حسن روحانی ( گفتار سخیف...) :
برای آب خوردنمان هم باید
با #آمریکا "مذاکره" کنیم!
این را ربط بدهید به درسهای
#مکتب_حسین(ع) در عاشورا...
السلام علیک یا اباعبدالله
خورشید میخواهد تورا در یاد بسپارد
یا از خجالت یک قدم هم برنمیدارد
خدا چرا امروز تموم نمیشه ... چرا خورشید اینجور زُل زده به بدن تو حسین جان !؟ ...
میدونید رفقا ، ظهر روز عاشورا ، ابلیس به پیشگاه پروردگار عرض کرد که خدایا ، یادته به من فرمودی سه تا دعای اجابت شده داری ، دوتاشو ازت خواستم یکیشو گفتم طلبم تا بگم ... فرمود بله من هیچ چیزی یادم نمیره ... گفت امروز میخوام حاجت سوممرو بگم ... چی میخوای!؟ ... گفت اینقدر این خورشید رو نزدیک کن ، میخوام سوختن هرچه بیشتر حسینرو ببینم ...
امروز دیگه این ساعتایی که من و شما الان توی جلسه نشستیم ، زینب دیگه رمقی براش نمونده ، امروز همش دویده زینب ... مرتب بین خیمه گاه و میدان رفت و آمد میکرد ، یه بار رفت با حسین علیاکبر رو آورد ، یه بارم رفت سراغ خوده ابی عبدالله ...
شماها چون متصل هستید به این خانواده ، همه خسته اید ، این چند شبه اینجا عزاداری کردید ، منم گفتم شام غریبانی بخونم ...
ای امان از دل زینب ...
من آرام آرام میگم ، ابر چشمان شما طوفانی بباره ، خدا بحق ابی عبدالله نیاد اون روزی براتون که اسم حسین بیاد اشک شما نیاد ، تا فرصت هست به آقا بگو آقا ، هرچی بدی کردم هرجور دوست داشتی تنبیهم کنی بکن ، اما جون زینب چشمای گریان رو از من نگیر ...
خورشید میخواهد ، تورا در یاد بسپارد
یا از خجالت ، یک قدم هم برنمیدارد
ابر نگاه کودکان ، از صبح تا حالا
بر گونههای سوخته یکریز میبارد
بی بی زینب چه قدرتی داره ... بچهداری کنه ، یتیم داری کنه ، عزاداری کنه ، مریض داری کنه ، از همه بدتر امشب میدونی چندتا پای سوختهرو باید ببنده زینب ...
پاهای از برگ گل نازکترِ نازدانههای ابیعبدالله ...
لابلای خیمه هایی که داره میسوزه ...
ای امان از دل زینب ...
آقای من برای شما میخوام این بیت رو بخونم ...
آقا کجایی ، دخترت میخواهد امشب هم
سر روی زانوی پر از مهر تو بگذارد
بابا من عادت دارم تا تو بغلم نکنی نمیخوابم ...
رفقا ما میگیم و میریم ، شما هم میشنوید و رد میشید فقط خدا میدونه چی به سر زینب اومد ...
هی اومد بچه هارو شمرد ... وای ام کلثوم ! یکی دو تا از بچهها کم هستن ، چه خاکی به سرم بریزم ... نگاه کرد دید رقیه هم جزو اوناییه که نیست ...
گفت خواهرم تو حواست به این بچهها باشه، من برم توی این بیابون بگردم ، شب تاریک ....
خانوم سکینه سلاماللهعلیها دست راست زینب ... خانوم سکینه فرمود عمه جان منم بیام منم بگردم ...
یه وقت دیدن سکینه داره میاد ، رقیه رو بغل گرفته ... گفت عزیز دلم کجا بودی ... گفت عمه ، رفتم دیدم کنار بدن بابام ، سر رو سینه بابام گذاشته ...
دل اگر هست ، دلِ زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همت مردانهی دل
توی راه دوتا خواهرا دارن باهم حرف میزنن ، گفت عزیز دلم توی این تاریکی ، چه جوری بابارو پیدا کردی ...
گفت خواهر ، گوشهی خیمه سوخته کِز کرده بودم ، دلم برا بابا تنگ شد ، زیر لب داشتم میگفتم بابا کجایی میخوام توی دامنت بخوابم ... یه وقت دیدم یه صدایی بلند شد بیا عزیز دلم ... دنبال صدارو گرفتم رفتم تا بابامو پیدا کردم ...
خداروشاهد میگیرم همه این حرفارو زدم برای این که آماده بشی بتونم این یه بیت رو بخونم ...
گفت خب ، رفتی پیش بابا به بابا چی گفتی ...
بابا ...
آن گوشوارِ یادگاری را که یادت هست
حالا به جایش زخم، گوشم را میآزارد ...
غروب امروز بود این ناردانه آرام آرام به هوش اومد ... دید سرش توی دامن عمه جانش زینبه ، صدا زد عمه ... عمه یه نفر دنبالم کرد ... گوشوارههامو کشید عمه ... این مصیبت خیلی سنگینه اما جواب زینب سنگین تره ... فرمود عزیز دلم غصه نخور ، عمت هم مثل توئه ...
بابا... نمیدانی چه روزی داشتیم امروز
این دشت تا دنیاست دنیا ، ماجرا دارد
ای کاش میدیدی چگونه میدود عمه
شاید ستون خیمه را برپا نگه دارد
ریختن توی خیمه ها برای غارت ، هرکی هرچی دستش میرسید میبرد ...
راوی میگه حدود ساعت سه و چهار بعد از ظهر بود ، اینا حمله کردن به غارت خیمهها ... نازدانۀ سه ساله طبق عادت همیشه توی خیمه سجاده بابارو پهن کرده ، بابا بیاد برای نماز عصر ، آماده نشسته بابا از میدون بیاد برای نماز ...
تاریخ اینو میگه شمر پردۀ خیمهرو پاره کرد ، وارد خیمه شد ، نازدانه تا چشمش به این ملعون افتاد گفت بابام کجاست ... بیشرف بیحیای بیادب دستشو بلند کرد ، همون کاری که ملعون دومی توی کوچه با مادرش زهرا کرد ...
ای کاش شب میشد ، تمام دشت میخوابید
تا عمه هم خود را به دست گریه بسپارد
کاشکی عمه هم یه فرصت پیدا کنه بتونه بشینه یه کمی برای بابام گریه کنه ، قلبش داره میترکه ...
اما سر رفتن ندارد آفتاب، امروز
از شرم حتی یک قدم هم برنمیدارد
عرض من تمام ... همه شما خسته اید...زبان تشکر هم نداریم از آقا سیدالشهدا ... نمیتونیم درک کنیم که چه عنایت عظیمی آقا بهمون داشت ... دهه عاشورا و مجلس روضه و حسینیه و شب و روز روضه ، گریه برای امام حسین ...
یه وقت هست رفقا ، بچه شما گم میشه ... خیلی ترسناکه خیلی وحشتناکه ... ولی بچهت گم شده ، توی شهر خودت گم شده ... چهارتا آشنا داری رفیق داری میری سفارش کنی بگردن ...
یه وقت هست رفتی دیار غریب ، بچهت گم میشه ، خیلی بیشتر میترسی وحشت میکنی ...
یه وقت هست یه بچه امانت دادن دست تو ... توی یه مملکت غریب هستی ، کس و کارترو کشتن ، اسیر هستی ، بچه امانتیرچ پیدا نکردی ، حالا میگن باید راه بیفتیم بریم ...
به یاد همه گذشتگانی که این شعرو خوندن و گریه کردن و ضجه زدن و ناله زدن و زیر خاکها خوابیدن ، پدران و مادران و همه اونایی که به ما یاد دادن که درِ این خونه باشیم ، هرکسی که هر اندازه این محبت رو به ما یاد داده ، حق معلمی گردن ما داره ، همشون فیض ببرند ... همه نوحه خون باشند ...
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
امشب همه باهم کمک به زینب کنیم ... خسته تر از زینبی ؟! تو که دیگه کتک نخوردی که ... گریه کردی ...
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
بگم بیت بعدیشو یا نه ... سادات به رگ غیرتشون برنخوره ... از من گلهمند نباشن ...
بر تو دخیلیم أیا ساربان ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مَران ، ساربان ساربان
(چرا ؟! ...مگه چیکار دارید؟! ... آخه ...)
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
.
قُلُوبَهُم مَعَک و سُیوفَهُم عَلَیک!؟؟؟؟
قلبها با حسین ، شمشیرها بر حسین؛
اینمیشود #جدایی_دین_از_سیاست!
