگه امیرالمؤمنین تا شنید"فَوَقَع علیٌّ، عَلی وَجْهه"علی با صورت به زمین افتاد. باز هم سابقه داشت باز هم ادامه داشت. سقا رفت آب بیاره.عباس بدون دست با صورت به روی زمین افتاد.علی اکبر باصورت روی زمین افتاد.لحظه های آخر،آقای ما به چپ و راست متمایل میشد.یه اتفاقی افتاد.حسین فاطمه با صورت به زمین افتاد.بازم کار تمام نشد.. قاسم! این رسم خانوادگیه.عمه ت از خیمه ها بیرون آمد.هی بلند میشد.هی با صورت به زمین می افتاد..‌.* راوی می‌گه دیدم، بین اون جمعیت قاسم از رو مرکب، تا افتادبا صورت حمله کردن سمتش، وقتی که ضربت خورد دیدم مولا اومد قاسم رو با خود برد راوی می‌گه دیدم تو آغوش مولا پاهاشو می‌کشید قاسم روی خاکا "وَانجَلَتِ الغَبرَةُ فَإِذا بِالحُسَينِ قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ." گرد و غبار فرو نشست میگه دیدم بالای سر نوجوان ایستاده."وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ"قاسم داره پا به زمین می کشه."ثُمَّ حَمَلَه علی صَدرِهِ"برادرزاده رو بلند کرد، به سینه چسبانید."وَ کَاَنّی اَنظُرُ الی رِجلَیِ الغلام و خُطّانِ الارض" نتونست این بدن رو کامل بلند کنه .سینه اش رو به سینه قاسم چسبانید.این بچه رو می کشید.پاهای نو‌جوون روی زمین کشیده میشد...* دیدم دیدم قدّش هم قدِ مولا شد دیدم خیلی بیشتر قدِ حسین تا شد «وای، امانتی مجتبی وای، ای وای» وای غریب کربلا،حسین... وای... شهید سر جدا،حسین...وای... ای وای...ای وای : امیررضا یزدانی