مناجات و توسل به امام رضا علیه السلام
یَا نُورَ النُّور، یَا نُورَ فَوْقَ کُلِّ نُور
ظَلَمْتُ نَفْسِي،یَا عَفُوُّ یَا غَفُور
به آیهی تُوبُوا إِلَى اللَّهِ ـت قسم
دیگه میخوام اونی که تو میخوای بشم
خبر داری؟ یٰا عالِمَ الْغُیوب
تنگه دلم، یٰا کاشِفَ الْکُروب
امیدِ من ، یٰا سٰامِعَ الدُّعٰا
تویی یٰا غٰافِرَ الذُّنوب
یاتَوّاب، يَا غَافِرَ الذَّنْبِ الْكَبِير...
*ای خدایِ توبه پذیر،ای کسی که گناه بزرگ رو می بخشی،شب ها و روزهای ماه مبارک به سرعت داره سپری میشه،اگر آخرین ماهِ مبارکِ عُمرِ مَنِ،مَنُ ببخش،منُ در جوارِ رحمتِ خودت منزل بده...*
کریم تر ز کریمانِ روزگار تویی
گناهکار تر از هر گناهکار منم
*مولای من! کارایی کردم که فقط خودت می دونی،اگر اونا رو هم ببخشی باز هم من شرمنده ام...*
گیرم که تو از سَرِ گُنه درگذری
زان شرم که دیدی، که چه کردم،چه کنم...؟!
*با یه امیدی آمدم دَرِ خونه ات...*
یارب یارب، برگشته عبدِ روسیاه
برگشته با یه کوله بارِ پُر از گناه
*آره...پشتم سنگینِ، ولی امیدوارم...*
بارِ گُنه آورده ام، اما به امیدی
من رو زده ام باز خدایا به امیدی
یارب یارب، برگشته عبدِ روسیاه
برگشته با یه کوله بارِ پُر از گناه
قرآن به سر، رو لَبَمِ خدا خدا
ردم نکن به خاطرِ امام رضا
*دلم برا امام رضا تنگ شده،میخوام بِهت سلام بدم،به زیارتِ تو محتاجم،همه نیت زیارت کنید...*
باز هم گمشدۀ شب شدم، ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم،از دور سلام
*از این راهِ دور زیارتِ منُ قبول کن...*
با زبانی که به ذکرت شده مأمور،سلام
به سلیمان برسد از طَرَفِ مور،سلام
*خدایا! من یه سوالی دارم:اگه قراره تو منُ نبخشی...*
میخواست اگر خدا نبخشد گناهِ ما
ما را چرا امامِ چنین مهربان دهد؟!
*اگر میخواستی من رو نبخشی به من امام رضایِ مهربون نمی دادی...آقایِ من!..*
دیدم همه جا بر در و دیوارِ حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید.
#شاعر امیر رضا یزدانی
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
السلام ای شهید خراسان
ای پناهِ دلِ بی پناهان
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
ای گلِ پرپرِ باغِ حیدر
میوۀ قلبِ موسی ابن جعفر
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
گرچه در پیشگاهِ تو پستم
هرچه هستم غلامِ تو هستم
من غلامُ تویی شهریارم
من گدا من گدا من گدایم
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
جانِ زهرا و جانِ جوادت
وقتِ مردن کن از ما عیادت
میهمانم من از ره رسیدم
پادشاها مکن نا امیدم
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
السلام ای شهید خراسان
ای پناهِ دلِ بی پناهان
«ای رضا جان .. ای رضا جان ..»
