روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس سید مهدی میرداماد
يَا سَرِيعَ الرِّضَا ، اِغْفِرْ لِمَنْ لاَ يَمْلِكُ إِلاَّ الدُّعَاءَ ، فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُيَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ ، وَذِكْرُهُ شَفَاءٌ ، وَطَاعَتُهُ غِنىً ، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَسِلاَحُهُ الْبُكَاءُ .."
*بری سوریه وارد حرم بشی رو به روت یه کاشی فیروزه ای رنگ این بیت روش نوشته ...*
«آن کو که در این مزار شریف آرمیده است
امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است»
*گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحممیاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..*
«گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است»
*گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو چشماشه..*
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضم بازم، غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو
تو وقتی اومدی گفتمکه تقصیرِ دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود
ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست
خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته
تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته
برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه
*خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..*
کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی
خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام
پاهام پاهای سابق نیست
«بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا»
حالا چشمای کم سومو
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پا میشم
به زورم باشه می خندم
*بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..*
مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی
#شاعر:هادی جان فدا
*توکه هر وقت من ومیدیدی میخندیدی توکه هر وقت دخترتو میدیدی لبخند میزدی! مدینه هم پیغمبر هر وقت فاطمه اش رو میدید می گفت :"السَّلامُ عَلیکَ یا أَبَتاه"پیغمبر گُل از گُلش می شکفت.هر وقت حضرت زهرا سلام الله می گفت أبتاه پیغمبر خوشحال میشد لبخند میزد. یه روز پیغمبر اومد دید لحن فاطمه عوض شد نگفت بابا، گفت یا رسول الله ! پیغمبر تعجب کرد گفت دخترم هر بار من رو یه جور دیگه صدا میزدی میگفتی :یاأبتاه حالا میگی یا رسول الله!حضرت فرمود:آره بابا
از سلمان شنیدم آیه نازل شده همه باید با این لفظ شما رو صدا بزنن بگن یا رسول الله! منم گفتم احترام کنم بگم یا رسول الله. پیغمبر فرمود این آیه درسته اما تو دختر منی، تو پاره ی تن منی، تومیخوای من رو صدا بزنی بگو بابا. هروقت میگی بابا آرام میشم خوشحال میشم .
هر وقت گفت أبتاه دل پیغمبر آرام شد. اما دو جا گفت: یا أبتاه !چه گذشت به پیغمبر نمیدونم. یه جا بین در و دیوار. یه جا هم تو کوچه ها وقتی تازیانه خورد گفت: یا أبتاه! رقیه ام هربار باباش رو صدا کرد دل بابا آروم شد..هر بار بابا رقیه رودید گُل از گُل چهره اش شکفت اما چه گذشت توخرابه ..سر رو بغل کرد یه نگاه به سر کرد. یه نگاه به خودش کرد شروع کرد با سر حرف زدن، زمزمه کردن ..بابا!...*
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوش هم ضریح همیم
با تَن بی تَن برای منی
کمم که بیای بابای منی
*بابا ببین دخترتو ..*
چقدر پیر شدم تو روزای دل آزار
نبودی سرم داد کشیدن تو بازار
مگه دختر تو نداره کِس وکار
پایِ زخمم به تو نرسید
کجا بودی زجر موهامو کشید
کار دنیاست دوتا دل تنگ
به هم برسن توکاخ یزید
*بابا تو هر کجا فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که اون وسط ملعبه دست اون بی حیا شده سر مقدس بابای منه. هی روپنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو چشمم رو می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو نزنه اون لبارو نرنه ..بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم روگرفتم...*
از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقامٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟وقتی سر و برد برا عبیدالله تا سر و دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ ابن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین .....
کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد.کی من رو یتیمکرده؟کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت روخضاب کرده؟
فقط تونست یه کاری کنه سر رو آورد بالا لباش رو گذاشت رو لبهای بابا دیگه نفس نکشید ..
↫『
✅چرا دشمنان از راهپیمایی اربعین میترسند؟
1⃣ #میترسند_که: راهپیمایی حسینی پایه گذار تمدن مهدوی شود.
