eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🎼دستِ او دستِ علی ... |⇦• مدح خوانی و توسل ویژۀ میلاد حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام . ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ چشم مهتاب ندیده سحری بهتر از این آسمان نیز ندارد قمری بهتر از این بانویِ بیتِ علی صاحبِ فرزند شده است که ندارد پسرِ خوب تری بهتر از این میتوان گفت که در دایره ی عشق و ادب مادری هیچ ندارد پسری بهتر از این نخلی از باغِ ولایت ثمر آورده به بار ندهد نخلِ کرامت ثمری بهتر از این دستِ او دستِ علی دستِ علی دستِ خداست نیست در عالم هستی پدری بهتر از این گنجِ عالم که ندارد گوهری چون عباس صدفی هم که ندارد گوهری بهتر از این رویِ گنجینه ی خلقت ملک عشق نوشت کس ندارد به خدا سیم و زری بهتر از این پایِ گهواره ی او هک شده بود از اول باغِ ایثار ندارد شجری بهتر از این خبر آمد ، که خدا قرص قمر باز آورد نرسیده ست به عالم خبری بهتر از این بال و پر داد به هر عاشق افتاده ز پا طایران را نَبُوَد بال و پری بهتر از این بر درختِ کَرمش برگ و برِ عشق ببین که ندارد شجری ، برگ و بَری بهتر ازین چشمِ تر داشت علی ، بوسه به دستش می زد که ندیده ست کسی چشمِ تری بهتر ازین یَلِ میدان شجاعت ، پسرِ شیر خدا تاکنون کس نشنیده قَدَری بهتر ازین سفرِ عشق که او ساقی و سقّایش بود ما ندیدیم به عالَم سفری بهتر ازین چشمِ مانند گلش تیرِ بلا را سپر است نیست در عرصه گلها سپری بهتر ازین عاشقی ، غیرِ خزان گشتنِ گل هیچ نداشت عشق هم هیچ ندارد اثری بهتر ازین جگرِ سوختگان از اثرِ عشقِ وی است به جگرها نرسیده شرری بهتر ازین تاجِ سرهای شهیدانِ به خون غلتان است به شهیدان نبود تاجِ سری بهتر ازین سائلی کن ز درِ خانه ی عبّاس که نیست به دو عالَم بخدا هیچ دری بهتر ازین نظری کرده به دل ها که چنین بی تابند کس ندارد به دلِ ما نظری بهتر ازین او امیدِ دل ما در صفِ محشر باشد ما نداریم امید دگری بهتر ازین کامِ "یاسر" شده شیرین ز شکرخندِ زمان به دهانی نرسیده شکری بهتر ازین شاعر :
. آیا بود که گوشه چشمی ....                                  ----- در انتظار ماندم و رویت ندیده ام عمرم تمام گشت ،  به آخر رسیده ام هر کس ز هجر حال و هوایی گرفته است من از فراق جمله گریبان دریده ام هر شب به یاد روز وصالت ، عزیز دل در ذهن خویش طرح دو چشمت کشیده ام گر می چکد گلاب ز چشمم به یاد تو از حنجر بهار صدایت شنیده ام میزان عشق خویش مپرس از دلم ، ببین عشق تو را به قیمت جانم خریده ام ابری تر  از بهار به دامان بندگیت از آسمان سبز چو باران چکیده ام تا روز وصل که شیرین بود چو قند در راه عشق طعم بلا را چشیده ام آقا بیا بیا ، که در این شام غم چو ماه بر رد پای صبح وصالت دمیده ام نخلی که داشت قامت رعنا فتاده است یعنی شکسته ام ز فراق و خمیده ام با "یاسر" ای عزیز ، شدم دربدر ز هجر وز جاده های درد به سویت دویده ام ** «یاسر»✍ .