.
چجوری میتونم، رهات کنم
بذار یه دل سیر، نگات کنم
میخوام تا خود صبح، صدات کنم
ای عشق زینب
چیشد یادگاری مادرت
برادر بگو، چی اومد سرت
ببین شمر و دنبال دخترت
ای عشق زینب
ای سربلند من، از ریشه چیدنت
پس قسمت منه، رگهای گردنت
ای سرفراز من، رو نیزهای چرا
قرآن بخون برام، از روی نیزهها
ما رو میبرن، بین کوچهها
تو میمونی و، پیکری رها
کجایی تو ای یار و، من کجا
برادر من
تو اما توی قلب زینبی
دعای نمازم توو هر شبی
اگرچه لگد کوب مرکبی
برادر من
شبها گذشته و، گریونه خواهرت
سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت
أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا
ای سرنوشت من، بیسر شدی چرا
خداحافظ ای، یارِ آشنا
خداحافظ ای، پیکرِ رها
خداحافظ ای، دشتِ کربلا
که میره زینب
سلام ای، سر روی نیزهها
سلام ای، سر از بدن جدا
سلام ای، مسیر پر از بلا
اسیره زینب
امشب رقیه هم، جامونده بین راه
پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه
زجری کشیدهام، از زجر و طعنههاش
بازم فداسرت، همراهمی داداش
شاعر: صادق میرصالحیان
امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبداللهست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه ..
_ای خدا چه خبره؟!
_ من همین امروز نون پختم!
_نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟!
در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره...
_ای وای من این سر سره کیه...
یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن.
هی داره به سینهش میزنه میگه:« بنیِ»...
دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ...
_نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟!
در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره...
_ای وای من این سر سره کیه...
یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن.
هی داره به سینهش میزنه میگه:« بنیِ»...
دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ...
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم
به نفس سید رضا نریمانی •✾
گودال سخت بود برای دلش ولی
اشک امام عصر، برای اسارت است
ای سر بریده، بال و پرم را، نگاه کن
داغی که مانده بر، جگرم را، نگاه کن
پاشو کمک بده، که سوار شتر شوم
نامحرمان دور و برم را، نگاه کن
با شمر و، حرمله، طرف کوفه میروم
برخیز همسفر، سفرم را، نگاه کن
رفتم پِی،ِ لباس تو اما مرا زدن
بر روی گونهها، ورمم را، نگاه کن
عباس را، بگو که زمین خورد زینبت
حالا کبودی، کمرم را، نگاه کن
ای آفتاب، کم به تن، دلبرم بتاب
ای آفتاب، چشم تَرم را، نگاه کن
چادر نماند، تا بکشم روی پیکرت
شرمندگی، اهل حرم را، نگاه کن
خیلی شرمنده شد زینب .. گفت:« داداش! یادمه یه روزی خواب بودم، یهو از خواب بیدار شدم؛ دیدم تو بالا سرم وایسادی، گفتم:«داداش چرا منو بیدارم نکردی»؟!
_گفتی:« خواهرم دیدم خوابی؛ از لای این درم داره آفتاب رو صورتت میتابه؛ ایستادم جلو آفتاب، آفتاب به پوستت نخوره به صورتت نخوره.
یادته، گفتم:« ان شالله برات جبران کنم»...
ای آفتاب! من که کاری ازمبر نمیاد؛ میبینی که من رو دارن دست بسته میبرن...
امشب خیلی شب عجیبیه، امشب همچین که بیبی خیلی از این بچهها رو با یه دردسری جمع کرد، دید دو سه تا از این بچهها کماند. یکییکی دست سر این بچهها میکشید.
_عمهجان چرا گوشت اینجوریه؟!
_گفت:« عمه جان! آخه تو این صحرا دنبالم میکردن؛ منم بهش میگفتم:«خودم گوشوارم و بهت میدم، اما اینا میکشیدن».
_عمه ببین گوشم و...
هی این بچه اون بچه؛ یکییکی دلداری،
_ پس دوتا بچهها کماند!
گفت:« خواهرم امکلثوم؛ عزیزم، میدونم خستهای، پا میشی با همدیگه تابی تو این صحرا بخوریم دوتا بچهها کماند؟!