2⃣ #میترسند_که : سخن پیر جماران محقق شود: راه قدس از کربلا می گذرد.
3⃣ #میترسند_که: طالبان حقیقت و عدالت خواهی با دیدن این همایش زیر علم "حب الحسین یجمعنا" به پویش عدالتخواهی بپیوندند.
4⃣ #میترسند_که: بانگ لبیک یا حسین که دیروز استوانه های کاخ سبز یزید را لرزاند به کاخ سفید برسد.
5⃣ #میترسند_که : اربعین از یک مناسک فراتر رفته و احیاگر فرهنگ ناب تشیع شود.
6⃣ #میترسند: چون اربعین طومار نسخه استعماری " تفرقه بیانداز و حکومت کن" را در هم می پیچد.
7⃣ #میترسند_که نسخه اسلام آمریکایی که با تاج و تخت فرعون و ثروت قارون و تزویر سامری های زمانه کاری ندارد با جرقه اربعین آتش بگیرد و به تلی از خاکستر مبدّل شود.
8⃣و کلام آخر
#میترسند: چون میدانند امام زمان(عج) در جمع حاضران اربعین، پیداترین زائرِ پنهان کربلاست...!!
✅نکته ای مهم در پیاده روی اربعین
🔸پیاده روی اربعین و زیارت امام حسین (ع) یکی از پرفضیلتترین اعمال دینی است. هر مسلمانی تلاش میکند تا این فضیلت را کسب کند. بهتر است زمانی که در این مسیر پرفضیلت قدم برمیداریم، از خواندن دعا و ذکر غافل نشویم. زیارت عاشورا، ذکر استغفار، فرستادن صلوات و گفتن «لا حول و لا قوه الا بالله» که در روز عاشورا ذکر امام حسین(ع) بود را زائران حسینی در مسیر پیاده روی اربعین خوب است زمزمه کنند.
🔸صفوان جمّال خاطرهای از امام صادق روایت کرده و میگوید: از حضرت صادق علیه السلام اذن گرفتم که به زیارت مولایمان حسین بن علی علیه السلام بروم. از ایشان درخواست کردم آنچه را باید در این مسیر انجام دهم، بیان فرمایند.
🔸آن حضرت فرمود: أَکْثِرْ مِنَ الْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ ذَلِکَ عَلَیْه
در این مسیر، بسیار از کسانی که اساس قتال و ظلم بر حسین بن علی را بنیان نهادند، بیزاری بجوی.
🔰اللَّهُمَ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک، اللّهم العنهم جمیعا
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
شعری زیبا در وصف زائر امام حسین علیه السلام
امشب به روی مأذنه نقاره میزنم
چشمه شدم، برای تو فوّاره میزنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره میزنم
طرحی برای این دل آواره میزنم
از سمت نور، رایحۀ یار آمده
غوغای عاشقی ست به میدان رزم عشق
به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم، نگرد، نیست نظامی به نظم عشق
برخیز و بی درنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکن که حضرت دلدار آمده
مستی زِ حد فراتر و باقیست بادهها
پُر از صدای شُرب شراب است جادهها
گیرند دست رهگذران را فتادهها
ای تکسوار جاده! نظر بر پیادهها...