با نگاهی به سخنان سردار دلها ، شهید حاج قاسم سلیمانی پیرامون الطاف حضرت زهرا سلام الله علیها در سال‌های دفاع مقدس . --------- اَلسلام ای مادر سادات ای بانوی نور اَلسلام ای کوثر قرآن و ای روح صبور اَلسلام ای فاطمه ، ای دختر بَدرُالدُجی اَلسلام ای فاطمه ، ای جان نثار مرتضی ای حمایت از ولایت کرده در اوج شرف می رسد از تربت پنهانت اکنون لا تَخَف ما تأسی بر تو داریم ای فروغ بی کران با ولایت بوده و هستیم تا ایثار جان مهرتان یا فاطمه چون گل به قلب ما شکفت لطف تان را دید بسیار و، سلیمانی که گفت روزهای سخت جنگ آنجا که راه ما نبود غیر زهرا هیچ کس پشت و پناه ما نبود بر لب اروند وقتی دشمنان با تیرها می زدند آسیمه سر بر جسم و جان شیرها روبرو وقتی که دشمن می گرفت از ما نَفَس هر سلاح کارگر ، زهرای اطهر بود و بس کربلای پنج وقتی در غروب اضطرار داشتیم از هر طرف اندیشه های بیقرار داشتیم آنجا غروب مضطر اما بی نشان روی دژ سر ، دیده سوی آب های بوبیان وقتی از هر سو خطر یا که بلا شد سوی ما عاجزانه می زدیم ای عشق زهرا را صدا گفت این زیبا کلام خویش را با زمزمه دیده ام در هور مهر مادری از فاطمه من که در میدان مین الطاف زهرا دیده ام پای تا سر خاک پای فاطمه گردیده ام نور زهرا بر دل رزمندگان افتاده بود قدرت مادر به ما نیرو دو چندان داده بود ما به یاد حاج قاسم نام زهرا می بریم دیده ی خود را به سمت موج دریا می بریم فاطمه آن طایر خونین دل بی بال و پر فاطمه آن بانوی بشکسته پهلو پشت در فاطمه آن مادر افتاده طفلش با لگد فاطمه آن زن که مانده بین اعدا بی مدد داغ زهرا را که با دلهای ما گشته عجین تسلیت داریم بر مولا امام هشتمین یا رضا ای پاره ی قلب رسول کردگار شد شهیده مادرت افسوس با هجده بهار ای امام مهربان با مادرت دشمن چه کرد دست گلچین با گل و با غنچه و گلشن چه کرد آتش در شاهد سوز و گداز فاطمه ست تربت مخفی تجلیگاه راز فاطمه ست میخ در باشد گواه غنچه ی پرپر شده محسن شش‌ماهه قربان در ره مادر شده ** محمود تاری «یاسر» ٢٢ آذر ١۴٠١ ✍ ............................ . پایداری کند این دل به هواداری تو می رود بر سرِ دار این دل خونین سردار می شود سنگ رها از کف این رودِ مَهیب چقدر آه ، بود داغِ تو سنگین سردار داغ تو آه چه سنگین و چه گلگون باشد چشمِ هر لاله ز هجران تو در خون باشد پرِ پرواز تو در شعله ای از خون افتاد بال های تو ولی هیچ زمینگیر نبود آسمانی شدی ای آیه ی سرخِ ملکوت عشق را بهتر ازین معنی و تفسیر نبود آسمان از رخِ آئینه گل افشانی شد می رود تا ملکوت آن که سلیمانی شد تو چه کردی که در آغوش ملائک رفتی تو چه کردی که چنین عرش نشین گردیدی رفتی و تختِ سلیمانی حق را دیدی و در انگشتری عشق نگین