از امام باقر علیه السلام سوال شد:
در روز عاشورا چگونه بههم تسلیت بگوییم؟ حضرت فرمود بگوئید:
أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام
خدا اجر ما را، به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد ،
که در کنار ولی دم او امام مهدی از خاندان محمد صل الله علیه و آله ، به خونخواهی او بر می خیزند
شهادت آقا اباعبدالله علیه السلام و یاران باوفای آن حضرت را ، محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجـه و شما بزرگواران ایشان تسلیت عرض می نماییم
.
نوحه شام غریبان
مادر بیا در کربلا
پرپر شده گل های ما
آتش گرفته خیمه ها
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
خونین بدن ها را ببین
افتاده بر روی زمین
سرها شده از تن جدا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
مادر ببین گل های من
افتاده بی غسل و کفن
در سرزمین کربلا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
حاج مهدی خرازی
نوحه_سینه_زنی_شام_غریبان
#سبک: زیر بار ستم نمی کنیم زندگی
فاطمه جان بیا شام غریبان شده
بر سر نیزه ها راس شهیدان شده
خیمه سوزان شده، دیده گریان شده
((وای حسینا وای حسینا))
نعش گلهای تو به خاک و خونها تپید
قامت زینبت ز بار ماتم خمید
یک طرف قتلگاه،یک طرف خیمه گاه
((وای حسینا وای حسینا))
کربلا یکسره کرب و بلا بود و غم
ضرب سیلی و تازیانه های ستم
چون مدینه چه ها گشته در کربلا
((وای حسینا وای حسینا))
نوحه شب یازدهم محرم
#شام غریبان
قافله سالارِ من؛ کجایی ای دوای دردم؟
پی تو هر کجا میگردم؛ تورو تو قتلگاه گم کردم…
ای بدن صد پاره؛ رو خاکِ داغِ این صحرایی…
چرا مقطع الاعضایی؟
بگو کجا برم، تنهایی؟
امان از دل زینب… امان از دل زینب
چشت روشن! بزم حرامم بردن
چشت روشن؛ تو ازدحامم بردن
وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه
یه خواهری داره می بینه؛ یکی میشینه روی سینه
وای من از عاشورا! باید بمیره از غم، دنیا
تو قتلگاه به پیشِ زهرا؛ دوازده ضربه میزد اعداء
امان از دل زینب… امان از دل زینب…
چشت روشن؛ روسریمو دزدیدن
چشت روشن، به گریه هام خندیدن
داغِ تو روی سینم؛ که قلب مضطرم میسوزه
پاشو ببین حرم میسوزه؛ ببین که معجرم میسوزه
رفتی و دور از چشمت، به خیمه ها هجوم آوردن
همه چیو غنیمت بردن؛ رقیه ی تورو آزردن
امان از دل زینب… امان از دل زینب…
چشت روشن؛ ما رو اسیری بردن
چشت روشن؛ ما رو خرابه بردن
لشگر دشمن ای وای… به روی پیکرت میتازه
میان همه با نعلِ تازه؛دیگه روشون به رومون بازه!
رفتی و موندم تنها؛ بگو چی کار کنم با این درد؟
به حرمله می گفتم برگرد؛ نزن تو گوش من ای نامرد
امان از دل زینب… امان از دل زینب…
التماس دعا
حسین جانم ، ای ساحل نجات ، ای سوزنده ترین نام
ای زیباترین جلوه خدا ،
ای مظلوم تاریخ ، ای ناله های نیمه شب عاشورا و ای نام بلند!
تویی که آبروی آب را، تشنه به جان خریدی.
تو آتش خیمههای هر دلی.
تو خونابه سوزان هر چشمی.
ای منظومه بلند آسمان ،
و ای دیباچهی تمام دنیا ، مظلومیت تو ، سرفصلِ مظلـومیت های تاریخ است و تشنگی تو ، تا همیشه آب را از شرم ، آب می کند
من محرم را با نام و یاد تو عاشقم، یا حسین ، من شربت گوارای محرّم را به یاد لب های تشنه عباست می نوشم
و سینه زدن هایم، به یاد چهره های سیلی خورده عزیزانت در کربلاست
مرا با آتش خیمه ات بسوزان ،
و با فریاد العطش کـودکان و آخرین نگاه عباست ، تشنه تر کن و با فریاد زینب سلام الله علیها آواره تر ...