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده
امشب شب توسل بر آستان مِی
ساقی گشوده است درِ بوستان مِی
حالا شروع شد به طنین اذان مِی
گردهمایی همه ی دوستان مِی
بر این بساط ، سایۀ گلزار آمده
شاهیم اگر، گدای درِ آل حیدریم
دلدادگان خواهر و مست برادریم
تنها دلیل اینکه سرافراز محشریم
سربازهای خانۀ موسی بن جعفریم
سربازها به دار که سردار آمده
وقتی نگاه ماه به گهوارهات فتاد
از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل و دیوانه، ابر و باد
حرف جنون زدیم، زلیخا اشاره داد:
یوسفترین قمر سر بازار آمده
خورشید از نقاب افق جلوهگر شده
این فجر صادق است، کمال سحر شده
خاک عین کیمیاست که وقت نظر شده
پژواک ذوالفقار علی بیشتر شده
چون جلوهای زِ حیدر کرّار آمده
نور رضا رسید، مسیحا درست شد
دارالشفا زدند، مداوا درست شد
بست و رواق و صحن حرم تا درست شد
مکه، مدینه، عرش معلّا درست شد
یا کربلا دوباره به تکرار آمده
وقتی نگاه میکنم از راه دورتر
چشمم به گنبد تو شود جفت و جور تر
از هر کجا، ضریح شما پر عبورتر
باید صبور باشم، از این هم صبورتر
در این حریم، خیل گرفتار آمده
هر زائری برای زیارت رسیده است
اول هزار مرتبه منّت کشیده است
هرکس که بهر خویش گناه آفریده است
سلطان طوس آبرویش را خریده است
در توبه خانۀ تو گنهکار آمده
هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت
فریاد میزدند: مریضی شفا گرفت
هرکس که درد داشت، زِ هر جا دوا گرفت
گفتند: از کنار ضریح رضا گرفت
دارو بیار، این همه بیمار آمده
فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست
تنها نشانۀ دل بیدار، کربلاست
مشهد که میروم دلم انگار کربلاست
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست
در بزمتان اسیر علمدار آمده
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
روضه ی زیبای حضرت علی اصغر علیه السلام
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
طوفان آه است، باران اشک است، در این بیابان
باقی نمانده، در مشک تشنه، جز آه سوزان
دیدم که مادر، می گشت و میگفت، با چشم گریان
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
این تشنگی سوخت لبهای او را ... ای داد و بیداد
تیری نشان کرد مشک عمو را... ای داد و بیداد
تیری دگر ...آه... نازک گلو را ... ای داد و بیداد...
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
مادر بمیرد از ماتم آن چشمان بسته
مادر بمیرد آه از لبان در خون نشسته
مادر بمیرد، گلبرگ این گل از هم گسسته
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
.
# سخنرانی ماه صفر
من اگر روضهدار بودم، دههی اول صفر را هم عین دههی اول محرم مجلس میگرفتم، تازه خیلی پر آب و تابتر!
آخر این روزهای اول صفر خیلی روزهای سخت و بدی بوده برای اهلبیت.
اول که سه روز کاروان را پشت دروازههای شام معطل نگه داشتهاند تا اهل شام فرصت کنند شهر را آذین ببندند. شاید تنها خوبیِ اینکه ما این چیزها را زیاد درک نمیکنیم همین است که دقمرگ نمیشویم و گرنه آدم اگر درست فهم کند که یعنی چه که بچههای پیغمبر را با آن وضع اسفبار سه شبانه روز پشت دروازههای شهر معطل کردهاند تا همه جا را قرمز بپوشند و به در و دیوار ریسه و گل ببندند و رقاصها و مطربها را جمع کنند تا وقت ورود کاروان برای اهانت و هتک حرمت چیزی کم نگذارند، باید از غصه دق کند و بمیرد!
بعد از آن سه روز معطلی هم که معلوم نیست بعد از ورود کاروان به شام چه سر کاروان آوردهاند که حضرت زینالعابدین فرموده باشند ای کاش از مادر زاده نمیشدم و به شام برده نمیشدم!
آخر شام از اول دست معاویه بوده، از ساعت اول بالای منبرهای این شهر سَبِّ علیابنابیطالب باب بوده، تبلیغات معاویه از اول خاک اهل این شهر را با کینهی اهلبیت گِل کرده! شام با کوفه خیلی فرق داشته، اهل کوفه هر چه که بودند بالاخره اهلبیت را با نسبتی که با پیغمبر داشتند میشناختند ولی اهل شام به خون اهلبیت تشنه بودند، گوشت و پوستشان با دشمنیِ اهلبیت درآمیخته بود، حالا این حجم از دشمنی و کینهتوزی را چطور باید روی سر اهلبیت خالی کرده باشند که وقتی یکی از حضرت سجاد پرسید کجا به شما خیلی سخت گذشت ایشان سه بار با تأکید فرموده باشند: الشام الشام الشام
معلوم نیست شامیها با آن قلبهای مالامال از کینهی امیرالمؤمنین در مواجهه با بچههای علی چقدر دشمنی کردهاند، چقدر سنگپرانی، چقدر فحاشی، چقدر رقاصی... اصلا معلوم نیست چقدر زخم به دل اهل کاروان انداختهاند...