گردیدی ای عقیق یمنی ، دُرّ نجف چشمانت پیشِ تیرِ ستمی گشت هدف چشمانت رفتی ای عشق ولیکن پس ازین گلگون تر کوچه ها عکس تو را در دلِ خود قاب کنند بیم از ظلمت شب نیست که از این جاده رهروانِ رهِ تو رویْ به مهتاب کنند چشمِ تو ناب ترین نور و ضیا را دارد نفست بوی گلِ کرب و بلا را دارد جگرت سوخت ولی عشق تو در سینه نسوخت عشق یارانِ جگر سوخته آئینِ دل است ای جگر سوخته از آتش ابلیس خبیث انتقام تو فقط مایه ی تسکینِ دل است ما به خونخواهی تو آمده و در پیشیم ما به جز عشق به چیزی که نمی اندیشیم عرصه خون و خطر حسّ یتیمی دارد مرو ای مرد که این جبهه پدر می خواهد سپرِ خویش مینداز ، که خود می دانی دست و بازوی علمدار سپر می خواهد تو در این عرصه ی ایثار مداوم بودی تو علمدارترین مردِ مقاوم بودی مثل آن میخ که می ریخت ز چشمانش خون قسمت چشم تو شد خون بچکاند قاسم باید آن کس که به دل حُبِّ ولایت دارد خویشتن را به امامش برساند قاسم ای که در معرکه ی سرخ رجز می خوانی وقتی از باب ولایت نروی ، می مانی باید از فاطمه آموخت ولایت داری نور او راهبرِ اهلِ هدایت باشد عاقبت نور شود ، جانبِ جنّت برود هر که سردارِ سرافرازِ ولایت باشد حق چو از فاطمه آید به گل افشانی ها نظر لطف کند سوی سلیمانی ها بولهب در همه جا قصد جنایت دارد ما بپا خاسته تا دست بِبُرّیم از او بیش ازین تا که نباشد سبب ظلمت ها آنچه در دسترسش هست بِبُرّیم از او ما به قرآن و ولایت همه پا برجاییم ما به راه و روش فاطمه پا برجاییم همه پر جوش و خروش آمده بودند آن روز روح اخلاص بر انگیخته حیرانی ها بیشه از شیر نباشد لحظاتی خالی هست در جبهه ی حق خیلِ سلیمانی ها گرچه با رفتنِ گل خون به جگرها داریم دلی آکنده تر از عشق به زهرا داریم فاطمه کوثر دلهاست همه می دانند ما همه تشنه لب کوثر زهرا باشیم چون سلیمانیِ عاشق ، به سراپرده عشق او بخواهد سرِ ما ، ما که مهیّا باشیم آمدیم این که فدایِ رهِ مادر گردیم او اگر حکم کند فانی حیدر گردیم نام زهرا به لب آمد ، جگرم می س
. به نام خدا نیمه ی ماه شد و روی تو پنهان از چیست این همه داغ فِراق این همه هجران از چيست حال ما ، حال پریشان شدگان است ولی کس نپرسید که این حال پریشان از چیست سر و سامان که نداریم و نپرسید کسی عاشق خسته تو بی سر و سامان از چیست همه بُحران زده ایم از غم هجران و مپرس در درون دل ما این همه بُحران از چیست شاید آن لَیْله ی قدر این شب لبریزِ خداست لَیْلَةُ الْقَدْرِ بخوان ، دیده ی حیران از چیست می شوند از غمِ هجران تو توفانی تر گر بدانند که این منشأ توفان از چیست خانه ی دل ز فراقت همه ویرانه سراست بگذارید بدانند که این خانه ویران، از چیست بوی پیراهن یوسف برسد از کنعان ای عزیز دلِ زهرا ، دلِ سوزان از چیست آمده دل پی تو جانب یثرب امشب تا ببیند افق روشن و تابان از چیست ناگهان دید که خورشید ز رخ پرده گرفت بنگر ای چشمِ زمان دیده درخشان از چیست سبط اکبر حسن آمد به گلستان وجود حال فهمیده ام این باغ گل افشان از چیست شد شکوفا گل رخسار کریم بن کریم خود بدانید دگر عطر گلستان از چیست در تبسّم شده لب های علی ، هیچ مپرس خنده بر روی لب حضرت جانان از چیست سُفردار آمده با خوان کرم خود بنگر بر گدایان حرم نیکی و احسان از چیست همچو «یاسر» به ولایش همه ایمان داریم تا بدانید که این جلوه ی ایمان از چیست ** «یاسر»✍
. ای خدا من از گناهان توبه کردم توبه کردم آمدم اکنون پشیمان توبه کردم توبه کردم ماه رجعت ماه دعوت ماه جود و ماه رحمت ماه رحمت ماه رحمان توبه کردم توبه کردم حالتی بشکسته دارم قلب زار و خسته دارم آمدم اُفتان و خیزان توبه کردم توبه کردم من رها از بند امشب می خورم سوگند امشب در بر آیات قرآن توبه کردم توبه کردم کوله باری از گناهان با من است ای جانِ جانان آمدم لبریز عصیان توبه کردم توبه کردم این منم زندانی خود با غم پنهانی خود تا رها گردم ز زندان توبه کردم توبه کردم عبدم و عبدِ مُقَصِّر از گناهم یا مُدَبِّر بگذر و ، بگذر ز احسان توبه کردم توبه کردم مثل روز بینوایان آمدم همچون گدایان من به درگاه تو سلطان توبه کردم توبه کردم هر سحر هر شب که بودم شعله ای بود از وجود سوختم چون شمع سوزان توبه کردم توبه کردم در حریم رحمت و نور آمدم دلخون و مهجور آمدم ای ماه غفران توبه کردم توبه کردم با حضوری بی کرانه با نگاهی عارفانه با تو خواهم بست پیمان توبه کردم توبه کردم بر حسین و ایده او بر لب خشکیده او من به آن لبهای عطشان توبه کردم توبه کردم من به زینب من به داغش من به آن پژمرده باغش من به آن چشمان گریان توبه کردم توبه کردم «یاسرم» یارب نظر کن شام حالم را سحر کن خسته و زار و پریشان توبه کردم توبه کردم ** «یاسر»✍ .
. ها ----------- هنگام شکوه بی کران آمده است الطاف خدای مهربان آمده است یک باغ شکوفه ی اجابت جاری ست تبریک که عید رمضان آمده است فرخنده جهان است مبارک باشد گل ، عطر فشان است مبارک باشد بگذشت مه بنده گی و فطر آمد عید رمضان است مبارک باشد مهمانی حق بود و به دل سامان داد بر سائل خود طعامی از ایمان داد عید رمضان آمد و آن بنده نواز با عید به مهمانی خود پایان داد ما بنده ی بیچاره ی مولا هستیم لب تشنه ی زمزم تولا هستیم از این که به مهمانی خود ما را خواند ممنون خداوند تعالا هستیم از خالق کل که ما نشانش بودیم چون گل به حریم بی کرانش بودیم ای ماه صیام در فضایی از عشق یک ماه تمام میهمانش بودیم شد عید صیام و عید لطف و برکات از جانب حق رسد ز هر سو حسنات فطریه ی معنوی بود در امروز بر احمد و آل پاک احمد صلوات ** «یاسر»✍