.
ابوثَمامه یار سیدالشهدا علیهالسلام و شهید نماز روز عاشوراست
او از چهره های سرشناس شیعه در کوفه و مردی آگاه و شجاع بود.
مسلم بن عقیل علیه السلام، در ایام بیعت از مردم کوفه ، وی را مسئول دریافت اموال و خـرید اسلحه قرار داده بود.
قبل از شروع درگیری در کربلا خود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پیوست
ظهر عاشورا ابو ثمامه خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و عرض کرد جانم به فدای شما، چنین میبینم که دشمنان به شما نزدیک شده اند
بهخدا قسم شما کشته نخواهی شد مگر این که ، من پیش از شما کشته شوم، دوست دارم خدای خود را در حالی ملاقات کنم که این نماز اول وقت را بخوانم
امام نگاهی به بالا افکند ، و فرمود:
نماز را به یادم آوردی ، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد.
بله الان اول وقت نماز است. مهلتی از سپاه دشمن خواستند
آنگاه ابوثمامه و جمعی دیگر با امام حسین علیه السلام نماز خواندند
ابو ثمامه جزء سه نفری بود ، که از یارانامام تا عصر عاشورا زنده بود.
برخی گفتند که در اثر جراحت های بسیار بر زمین افتاد ، خویشانش او را به دوش کشیده و از میدان به در بردند ...
.
#قتلگاه_شور
#عاشورا_شور
نفس نفس زنان افتادی/ مقابل زنان افتادی
با تیر حرمله بی جون و/ با نیزه ی سنان افتادی
بنفسی انت و مالی حسین/ یارالی حسین(۲)
تک و تنها تو گودالی حسین/ یارالی حسین(۲)
هنوزم ناخوش احوالی حسین/ یارالی حسین(۲)
به زیر نعلا پامالی حسین/ یارالی حسین(۲)
ای شاه بی یاور/ موندی بی انگشتر/ یا اباعبدالله
(حسین واویلا واویلا حسین)
نگین خاتم پیغمبر/ امیر بی کس و بی لشکر
تن تو جا نداره دیگه/ برای نیزه های آخر
بهت یک لشکر نیزه میزدن / ای خونین بدن(۲)
چقد نیزه در نیزه میزدن/ای خونین بدن(۲)
به قلبت تا پر نیزه میزدن / ای خونین بدن(۲)
سرت رو به سر نیزه میزدن / ای خونین بدن(۲)
ای تنهای گودال/از نیزه مالامال/ یا اباعبدالله
(حسین واویلا واویلا حسین)
.
#مدح_امام_حسین
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
به اِذن و مدد خالق یکتا
به اِذن نبیَ الله
به اذن علی عالی اعلی
به اذن همه ی عشق ،
خداوند حیا حضرت زهرا
به اذن حسن ،
آقای کریمان دو دنیا
(به اذن و مدد خون خدا
صاحب دل ها )
و با رخصت از
مرد علمدار حرم
حضرت سقا
(و اقیانوس غم و درد و بلا
زینب کبری )
اگر غرق غم و
ماتم و دردید
اگر مثل خزان
خسته و زردید
اگر از درِ خورشید
جدا مانده و سردید
اگر هر چه
مفاتیح نوشته ست
به لب زمزمه کردید
(بدانید) نگردید نگردید
دوای غمتان
غیر غبار حرمِ
کرب و بلا نیست
بر مشامم میرسد ...
.