.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بعد از وفات کاش محبت به من کنید
جسم مرا محافظت از سوختن کنید
با اشکِ روضه شستشویِ این بدن کنید
بر من لباسِ نوکری ام را کفن کنید
یک لحظه ام مباد زمان را هدر دهید
پیش از همه امام رضا را خبر کنید
#امام_رضا_جان💔
#سینه_زنی و توسل به امام رضا علیه السلام
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
هر که آرَد تحفه ای بر محضر مولایِ خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندمِ اشکی که در این بارِگاه اورده ام
ناله ام در سینه، اشکم در بصر سوزم به دل
نامه ای چون دودِ آهِ خود سیاه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گرچه هستم قطره ای ناچیز یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دستِ خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دستِ خالی را گواه آورده ام
شاه پناهم بده... خسته ی راه آمدم
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاکِ کوی تو باشم
به وقتِ صبحِ قیامت که سر زِ خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم،به جست و جویِ تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدانِ دو عالم
نظر به سویِ تو دارم،غلام روی تو باشم
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیشِ تو بودن بهانه ای کافیست
بهشتِ لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیلِ ناله ی من یک نگاهِ محبوب است
وگرنه دردِ غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم
مگر که شاهِ خراسان گدا نمی خواهد؟!
به عشقِ تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حرمت "اِهدِنا.." نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجتِ عاشق،دوا نمی خواهد
تو آشنایِ خدایی،کدام رهگذری
در این جهانِ غریب،آشنا نمی خواهد؟!
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوترِ آواره جا نمی خواهد؟!
*فرمود: هر کی به ما پناه بیاره ما بهش پناه میدیم...یا امام رضا امشب پناه آوردیم...*
به حکم آنکه " علیک الرفیق ثم الطریق..."
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طوافِ تو مبتلا کرده ست
طوافِ کعبه بخواه،خدا نمی خواهد
یا امام رضا! دوباره اومدم
من فقط پیش شما زانو زدم
میدونم خودم که چیزی ندارم
ولی من گدایی رو خوب بلدم
گُم میشم بین حریمِ حرمت
پَر می گیرم از نسیم حرمت
منُ خوب میشناسی آقا که منم
از گداهای قدیم حرمت
رأفتِ تو رشته ی نجاتمِ
عشق تو بهونه ی حیاتمِ
هر کجای حرمت رو میبینم
همه یادآورِ خاطراتمِ
دل شکسته ها دارند نشونیتُ
نشونِ مرقدِ آسمونیتُ
هر کی یه بار بیاد به دیدنت
حتما حس می کنه مهربونیتُ
یه دفعه هم نشد کسی رو رد کنی
تو جوابمُ ندی و رد کنی
شفا دادن که برا تو چیزی نیست
مرده زنده میشه تو مدد کنی
سنگ دیوار تو تکیه گاهمِ
هر چی تو بخوای همون صلاحمِ
جایی رو جز حرمت نمیشناسم
حرمی که آخرین پناهمِ
یا امام رضا....یا امام رضا....
فردا روزی زنان نوقانی اومدند گفتند: ما چیزی نمیخوایم...گفتند منظورتون چیه؟گفتند:مهریه هامون رو بخشیدیم...چرا ؟! گفتند:فقط اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه ی امام رضا...زنان نوقانی آمدند تشییع جنازه ی امام رضا....گفتند امام رضا خواهر بالاسرش نیست....امام رضا غریبِ...هر کدوم اونقدر گل آوردن برا امام رضا....بارک الله به امام رضا....بارک الله به زنان ایرانی...زنان نوقانی....اونقدر گل آورده بودن که وقتی امام جواد آمدند این گل ها رو کنار میزدن،بدن امام رضا رو از میان گل ها بردارن....آروم بدن آقا رو تو قبر گذاشت....خیالت راحت جوادالائمه....قشنگ صورت آقا رو روی خاک قرار داد....آروم صورت بابا رو پوشوند....بابای مظلومم....این آقا راحت باباشو تو قبر گذاشت...
اما یه آقایی تو کربلا گفت: بنی اسد بیاید بدن ها رو جمع کنید....اومدن گفتن: یا زین العابدین! یه بدنی قابل شناسایی نیست...اینقدر پاره پاره هست....اومد جلو فرمود: این بدن بابام حسینِ....قبری رو کَند زین العابدین....همچین که بدن بابا رو درون بوریا قرار داد، ، آروم درون قبر گذاشت...همه جای عالم صورت بابا رو روی خاک میگذارن اما این آقا رگای بریده ی بابا رو روی خاک گذاشت....حسین....
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بدانید پیام زندگى پرماجراى #على_بن_موسى_الرضا علیهالسّلام به ما عبارت است از #مبارزهى دائمى #خستگى_ناپذیر.
#روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
*یه کم امروز ناز کن...خستگیتُ بگو به آقا...آقا دو ماهه دیگه*…
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
*دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی...میخوای برگردی...تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی....برمیگردی...سلام میدی...دوباره یه تیکه راه میری....آقا دارم میرما...*
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟
اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند
منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟
امروز بیا یه خودی به ما نشون بده....مُردیم...ندیدیمت آقاجان...امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار....بی بی سفره رو جمع کنه....دیدی؟
وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی...میگه اومدی خونه ی من دیگه...خودش سفره پهن میکنه...غذا میاره...خودش جمع میکنه...*
با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم
چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟
*امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار...*
هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق
شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟
مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو
تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟
نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد
تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟
*السلام علیک یا اباعبدالله...به همین راحتی میری کربلا...*
در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی
کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی
هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد
اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
*اصلا جایی رو بلد نیستم برم....دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد...تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز...."و تَصَدَّق علینا..."
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد
زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
*به خدا همین جوره....نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه....*
{می روم مشهد،خیابان ها شلوغ
می روم در قم،شبستان ها شلوغ
کربلا هم کل ایوان ها شلوغ
هیچ کس مثل تو بی زوار نیست
*یا امام حسن!...*}
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
وقتی برای دستگیری می رسی از راه
صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی
*اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه....همه جا روضه....حتی قیامت هم روضه....فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن...."غُضّوا ابصارکم..."هیچ کس نباید ببینه...*
یهو می بینی امام حسن افسار یه مرکب رو گرفته... رو این مرکب بی بی نشسته...تو یه روایتی دیدم بی بی به امام حسن میفرماید:حسن جان! اون کسی که اونجا ایستاده سر در بدن نداره کیه؟! امام حسن جواب میده:"هذا حُسَینُک مُرَمّلٌ بِالدِّماء"...حسین...*
حاجات سائل را نگفته می دهی،یعنی
در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی
چشم انتظارت می نشیند در صف محشر
بی شک به دیدارِ منِ سرمست می آیی
ابا صلت میگه: آقا بهم فرمود:اباصلت میرم و برمیگردم...اگه دیدی عبا به سر کشیدمُ دارم برمیگردم،بدون که بی آقا شدی....اباصلتِ...یه خادمِ...میگه صدبار مُردم و زنده شدم....شما می فهمید من چی میگم...هیچ نسبتی هم نداره...یه خادمِ...چی شده تو این کوچه ها که اینقدر خاطره ی بد داریم....یهو دید از دور آقا هی زمین میشینه...پا میشه....
اباصلت! بهت سخت گذشت؟! کجا بودی ببینی دستای علی رو بستن....زنش جلوش هی زمین میخورد...زود پا میشد...دوباره زمین میخورد...هی میزدنش....
شماها خیلی هاتون متأهلید...حرف من رو خوب میفهمید....زن ها که دیگه باید غش کنند با این حرف....زن باردار باشه... میخوای مسافرت بری...جایی بری...میگی نمی برمش...اذیت میشه...یه جایی هم میخوای بری؛از قبل میگی یه جایی رو آماده کنی...زنم نمیتونه....پا به ماهه....همچی که رفت پشت در....دستاشو حائلِ خودش و محسن کرد...فضه بیا....فضه بیا.....
اباصلت! زمین خوردن آقات رو دیدی؟کجا بودی کربلا؟! خواهرش بالا تَل ایستاده بود...هی می دید هر کی میره برنمیگرده...چند لحظه طول میکشه...هی میاد بیرون یکی دیگه میره...
فکر میکردن کار حسین تمام شده...دوباره می دیدن آقا یه نفس می کشه،یه مرتبه یکی دیگه می رفت...نیزه شو بر
می داشت....
آقا! یا امام رضا! شنیدم هی داد میزدی میگفتی:جگرم....کربلا این آقا همچین که گفت جگرم...نامرد این نیزه رو برداشت...گفت:ها جگرت میسوزه؟! چنان نیزه رو بلند کرد...تو دهان حسین.....