. خواهر آفتاب ما که رخشانیم چون آبی زلال پیرو صبحیم ، صبحی بی زوال قوم ما خورشید را برگزیده است آل ما بر آسمان تابیده است سوره ی عشقیم ، عشقی منجلی شیعه ی نوریم ، نوری چون علی رهرویم آن را که مقصد روشن است بزم ما جایی ست کآنجا گلشن است در حریم سبز گلها می رویم هر کجا نور است آنجا می رویم دختر موسی بن جعفر نور ماست تربت آن پاک بانو طور ماست پُر شد از گل ، گلشن منظومه ام من غلام درگه معصومه ام آسمانی کهکشان همراه اوست جَنَّتُ الْمَأوای من درگاه اوست یک جهان آئينه در دستِ وی است آسمان همواره پابستِ وی است شهر قم آئينه دار مرقدش خیمه زد دل در کنار مرقدش بانویی کو خفته در شهر قم است نور چشمان امام هفتم است ای سراپا همصدای فاطمه زینب دیگر برای فاطمه ای رخَت مرآت زهرای بتول روح هستی ، مریم آل رسول در بهشت اهل دل طوبا تویی بعد زینب ثانی زهرا تویی قطره را شوق تو دریا می کند مِهر تو دل را مصفّا می کند ای گرفته نور از شَمْسُ الشُّمُوس هستم از جان درگهت را خاکبوس ای رضا را خواهر والامقام چلچراغ دیده ی خَیْرُالْاَنام نور آری با تو معنا می دهد آستانت بوی زهرا می دهد آن که دل را کرده از خاکت بهشت تربتت را  تربتِ زهرا نوشت قم اگر دور است از یثرب ولی دختر از مادر نشان دارد بلی آنچه گفتند از جهانی برتر است تربت این مادر و این دختر است تربت مادر اگر پنهان بود تربت دختر چراغ جان بود گر بود مخفی مزار فاطمه شهر قم باشد بهار فاطمه دارد از لطف و صفای مادری مرقد رخشان و تابان دختری دارد ای افتادگانِ بی پناه حضرت معصومه اینجا بارگاه هر که دل در این حریم آورده است رو به درگاه کریم آورده است ** «یاسر»✍ .
. در مدح حضرت معصومه(س) --------- ای گل زهرای اطهر اَلسَلام دختر موسی بن جعفر اَلسَلام در حریم عصمت و عترت تویی دین حق را یار و یاور اَلسَلام نور می بارد ز گَرد چادرت ای تو خورشید مکرر اَلسَلام بوی عطر ناب کوثر می دهی یادگار نور کوثر اَلسَلام مثل زینب ، زینت اهل ولا ای گل گلزار حیدر اَلسَلام زینب دیگر برای فاطمه مریم آل پیمبر اَلسَلام ای به نخلستان دین نیکو ثمر میوه ی نخل تناور اَلسَلام دختر نورانی هفتم امام ای جهان از تو منور اَلسَلام ای به بازار کرامت اهل جود ای وجودت دُر و گوهر اَلسَلام هست خورشید سپهر دین رضا ای به آن مولا تو خواهر اَلسَلام ای رضا را خواهر والا مقام ای عزیز آن برادر اَلسَلام ای که دارد مرقدت در شهر قم جایگاه قبر مادر اَلسَلام مثل زهرا ، مثل زینب بی بدیل ای ز هر بانو تو برتر اَلسَلام دست ما و ریشه های چادرت بانوی فردای محشر اَلسَلام «یاسر» این دلبسته ی آل شما در حریمت هست نوکر ، اَلسَلام ** «یاسر»✍ .