تو این تاریکیها، هی این طرف و بگرد؛ اون طرفا بگرد.
_ای خدا! چیشدن این بچهها؟!
یهو دیدن زیر یه بوتهای، دوتا از این بچهها دست گردن هم کردن، تا اومد برشون گردوند دید دوتایی جون دادن و مردن...
این اسبا وقتی برا غارت میدویدن، این بچهها زیر نعلای این اسبا، جون دادن و مرده بودن...
خواهرم یکی دیگه نیست! بازم بگردیم، خیلی کمرمم درد میکنه...
این طرف اون طرف؛
_ای خدا! کجا رفته این بچه؟!
یهو بیبی فرمود:« خواهرم فکرکنم منمیدونم».
_چرا از کجا؟!
_آخه وقتی آب آزاد شد، بچهها رو من یکییکی زیر نظر داشتم. دیدم یکی از این بچهها گریه میکرد یه ظرف آبم برداشته بود.
دیدم از این مردا هی سوال میکرد:« گودال کدوم طرفه»...
خواهرم فکرکنم رفته گودال؛ چون از اون موقع به بعد دیگه ندیدم این بچه رو...
سریع دویدن تو گودال، دیدن یه بچهای خودش رو انداخته رو این بدن بیسر. این بچه رو بلند کردند.
_اینجا چیکار میکنی آخه؟! عزیز دلم، چجوری این همه راه اومدی تا اینجا؟!
_گفت: عمه جان! خیلی دلم هوا بابامو کرده...
دم خیمه که ایستاده بودم،بابام و از دور میدیدم این لباشو میدیدم بهم میخورد؛ هی میگفت:« جگرم»...
_عمهجان! بابام سر نداره خب؛
_عمهجان مگه نمیبینی بابام سرنداره؛ ولی من خودم صدا بابامو شنیدم.
_چی میگفت عمه جان عزیز دلم؟!
_عمهجان! تو این صحرا، تو این تاریکیها هی صدا میزدم:« اباَ، بابا»؛
دیدم از یه سمتی هی صدا میاد:« اِلَیَّ؛ بیا»...
دو سه تایی خودشون رو انداختن رو این بدن انقد گریه کردن
چجوری میتونم، رهات کنم
بذار یه دل سیر، نگات کنم
میخوام تا خود صبح، صدات کنم
ای عشق زینب
چیشد یادگاری مادرت
برادر بگو، چی اومد سرت
ببین شمر و دنبال دخترت
ای عشق زینب
ای سربلند من، از ریشه چیدنت
پس قسمت منه، رگهای گردنت
ای سرفراز من، رو نیزهای چرا
قرآن بخون برام، از روی نیزهها
ما رو میبرن، بین کوچهها
تو میمونی و، پیکری رها
کجایی تو ای یار و، من کجا
برادر من
تو اما توی قلب زینبی
دعای نمازم توو هر شبی
اگرچه لگد کوب مرکبی
برادر من
شبها گذشته و، گریونه خواهرت
سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت
أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا
ای سرنوشت من، بیسر شدی چرا
خداحافظ ای، یارِ آشنا
خداحافظ ای، پیکرِ رها
خداحافظ ای، دشتِ کربلا
که میره زینب
سلام ای، سر روی نیزهها
سلام ای، سر از بدن جدا
سلام ای، مسیر پر از بلا
اسیره زینب
امشب رقیه هم، جامونده بین راه
پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه
زجری کشیدهام، از زجر و طعنههاش
بازم فداسرت، همراهمی داداش
شاعر: صادق میرصالحیان
امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبداللهست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه ..
_ای خدا چه خبره؟!
_ من همین امروز نون پختم!
#شب_یازدهم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحيم.
🔸الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
🔸تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
🔸ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
🔸دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
معلوم نیست وقتی میاد ما زنده باشیم یا نه...
تا نفس داریم صداش بزنیم...
یا صاحب الزمان...
🔸لطف حسین ما را تنها نمیگذارد
🔸گر خلق وا گذارد او وا نمیگذارد
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
ای امید دل زینب...
یا بن الحسن.. بیا
شام غريبان جدتون حسینه...
از امشب دیگه مصیبتهای اهلبیت شروع ميشه...
از امشب دیگه مصیبتهای عمه جانتون زینب شروع ميشه...