چقدر روبه رو طولش دادن
یه جوری هر کدوم طولش دادن
کُشتنِ تو جلو چشمای من
سه ساعتِ تموم طولش دادن
سَرِ فُرصت سرت رو بریدن
به چه قیمت سرت رو بریدن
بمیرم داداشِ غریبم
تویِ غربت سرت رو بریدن
یکی داره پیرهن رو میدزده
پیرهن که نه! کفن...می دزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سرُ از روی بدن می دزده
ای حسین من...غریب مادر
*همچین که عبا به سر کشیده بود تو این مسیر می رفت...احتمالا موقع غذا بوده...چون روایت میگه سفره پهن بوده....خادما...کنیزا...سر سفره....تا آقا رو دیدن...آقا میشه با ما هم سفره بشید؟روایت میگه آقا با همون حال اومد سرِ سفره نشست...."آقا میشه امروز با ما هم،هم سفره بشید؟!"چندتا لقمه خورد...دیگه نتونست...رفت داخل حجره... گفت:اباصلت درهای حجره رو ببند...فرشا رو جمع کن...میخوام مثل جد غریبم،حسین جون بدم...*
از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب
زهر وقتی داخل انگور شد یابن الشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آن جا که گفت
حال و روز جدّ ما ناجور شد یابن الشبیب
در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش
در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب
*ناله بزن بگو:حسین....*
#امام_رضا_مناجات
#امام_رضا_زمزمه
#زمزمه
درد دل میکنم با امام الرئوف
السلام علیک یا امام الرئوف
من نمک گیر کرمت هستم
آستان بوس حرمت هستم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.........
من چو ذره ام و تویی شمس الشموس
السلام علیک یا انیس النفوس
رو سیاه و پست و گنهکارم
به همه گفتم که تو را دارم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
روسیاه و بدم ولی راهم بده
به جوادت قسم تو پناهم بده
ضامن آهو به تو رو کردم
دست خالی که برنمیگردم
ای رضا جانم ای رضا جانم
......
از ازل عشق تو در سرشت من است
به خدا حرم تو بهشت من است
من دخیل پنجره فولادم
برس آقا جان تو به فریادم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.......
همه حاجتم از تو این است و بس
شب اول قبر تو به دادم برس
عرفه زوار حسینم کن
عتبه بوس کاظمینم کن
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
ای فدای تو و آتش جگرت
چه شده که کشیدی عبا به سرت
چقدر در کوچه زمین خوردی
جان زهرا را بر لب آوردی
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
گوشه حجره ات دست و پا می زدی
مادر و پسرت را صدا می زدی
گر چه خاکی گشته سر و رویت
کس نزد با نیزه به پهلویت
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
جدتان را زدند بین آن قتلگاه
فرقة بالسيوف فرقة باالرماح
مادرش ناله از جگر میزد
خواهرش بر سینه و سر میزد
enc_1664022823311108553875.mp3
3.23M
صلی علیک یا نبی صلی علیک یا رسول
تو رو زیارت میکنم کاشکی ازم کنی قبول
کاش تو مدینه داشتی صحن حضرت زهرا
برا تو بارونی میشد چشم همه دنیا آه رسول الله
🎙 #محمد_اسداللهی
#️⃣ #رحلت_پیامبر_اکرم_ص
#️⃣ #استودیویی
tmp_16196332222464660771394.mp3
7.78M
با سعادته هر کسی زیر سایته
لطف تو بی نهایته
وقتی که دارمت تو رو خیالم آقا راحته
🎙 #سید_محمدرضا_نوشه_ور
🎙 #محمد_حسین_پویانفر
#️⃣ #شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#️⃣ #استودیویی
enc_16929138511081777065937.mp3
2.21M
ضریح تو پنهانه همین جا تو سینه ام
دستمو رو سینه میذارم حرمت رو میبینم
سلام امام دست و دلبازم
میخواهم حرم برا تو بسازم
🎙 #سید_محمدرضا_نوشه_ور
✳️ #جدید
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسن_مجتبی_ع
#️⃣ #شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#️⃣ #استودیویی
#امام_رضا_مناجات
#امام_رضا_زمزمه
#زمزمه
درد دل میکنم با امام الرئوف
السلام علیک یا امام الرئوف
من نمک گیر کرمت هستم
آستان بوس حرمت هستم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.........