این مصیبتها یک طرف، آن مجلس یزید و چوب خیزران و... یک طرف.
واقعا شام چه خبر بوده؟ به اهلبیت چی گذشته؟!
یک روضهخوانی آمده بود پیش یکی از آقایان علما روضه بخواند. خواسته بود روضهی مجلس اینزیاد را بخواند اینجور شروع کرده بود: زینب بر مجلس ابنزیاد وارد شد! یک مرتبه آن عالم صدایش به گریه بلند شده بود و از حال رفته بود و صدا زده بود بس است بگویید روضهخوان بیشتر نخوانَد! از دور و اطراف صدا میآید هنوز که روضهخوان چیزی نخوانده آقا جواب میدهند ما اگر میفهمیدیم زینب کی بود همینقدر که به ما میگفتند بانوی به آن بلندمرتبگی را در مجلسی وارد کردند که ابنزیاد آنجا بود از غصه میمردیم. شأن زینب کجا و مجلس ابنزیاد کجا؟!
آن آقای عالم پس اگر قرار بود روضهی مجلس یزید را بخواند چی میگفت؟!
واقعا یک چیزهایی خیلی بالاتر از فهم ماست، البته قرار هم نبوده که ما فهمش کنیم، چون اگر میفهمیدیم دراز به دراز توی روضهها کنار هم میافتادیم و جان میدادیم.
واقعا اگر قرار بود مصیبتهایی که سر کاروان آمده را درک کنیم امکان نداشت باز هم راست راست روی زمین خدا راه برویم.
مصیبتهایی که آقا امام زمان دربارهاش فرموده بودند: فلأندُبنَّکَ صَباحاً و مَساءً و لأبکینَّ بدلَ الدّموعَ دماً
صبح و شام بر اسارت عمهام زینب گریه میکنم، آنقدر که اشکهایم بدل به خون میشود....
ای کاش من واقعا روضهدار بودم و دههی اول صفر روضههای زینبیام را داغتر از هر روضهی دیگری برپا میکردم تا شهر را داغدارِ آنچه کنم که اهل شام سر اهل کاروان آوردند....
آه ای آزادهترین اسیرانِ عالم...
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
سبک : (ای نامسلمونا ما نسل طاهاییم)
قلبم گرفتاره ، روزم شب تاره
هرجا پا میزارم ، بابا پر از خاره
دستام بستست و پاهام زخمه چرا
مارو بردن تو بازارا شامیا؟
هلهله میکردن دور نیزه ای
که سرتو روی اون نی بود بابا
یکاری کردن با دخترت بابا
که مثل برگای زرد پاییزه
اگه حتی نازم بکنی آروم
موهام دونه دونه دونه میریزه
نمیدونم که تاریِ چشام
اثر سیلیه یا خستگی؟
اینکه پاهام دیگه نداره جون
اثر زخمه یا گرسنگی؟
بند دوم
موهام پریشونه ، تاریکه ویرونه
تو خواب دیدم بابا ، داریم میریم خونه
تو خواب دیدم جمعمون جمعه بابا
دیدم عمو رو با مشک تو خیمه ها
لالایی میخوند واسه اصغر رباب
منو صدا کردی و گفتی بیا
ندیدم زخمی روی لبات بابا
موهاتم خاکی نبود و خوش بودی
بهم گفتی که داری میای پیشم
میبنیم هم دیگه رو به این زودی
خودمو کجا مرتب بکنم؟
آخه خیلی خاکی شدم بابا
بزار عمه موهامو شونه کنه
اگه میشه کمی آهسته بیا
بند سوم
تو اومدی یا که ، آوردنت بابا؟
سختت نبود با سر ، بابا بیای اینجا؟
خوبه چشمات بسته میترسم بابا
نشناسی من رو دیگه با این موها
راستش من هم نشناختم صورتتو
اما یه نشونه داری رو لبا
یادم مونده اون لبای زخمی رو
که از این زخما شناختمت حالا
یادم هست رگهای نامرتب رو
ببینم میشناسمت بابا هرجا
لباسام خاکی تر از سر توعه
بزارم کجا سرت خاکی نشه؟
کجای ویرونه رو جارو کنم
بابایی بال و پرت خاکی نشه؟
#خادم_زینب
#شهادت_حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
#پنح_صفر
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و توسلات و عزاداری های شما ذاکرین عزیز اهلبیت علیهم السلام ...