یا بن الحسن... آقا...
از امشب دیگه تازیانه زدن ها شروع میشه...
سیلی زدن ها شروع ميشه...
ای منتقم... کجایی...
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
آقا... دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم های شیعه کجایی...
آقا... امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
امام زمان... به اون آقایی که امروز با لب تشنه سر از تنش جدا کردند بیا...
به حنجر بریده حسین بیا... بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
به ناله های زینب کبری بیا...
یا بن الحسن...
خود حضرت فرمودند هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
فرجم رو نزدیک کنه...
بگیم خدا...
امشب، شب غربت خانم زینب کبراست...
امشب، شب بی برادری زینبه...
به ناله های عمه جانمون، در این شام غريبان...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
فرج امام زمانمون رو برسان...
حالا از سوز دلت صدا بزن...
🔸یا بن الحسن کجایی
🔸کی می شود بیایی
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست.
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک اليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع...
صبح فردا بدنش زیر سُم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
شهادت مظلومانه سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و یاران با وفایش تسلیت باد.
التماس دعای ویژه دارم برای شفای حنجره حقیر ..با تشکر.. سالار
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
https://eitaa.com/Arbabhosyn
روایت است که چون تنگ شد براو میدان
فتاده ز حرکت و ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیٌدالشٌهداء برجدال طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
مقبل کاشانی
https://eitaa.com/Arbabhosyn
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
راه ما با سر تو تا به خرابهست بلند
بعد تو بر حرمت شامِ عذاب است بلند
علم میر سپاه تو اگر افتادهست
پرچم عفت و ایثار و حجاب است بلند
وقت آن شد که تنت را بگذارم بروم
آه عباس کجایی که رکاب است بلند؟
بر سر دخترکانت عوض سایهی تو
نعرهی حرملهی خانه خراب است بلند
با وجودی که نفسهای همه سوخته است
بین این سوختگان، آهِ رباب است بلند
ترسم این بود یتیمان تو را گم بکنم
دشمنت گفت نترسید! طناب است بلند
کودکانت همه با گریه ز من پرسیدند
از سم اسب چرا بوی گلاب است بلند؟؟
با وضو از همه سو وارد گودال شدند
بود فریاد «ثواب است، ثواب است» بلند
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
==========================
❣﷽❣
🌾 #روضه_شام_غریبان
🥀 #دفتری_حسین_ع
🥀 #دفتری_شام_غریبان
🌾 #شام_غریبان
🍁برشافع ما حسین زهرا صلوات
🍁بر کودک شیرخواره حسین علی اصغر صلوات
🍁بر قامت و دست و روی سقای کربلا ابالفضل صلوات
🍁بر یاور حق علی اکبر صلوات
🍁بر جمله حسینیان والا صلوات
🍁بر قلب صبور غم به زینب صلوات
🍁بر صاحب این عزا به مهدی صلوات
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله
#یاحسین_یاحسین_یاحسین
▪️امشب که شب شام غریبان حسین است
▪️با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است
▪️یا رب به سر سید سجاد چه آمد
▪️در خیمه سرا آن گُل بستان حسین است
▪️گلها شده پر پر زِ دُم نیزه و خنجر
▪️ بر روی زمین پیکر عریان حسین است
▪️در آن دل صحرا چه کند زینب کبری
▪️بی یار و معین خواهر گریان حسین است
▪️ای کرببلا اهل حرم را تو خبرکن
▪️ زهرا جنان آمده مهمان حسین است
⬅️شب شام غریبان...
آی دلای کربلایی..
امشب با زینب و امام سجاد ، برا غریبی امام حسین گریه کن ... ناله بزن به مظلومیت ابی عبدالله...
⬅️ قربون دل شکسته ات برم خانم جان....
⬅️زینب پرستار بچه های حسینه...
بچه ها رو آروم میکنه...
یکی سراغ بابا ازعمه میگیره..
عمه جان عمه ... بابام کجاست عمه
( عمه چرا بابام از میدان نیومد )
یکی سراغ عمورو از عمه میگیره...
عمه عمه... عمو جونم عباس چه شد عمه...
یکی سراغ علی اکبرو می گیره ...
یکی سراغ قاسم رو میگیره...
آخ یه وقت نگاه کرد دید رباب داره گریه میکنه ...