▪️ #روضه_امام_حسین_ع
▪️ #زمزمه_امام_حسین_ع
تا ابد من زیر دین مادرت هستم حسین
لطف زهرا بوده الآن نوکرت هستم حسین
نوکرت عباس باشد،میکنم این اعتراف
نوکرت نه ، من سیاهی لشگرت هستم حسین
هرکسی را عشق لیلایی به صحرا میکشد
من که سرگردان کوی اکبرت هستم حسین
روسیاهم خوب میدانم ولی ردم مکن
از طفولیت گدای این درت هستم حسین
من نمیفهمم چه شد بر جسم تو در قتلگاه
دائماً در فکر رأس و پیکرت هستم حسین
زینبت که پیر شد آنجا به روی تل،ولی
من به فکر زخم گوش دخترت هستم حسین
به تنهایی سیدالشهدا علیه السلام
این کیست تنهای تنها مانده ست بین سواران
محکم تر از کوهساران جاری تر از جویباران
بااینکه تنهای تنهاست بااینکه در موج غمهاست
روشن تر از آفتاب است سرسبزتر از بهاران
آه از غم واژه هایش از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش در خاطر روزگاران:
"ای مسلم! ای هانی! ای حر! تنهایی ام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکه تازان میدان ای شیرمردان خالص*
رفتید و ماتم گرفتند در خیمه ها بیقراران"
فریاد تنهایی او پیچید و برخاک جنبید
لب های لبیک گویان تن های چابک سواران
گرد و غباری به پا خاست خورشید را دوره کردند
شمشیرزن ها از این سو، از آن طرف نیزه داران
در خیمه ها چشم هایی مانده به راه سواری
نومید یارب مبادا امید امیدواران
(*"یا ابطال الصفا و یافرسان الهیجا" ، مقتل خوارزمی)
#سید_علیرضا_شفیعی
.
ای تن بی سرِ مفقودالاثر، پس چه شدی؟!
ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟!
بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم
خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم
دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام!
خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام!
گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین
دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین
به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید
ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید
کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد
خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد
کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود
پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود
آه از این درد! نمازم که نشسته شده است
من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است
ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو!
خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو!
ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست
هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست
آمدم تا که سفر با سر خونین نروی
کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی
تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم
با همان روسری ام زخم ترا می بستم
خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست
گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست
#رضا_یعقوبیان
1_1124650937.mp3
3.3M
«إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون»
| یآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً.. |
خیلی دلم گرفته برایت "حسین"..
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
امان از ضربهی سنگینِ نامرد
امان چکمهی خونینِ نامرد
همین امروز در آغوشِ من بود
سری که رفت با خورجینِ نامرد
کمک کن تا رَدایت را نَدُزدَد
حصیرت بوریایت را نَدُزدَد
حواسم هست امشب در خیامت
حرامی بچههایت را نَدُزدَد
بیا رحمی به این دختر بیاور
برایم یک دو تا معجر بیاور
سنان نگذاشت تا مقتل بیایم
خودت انگشترت را در بیاور
به زحمت میدویدم دیر شد حیف
بریدند و بریدم دیر شد حیف
به پایم چادرم پیچید صدبار
حلالم کن رسیدم دیر شد حیف
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
عصرِ دهم است و کربلا خاموش است
زینب که به گردابِ بلا مدهوش است
شد باغِ گلِ یاس تمامی پَرپَر
خون از رگِ هفتاد و دو تن در جوش است
با نیزه روَد راسِ شهیدان تا شام
از عرش صدای زمزمِ چاووش است
گویا که شده محشر کبرا بر پا
بین منظره ی عرض و سما مخدوش است
از یک طرفی دامن طفلی می سوخت
از یک طرفی زمزمه ای در گوش است!