بنا به درخواست تعداد زیادی از دوستان چند فایل صوتی زمینه مجریگری و دکلمه جهت شروع و مقدمه جلسات به صورت فایل صوتی بی کلام ویژه ایام ماه محرم و صفر
تقدیم حضور عزیزان خواهم کرد..
👇👇👇👇
التماس دعای ویژه
سالار
(ورود اهل بیت ع به شام)
سبک : این کاروان عزم کرب وبلا دارد
راهیان کربلا
آمدند شام بلا
از آن همه کینه،دل ها همه خون است
زینب غمدیده،افسرده محزون است
امان ز شهر شام۲
بی قراران حسین
پرده داران حسین
در انتظارند در،دروازه ی ساعات
طفلان بی بابا،با عمه ی سادات
امان ز شهر شام۲
کرده مردم از دحام
جای عرض احترام
مردم شهر شام،شد کارشان دشنام
سنگ می زدند از کین،آن جا ز روی بام
امان ز شهر شام۲
دست آن ها با طناب
بسته بود اهل عذاب
اهل حرم گشتند،از این سفر خسته
دشمن ز ظلم و کین،دستان شان بسته
امان ز شهر شام۲
محرم اسرارها
دیده اند آزارها
بهر گل زهرا،همه عزادارند
در دست دشمن ها،از کین گرفتارند
امان ز شهر شام۲
بر روی نی نور عین
رأس پر نور حسین
رأس حسین در شام،خورشید تابان بود
بهر حسین جاری،اشک یتیمان بود
امان ز شهر شام۲
شامیان بی حیا
مردم دور از خدا
بس که جفا کردند،جان ها همه بر لب
خون گریه می کردند،سکینه و زینب
امان ز شهر شام۲
روضه ی زیبا به زبان ترکی....
👇👇👇
آچ گوزلرووی گلمیشم امداده ابوالفضل
زبانحال امام (ع) دربالین حضرت ابوالفضل (ع)
آچ گوزلرووی گلمیشم امداده ابوالفضل
قارداشووی تک قویما بو صحراده ابوالفضل
اى شیر قوى پنجه باتوب قانه جمالون
قان پرده سی آلتیندا ایتوب هاشمی خالون
دیندیر منی احسان ائلمک اولسا خیالون
یا آچ گوزووی عاشق رخسارووه های وئر
بیر بوسه و یا قانلی گوزوندان منه پای وئر
ویرمزدی حسین بیر توکووی مُلک جنانه
جنت ائله سن سن کی باتوبسان بئله قانه
دنیانی اگر آختارالار خانه به خانه
همتا سنه هئچ عالیه انفاس اولا بیلمز
مین قارداش اولا هئچ بیری عباس اولا بیلمز
عرش اهلینه از بس کی آدون محترم اولدی
بو لشکر اسلامیده سهمون عَلَم اولدی
افسوس او عَلَم ساخلیان اللر قلم اولدی
عاشق تو که معشوقینه گوز یاش نه گوزلدی
قارداش باشی اوسته ئوله قارداش نه گوزلدی
ازبس توخانوب سینووه اوخ گوزگوز اولوبدى
گوز یاشیمه باعث ایکی قول بیر گوز اولوبدی
بیر سوز دانیش ، اولما آرامیزدا سوز اولوبدى
ظلمین قاباقین سدّ ائلین روحووه قربان
داغلی ئورگیم سینه ی مجروحووه قربان
الله ائوزی شاهددی کی مردِ عملیدون
سردار قوی پنجه ی جنگ و جدلیدون
سوز یوخ کی آنوندان دوغولاندان گوزَلیدون
خوش حالووه عاشقلره ضرب المَثّل اولدون
قان یوز گوزووه آخدی بیر آزادا گوزل اولدون
بازار بلادور بورا سرمایه سی غیرت
غیرت سنه مدیونیدی ای روح شرافت
آسان اَلَه گلمز بو رشادت بو شجاعت
زهرایه قسم ای خلف قائد اقدس
قانونده مقدس دی مرامونده مقدس
اسلامه شرف وئردی سنون طرز حیاتون
قرآنی مُسجّل ایلدی صوم و صلاتون
بیلدون کی شهادتدی فقط راه نجاتون
علت اودى اولدون بو یولا نور هدایت
ای گوزلریمون نوری مبارکدی شهادت
سردار گرک سن کیمی شوریده سر اولسون
فرمانبر فرمان قضا و قادر اولسون
قوی گُول کیمی عمرون گوزلیم مختصر اولسون
چهرون کیمی واضحدی کی زیبا قمر اولماز
آی باتماسا اما آتام اوغلی سحر اولماز
آچ لبلرووی حظّ آپاروم باری سوزوندن