در ناله می زنه ...
علی اصغرم کجایی مادر...
قربون اون لبای تشنه برم علی جان...
علی جان قربان قنداقه پرخونت برم مادر ...
✨شکسته سنگ غم بال و پرم را
✨بسوزد داغ از پا تا سرم را
✨الهی حرمله طفلت بمیره
✨ که تو کشتی علی اصغرم را
(روضه علی اصغر ع)
⬅️بین ماها رسمه اگه کسی داغ ببینه،،
داغدیده ها را تسلا میدن ...
آرومشون میکنند
اما می خوام بگم کربلا عوض تسلیت، زینبُ تازیانه زدن...
سکینه رو تازیانه زدن ...
بچه ها به بیابونا فرار می کردند...
⬅️ ذکر امشب همین باشه ...
با دل زینب هم ناله شو
🔳الهی خواهرت زینب بمیرد
🔳نماند بعد تو ماتم بگیرد
(دشتی)
آخ داداش
💔 اگر کشتن چرا آبت ندادند
💔چرا زان دُر نایابت ندادند
💔 اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
شام غریبان ابی عبدالله ست ...
دوست دارم با هم هم ناله شیم...
🖤شام غریبان حسین
( امشب است )3
💔اول درد و مَحَنِ
(زینب است)3
🖤طفل یتیمی زِحسین
(گم شده)2
💔زینب از این غُصه دلش
(خون شده)2
🖤حاجتم این است که تو ای
(ساربان)3
💔این شتران را تو به تندی مران (ساربان)3
(دشتی یا سینه زنی)
🔘از حرم تا قتلگه
🔘زینب صدا میزد حسین
🔘دست و پا میزد حسین
🔘زینب صدا میزد حسین
▪️یا اَخا روحی فداک
▪️یا اَخا من لی سواک
▪️از عطش در زیر خنجر
▪️دست و پا میزد حسین
▪️زینب صدا میزد حسین...
هر چقدر ناله داری.. به ناله های دل یتیمان ابی عبدالله صدای نالتو بلند کن بگو یا حسیــــن....
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
#مرثیه وداع و شهادت امام حسین(ع)
روز تاریخیِ عاشورا رسید
لحظه های بیقراری ها رسید
خواهری امروز در تاب و تب است
چون وداع آخرین زینب است
هستیِ زینب به میدان می رود
بهر جان دادن به جانان می رود
در همین وقت وداعِ آخرش
یادش آمد حرف زهرا مادرش
دلبر من ای برادر صبر کن
یادگار خوب حیدر صبر کن
صبر کن تا من ببوسم حنجرت
چون وصیت کرده زهرا مادرت
تا که خم شد بوسه زد بر حنجرش
ریخته غم های عالم بر سرش
چون که بوسید حنجرش ، بیتاب شد
با همین بوسه وجودش آب شد
چون برادر می رود در قتلگاه
ناله می زد خواهرش با سوز و آه
آسمان کربلا محزون شده
یوسف زهرا به خاک و خون شده
قِصه ی کرببلا پایان رسید
غرق در حق گشت و بر جانان رسید
.
🍂نوحه یازدهم محرم🍂
🍁سبک جاده واسب مهیاست بیا تا برویم🍁
سنگها منتظر توست برو خواهر من
سر من همسفر توست برو خواهر من
به هدرمی رود این خون حسین گر نروی
صبر کن هر چه که تا زخم زبان می شنوی
شمع من اشک تر توست برو خواهر من
سنگها منتظر توست بور خواهر من2
بعد من قافله سالار تویی یا زینب
جای عباس علمدار تویی یا زینب
فتح بابم سحر توست برو خواهر من
سنگها منتظر توست برو خواهر من2
می روی خواهر من راه پر آه ودردی
من دعا گوی تو بر نیزه که تا برگردی
سایه ی من به سر توست برو خواهر من
سنگها منتظر توست برو خواهر من2
نروی خون حسین تو بجا می ماند
کربلا نیز دراین کرب وبلا می ماند
پر من بال وپر توست برو خواهر من
سنگها منتظر توست برو خواهر من2
کوفه تا شام تورا با دل خونبار برند
کوچه کوچه همه جا تا سر بازار برند
شام،روز ظفر توست برو خواهر من
سنگها منتظر توست برو خواهر من2