هر خیمه بسوزد ز شرارِ آتش
عصرِ دهم است و کربلا خاموش است
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم
در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم
بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم
تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی
مرهم برای حال زارت عمه جانم
جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی
دیدم گره خورده به کارت عمه جانم
مانند قلبت چند جای چادرت سوخت
در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم
چشم عمو عباسمان را دور دیدند
شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم
لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را
در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم
بین تمام داغ هایی را که دیدی
می سوزم از داغ اسارت عمه جانم!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
حرم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
در این دنیا دگر مانند من مضطر نمی آید
رسانید این خبر را بر سر آشفته روی نی
که خار رفته در پای رقیه در نمی آید
نمی دانم چه باید کرد کار خواهر تو نیست
میان دیده ی انظار بی معجر نمی آید
عقیقی از تو غارت رفته و خلخال هم از ما
به دست و پای اولاد علی زیور نمی آید
بیا آرام کن قلب ربابت را بگو بانو
رها کن فکر آن قنداقه را اصغر نمی آید
خبر بردن به لیلا از علی اکبر بود مشکل
خودت هر طور می خواهی بگو اکبر نمی آید
تو را هر طور باشد می برم آخر به جایی که
دگر نعل سُتوری بر تن بی سر نمی آید
سری را که به روی دامن زهراست جای او
تنور خانه ی خولی و خاکستر نمی آید
🔸شاعر:
#مهدی_جلالی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
بابا حسین بعد تو دنیا تمام شد
رفتی و روزهای خوش ما تمام شد
آنجا که شمر آمد و بر سینه ات نشست
زینب شبیه شمع همانجا تمام شد
تو ظهر جان سپردی و رفتی عزیز من
اما غروب بود که دعوا تمام شد
نیز عمیق بود سه شعبه دقیق بود
عمر تو پیش دیده زهرا تمام شد
یادت که هست موی مرا شانه میزدی
باباحسین گیسوی زیبا تمام شد
باید رباب فکر جدیدی کند پدر
دیگر گذشت، دوره لالا تمام شد
بابا بیا به مردم این کوچه ها بگو
خلوت کنید وقت تماشا تمام شد
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
__________________________
مداحی_آنلاین_آه_از_آن_ساعتی_که_با_تن_چاک_چاک_مرحوم_کوثری.mp3
3.13M
#نوحه واحد یاسنگین شام غریبان
خدایا ، همه صحرا پرِ خونه
واویلا ، دیگه شام غریبونه
امشب شب فراق ، بین حسین و من
من ماندم و دگر ، یک عمرِ پر مَحَن
آه ، کو علمدار ، مانده تنها ، زینب زار
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان (۲)
امان از ، غصه های بی شماره
افتاده ، پیکرای پاره پاره
رفته به نیزه ها ، راس حسین من
خون بارد از غمش ، از هر دو عین من
آه ، آهِ زینب ، روی نیزه ، شاه زینب
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان
می بوسم ، رگهای گردن تو
می میرم ، از غم نبودن تو
رفته ز دست من ، دار و ندار من
امشب شده خزان ، باغ و بهار من
آه ، شد جسارت ، خیمه هامون ، رفته غارت
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان
.
.
#خیمه_سوزان
خيمه ها مي سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بيماريم ،آتش پرستارم شده
ما كه خود از سوز دل،آتش به جان افتاده ايم
از چه ديگر شعله ها ،يار دل زارم شده
پيش از اين سقاي ما بودي ، اي علمدار حسين
امشب اما جاي او ،آتش علمدارم شده
اي فلك جان مرا هر چند مي خواهي بسوز
مدتي هست از قضا،دل سوختن كارم شده
جز غم ،امشب پيش ما يار وفاداري نماند
در شب تنهائيم ،تنها همين يارم شده
من كه شب را تا سحر ،بيخواب و سوزانم چو شمع
از چه ديگر شعله ها ،شمع شب تارم شده
بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده
جز دو چشمم هيچكس ،آبي بر اين آتش نريخت
مردم چشمان من ،تنها و فادارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ، ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد ، حسان
آتشش از این جهت ابیات اشعارم شده
.
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
Nariman Panahi - Hame Montazeran (320).mp3
7.47M
همه منتظرن
مادرش برسه...
کاش صدای برادر
به خواهرش برسه...
مداحی شور مقتل
حاج نریمان پناهی
جانسوز 🖤
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
گل من یک نشانه در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر پیدا کنم زیبا گلم را
به آب دیدگان می شویم او را
گل گم کرده ات خواهر منم من
سرور سنه ات خواهر منم من
نشانی را گفتی جان خواهر
که دارد در بدن خواهر منم من
در آن دم زینب غم دیده ی زار
روان اشک از دو چشمان گهر بار
به سوی آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بدید و کرد افغان
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕐 حدود ۱۲:۵۰ اذان ظهر
🏴 شهادت حبیب بن مظاهر!
🌹حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟»
به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
🌹امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕑 حدود ساعت ۱۴
🏴شهادت حضرت عباس(ع)
🌹عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. #عباس (ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕒 حدود ساعت ۱۵
🏴شهادت حضرت علی اصغر(ع)
🏴شهادت حضرت عبدالله(ع)
🌹امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
🌹امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
🌹در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»