ایستور ائشیده مطلبی قارداشون ئوزوندن
کیم چکدی بو اوچ شعبه لی پیکانی گوزوندن
داغون چکیلن قلبیمی اوخ داغلیا بیلمز
غیرت گوزین هئچ زهرلی اوخ باغلیا بیلمز
چالما ال ایاق قلبیمی یاندیرما ابوالفضل
گوز یاشیمه دنیانی بویاندیرما ابوالفضل
قارداشووی میداندا اوتاندیرما ابوالفضل
غیرتلی شرفلی علی اکبر سنه قربان
اصغر آدین آز دی علی اصغر سنه قربان
**
سینه_زنی و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی
دوباره دارم هوای دیدن کربلا
بِاَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء
پرچم سیاه گنبدو میبینم
میام و تُو خیمۀ عزات میشینم
ای دین من حسین ای آیینم
سلام ای تمام امیدم حسین
سلام ای پناه دوعالم حسین
سلام ای عزیز دلِ فاطمه
سلام ای شهید مُحرم حسین
«امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر»
رسیدم دوباره به ماه غمت یا حسین
پوشیدم مشکی به زیر پرچمت یا حسین
به پای منبر روضههات میشینم
میزنم با إِذن مادرت به سینهم
میده چای روضه تسکینم
تو که سنگ صحرا رو دُر میکنی
دو تا دست خالیمو پُر میکنی
اسیر هواهای نفسم شدم
ولی میدونم من رو حُر میکنی
«امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر»
کاشکی با شور حسینی متلاطم بشم
اربعین برا زیارت تو عازم بشم
کی میگه پرچم تو روی زمینه
باید این حماسه رو جهان ببینه
عشقت آقا شُکوه آفرینه
به پا کرده تُو دنیا محشر حسین
ببینید چقدر داره لشکر حسین
چی میشه کنار عمودِ سلام
بخونیم سلام خدا بر حسین
«امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر»
علت جوشیدن چشمۀ چشمام تویی
توی این تلخیا شیرینی دنیام تویی
خدا رحمت کنه اون قدیمیا رو
به ما یاد دادن آخه این کیمیا رو
نام حسین و یاد کربلا رو
قسم به کتیبه، قسم به عَلم
قسم میخورم به غبار حرم
اگه تو ازم راضی باشی حسین
خدا هم دیگه راضی میشه اَزَم
«امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر»
.
.
درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .
« مقام معظم رهبری »
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
نماهنگ و توسل به حضرت علی اکبر (ع) به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان
ای خدا با چه دلی زینب صدا میزد حسین؟
دست و پا میزد علی، زینب صدا میزد حسین
این همه راه دویدم
چه به موقع رسیدم
تا کنارت عزیزم
صدبار علی اکبر رو دیدم
پاشو برگردیم، خیمه در تلاطمه
اولین باره زینب بین مردمه
خداحافظ علی اکبر
برسون سلام بابا رو به پیغمبر
خداحافظ علی اکبر
تازه شد دوباره داغ کوچه و مادر
زخم پهلوی علی شد نالهی اهل حرم
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مادرم
قصهی سنگ و شیشه، میری واسه همیشه
این تن ارباً اربا دیگه شناسایی نمیشه
ای اذان گوی خیمه خونیه لبت
کاشکی جای تو میمرد عمّه زینب
خداحافظ علی اکبر
برسون سلام زینب رو به پیغمبر
خداحافظ علی اکبر
داره میخنده به گریههای من لشکر
رفتی و دیگر رمق در پای بابای تو نیست
زینت دوش حسین، روی زمین جای تو نیست
خواهرت شده عزادار بی تو میشه گرفتار
میره با دست بسته بزم مِی و کوچه و بازار
قاتلت میشه سردمدارِ قافله
کربلا تا شام وای از دست حرمله
خداحافظ علی اکبر!