. رؤیت ماه ذِی الْقَعْدِه آسمان بر عاشقان دارد نوید اوّل ماه است و ماهی شد پدید ماه ذِی الْقَعْدِه گلی آورده است عشق نقش روشنی زآن گل کشید گل نه تنها ، دُرّ و گوهر آمده ست دختر موسی بن جعفر آمده ست زیر پایش عطر می ریزد بهار پیش پایش باز برخیزد بهار با هزاران چشم می دید آسمان رنگ گلها را ازو میزد بهار این که دارد چشمه سار دیگری با خود آورده بهار دیگری نوبهار است و ببین نوزاد را تازه حق آورده این شمشاد را آمده از عرش گویا جبرئیل تهنیت می گوید این میلاد را با خود آورده گلاب و عود گل در جهان روییده زآن مولود گل دختری آمد که جان گلنوش اوست حضرت موسی شقایق پوش اوست گر زند لبخند بر باغ بهشت دخترش معصومه در آغوش اوست وَه چه آغوشی که دارد بوی عشق در تجلّی آمده بانوی عشق انعکاس آفتاب این دختر است با بهاران هم رکاب این دختر است کوثرِ اُمِّ اَبیِهای رسول نور چشم بوتراب این دختر است دختری از نسل موسی و خلیل مثل زینب در دیانت بی بدیل او مدار نور در منظومه شد تیره گی از نور او مختومه شد عفتی دارد که نامش فاطمه است عصمتی دارد اگر معصومه شد نور او چون آفتابی در دل است وز طلوعش نور هستی کامل است دختر موسی بن جعفر فاطمه این تویی نور مکرّر فاطمه ای که چون معصوم ها معصومه ای اِشْفَعیِ لیِ روز محشر فاطمه مهرت ای بانوی هستی هست من رشته ای از چادرت در دست من از طلوع تو طراوت می چکد وز حریم تو نجابت می چکد وسعت لطف تو را دیدم به شوق از دو دست تو کرامت می چکد ای عزیز ذُوالنِّعَم یا فاطمه دختر صاحب کَرم یا فاطمه ای شکوه صبح تابان روی تو منبع خورشید رخشان کوی تو می بری دل را به سمت و سوی عشق ای نسیم ابر و باران بوی تو آسمان عشق را منظومه ای کوثر جان حضرت معصومه ای ای نگین خاتم حُجب و عفاف در حریمت عشق دارد اعتکاف مِهر هستی مُحرم چشمان توست ماه ذِی الْقَعْدِه به کویت در طواف کوی تو جَنَّتُ سرای عالَم است در فضایش عطر و بوی زمزم است ای تجلّی کرده چون شَمْسُ الشُّموس خواهر نورانی سلطان طوس می رود تا عرش عطر تربتت ای ضریحت را ملائک خاکبوس عرشیان از عرش گل می آورند جای هرچه فرش گل می آورند ای مدینه از تو نورانی شده از تو بحر عشق توفانی شده بار دیگر از وجودی این چنین شهر پیغمبر گل افشانی شده ای که جنَّت در حریمت ظاهر است عطر نامت بر زبان «یاسر» است ** «یاسر»✍ .
. خواهر آفتاب ما که رخشانیم چون آبی زلال پیرو صبحیم ، صبحی بی زوال قوم ما خورشید را برگزیده است آل ما بر آسمان تابیده است سوره ی عشقیم ، عشقی منجلی شیعه ی نوریم ، نوری چون علی رهرویم آن را که مقصد روشن است بزم ما جایی ست کآنجا گلشن است در حریم سبز گلها می رویم هر کجا نور است آنجا می رویم دختر موسی بن جعفر نور ماست تربت آن پاک بانو طور ماست پُر شد از گل ، گلشن منظومه ام من غلام درگه معصومه ام آسمانی کهکشان همراه اوست جَنَّتُ الْمَأوای من درگاه اوست یک جهان آئينه در دستِ وی است آسمان همواره پابستِ وی است شهر قم آئينه دار مرقدش خیمه زد دل در کنار مرقدش بانویی کو خفته در شهر قم است نور چشمان امام هفتم است ای سراپا همصدای فاطمه زینب دیگر برای فاطمه ای رخَت مرآت زهرای بتول روح هستی ، مریم آل رسول در بهشت اهل دل طوبا تویی بعد زینب ثانی زهرا تویی قطره را شوق تو دریا می کند مِهر تو دل را مصفّا می کند ای گرفته نور از شَمْسُ الشُّمُوس هستم از جان درگهت را خاکبوس ای رضا را خواهر والامقام چلچراغ دیده ی خَیْرُالْاَنام نور آری با تو معنا می دهد آستانت بوی زهرا می دهد آن که دل را کرده از خاکت بهشت تربتت را  تربتِ زهرا نوشت قم اگر دور است از یثرب ولی دختر از مادر نشان دارد بلی آنچه گفتند از جهانی برتر است تربت این مادر و این دختر است تربت مادر اگر پنهان بود تربت دختر چراغ جان بود گر بود مخفی مزار فاطمه شهر قم باشد بهار فاطمه دارد از لطف و صفای مادری مرقد رخشان و تابان دختری دارد ای افتادگانِ بی پناه حضرت معصومه اینجا بارگاه هر که دل در این حریم آورده است رو به درگاه کریم آورده است ** «یاسر»✍ .
