May 11
|⇦•ای لشکر صاحب زمان،...
#سینه_زنی تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی
ای لشکر صاحب زمان، آماده باش، آماده باش
بهر نبردی بی امان، آماده باش، آماده آماده باش
با علی علی، همیشه ما به زیر دینیم
ذوالفقار مرتضاییم
ما یار سلیمانیِ ارباب حسینیم
مثل قاسم، جان فداییم
شبیه طوفان، شبیه رهبر
شبیه سردار، با شور و باور
رجز می خونیم علی یا حیدر
لبیک، علی یا حیدر
شیر دلاور اومده، میر و سپهدار حسین
میلرزه میدون زیر پاش، عباس علمدار حسین
سردارِ حسین سید و سالار علمدار
که پناهه کاروانه
سقای رشیدِ حرمِ شاهِ عالم
باب حاجات جهانه
علم میکوبه، علمدار ای جان
حسین ای جانان، شکوه ایمان
تمنا دارم، بيا جان بستان
لبیک، اباعبدالله
ما لشکرِ، سینه زنا، آزادهی آزاده ایم
به امرِ فرمانده همه، آمادهی آماده ایم
فرمانده ی لشکر، یل اُم البنینه
ایها الناس، بسم الله
این ارتش میلیونیِ تو اربعینه
وَ فَدَیکَ ثارالله
می خونیم اَشهد، شبیه یاران
حسین ای جانان، شکوه ایمان
تمنا دارم، بیا جان بستان
لبیک، اباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از نمای جدید محل شهادت فرماندهان مقاومت، شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدیالمهندس
#جان_فدا | #حاجۍ
@Arbabhosyn
Part01_حاج قاسم.mp3
5.96M
کتاب صوتی " حاج قاسم "
"خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
اثر علی اکبری مزدآبادی
تهیه شده در ایران صدا
✅لینک دانلود کتاب صوتی "حاج قاسم " از گوگل درایو👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1fEvg7LRr6sFHHpybq8xSkg8_h4Oe5OWe
قسمت اول
http://eitaa.com/qasemsoleimani_maktab
Part02_حاج قاسم.mp3
14.47M
کتاب صوتی " حاج قاسم "
"خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
اثر علی اکبری مزدآبادی
تهیه شده در ایران صدا
✅لینک دانلود کتاب صوتی "حاج قاسم " از گوگل درایو👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1fEvg7LRr6sFHHpybq8xSkg8_h4Oe5OWe
قسمت دوم
http://eitaa.com/qasemsoleimani_maktab
|⇦•بانوی حیدر است...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده
بانوی حیدر است
حقا که او شفیعه ی فردای محشر است
عباس پرور است
گفتا کنیز خانه ی زهرای اطهر است
اُم الادب، اُم القمر
اُم البنین، مادرِ عباس
ما از دعای خیر تو
عُمری شدیم نوکرِ عباس
اُم البنین ، اُم البنین
اُم البنین، مادرِ عباس
ای مادرِ حیا
ما را ببر زیارت عباس کربلا
ای مادر وفا
دست مرا مکن ز ابوفاضلت جدا
سرمایه ی دامان توست
آن یوسفی که خوش قد و بالاست
عباس تو، بعد از حسین
پشت و پناه زینبِ کبراست
اُم البنین ، اُم البنین
اُم البنین، مادرِ عباس
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگیام جمله یکجا سوخته
کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش
آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته
هرچه گشتم بِینِشان شاید که بشناسم کسی
هرکه دیدم پیر بود و شمع آسا سوخته
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق
شانهها از تازیانه خُرد حتی سوخته
چشمها از فرطِ سیلی سرخ و نابینا شده
چهرهها لبریزِ تاول زیرِ گرما سوخته
گیسوان زردند ، گویا بین آتش ماندهاند
تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته
تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست
بِینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته
گفتمش کو گیسوانِ زینبیات گفت : آه
شعلهای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته
گفتمش سالارِ زینب را نمی بینم چرا؟
گفت دیدم چهرهاش بر ریگِ صحرا سوخته
شعله بود کرببلا و دود بود و خیمهها
بِینِ آتش دختری دیدم که تنها سوخته
#حسن لطفی
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
بعد زهرا برای اولادش
همدم روزهای تنهایی
تو برای غریبی مولا
بهترین حس و حال "زهرایی"
حس ناب تو حس مادر بود
تکیه گاه علی شدی بانو
مثل خورشید پشت ابری تو
آمدی ، منجلی شدی بانو
پر جبریل فرش پاهایت
چقدر با وقار هستی تو
روز محشر مقابل زهرا
مایه ی افتخار هستی تو
مادری کرده ای برای همه
ولی اصلا به جای زهرا ، نه
سال ها خانه ی علی بودی
فکر "همتا" شدن به مولا ، نه
اسوه ی کاملی پس از زهرا
با وفا و سراسر از احساس
ادب از ذات تو سرازیر است
مثلا : یک نمونه اش "عباس"
مدح تو کار هر زبانی نیست
مگر اینکه چهارده معصوم
گریه های همیشه جانسوزت
منحصر شد به کشته ای "مظلوم"
آه ... بر سینه میزدی هرشب
از غم کشته های عاشورا
روضه می خواندی و دلت پر بود
گریه کردی برای عاشورا
چشم ماها که جای خود دارد
چشم هر دشمنی به آب افتاد
هر زمان گریه کردی و هروقت
چشم های تو بر رباب افتاد
دائما سر به زیر و شرمنده
فکر آن شاه سر جدا بودی
روی لب های تو فقط این بود
آه ، عباس ! پس کجا بودی
با رباعی عشق و ایثارت
کربلا را به نام خود کردی
چهار مصرع سرودی و حالا
"شعرا" را غلام خود کردی
#پوریا باقری
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
بهارم را چِسان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
تَرَک بر چهرهی آئینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف
#حسن لطفی