میمونه روی زمین تن تو هم بیسر
خداحافظ علی اکبر!
میشه هم قد تو رو نیزه علی اصغر
.
.
امام حسین علیهالسلام
والله تا ظهور مهدی علیهالسلام، خون من از جوش و خروش نمیافتد.
📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۵.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس حاجمهدی سماواتی
صلی الله علیک یا اباعبدالله و صلی الله علی قلبِ زینب الصبور و لِسانِ الشَکور
کعبه بینام و نشان میماند اگر زینب نبود
بی امان دارُالاَمان میماند اگر زینب نبود
اگرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا
کربلا هم بینشان میماند اگر زینب نبود
مکتب سُرخ تَشَیُّع که از غدیر آغاز شد
تا ابد بی پاسبان میماند اگر زینب نبود
*بی بی زینب یه طوری دم دروازهٔ کوفه خطبه میخواند همه گفتند: علیِ داره حرف میزنه، صدای زنگِ شترها هم افتاده بود، داشت انقلاب ایجاد میکرد، احساس خطر کردن، چگونه ساکتش کنند، دستور دادن نیزهدار سر بریده برادرش رو مقابل محملش قرار داد، یک وقت دید یکی داره قرآن تلاوت میکنه "أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا"ببینه سر بریدهیِ عزیز برادر...بمیرم صدا زد:"یا هلالاً! لَمَا اْستَتَمَ کمالا،غالَهُ خَسفَهُ فَأَبْدٰا غُروبا، ما تَوَهَمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، کانَ هٰذا مُقَدَّراً مَکتُوبٰا"یعنی ای هلالِ یک شبه زینب چه زود غروب کردی، حسین... حسین... عزیز دلم! خیال نمیکردم یه روزی برام بیاد، دم دروازهٔ این کوفه من خطبه بخونم تو با سرِ بریده بالای نیزه قرآن بخونی، داداش! "یاٰ أَخٖی فاطِمَ الصغیرةَ کَلِّمْهاٰ " معلوم میشه نازدانه ابی عبدالله تو بغل عمه جانش زینب بود، دید او هم داره خیره خیره به نیزه نگاه میکنه، صدا زد: داداش اگه با من حرف نمی زنی نزن، من زینبم بازم صبر میکنم"فاطِمَ الصَغیرةَ کَلِّمْهاٰ" با این دختر کوچولوت حرف بزن داداش، "فَقَد کادَ قَلبُهٰا أَنْ یَذُوبٰا"دلش داره از غصه آب میشه ،حسین.....*
با دخترِ صغیرهیِ خود گفت و گو نما
ما را دچار مِحنَتِ او این زمان مکن
*الهی بمیرم اینجا دیگه نوشتن "فَنَطَحَت جَبینُها اِلیٰ مَقدَم المَحمِل"،زینب سرش رو زد به چوبهی محمل... *
سَرت به خانهی دل جا دهم ولی چه کنم
که پای نیزه بلند است و دست من کوتاه
نه سرم از سرت عزیز تر است
ببین که سرشکنم من به پای این درگاه
*همین که ناقهٔ بی بی حرکت کرد دیدن خون تازه رو زمین ریخته، حسین... حسین....جانم*
ای رفته سرت بر نی وی مانده تنت تنها
رفتی تو و بنهادیم ما سر به بیابان ها
حسینِ من!
ای کرده به کوی دوست، هفتاد و دو قربانی
قربان شَوَمَت این رسم ماند از تو به دوران ها
داداش!
قربانی هرکس شد با حُرمت و نشنیدم
دست و سر قربانی افتد به بیابان ها
حسین…حسین… جانم
.