من چو ذره ام و تویی شمس الشموس
السلام علیک یا انیس النفوس
رو سیاه و پست و گنهکارم
به همه گفتم که تو را دارم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
روسیاه و بدم ولی راهم بده
به جوادت قسم تو پناهم بده
ضامن آهو به تو رو کردم
دست خالی که برنمیگردم
ای رضا جانم ای رضا جانم
......
از ازل عشق تو در سرشت من است
به خدا حرم تو بهشت من است
من دخیل پنجره فولادم
برس آقا جان تو به فریادم
ای رضا جانم ای رضا جانم
.......
همه حاجتم از تو این است و بس
شب اول قبر تو به دادم برس
عرفه زوار حسینم کن
عتبه بوس کاظمینم کن
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
ای فدای تو و آتش جگرت
چه شده که کشیدی عبا به سرت
چقدر در کوچه زمین خوردی
جان زهرا را بر لب آوردی
ای رضا جانم ای رضا جانم
.....
گوشه حجره ات دست و پا می زدی
مادر و پسرت را صدا می زدی
گر چه خاکی گشته سر و رویت
کس نزد با نیزه به پهلویت
ای رضا جانم ای رضا جانم
........
جدتان را زدند بین آن قتلگاه
فرقة بالسيوف فرقة باالرماح
مادرش ناله از جگر میزد
خواهرش بر سینه و سر میزد
#امام_رضا_مناجات
تـا گدايان مُلكِ سُلطـانيم
فقر را عار خود نميدانيم
خاك درگاه يا غلامِ سياه
"هرچه مارا لقب دهند آنيم"
تا كه پهن است سفره ي كرمش
همگي جزء كاسه ليسانيم
هست بيت الحرام ما حرمش
مُحرِم كعبه ي خراسانيم
اين چه سِرّي ست وقت پابوسش
گاه خندان و گاه گريانيم
وقت ديدار گنبدش،عیب است
سر به سمت كسي بچرخانيم
به خدا غيرِ "يا امام رضا"
هرچه گفتيم از آن پشيمانيم
در حريم رضا به نصّ حديث
در دل عرش حَيّ سُـبحانيم
عام بوديم و از خواص شديم
ما كه با او خداشناس شديم
خوش به حال رعيّت سلطان
كه شده وقف خدمت سلطان
چون رضاي خداي عزّ و جل
نيست غير از رضايت سلطان
جِنّ و اِنس و مَلَك،وظيفهیشان
نیست غیر از اطاعت سلطان
ذِلّت مَحض مي شوند همه
در حضور جلالت سلطان
"لا يُقاسُ بِنا اَحَد"؛ احدي-
-نيست در حدّ حضرتِ سلطان
زائرش زائر خداست ، مگر-
-با خدا چيست نسبت سُلطان؟
به همه عُمرِ دَهر مي اَرزد
نفسي با ولايت سُلطان
ظاهراً طوس و باطناً دلِ ماست
پايتخت حكومت سلطان
اَشهَــدُ اَنّـهُ وَلِيُّ الله
قَبرُهُ في قُلوبِ مَنْ والاه
تا خداوندي خدا بر جاست
پرچم حضرت رضا بالاست
اوكه در ارض طوس مدفون است
پارهي پيكر رسول خداست
رفعتش مثل مرتضی علی و
رأفتش مثل حضرت زهراست
موضع مرقد مطهّر او
جزء باغات جنّت اعلاست
قدر زوّار او به روز حساب
فوق زوار سيّد الشّهداست
با غلامان خويش همسُفره ست
عادتش همنشيني فقراست
همره هدیه های حضرتیاش
غالبا مُهر تُربت اعلاست
در اين خانه را اگر بزند
رزق سائل جواز كربُبلاست
تا بگيري حواله ي عتبات
به جمال مُطهّرش صلوات
دل و روي سياه آوردم
حال و روز تباه آوردم
هرچهام،هركهام،دراین دل شب
رو به اين بارگاه آوردم
خسته و نااميد از همه جا
به رواقت پناه آوردم
اشتباهي نيامدم هرچند
يك جهان اشتباه آوردم
پاي ايوان سبك شدم چون كاه
گرچه كوه گُناه آوردم
تا كه عذر مرا قبول کند
ناله و اشک و آه آوردم
حاجت مانده در دلمرا من
بر در پادشاه آوردم
تا نجاتم دهد از این ظلمت
دل شب رو به ماه آوردم
يا سريع الرّضا بحقّ رضا
چشم پوشي كن از گُذشته ي ما
وسط صحن مي زنم فرياد
حضرتِ عشق،خانهات آباد
من مُشَرَّف شدم به پابوست
اشكهايم همين كه راه افتاد
خواستم تا كه باز بگذارم
سر روي دوش پنجره فولاد
راند با "چوب پر" مرا به عقب
خادمِ بي وفا اجازه نداد!