. با سلام و درود بر آنان که شده راه و رسمِشان پیروز از دفاعِ مقدسِ امروز تا دفاعِ مقدسِ دیروز پیرمان گفت: یادِ این یاران کمتر از نعمتِ شهادت نیست شهدا یادِ ما کنند ایکاش هر کسی را چنین سعادت نیست ما مهیّای کربلاهائیم هیچ از حادثه، هراسی نیست آبدیده شدیم و هرگز از فتنه و توطئه، هراسی نیست ما همه پای کار دینِ خدا همه رزمندگان اسلامیم همه سربند بستۀ زهرا عاشقِ لحظه‌های اقدامیم همه در انتظار فرمانیم با ولایت همیشه هم عهدیست ولیِ امرِ ماست، سید علی ولی الله و نایب مهدیست غفلت از راه رسمِ او هرگز با بصیرت هواسِمان جمع است وحدت و اتحادمان دیرین همه هستیم با علی همدست ما رکابیم و رهبری خاتم هرچه داریم از ولی داریم با برائت ز دشمنِ حیدر دمبدم بیعتِ علی داریم اقتدارِ نظام، یک جمله است: الگوی ما، قیامِ عاشوراست رهبر ما هم اینچنین فرمود: رهبر ما، امامِ عاشوراست علَمِ ما بدوشِ عباس است صبرِ ما صبرِ حضرت زینب راهِ ما راهِ کربلای حسین نهضتِ ماست، نهضتِ زینب هر چه تحریممان کند دشمن استقامت کنیم افزونتر هر چه خون خواهد این شجر، هستیم گر چه هر روز هست گلگونتر عالَم از شیعه درس می‌گیرد ضامنِ فتحِ قدس، الله است از حرم، سوی محوِ اسرائیل راهِ قبل از ظهور، این راه است رگ رگِ ما، فدای خونِ حسین ذکرِ ما، کلُّ یومٍ عاشورا کربلا شاه راهِ ایمان است حرف ما: کلِ ارضْ، کرب و بلا ما کجا لشکرِ حسین، آری همه عالم فدائیِ اصغر به جوانان هاشمی سوگند خونِ ما نذرِ گیسوی اکبر گیسویی که بخاک و خون آغشت قدِ سَروی که نذرِ مولا شد پس به زانو نشست، بابایش پیشِ جسمی که ارباً اربا شد .
. نماز جمعه ١٣ مهر ماه ، به امامت خورشید انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای -------------- گل می کند شقایق این جمعه در مصلّی آیند خَلق عاشق این جمعه در مصلّی بنگر طلوع جان را غوغای عاشقان را مانند صبح صادق این جمعه در مصلّی دریاب نور حق را آئینه ی فلق را در بهترین دقایق این جمعه در مصلّی باشد نیاز و رازت زیباترین نمازت در پیشگاه خالق این جمعه در مصلّی آییم عاشقانه روشن تر از کرانه با یک دلِ موافق این جمعه در مصلّی در موجی از صلابت بر منبری ز عزّت آقای ماست ناطق این جمعه در مصلّی با رهبری دلآرا خوانم نماز خود را با نوری از حقایق این جمعه در مصلّی «یاسر» ببین دوباره در گلشن ستاره گل می کند شقایق این جمعه در مصلّی ** «یاسر» ✍