خادم آن خادم قديم نبود
آه انگار بُرده بود از ياد
سَرَطاني و كور و لال و فَلَج
تاكه پيش تو سر به خاك نهاد
قسمت او شفاي عاجل شد
بعد نَقّاره ات نِدا سر داد
به مُريدان اين و آن گوييد
از رضا مي شود گرفت مُراد
دل مبادا به غير بسپاريم
تاكه ما ثامنُالحُجَج داريم
ای ولی نعمتم امام رضا
عزّت و شوکتم امام رضا
اينكه خود را سگ تو ميخوانم
داده حيثيّتم امام رضا
بيشتر از تمام اهل البيت
با شما راحتم امام رضا
زیر قولم زدم زیاد و تو باز
دادهاي فرصتم امام رضا
كاش پُر مي شد از تجلّي تو
خَلوت و جَلوتم امام رضا
خواب ديدم زيارت مخصوص
باز هم دعوتم امام رضا
تو غريبي و من به عشق خودت
عاشق غربتم امام رضا
كربلايم چه شد فدات شَوَم؟
طاق شد طاقتم امام رضا
پلک زَخمِ تو را شَوَم قُربان
به مراد دلم مرا برسان
#محمد_قاسمی
#امام_رضا_ع_شهادت
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
مصائب کربلا از زبان امام رضا(ع)
#امام_رضا_ع_شهادت
خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان
انگار بغض کرده و تب دارد آسمان
گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...»
وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان
یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا...
نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان
از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که-
با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان
رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟!
میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان
لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع)
فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان
گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا
پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان
از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو
از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان
لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید
تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان
والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود
زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان
یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه!
چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
#امام_رضا_ع_شهادت
ز سینه آه برآرید با همه شررش
ز دیده اشک ببارید تا رسد اثرش
امام مفترض الطاعه بر زمین افتاد
شبیه جد غریبش به خاک خورده سرش
میان حجره چو گودال دست و پا میزد
شبیه مار گزیده رسید درد سرش
به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد
چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش
رسید زاده ی زهرا به طرفة العینی
سر مبارک بابا به دامن پسرش
به کربلا همه ی ماجرا شده بالعکس
سر مبارک اکبر به دامن پدرش
میان حجره امام غریب بود و جواد
ولی به قتل علی لشگری است دور و برش
میان حجره پسر در کنار بابا بود
ولی کنار علی چند نیزه در کمرش
صدای یاابتای علی که بود بلند
رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش
رسید بازِ شکاری، ولی چه احوالی
نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش
نگاهِ حسرتِ بابا به ارباً اربا، بود
نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش
صدای عمه میآید ، علی ز جا برخیز!
خدا کند که نیفتد به جسم تو گذرش
شاعر: #محمود_ژولیده
#امام_رضا_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سمِ مرکب ها نیست
پیرُهن از تنِ بی سر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادرِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید
با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟
پای خود را زلبان پسرم بر دارید
شاعر: #قاسم_نعمتی